در قسمت دوم سلسله مقالات در باره آسیب شناسی سیاست خارجی ایران در سه دهه گذشته در این بخش موضوع نداشتن یک آئین جامع در سیاست خارجی که دراصطلاح امروز ازآن به عنوان "دکترین سیاست خارجی" یاد می شود ، مورد توجه قرار گرفته است همچنین مزیت نسبی ایران در تحولات منطقه ای در مقایسه با تحولات بین المللی به عنوان یک فرصت به بحث گذاشته شده است.

یکی ازمهم ترین  مشکلات  سیاست خارجی ایران ، نداشتن راهبرد کلی و برنامه ریزی بلند مدت  است . این مساله موجب شده است اولا سفرا و کارکنان سفارت خانه های ایران در خارج کشور و نیز ادارات  کل سیاسی در وزارت خارجه ، هر کدام بر اساس تشخیص و مصلحت اندیشی خود برای موضوع های پیشِ روی ، راهکارهای مناسب را پیدا  کنند.

ثانیا سیاست خارجی ایران بیشتر خود را رودرو با حوادث و تحولاتی ببینید که از قبل برای مدیریت آنها برنامه ریزی از پیش نداشته باشد . با وجود آنکه در سالهای گذشته در مواردی  ادعا می شد که وزارت امور خارجه  برای سیاست خارجی ایران برنامه ریزی  بلند مدت دارد اما قابل انتشار نیست و نمی توان آن را در دسترس عموم مردم قرار داد.اما بطور قطع راهبرد سیاست خارجی هرکشورمیتواند بخش محرمانه اش با بخش اعلانی اش جدا از هم، اما مرتبط با هم طراحی شود.همچنانکه امروزه درهمه کشورهای تاثیرگذاردرعرصه بین المللی ومنطقه ای  مانند آمریکا و روسیه  بخش اعلانی  دکترین سیاست خارجی خود را منتشرمی کنند. (بخش اعلانی دکترین سیاست خارجی  برای همه منتشر می شود تا دیگران از آن مطلع شوند وبخش  اعمالی آن بخشی است که منتشر نمی شود ولی به آن عمل می شود. )

انتشارعمومی آرمان ها ، دیدگاه ها و تحلیل های کلان سیاست خارجی کشور در چهارچوب راهبردها و برنامه ریزی های غیر محرمانه ، تحت عنوان "دکترین سیاست خارجی" برای یک دوره زمانی پنج ساله این حُسن بزرگ را دارد که  ازیکسو کشورهای دوست و یا رقیب می دانند حداقل در اصول و راهبرد اعلانی، ایران به دنبال چیست و این خود بستر مناسبی را برای رسیدن به تفاهم بیشتر فراهم می سازد.

از سوی دیگر رسانه های گروهی کشور در بخش دیپلماسی عمومی می دانند که باید در مورد چه اصولی تبلیغ کنند و برای چه اقدام هایی در بین افکار عمومی کشورهای هدف زمینه سازی لازم را در راستای تبیین و تشریح دیدگاه های ایران بعمل آورند.

به عنوان نمونه نگارنده زمانی که در جلسات توجیهی مطبوعاتی و رسانه ای با مسئولین سیاست خارجی کشور از دولت مهندس موسوی گرفته تا دولت احمدی نژاد  شرکت می کردم ، همه آنها به اتفاق می گفتند که ما در سیاست خارجی خود برنامه داریم.  ولی یا این برنامه به تصویب مراجع تصمیم گیر نرسیده است و یا قابل انتشار عمومی نیست.  چون امثال بنده  عضو وزارت خارجه نبودیم، طبیعی بود که این برنامه را به دست بنده ندهند.

اما من می توانستم از اثر به موثر پی ببرم .  یعنی زمانی که دولت عوض می شود و تمام برنامه قبلی را عوض می کند این  نشان می دهد که برنامه قبلی هیچ مبنای کارشناسی عمیق و راهبرد ی  نداشته و با آفت روزمرگی  روبرو است.

بطور مثال وقتی که یک سفیر می تواند برنامه سیاست خارجی را تحت تاثیر قرار دهد و به مدل خود عمل کند، یعنی اینکه یا اصلا برنامه ای وجود ندارد؛ ویا حتی اگر برنامه وجود داشته باشد برای سفیر یا کارکنان لازم اجراء نشده است. یعنی وقتی سیاست خارجی ایران  تحت تاثیر تعویض یک سفیر مسیرش تغییر می کند می توان گفت راهبرد بلند مدتی در ان حوزه وجود نداشته و یا در عمل به مورد اجراء گذاشته نشده است.

 البته نمی شود ادعا کرد در وزارت امور خارجه اصلا برنامه ای وجود ندارد،  اما آنگونه که قرائن و شواهد نشان می دهد این برنامه ها بصورت مقطعی و متناسب با تحولات روزمره تنظیم شده اند . بنابراین در اغلب موارد  فاقد پیش بینیها وکارشناسی عمیق درباره تحولات آتی هستند .

برای مثال وزارت خارجه ایران هیچ پیش بینی برای فروپاشی شوروی ارائه نداده بود و از برنامه های بعدی می شد فهمید که در برابر عمل انجام شده قرار گرفته است.

 همچنانکه وزارت در این اواخر تحولات مربوط به بیداری اسلامی یا بهار عربی را پیش بینی نکرده بود و ناچار شد پس از وقوع تحولات تونس ، مصر ، لیبی و غیره  برای آن برنامه ریزی مناسب داشته باشد.  پس می توان ازنتیجه  کار متوجه شد که یک برنامه ریزی دقیق وجود داشته  یا بناچار کار تحت تاثیر تحولات روز سازمان یافته است. 

ضرورت  ایجاد پویایی و انعطاف پذیری در وزارت امور خارجه

در تحولات منطقه ای و بین المللی  موارد بسیاری پیش می آید که تحولات مهم  دنیا غیر قابل پیش بینی هستند.  یعنی نه تنها وزارت خارجه ایران بلکه وزارت خارجه اکثر کشورها در این موارد  موضع انفعالی در پیش می گیرند. از جمله این موارد حادثه یازده سپتامبر بود. اما بطورقطع ایجاد یک سازمان دهی پویا و کارآمد در وزارت خارجه و بکارگماردن دیپلمات های حرفه ای درجاهای مناسب ومتناسب با تخصصشان ، این امکان را فراهم می سازد که آنها بتوانند به سرعت شرایط پیش آمده را بدرستی تحلیل کنند و راهکار های مناسب برای مواجهه با آنرا در حداقل زمان ممکن طراحی کرده و بخوبی به مورد اجرا بگذارند.

طی سه دهه گذشته  در دنیا تغییرات مهمی صورت گرفت، مثلا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران که یکی ازمهم ترین حوادث درقرن اخیر بود،  در کشور همسایه ایران ، آمریکا با کمک نظامیان ارشد ترکیه کودتایی را به رهبری کنعان اورن ، سازمان دهی کردند . این تحولات مهم برای حداقل یک دهه درترکیه مناسبات ایران و ترکیه را تحت تاثیر قرار داد . اما ایران توسط حتی در شرایط تجاوز نظامی عراق با ترکیه دوران توربوت اوزال روابط خوبی برقرار سازد و تا حدی از مشکلات ناشی از تحریم های دروان جنگ خود را رها سازد. در تحول دیگر در مورد   تجاوزنظامی ارتش شوروی به خاک افغانستان  در دی ماه سال 1358 با وجود آنکه ایران بخاطر ماجرای گروگان گیری اعضای سفارت آمریکا در تهران تحت فشار قرار داشت ، این تجاوز را محکوم کرد و بخوبی توانست سیاست مستقل خود درسیاست خارجی پیش ببرد. شوروی ابرقدرت شرق تلاش کرد با اشغال افغانستان  مانع گسترش نفوذ انقلاب اسلامی در این کشور شود . البته دلایل متعدد دیگری نیز برای تجاوز ارتش سرخ  به افغانستان مطرح شده و می شود. اما مدیریت سیاست خارجی ایران در این دوران بسیار درخور توجه و عبرت آموزی است.

درتحولات منطقه ای نیز درسال 1989 دیواربرلین سقوط کرد دیواری که مظهری از جنگ سرد در حدود شصت سال روابط بین شرق و غرب  بود. این حادثه بدلیل آنکه موجب تغییرات و تحولات بزرگی در شرق اروپا شد ، به عنوان یک نقطه عطف  در روابط بین الملل  شناخته می شود. اما در مقابل این تحول بزرگ ، ایران چه تغییری در سیاست خارجه خود بوجود آورد؟ آیا نباید متناسب با این تحول بزرگ درعرصه بین المللی، ما هم در سیاست خارجی خود یک تغییراساسی ایجاد می کردیم ؟ همانگونه که در باره افغانستان و ترکیه بصورت فعال عمل کردیم و متناسب با تغییرات بوجود آمده برنامه ریزی های جدیدی در پیش گرفتیم .

بعد از سقوط  دیوار برلین ما شاهد فروپاشی شوروی بودیم  که در سال 1991رخ می دهد. یک امپراتوری به پانزده کشور کوچکتر تجزیه شده و این حادثه کل دنیا را تحت تاثیر قرار داد. متناسب با این حادثه چه تغییری در سیاست خارجی ایران رخ داد؟ ما چه کاراساسی  انجام دادیم؟ آیا اصلا باید کاری انجام می دادیم یا خیر؟ وزارت خارجه ایران  فقط یک ستاد کشورهای مستقل مشترک المنافع تشکیل داد. آیا تحولی به این بزرگی باید فقط با تشکیل یک ستاد همراه می شد؟

درفاصله سالهای 1992 تا امضاء قرار داد صلح دیتون درسال  1995 شش کشور فدراسیون یوگسلاوی کاملا ازهم جدا شدند.  این حادثه در سیاست های اروپا  و بویژه  اتحادیه اروپا تغییرات زیادی را ایجاد کرد. ایران متناسب با  این تحولات چه کرد؟ چقدر توانستیم منافع خود را در این تحولات به پیش ببریم؟

اما در نقطه مقابل ، درجریان حمله صدام به کویت دراوت 1990 ، ایران با اتخاذ سیاست بیطرفی در جنگ آمریکا با عراق در سال  1991بخوبی توانست ضمن درگیر نشدن درجنگی ناخواسته منافع خود را دنبال کند. این  موضوع نشان می دهد ایران در سیاست خارجی منطقه ای خود دارای مزیت نسبی است. همچنانکه  دیپلمات های ما درسالهای گذشته ازاین مزیت نسبی درامورمنطقه ای بهره بردند و ازخود توانایی بیشتری درعرصه دیپلماسی درمقایسه با سایر تحولات  مناطق راهبردی نشان داده اند.

بنابراین  اگر ایران می خواهد موقعیت راهبردی خود را در جهان ارتقاء دهد، پیش ازهرچیز نیاز به یک برنامه ریزی جامع راهبردی و کاربردی متناسب با تغییرات مهم بین المللی امروز دارد . مقدمه این برنامه ریزی تهیه آئین جامع سیاست خارجی ایران خواهد بود

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 309448

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 1 =