شاید کسی نداند اولین بار چه کسی عبارات «مهد آزادی» و یا «سرزمین فرصت ها» را برای ایالات متحده به کار برد ولی همین حلوا حلوا کردن ها دهان خیلی ها را شیرین کرده است تا جایی که یکی از آرزوهای دور و غیرقابل دسترسیشان شده چند روز، فقط چند روز تنفس در این سرزمین دور...

احسان مدتی: همه شان از چند وقت قبل، فرم پر کرده اند و وقت گرفته اند برای سفارت. از بین کشورهای واسط مثل امارات، ترکیه، ارمنستان و غیره، امارات و سفارت آمریکا در دبی را انتخاب کرده اند. امروز، روز رسیدگی به درخواست کسانیست که می خواهند ویزای توریستی سرزمین فرصت ها را بگیرند. توی فرمی که اینترنتی پر کرده اند، از وضع خانوادگیشان، کارشان، تحصیلاتشان، گذشته شان و خلاصه هر چیزی که می شد نوشت و دانست نوشته اند و فرستاده اند برای بررسی و طبق برنامه ی زمان بندی شده ای که بهشان داده شده، الان آمده اند در صفی طولانی جلوی در سفارت آمریکا به انتظار ایستاده اند.

سی چهل نفری توی صف هستند؛ شاید هم بیشتر. به همه شان گفته شده که وقتشان ساعت 9 صبح است و به همه شان هم تذکر داده شده که زودتر از یک ربع به 9 مراجعه نکنند اما کسانی که یک ربع به نه می رسند تقریبا آخرهای صف اند!

و تازه آنجاست که هفت خوان چک و خنثی برای ورود به سفارت و رسیدن به سالن اصلی مصاحبه آغاز می شود.

مرحله اول، که در همان صفِ جلوی در سفارت صورت می گیرد، چک کردن مدارک اولیه است.

پرینت فرم درخواستی که اینترنتی پر کرده ای را نشانشان می دهی و اسمت را که در لیستشان نوشته اند تیک می زنند.

سربازهای دم در، اکثرا هندی و پاکستانی اند و کمتر عربی را می بینی که به این شغل اشتغال داشته باشد. در این مرحله معطلی زیاد نیست. بسته به جایت در صف، از ۲۰ دقیقه تا یک ساعت می ایستی تا دونفر دونفر یا سه‌نفر سه‌نفر راهت بدهند داخل. اولین مرحله بعد از رفتن به داخل، رد شدن از دستگاه کمک بازرسی یا همان ایکس ری است. قبلش باید کیف، کلید، گوشی و خلاصه هر چیز به غیر از مدارک داری را تحویل دهی و خودت و خودت بروی تو. در همان مرحله مدارکت را چک می کنند و اگر داخل مدارک پاکت چسب خورده ای باشد، بیرونت می کنند تا خارج از سفارت آن را باز کنی و دوباره برگردی تو! وقتی از گیت رد می شوی و امن بودنت تضمین می شود، می توانی پا بگذاری به سفارت سرزمین فرصت ها!

حیاطِ سفارت را که پشت سر گذاشتی و از کنار پرچم بزرگ رقصان قرمز و سفید آن سرزمین که رد شدی، می رسی به سالن اصلی. جایی که قرار است همه ی اتفاق ها آن جا بیفتد!

توی صف ایستادن ها دوباره شروع می شود. در مرحله ی اول شماره ای می دهندت که راهنماییت کند برای باجه تحویل مدارک. در باجه ی تحویل مدارک عکس متقاضیان را تحویل می دهی و با اصل تطبیق می دهندشان. بعد دوباره در یک صف طولانی می ایستی تا انگشت نگاری شوی و بعد از انگشت نگاری، معطل می مانی تا نوبتت شود برای مرحله ی نهایی و سختِ مصاحبه!

به غیر از ایرانی، اتباع کشورهای دیگر هم آن روز نوبت دارند اما ایرانی ها بیشترند.از همه قشری در بین متقاضیان پیدا می شود. پیر، جوان، میانسال، محجبه، بی حجاب، پزشک، بازاری، کارمند...چندتا چندتا همدیگر را پیدا می کنند و کنار هم می نشینند و حرف می زنند. از این که چرا می خواهند بروند و چند بار است رفته اند و چطور شد که به فکر رفتن افتاده اند و غیره تا دوسه ساعت معطلیِ همراه با استرس، زودتر و راحت تر بگذرد.

هر متقاضی، باید یک دلیل محکم برای درخواست مهاجرتش داشته باشد. متقاضیان ویزای توریستی هم باالطبع باید دلیل مستدلی داشته باشند که توجیه خوبی باشد برای این درخواست. از همه چیز مهمتر در اخذ ویزای توریستی، این است که مصاحبه کننده را قانع کنی که برمی گردی! باید تمامی انرژی و هم و غمت را بگذاری وسط و از هر چه مدرک و شواهد است استفاده کنی تا مطمئن شوند که قرار نیست بروی و کنگر سرزمین فرصت ها لنگراندازت کند. اکثر متقاضیان کسی را در آن سرزمین دارند که می خواهند بروند ببینندش. یکی بچه اش آنجاست، دیگری خواهرش، آن یکی پسرخاله اش...در هر حال اگر کسی آنجا باشد، توجیهِ رفتن منطقی تر خواهد بود.

شماره ها یکی پس از دیگری اعلام می شوند و صاحب شماره ها، تکی یا دو سه نفره می روند پشت باجه. باجه های مصاحبه بی شباهت به باجه های بانکهای خودمان نیست؛ با این تفاوت که کسانی که پشت باجه هستند کاملا در فضایی دیگرند و اینطرفی ها در اتاقی دیگر. یک شیشه کلفت چند جداره بینشان کشیده شده و تنها راه ارتباطی برای تبادل مدارک، شیار کوچکی است که آن هم در دارد و مصاحبه کننده ها با احتیاط از داخل آن مدارک را برمی دارند! مصاحبه کننده میکروفونی دارد که صدایش از این طرف شنیده می شود وگرنه شیشه ها آن قدر کلفتند که صدای اصلیش هرگز این طرف نمی آید!

مصاحبه شونده ها می روند پشت باجه. شماره شان را تحویل می دهند و مامور سفارت توی کامپیوترش شماره پرونده شان را می زند و هر چه از آنها می داند می آید جلوی چشمش. مصاحبه کننده ها به زبان فارسی مسلطند. با لهجه ی غلیظ آمریکایی فارسی صحبت می کنند و از هر کس، بنا بر شرایطی که دارد سوالاتی می پرسند. از یکی می پرسند که چرا می خواهد برود؟ از دیگری می پرسند اقوامت آنجا چه می کنند و دقیقا کجا زندگی می کنند؟ از کارشان می پرسد و درسی که می خوانند. از کشورهایی که سفر کرده اند و انگیزه شان از سفرهای قبلی! خلاصه گپ و گفت دوستانه چند دقیقه ای طول می کشد تا مصاحبه کننده به جمع بندی برسد. خیلی ها می گویند نتیجه از قبل معلوم است و این مصاحبه ی فرمالیته، تاثیر چندانی در دادن ویزا ندارد. خیلی ها هم معتقدند که کارمندان مصاحبه کننده ی سفارت، یک پا روانشناسند برای خودشان و تا لب باز می کنی، می فهمند دروغ می گویی یا راست!

استرس در چهره کسانی که شماره شان اعلام می شود و می روند برای مصاحبه به وضوح دیده می شود؛ حتی آنهایی که چندباری رفته اند و این شرایط را چند بار تجربه کرده اند و یا کسانی که رفتن و نرفتن تفاوت چندانی برایشان ندارد هم از این قاعده مستثنی نیستند.

لازم نیست برگه سبز یا زرد را در دستشان ببینی؛ کاملا از چهره از مصاحبه برگشته ها معلوم است که شیرهستند یا روباه! آنها که سرشان پایین است و غمگین، اکثرا ریجکت شده ها هستند و آنها که برای بقیه دست تکان می دهند موفق شده ها!

کسانی که جواز رفتن را به طور قطعی گرفته اند، یک برگه ی سبز دستشان است و همان موقع، پاسپورت هایشان را تحویل داده اند. گروهی دیگر که برگه ی زرد در دست دارند، در مصاحبه مشکلی نداشتند و باید صبر کنند تا پروسه «کلیرنس» انجام شود. این افراد باید از دو هفته بعد از مصاحبه تا دوماه به سایتی که بهشان معرفی شده رجوع کنند تا ببینند نتیجه چیست. گروهی هم هستند که نتوانسته اند مصاحبه کننده را قانع کنند و بهشان گفته شده که فعلا شرایط لازم برای گرفتن جواز سفر را ندارند. با یک نگاه کلی هم می شود فهمید چه کسانی شانسشان بیشتر است و چه کسانی کمتر. مثلا پدر و مادری که با جوانشان آمده اند به خاطر خطرِ ماندن جوان در سرزمین فرصت ها ریجکت می شوند اما مادرهای پیری که بقیه ی بچه هایشان و همسرشان اینجا هستند و خودشان می خواهند بروند یکی از بچه هایشان را ببینند، راحت پذیرفته می شوند.

یکی از ناراحت کننده ترین صحنه ها بعد از پذیرفته نشدن، صحنه ی اصرار و بعضا التماس به مصاحبه کننده هاست. کسانی که مدارکشان نتوانسته سفارت را متقاعد کند، آخرین شانسشان را امتحان می کنند و به همه چیز توسل می جویند تا رضایت بدست آورند اما تجربه نشان داده که این اقدام جواب نمی دهد و وقت تلف کردنی بیش نیست.

سرانجام، سرنوشت متقاضیان و سفرشان با سه ساعتِ تمام بالا و پایین و چک و خنثی و هفت هشت دقیقه مکالمه و مصاحبه، که به خاطرش مجبور شدند سفری نسبتا پرهزینه را به یک کشور دیگر داشته باشند تعیین می شود و مجوز داده شده ها می روند تا ببینند سرزمینی که به آن سفر می کنند همان سرزمین رویاهایشان هست یا نه؟!

۴۷۴۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 329617

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 30
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۷:۰۱ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    357 6
    مرسی ، گزارش جالبی بود فقط نگفتی خودتون چی شدین ؟ سبز یا زرد ؟
    • بی نام IR ۰۹:۱۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
      اگه بهش ویزا داده بودن که نمیومد این مطلبو بنویسه
  • رضا IR ۰۷:۳۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    خیلی جالبه، من یه بار می خواستم عدم سو پیشینه بگیرم از ساعت 8 صبح تا 1 بعد از ظهر تو پلیس +10 سید خندان معطل بودم، حالا طرف میخواد ویزای آمریکا رو بگیره اونم با این همه مشکلی که با ما دارن !! یه نصفه روز وقتش گرفته می شه واقعا عجیبه؟؟؟ در ضمن شما فقط به تفاوت رنگ آسمون بین تهران و لوس آنجلس نگاه کنی دیگه دلیلی واسه برگشت نمیبینی باقه چیزا بماند.
    • سهیل GB ۰۹:۵۸ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
      یه سری به منطقه اورامانات بزن، دیگه دلت نمی خواد نه بری لس آنجلس، نه برگردی تهران
    • بی نام A1 ۱۱:۰۶ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
      140 6
      هر کسی اختیار زندگی و ایندشو داره. من خودم اگه فرصتی پیش بیاد و شرایط مهیا باشه برای ادامه زندگی میرم امریکا.
    • ناشناس IR ۱۱:۳۲ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
      87 6
      آقا سهیل عزیز آیا اورامانات به اندازه یه شهر متوسط امکانات داره؟ آیا اگه مهاجرت کنیم به اورامانات کار گیرمون میاد؟ اگه اینطوره دیگه نریم یه کشور دیگه. همینجا بمونیم!
    • بی نام EU ۱۲:۲۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
      49 2
      اقا رضای عزیز شما از معطل شدن برای گواهی عدم سوء پیشینه ناراحتی من بدبخت برای طرح اجباری و سرکاری تعویض کارتهای پایان خدمت(که همه میدونیم صرفا برای پول مفت ریختن به جیب دولت بود)3 روز تمام کار و زندگیم رو تعطیل کردم و از صبح تا ظهر تو صف ایستادم تا در نهایت ظهر روز سوم موفق به انجام کارم شدم!!روز اول بعد از 3 ساعت تو صف ایستادن خانم متصدی باجه یکدفعه فرمودند سیستم قطعه و بعیده دیگه امروز وصل بشه(راست و دروغش بماند)!!روز دوم دوباره بعد از 3 ساعت تو صف بودن دوباره خانم محترم مسئول باجه که کلی مدارک تعویض کارت پایان خدمت دوستان و اشنایان رو کنار دستش گذاشته بود تا کارهای اون از ما بهترون رو غیر حضوری براشون انجام بده شلوغی صف و غر زدنهای مردم رو بهونه کرد و سیستم رو خاموش کرد و گفت کار نمیکنم!!
    • بی نام IR ۱۲:۴۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
      8 0
      سربازهای دم در، اکثرا هندی و پاکستانی اند و کمتر عربی را می بینی که به این شغل اشتغال داشته باشد. اینم دلیل دوم
    • بی نام RO ۱۴:۵۴ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
      23 2
      خدا نصیب ما هم بکنه راحت بشیم.با اینکه هیچ جا حتی بهترین جاها هم مملکت خود ادم نمیشه ولی با این وضعیت هیچ امیدی به آینده اینجا نیست
  • بی نام A1 ۰۷:۴۱ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    اگر امریکا سرزمین فرصتها نبود ،امروز یک سیاه پوست رئیس جمهورش نمی شد،من تعدادی از دوستان و بستگانم در امریکا زندگی می کنند و همگی از زندگی در آنجا کمال خشنودی را دارند.
  • بی نام A1 ۰۹:۴۵ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    148 9
    این متن مغرضانه نوشته شده و قصد داره افرادی که می خوان یه سفر داشته باشن به آمریکا رو با عبارت سرزمین فرصت ها تحقیر کنه.مگه کسانی که برای دیدن اقوامشون می رن یا ویزای توریستی می گیرن دنبال فرصت های اونجا هستند که صدالبته چندین برابر کشور ماست؟!
  • بی نام A1 ۱۰:۲۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    2 8
    خورش نگرفته
  • بی نام IR ۱۰:۳۱ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    34 2
    هر سفارتي كه بري همين برنامه است.آلمان ، ايتاليا يا فرانسه روال همينه تهران يا امارات نداره
  • مرتضی A1 ۱۰:۳۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    11 17
    من سفارت آمریکا توی بیروت لبنان رو رفتم دقیقاً همین پروسه بود ولی اونجا بهم گفت به ما گفتن شما فقط باید از طریق دوبی و ترکیه اقدام کنین برای ویزا ، از دید من مشکلی ندارین برای ویزا ولی از این جا نمی تونم صادر کنم (یعنی ها بد جور کباب شدم 100 دلار هزینه و جای پرت سفارت توی بیروت ... البته بگم بخاطر یه دوست رفتم لبنان مجانی واسه همین اقدام کردم ... خلاصه من دوست دارم فقط گرین کارت داشته باشم برم و بیام .. چون همه فامیل هام اونجان ولی در کل ایران و دوست دارم !!من سفارت آمریکا توی بیروت لبنان رو رفتم دقیقاً همین پروسه بود ولی اونجا بهم گفت به ما گفتن شما فقط باید از طریق دوبی و ترکیه اقدام کنین برای ویزا ، از دید من مشکلی ندارین برای ویزا ولی از این جا نمی تونم صادر کنم (یعنی ها بد جور کباب شدم
  • بی نام IR ۱۰:۳۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    71 14
    اگه همه بریم سرزمین فرصت ها پس کی ایران بمونه؟؟؟؟؟
  • علی IR ۱۰:۴۸ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    55 2
    من برای تعویض گواهینامه 5 ساله به 10 ساله در پلیس +10 چهار روز معطل شدم. به خدا دروغ نمیگم. یه بار به مدارکم گیر میدادن. اطلاعات معافیت تحصیلی غلط بود گفتند برو تبریز بگو دانشگاه قبلیت اطلاعاتو تصحیح کنه! بر و کلانتری فلان کن. برو فلان دکتر بهمان کن. دکتره گیر داده برو فلان مدرک معافیت تحصیلی بیار و ... . 4 روز! انگشت نگاری هم شدم! چی میگی عامو؟؟؟؟؟؟؟
  • محمد IR ۱۰:۵۱ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    20 70
    هیچ کشوری بهشت نمیشه برای انسانها بفکر آخر عاقبتمون باشیم .......
  • بی نام A1 ۱۱:۲۶ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    32 5
    اینایی که گفتین خیلی محترمانست از یه شعبه بانک تو ایرانه
  • معین IT ۱۱:۲۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    84 3
    خیلی مسخره و مضحک است که بخواهیم امریکا را مسخره کنیم.شبیه این است که مثلا بگوییم مسی کیست؟اصلا مگر فوتبالیست است و ... .در واقع در این لحظه بیشتر خودمان را با این طرز فکر زیر سوال بردیم و نشان دادیم که چه قدر کوته فکریم...
  • بی نام IR ۱۱:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    امریکا سرزمین قتل و خشونت و افسردگی و طلاق و جنایته... واشنگتن مقام اول قتل در دنیا...صرفا جهت اطلاع
    • بی نام IR ۱۲:۰۲ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
      72 2
      هر وقت از شما دعوت شد، جواب منفی بده و نرو!
    • رضا A1 ۱۲:۳۱ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
      18 19
      اتفاقا امريكاييها و اهالي اروپاي غربي دقيقا اين نظر را درباره ايران دارند به اضافه: سرزمين جنگ، تروريستها، بيابانگردها، بي تمدن ها و ............. كه البته اينها همه بخاطر تبليغات منفي دولتهاي ايران و غرب بر عليه يكديگر است، در آخرين سفري كه به اروپا (فرانسه) داشتم از دوستي جديد و عزيز براي ديدن ايران دعوت كردم كه جواب دادند: باشد، هر وقت جنگ توي ايران تمام شد حتما ميايم. جالب اينجاست كه ايشان فكر ميكردند ايران و عراق و سوريه و لبنان و افغانستان، كشورهاي بي مرزي هستند كه در آنها جنگ و بمب گذاري و كشتار، زندگي تمامي مردم را درگير كرده است. هر چقدر هم كه من توضيح دادم كه مردم ايران در صلح و آرامش و رفاه نسبي و همگام با تكنولوژي روز دنيا زندگي ميكنند، ايشان ظاهرا قانع نشدند
  • بی نام IR ۱۱:۳۶ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    65 3
    تو ایران یه امضاء بخوای از یه اداره درب و داغون بگیری 7.30 تا 2.30 معطلت میکنند حلا انتظار داری فورا ادم رو بفرستن سرزمین فرصت ها واقعا که.
  • حمید A1 ۱۱:۳۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    59 18
    اگه مردم عرضه داشتن آینجام میشد سرزمین آرزوها
  • بیچاره ایران A1 ۱۲:۵۲ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    24 10
    اگر قرار بود همه ایرانیها رو بفرستند آمریکا؛ مطمئن باشید همین شرایطی که همه الان دارن تو نظراتشون ازش انتقاد میکنن که اینجا اینجوریه و اونجوریه....اونجا هم پیش میومد و از سرزمین فرصت ها به سرزمین ریسک ها تبدیل میشد. مخلص کلوم اینکه آمریکا رو مردم خودش کردند آمریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکا ایران رو هم خودمون .........
    • بی نام A1 ۱۴:۰۲ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
      39 5
      نه داداش اشتباه به عرضتون رسوندن.درسته که مردم نقش مهمی دارند...اما اگه یه خورده مطالعه بکنین متوجه میشین که ما عقب "نگه" داشته شدیم. وگرنه ما هم داشتیم پیشرفت میکردیم
    • بی نام IR ۱۴:۵۱ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
      23 0
      هزار مثبت برای بی نام 17:32
    • بی نام A1 ۱۵:۵۸ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
      3 17
      با این طرز تفکر بی نامین ما بیچاره خواهیم ماند
  • سارا رجاییی IR ۱۴:۰۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۷
    9 1
    خیلی خوب بود نمی دونستم اینطوریه
  • سیروس IR ۱۲:۱۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۱
    24 2
    واقعا ارزش داره که برای رفتن به آمریکا ساعت ها و حتی روزها در صف بایستی.همه دوست دارن برن آمریکا چون سرمزین فرصت هاست ولی تو ایران سرزمین رابطه هاست.من خودم یه کارمند هستم با یک حقوق نسبتا خوب ولی الان نمیتونم یه الونک یا یه پراید بخرم ولی اونجا با دو حقوقت یه ماشین خوب میخری.حالا کی دوست نداره بره؟!