یکی از خاصیت های بد هنراین است که اگر از بستر اجتماعی اش جدا شود گرچه به بقایش ادامه می دهد اما دیگر دلفریب نیست.

این خصوصیت بد هنر باعث می شود که آخرین فیلم مسعود کیمیایی علیرغم اینکه برای دیدنش نقشه کشیده ای و انتظارات خاص داشته ای نتواند راضی ات کند. نه تو را تقریبا همه کسانی را که با همین انگیزه مشترک و با همین حس از درب سینما بیرون آمده اند.
کیمیایی در سالیان اوج خود دنیای دلفریبی را برای دوستدارانش تدارک دید هر کدام از آثارش چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب دارای سکانسهایی بود که سخت ترین منتقدانش را هم اگر از کلیات راضی نمی کرد در جزئیات متحیر باقی می گذاشت.
اما همچنان که سالها می گذشت دنیای کیمیایی هم کم رنگتر می شد و تعداد این سکانسها خوب کمتر. البته با استثنائاتی
متروپل آخرین فیلم مسعود کیمیایی هم اگرچه همه ابزارهای یک کار خوب چفت و بست دار را دارد اما در نهایت حس کارگردان را به تماشاگران منتقل نمی کند نه این که فیلم لکنت دارد یا فرم مشکل داشته باشد ، مشکل، دنیای کیمیایی و سیستم معنا دهی او به کنش قهرمانش است که به تماشاگر حس مورد علاقه او را منتقل نمی کند.
در این فیلم کیمیایی بسیار سعی کرده است که شخصیتهایش به روز باشند و اینقدر در این کار افراط کرده است که فیلم از قهرمان تهی شده است.
او کوشیده است برای همنوایی با نسل جوان تر و شرایط اجتماعی امروز کاری کند که خرده قهرمانهایش دائما بگویند که به 110 زنگ می زنند. در حالی که کیمیایی قیصر ،کشیدن پای پلیس را به میدان اصلا افت می دانست همچنان که دیگر قهرمانانش در سلطان و رد پای گرگ و ......
در این فیلم خرده قهرمان زن قصه هم به جای ایستادن و مقاومت، در آخر قصه همه رشته های دنیای کیمیایی را پنبه می کند و می گوید پسرم دست بوس شماست!
در این فیلم به نظر می رسد کیمیایی آگاهانه از المان های مورد علاقه خود و علاقه مندانش فاصله گرفته تا اثری متفاوت خلق کند .
او به شیوه فرد زینه مان در  فیلم جدال در نیمروز بر روی یک مقطع کوتاه زمانی تمرکز می کند در این شیوه حس بازیگر و جزییات بازیگری بسیار بیشتر مورد توجه می گیرد چنان که خود فیلمنامه هم باید بسیار جزیی نگر تر و همراه با دلالتهای خاص روانی در رفتار شخصیتها  باشد.
در این گونه فیلمها کثرت شخصیتها اگر با شخصیت پردازی خوب همراه نشود تماشگر را سردر گم و ناراضی می کند چنان که در متروپل کثرت خرده قهرمانها باعث شده که هیچ کدام از آنها نتوانند در تماشاگر فیلم حس همذات پنداری به هم بیاورد و علاقه مندان کیمیایی هم هرچه تلاش کردند با توسل به گذشته استاد ، محمد رضا فروتن و پولاد کیمیایی را به یکی از شخصیتهای قبلی سنجاق کنند نتوانستند.
به نظر می رسد مسعود کیمیایی در این برهه از حیات هنری اش نباید انرژی و تجربه اش را در ساخت فیلمهایی کم اثر تلف کند .
او و دنیای او برای بسیاری از جوانان هنر دوست جذاب است کسی نمی تواند منکر این حقیقت شود اما اگر او وقت بیشتری را صرف نوشتن فیلمنامه و حتی رمان هایی با حال و هوای دوران اوجش کند به احتمال قوی می تواند آثاری پخته تر و شایسته نامش در تاریخ هنر ایران به مخاطب عرضه کند. اثری که لاجرم می تواند فیلم هم نباشد چرا که دنیایی کیمیایی دیگر خیلی سخت فیلم می شود.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 336879

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 9 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • نسیم A1 ۱۴:۴۴ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۶
    18 11
    این نظر شخصی شماست.
    • فرشته IR ۰۸:۰۶ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۷
      8 0
      خوب نظر خودشونوشته دیگه نظر کیومی نوشت؟
  • بی نام IR ۱۶:۱۱ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۶
    15 7
    قبلا كه قهرمانهاش به صد و ده زنگ نميزدند كه شماها ميگفتيد لات هستند!
  • شهروز IR ۰۵:۲۷ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۷
    0 1
    زخم داران همه رفته اند. رخم داران همه مانده اند این بازی رافراموش کنیم که زخمی نیست ساده لوحان سرخوش می پندارند زخمی نیست ودر این میان لودگی به معنای زدن ساز پرسوزی است اما کوک درفته...
  • بی نام A1 ۰۶:۰۶ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۷
    2 3
    کیمیایی بگه ماست سیاهه والله ما میگیم سیاهه ....