۰ نفر
۲۲ مهر ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۹

دنیای مدرن بر دو بال علم و تکنولوژی با شتابی روزافزون رو به آینده پرواز می کند. تکنولوژی از آن جا که با لذت و منفعت نسبت بیشتری برقرار کرده از علم نیز پیشی گرفته است و رفته رفته بر تمام ابعاد زندگی انسان مسلط می شود و آدمی را در تسلط بر طبیعت و تقدیر یاری می کند.

انسانی که تا پیش از مدرنیته بنده مرگ بود و را ه نجات را در باورهای ماورائی می جست، اکنون با تکیه بر دستاوردهای مدرنیته می کوشد تا جایی که می تواند با مرگ مبارزه کند.
تغییرات قابل ملاحظه ای در زمان ، مکان و علت مردن روی داده و مرگ از میانهَ صحنه به پشت پرده منتقل شده است.دلایل مردن از بیماری های مسری همه گیری همچون طاعون و وبا به بیماری های مزمن دوران سالمندی مانند اختلالات قلبی و سرطان ها تبدیل شده است. مرگ که روزی طعمهَ خویش را در میان نوزادان می جست امروزه پدیده ای خاص سالخوردگی در نظر گرفته می شود و متوسط عمر از 22 سال در عصر رمی به 75 سال و بیشتر در جوامع پیشرفته رسیده است. اکثر مرگ ها که در گذشته در محیط آشنای خانه و در میان بستگان اتفاق می افتاد،امروزه در انزوای اطاق های بیمارستان یا سرای سالمندان روی می دهد. در برخی کشورها مانند انگلستان نزدیک به 70% افراد در بیمارستان می میرند.

نباید مانند برخی اندیشمندان همهَ این تغییرات را با دیدهَ بدبینی نگریست. این حق انسان است که در جستجوی رفاه و لذت بیشتر همراه با عمر طولانی تر باشد و از درد و رنج دوری کند. امّا باید توجه داشت که تغییرات ذکرشده چالش های جدیدی را پیش روی ما قرار می دهد که نیازمند بازنگری در دیدگاه ها و رویکردهای ماست. امری که متاًسفانه مغفول مانده است.
با کاهش تماس مستقیم انسان با مرگ، پذیرش آن که مقصد نهایی معرفت بشر است دشوارتر شده و نگرش انکارکنندهَ مرگ با جلوه هایی مبدّل تقویت گردیده است. پیشرفت ها و دستاوردهای علم و تکنولوژی نیز به نوعی در این انکار فرهنگی مرگ یا سرکوب نظام مند آن سهیم هستند.
بیمارستان همچون بدیل مدرن معابد کهن بهترین نماد این تحولّات و مکانی است که در آن مراقبت ها و ملاحظات مربوط به مرگ نهادینه می شود. گفتمان پزشکی که با تمرکز بر جسم و اعضاء بدن در خدمت حفظ حیات و به تعویق انداختن مرگ است در پیوند با اقتصاد و تبلیغات در کسب و کاری تکنولوژیک تجلّی می یابد و تصویری مبالغه آمیز را ارائه میدهد که نوعی احساس کاذب نامیرایی به افراد می بخشد. درمان های قهرمانانه در مواردی با تداوم مصنوعی حیات در حقیقت به طولانی کردن فرایند مردن می انجامد. در عین حال عدم توجه به ابعاد روانشناختی مردن ، مرگ رامکانیکی ، ماشینی و غیرشخصی می کند و به انزوایی هولناک منتهی می شود که در آن مرگ روانی قبل از مرگ زیستی رخ می دهد. اتانازی یا بهمرگی را شاید بتوان واکنشی طبیعی در برابر این هجوم تکنولوژیک یا تب بی مرگی دانست.

این همه در حالی است که تکنولوژی در دو عرصهَ مهم دیگر تناقضی حیرت انگیز را دامن می زند. از یک سو دستاوردهای آن بی وقفه در نابودی محیط زیست به کار می رود و معلوم نیست که بشر می خواهد نامیرایی خود را در کدام محیط تحقق بخشد. از سوی دیگر گسترش جنگ افزارهای هسته ای و سلاح های کشتار جمعی تهدیدی است که می تواند کره زمین را به سنگ گوری همگانی تبدیل کند و مرگی را رقم بزند که به خاطر ماهیّت خود سایه بی معنایی و پوچ شدگی را بر ذهن انسان می گستراند.

به هر حال تمنّای جاودانگی همیشه با بشر خواهد بود. روایت تکنولوژی از نیل به بی مرگی در چشم انداز آینده نسخهَ امروزی افسانه های پیشین است. ما همان راهی را دنبال می کنیم که گیل گمش پشت سر گذاشت. مانمی خواهیم به آگاهی از مرگ برسیم و آن را سرکوب می کنیم. حق با گادامر است که معتقد بود توانایی انسان برای پیش بینی آینده عینیّت حضور او را تضمین می کند و سرکوب مرگ بیانگر خواست زندگی است. زیرا ما تا زمانی می توانیم به وجود آینده معتقد باشیم که به این آگاهی دست نیابیم که آینده ای نداریم و پیشرفت های تکنولوژی هم چیزی را در این سراب فنا تغییر نخواهد داد.

توضیح:این یادداشت درسلسله یادداشت های هفتگی گذرگاه مرگ در صفحه آخر دهم شهریور روزنامه اعتماد منتشر شده است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 317611

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 14 =