کارگردان مجموعه تلویزیونی «مهرآباد» می‌گوید با خواندن متن این سریال به یاد نوشته‌های آنتوان چخوف افتاده است.

بهناز شیربانی: مجموعه تلویزیونی «مهرآباد» مدتی است که روی آنتن شبکه تهران رفته است، سریالی که با ترکیبی از بازیگران تئاتر و تلویزیون  و در قالب کمدی، تصویری از رویارویی آدم‌های شهرمان تصویر می‌کند.

کیا مقدم پس از 12 سال دوری از وطن و شکست در زندگی زناشویی برای پیگیری کارهای شخصی به کشور باز می‌گردد، ولی در‌‌‌ بدو ورود با اتفاقی رو به رو می‌شود که زندگی خودش و بسیاری را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

به بهانه پخش این سریال میزبان سیدفرید سجادی حسینی کارگردان، علی تقی‌پور تهیه‌کننده، امید سهرابی و امیررضا طلاچیان نویسنده، علی سرابی و لیندا کیانی بازیگران مجموعه تلویزیونی «مهرآباد» و سحر عصرآزاد منتقد  بودیم. مشروح این نشست را در ادامه می‌خوانید.


آقای تقی‌پور تا پیش از پخش «مهرآباد» صحبت‌هایی در مورد جنس کمدی متفاوت سریال داشتید. می‌خواهم بدانم دقیقا جنس این تفاوت در فیلمنامه چه بود و این تعامل شما با امید سهرابی چطور اتفاق افتاد؟


علی تقی‌پور، تهیه‌کننده: تفاوت این سریال در فرم و روایتش بود. به این‌صورت که از حالت معمول و همیشگی سریال‌‌های تلویزیون خارج می‌شد. بیشتر به دنبال بدعتی در عرصه سریال‌سازی بودیم. با صحبتی که با امید سهرابی داشتیم نگارش یک قصه جذاب اولویتمان بود و در مرتبه بعدی جنس کمدی اهمیت داشت. به‌ همین دلیل در ابتدای کار امید سهرابی به‌ جای آنکه از داستان شروع کند از شخصیت‌ها شروع کرد و به سمت خلق شخصیت‌ها رفت که آن‌ها را کمتر در تلویزیون دیده‌ایم.

منظور شما این است که قصد داشتید از تکرار تیپ‌هایی که در سریال‌های تلویزیون می‌بینیم پرهیز کنید؟


تقی‌پور: بله. به‌ نظر من تیپ‌های تکراری را زیاد در تلویزیون می‌بینیم‌. بیشتر سریال‌های کمدی تلویزیون تقریبا قصه‌ پرکشش و جذابی ندارند. قصد ما این بود که همه چیز در کنترل متن باشد.


سجادی حسینی
سیدفرید سجادی حسینی، کارگردان

آقای سهرابی شروع نگارش متنی با این ویژگی‌ها چطور اتفاق افتاد؟

امید سهرابی، نویسنده: حقیقتش این است زمانی که از طرف آقای تقی‌‌پور دعوت به همکاری شدم، اصلا دلم نمی‌خواست سریال بنویسم، بخصوص آنکه سریال کمدی باشد، اما به خاطر ویژگی‌های فردی خود آقای تقی‌پور دوست داشتم کار با ایشان را تجربه کنم. آزادی عملی می‌خواستم که کمی نامتعارف بود و ایشان با رویی گشاده این قضیه را پذیرفت.

آزادی عمل که می‌گویم از این جهت است که به جای طرح و خلاصه‌ داستان ابتدا بنا شد شخصیت‌ها را طراحی کنیم. طوری که شخصیت‌ها بجز داستان اصلی -که بعدا به‌وجود می‌آمد- خودشان داستان خودشان را داشته باشند. خاطرم هست اولین شخصیتی هم که طراحی شد طاهر بود. کسی که می‌خواست کلیه‌اش را بفروشد، پول وکیل بدهد و به خارج از کشور مهاجرت کند. به نظر من موقیعت بامزه‌ای بود.

به همین ترتیب حدود 30 شخصیت طراحی شد بدون اینکه بدانیم قصه اصلی چیست. هر روز پای تخته به این شخصیت‌‌ها نگاه می‌کردیم و از خودمان می‌پرسیدیم که خب، حالا داستان اصلی چیست؟ می‌دانستم که بایستی با یک اتفاق آن‌ها را به هم وصل کنیم. همین‌طور هم شد، با تصادف اتومبیل همه‌ شخصیت‌ها به هم وصل شدند، اما بگذارید قبل از هر چیزی یک نکته‌ دیگر را هم بگویم. من علاوه بر اینکه در این کار با تهیه‌کننده‌ فرهیخته‌ای کار کردم این شانس را هم داشتم که با امیررضا طلاچیان برای نگارش فیلمنامه همکاری کنم.

او را از سال‌ها قبل می‌شناختم و می‌دانستم که دلش می‌خواهد بنویسد. این پروژه بستر خوبی بود که به این رشته ورود کند. از او دعوت به همکاری کردم. ایده‌هایم را با او در میان گذاشتم و خوشبختانه امیر به قدری باهوش بود که سریع مطالب را می‌گرفت و خودش هم خلاقیت لازم را داشت و به من هم می‌افزود. من اگر تا پیش از همکاری با امیر به نوشتن مشترک مشکوک بودم، بعد از این همکاری حرفم را پس گرفتم. من با شوق همه‌ آنچه را از دانسته‌هایم از این حرفه‌ بود، به اومنتقل می‌کردم و همکاری بسیار خوبی بین ما شکل گرفت. امیر حتی بعد از این کار برای اولین بار نمایشنامه‌ای نوشت که جایزه‌ی نمایشنامه‌نویسی هم گرفت. به گمان من او یکی از بهترین‌های این حرفه خواهد شد.

چه شد که این فیلمنامه برای کارگردانی به آقای سجادی حسینی رسید؟

تقی‌پور: اگر نگاه کرده باشید جنس کار ما مقدم بر آنکه کمدی باشد، درام واقع‌گرایانه است. برای همین با شناختی که از آقای سجادی حسینی داشتم و به پشتوانه 20 سال آشنایی و نوع نگاهی که از ایشان سراغ داشتم پیشنهاد ساخت سریال را با او در میان گذاشتم. نکته دیگری که برای من اهمیت داشت این بود که تیم ما جوان بود و من به‌دنبال کارگردانی بودم که بتواند ما را کنترل کند و آقای سجادی از عهده‌ ما بر آمد.

آقای سجادی اولین مواجه شما با چنین فیلمنامه‌ای که به گفته‌ دوستان جنس کمدی متفاوتی دارد چه بود؟

سیدفرید سجادی حسینی، کارگردان: من کار کمدی را تاپیش از اینکه به ابتذال کشیده شود دوست داشتم. پیش از این هم خودم در تئاتر کار کمدی انجام داده بودم. منتها کمدی‌ای که در کارهای چخوف می بینید جنس دیگری است و کمدی طور دیگری بروز می کند. من به محض اینکه اولین نوشته‌های امید سهرابی را دیدم گفتم امید من را یاد چخوف می‌اندازد. این حرف به ظاهر بسیار بزرگ است، اما باور کنید امید کمدی را به شیوه چخوف می شناسد و من هم با این فیلمنامه جذب کار شدم.


امید سهرابی
امید سهرابی، نویسنده

آقای طلاچیان، آقای سهرابی تا پیش از همکاری با شما به شیوه فیلمنامه نویسی مشترک اعتقاد نداشتند،شما هم طبعاً سلیقه خاص خودتان را داشتید، فکر می‌کنم بودن در این کار برای شما هم چالش بزرگی بود.

امیررضا طلاچیان، نویسنده: من هم تجربه و ذهنیتی نسبت به کار مشترک نداشتم، اما امید سهرابی چیزهایی به من یاد می‌داد و با هم پیش می‌رفتیم. راستش با اینکه نگارش دشواری بود ولی الان که فکر می‌کنم می‌بینم تمام لحظات این کار برای من شیرین و جذاب بود. طرز تفکر و تحلیل ما از شرایط و موقعیت‌های داستان شبیه هم بود. جایی هم که احساس می‌کردم اختلاف نظر کوچکی با هم داریم، به امید اعتماد می‌کردم و همیشه هم از این اعتماد جواب گرفته‌ام

ظاهرا فیلمنامه با این ویژگی‌ها توانسته در وهله اول نظر بازیگران سریال را نیز جلب کند.

لیندا کیانی، بازیگر: این اولین تجربه‌ من بود که به نوعی فضای شادتری داشت.این کار یک سال قبل از «پایتخت» بود و برای من تجربه جذابی بود. البته نقش ها هم به گونه‌ای نوشته شده بود که نه تنها من بلکه همه برای بازی در آن ذوق و شوق داشتند. مضاف بر اینکه ذوق و شوقی که آقای سهرابی نسبت به هر خط از فیلمنامه داشتند، آدم را بیشتر سر ذوق می‌آورد.

علی سرابی، بازیگر: یک اثر نمایشی را چند تا عنصر تشکیل می‌دهد: درام، بازیگر، کارگردان، تصویربردار و... همه‌ این‌ها سهمی از یک کار را تشکیل می‌دهند، اما درام به تنهایی50 درصد از یک اثر نمایشی را شامل می‌شود، یعنی کیفیت اثر. فیلمنامه‌ «مهرآباد» این 50 درصد را کامل داشت و معتقدم یک اثر نمایشی فارغ از اینکه تئاتر است، سینما یا رادیو اولین عنصری که باید داشته باشد سرگرم‌کننده بودنش است. من در ابتدا شش قسمت ابتدایی این سریال را خواندم و همان شش قسمت توانست من را که خیلی سخت فیلمنامه می‌خوانم، جذب کند.

آقای تقی‌پور استانداردهای شما دقیقا برای ساخت سریال چه چیزهایی بود؟

تقی‌پور:
استاندارد ما برای این سریال این بود که اگر به یک فیلمنامه‌ خوب نرسیم ساخت مجموعه را آغار نکنیم. برای من فیلمنامه‌ خوب اهمیت زیادی دارد. بعد از اینکه امید شش قسمت اول سریال را به من نشان داد، خیالم آسوده شد. یقین داشتم که خروجی سریال قابل دفاع خواهد شد.


طلاچیان: خاطرم هست آقای تقی‌پور در مرحله پیش‌تولید هر وقت سراغ فیلمنامه را می‌گرفت روی تخته فقط اسم شخصیت‌های داستان را می دید و تا حدی نگران شده بود که چرا از قصه اصلی خبری نیست!

تقی‌پور: تمام سعی ما این بود که به اندازه 30 قسمت قصه داشته باشیم و مهم تر از آن اینکه قصه فرم و ریتم درستی داشته باشد.


سهرابی: آقای سجادی در صحبت‌هایشان بلا تشبیه متن کار ما را با چخوف مقایسه کردند که شاید یک مقدار غلوآمیز باشد، اما واقیعتش این است که در ادبیات نمایشی، چخوف برای من جایگاهی فراتر از یک درام‌نویس معمولی دارد، چرا که در آثار چخوف مرز بین کمدی و تراژدی به قدری ظریف است که شما نمی‌دانید باید به وضعیتی که آدم‌ها به آن دچار شده‌اند بخندید یا گریه کنید. و جالب آن است که شما به آدم‌های چخوف می‌خندید به خاطر آنکه در مصیبت هولناکی گرفتار شده‌اند و برای آنها دل می‌سوزانید. برای آنکه وضعیت‌شان پیش پا افتاده است.

این چیزی است که چخوف را از همه درام‌نویس‌ها متمایز می‌کند. رفتن به سمت این فضا در تلویزیون نیازمند حضور یک کارگردان و تهیه‌کننده‌ باشعور است ‌که متوجه‌ این سبک کار شوند.‌ خوشبختانه آقایان تقی‌پور و سجادی پیشینه حضور در تئاتر را دارند و نیازی نبود در مورد این موضوعات خیلی با هم مجادله کنیم. این نوع کار کردن یک ایده‌آل دست نیافتی در تلویزیون ما است ولی به هر حال سعی کردیم در نوشتن فیلمنامه یک فضای چخوفی به وجود بیاوریم. از طرف دیگر در تیم بازیگران ما کسانی هستند که خاستگاهشان حضور در صحنه نمایش است: علی سرابی، ندا مقصودی، هومن سیدی، بهناز جعفری و... نیازی نیست برای آن ‌ها در مورد فیلمنامه‌ای که به این سبک نوشته شده، توضیح اضافه‌ای داده شود. ما خیلی کم مجبور بودیم به هم توضیح بدیم که جنس کارمان چیست، چون همه این شعور، ظرفیت و آشنایی را از قبل داشتند.


تقی پور
علی تقی‌پور، تهیه‌کننده

آقای سرابی با توجه به پیشینه حضورتان در تئاتر و انتخاب‌های گزیده‌ای که در عرصه تصویر داشتید نظر شما در مورد جنس خاص این کمدی چیست؟

سرابی: نظر من هم شبیه امید است، یعنی متن سریال نزدیک به آدم‌های چخوف است. شخصیت‌پردازی‌ها درست انجام شده است.به نظر من برای اولین‌بار در تلویزیون چینن سریالی با متنی قوی به تصویر کشیده شده، اما دوست دارم اینجا به نکته‌ دیگری اشاره کنم. پیرو صحبت امید در مورد حضور بازیگران تئاتر در این سریال باید بگویم معتقدم اساسا به دلیل کم‌دانشی برخی افراد که در تلویزیون کار می‌کنند تا پیش از این اصطلاحی باب شده بود و هر کس بلد نبود بازی کند و غلو شده بازی می‌کرد، می‌گفتند بازی تئاتری می‌کند!

خاطرم هست در دفتر تهیه‌کننده‌ای که به اشتباه این اصطلاح را به کار برد با ایشان بحثم شد و از دفترش بیرون آمدم و فهمیدم این آدم سال‌هاست نه تئاتر دیده و نه مطالعه‌ای دارد. شما پانزده بازیگر برتر سینمای ما را نام ببرید، همه‌شان پیشینه‌ طولانی تئاتر دارند. بنابراین گاهی تعجب می‌کنم که چرا سال‌ها در تلویزیون از بچه‌های تئاتر غافل شدند!

چند سالی است که از حضور بچه‌های تئاتر در عرصه تصویر به خوبی استفاده می‌شود و بسیاری از بازیگران تئاتر پا به عرصه تصویر گذاشته‌اند که معتقدم روند بازیگری ما را متحول خواهند کرد. من در حد توانم سعی کردم هر جا به عنوان بازیگردان حضور دارم در صورت امکان از بچه‌های تئاتر استفاده کنم. شاید نزدیک به 8 سال پیش از بچه‌های تئاتر استفاده می‌کردند برای اینکه تهیه‌کننده پول کمتری هزینه کند - و این بسیار دردآور بود- ولی من خیلی تلاش کردم که هرگز تن به این کار ندهم و هیچ‌وقت این کار را نکردم. به دوستانم هم در تئاتر توصیه می‌کردم که به این منظور کار نکنند. چون مطمئنم بعدها برای بچه‌های تئاتر اتفاق‌های بهتری می‌افتد. خدا را شکر این اتفاق هم افتاد.

تقی‌پور: در تئاتر صمیمیت و یکدستی‌ای بین بچه‌ها وجود دارد. چیزی که در این کار هم بود. ما بیشتر به دنبال این بودیم که تیم یکدستی را کنار هم جمع کنیم.

آقای سجادی شما در صحبت‌هایتان به این موضوع اشاره کردید که فیلمنامه ویژگی‌هایی داشت که احساس کردید برای کارگردانی جای کار زیادی دارد. چه تصوری از آوردن بازیگرهای تئاتری در این مجموعه تلویزیونی داشتید؟ آیا می‌خواستید از جنس کمدی تئاتری استفاده کنید؟ به نظر می‌رسد ایده‌آل‌ترین شکل ممکن این است که کارگردان بتواند فیلمنامه را ارتقا بدهد و چیزهایی به آن اضافه کند.

سجادی‌ حسینی:
ما به این سریال این‌طور نگاه نکردیم که در تلویزیون تئاتری کار کنیم. حقیقت این است که یک کار با دکوپاژ تلویزیونی انجام دادیم منتها با شناختی که از جنس درام و بازیگری داشتیم حتی می‌توانم ادعا ‌کنم برخی صحنه‌ها را با دکوپاژ سینمایی کار کردم.من خودم را به مدیوم تلویزیون محدود نکردم. اوایل کار دکوپاژ سریال را سر صحنه انجام می‌دادم بعد دیدم بازیگران ایده‌های بسیار خوبی برای دکوپاژ‌ها دارند و من نمی‌توانم فقط روی نظر خودم پافشاری کنم. از همین رو دکوپاژ را در ذهنم انجام می‌دادم و با پیشنهاد بچه‌ها در بسیاری مواقع دکوپاژ‌های ما تغییر می‌کرد. همه‌ ما با پیشینه حضور در تئاتر در این کار دور هم جمع شدیم و این موضوع روی کار همه‌ ما تاثیر بسیار مثبتی گذاشت. مثلا آنالیز شخصیت‌ها در دورخوانی اتفاق می‌افتاد. چه کسی گفته که این شیوه حتما تئاتری است؟ درست است که منشا آن در تئاتر است اما می‌تواند در هر مدیومی استفاده شود.

امیر طلاچیان
امیررضا طلاچیان، نویسنده


سهرابی: فیلمنامه هم شاید به نوعی سینمایی نوشته شده است. یعنی تعداد سکانس‌های زیاد، تعدد شخصیت‌ها و لوکیشن‌ها و اینکه تمام سکانس‌ها میزانس، هدف ودلیل دارد و تنوع بصری آن را به سینما نزدیک می‌کند. من نمی‌دانم این کار مناسب است یا خیر؟ یعنی این نگاه و رفتن به سمت سینما آیا برای مدیوم تلویزیون خوب است یا نه ولی سریال‌سازی متداول دنیا هم به همین سمت رفته است. به سمت سینمایی شدن رفته است.

سرابی: من در مدت پخش سریال چیزی را کشف کردم و ایرادی که به کار خودمان می گیرم ـ این ایراد را هم به این دلیل می‌گیرم که کارمان را خیلی دوست دارم و آن این است که سریال برای تلویزیون پخش می‌شود. درست است که برخی سریال‌هایی که برای تلویزیون ساخته می شوند شعور مخاطب را در نظر نمی‌گیرند در صورتی که در سریال «مهرآباد» شعور مخاطب در نظر گرفته شده، اما معتقدم سریالی مثل «مهرآباد» باید برای شبکه نمایش خانگی ساخته می‌شد. تفاوتش این است که اگر این سریال برای رسانه‌ها ساخته می‌شد مردم برای دیدن آن هزینه می‌کردند و با دقت بیشتری آن رامی دیدند و از دیدن آن لذت بیشتری می بردند.

به نظر من پخش سریالی مثل «مهرآباد» شاید با این منطق روایی با سیستم پخش تلویزیون همخوانی نداشته باشد. مثلا برای کسی که داستان را از اول دیده و دنبال کرده، ریتم سریال خوب است ولی شاید برای کسی که فقط برخی قسمت های آن را دیده، ریتم سریال کند به نظر برسد.

سهرابی: به نظر من حرفی که از زبان برخی حتی بعضی برخی مدیران تلویزیون می‌شنویم مبنی بر اینکه سریال تلویزیونی یعنی در حین تماشای سریال بتوانی کارهایت را هم انجام بدهی، حرف نامربوطی‌ است. شما با کدام یک از سریال‌های آن‌ور آبی می‌توانید چنین کاری بکنید؟ منظورم سریال‌های آبکی ترکی نیست، منظور سریال‌های استاندارد است. نگاه نکنید حالا ما آن‌ها را از طریق دی‌وی‌دی می‌بینیم و مثلا چند قسمت را با هم می‌بینیم و وسطش هم اگر دلمان خواست آن را قطع می‌کنیم و به کارهایمان می‌رسیم. آن سریال‌ها برای بینندگان اصلی شان هفته‌ای یک بار پخش می‌شوند و مخاطبشان نمی‌تواند در طول پخش آن‌ها از جلو تلویزیون جم بخورد.من نمی‌دانم این فرهنگ از کجا آمده است که مخاطبین ما عادت کرده اند همزمان با انجام کارهای خانه، سریال را بشنوند؟ آنچه را نمایشی می‌شود بایستی دید نه اینکه آن را بشنویم. این که دیگر سینما نیست، رادیوست.

من صحبت شما را تایید می‌کنم اما نکته‌ای دیگرمد نظر من این است که تصور کنیم منِ مخاطب صحبت‌های شما را درباره چگونگی ساخت سریال نشنیدم. منِ مخاطب وقتی با بازیگران قدرتمندی در این سریال مواجه می‌شوم که هر کدامشان توانایی متحول کردن یک سریال را به لحاظ کیفیت بازیگری دارند، با دیدنِ همه‌ این‌ها کنار هم به ذهنم می‌رسد که فیلمنامه یک ویژگی خاص داشته که همه آنها را در مرحله کاغذ و قلم درگیر کرده است. حالا منِ مخاطب انتظار دارم وقتی سریال را دنبال می‌کنم همه آن پتانسیل و هر چیزی که بر حسب عادت در ذهنم هست، در خروجی اثر به من منتقل شود. این حرکت بسیار خوشایندی است که بخواهیم ذائقه مخاطب تلویزیون را تغییر بدهیم و بر اساس عادت‌ها حرکت نکنیم ولی این هم به نظر من باید قدم به قدم اتفاق بیفتد. آیا قائل هستید به اینکه این اتفاق در شکل ایده آلش نیفتاده است و فکر می‌کنید دلیلش چیست؟

سجادی حسینی: این موضوع بحث وسیعی را می‌طلبد. دوستان به برخی ازاین دلایل اشاره کردند ولی نکته‌های دیگری هم هست. اولین نیاز هر هنرمند، داشتن مخاطب متمرکز است، مخاطب متمرکز را معمولا می‌توان در سینما دید تا تلویزیون. ما مدیوم دیگری هم به اسم شبکه نمایش خانگی داریم که شرایطی مثل سینما را برای مخاطب ایجاد می‌کند و چون مردم برای دیدن فیلم مورد نظرشان هزینه می‌کنند با دقت آن را می‌بینند، اما تلویزیون این‌طور نیست. یکی از نیازهای هنرمند مخاطب متمرکز است و ما در تلویزیون چنین چیزی نداریم.


لیندا کیانی

لیندا کیانی، بازیگر

این خیلی خوب است که ذائقه‌ مخاطب را که سال‌ها به این روال عادت کرده است پله به پله بالا بیاوریم، اما فکر نمی‌کنید انجام این کار نیازمند زمان بیشتری است؟

سهرابی: سریال‌سازی در دنیا به دلیل وجود قاب‌های بزرگ تلویزیون به سینما نزدیک شده است. به نظر شما چرا اسکورسیزی و اسپیلبرگ سریال می‌سازند؟ برای اینکه سریال‌های آمریکایی به زبان سینما نزدیک شده‌اند. دیگر می‌پذیرید که اگر بخشی از سریال را از دست بدهید، نمی‌توانید به عقب برگردید.تمام دکوپاژ‌های سریال‌های آمریکایی سینمایی‌ست. جالب آن است که آن‌ها را به همین خاطر تحسین می‌کنیم ولی وقتی که به کشور خودمان می‌رسیم می گوییم این فرهنگ باید کم‌کم آغاز شود. من این حرف را خیلی در جهت دفاع از کارمان نمی‌گویم، چرا که اصلا قابل مقایسه نیستیم اما حرفم این است که باید این حرکت از یک جا آغاز شود.

طلاچیان: بحثی هم هست که برخی می‌گویند چون مردم به دیدن سریال‌هایی که این‌گونه روایت می‌شوند عادت ندارند، پس نباید ساخته شود. شاید در آغاز راه کمی نامتعارف باشد و شاید چون ما خواسته‌ایم در این راه تلاش‌مان را بکنیم، سریال ما فدا شود. شاید بسیاری از مردم در زمان پخش این سریال متوجه بسیاری از نکات ریز آن نشوند ولی به گمانم در بازپخش آن بیشتر به برخی نکات توجه نشان خواهند داد. خیلی وقت‌ها ما درکی از داشته‌هایمان نداریم و فقط وقتی آن را از دست می‌دهیم متوجه خلا آن می شویم. مثلا مخاطبی که با دیدن سریال «مهر آباد» گله می‌کند که چقدر ریتم تند و اتفاقات در هم تنیده و پیچیده است. اگر بعد از این سریال مجموعه دیگری ببینید تفاوت را احساس خواهد کرد و دلش برای ریتم تند و اتفاقات در هم تنیده تنگ خواهد شد.

فکر نمی کنید در اولین قدم برای تغیر ذائقه مخاطب این حرکت خیلی تند و سریع باشد؟

کیانی: البته به نظر من این وظیفه بیننده نیست که پای تلویزیون بنشیند و در حین دیدن سریال غذا نخورد یا بچه اش را نخواباند.این وظیفه سازندگان است که یک جوری سریال را به مخاطب عرضه کنند که بیننده قبل از اینکه سریال شروع شود همه کارهایش را انجام بدهد و بعد پای تلویزیون بنشیند.

حقیقتش تلویزیون ما یک جاهایی آنقدر بی روح و بی رنگ است که آدم ترجیح می دهد کارش را انجام بدهد و در حین انجام کار سریال را هم تماشا کند. وقتی سریالهای آمریکایی را مثال می زنیم باید به این نکته توجه کنیم که آن سریال‌ها آنقدر روح دارد که مخاطب همه کارهایش را تعطیل می کند که سریالش را ببیند، اما تلویزیون ما اینگونه نیست و سازنده‌‌ی اثر به جای اینکه به این فکر کند که چه چیز جذاب‌تر است باید به چیزهایی که خط قرمز تلویزیون است فکر کند!

سجادی حسینی: فکر می کنم ما هر چه گفتیم در انکار چیزهای دیگر نیست. ما باید رسانه را بشناسیم و معیارهایش را در حدی که معقول است و عقل ما تایید می کند به کار ببریم و فکر نکینم که بیننده مکلف است که حتما کار ما را نگاه کند. منتها کمدی ژانری است که مورد بی مهری واقع شده است، بخاطر اینکه برای مردم سهول الوصول نبوده و توجه کمتر به آن شده است.

اگر همه‌ عوامل کارشان را درست انجام بدهند قطعا نتیجه‌ی کار رضایت‌بخش خواهد بود. تجربه آقایان عیاری و تقوایی نشان داد که این پتانسیل برای جذب مخاطب به سریال های تلویزیون وجود دارد، چرا که صمیمانه و با خلوص کار کردند نه اینکه کاسبکارانه با این مدیوم رفتار کنند. گرچه سریال «مهرآباد» قابل مقایسه با کار اساتید نیست، اما در همین کار ما در چند جلسه جذب شدن مردم را می‌بینیم که از ابتدا چطور بود و بعد به مرور نگاهش تغییر کرد. ما گام اول یا آخر نیستیم ما هم داریم برای به‌سامان کردن سلیقه مخاطب تلاش می‌کنیم. درعین حال که برای مخاطب و سلیقه او احترام زیادی قائلیم.

علی سرابی
علی سرابی، بازیگر

خانم کیانی به نکته خوبی اشاره کردند. فکر نمی‌کنید شاید برخی محدودیت‌ها مانع بروز خلاقیت‌ها در افرادی که در تلویزیون کار می‌کنند باشد؟

سرابی: ما از صدا‌و‌سیما می شنویم که می‌گویند مردم ما به دلیل اینکه تلویزیون نگاه می‌کنند آدم‌های اخلاقی‌ای هستند! همین مردم ماهواره هم می‌بینند. آیا مردم ما با دیدن ماهواره غیرا‌خلاقی شد‌ه‌اند؟ محمد یعقوبی مدتهاست قصد دارد با تلویزیون همکاری کند، اما متن‌هایی که می‌نویسد، رد می‌شود. دلیلشان هم این است که داستان فیلمنامه‌های او درباره مشکلات خانواده است و نباید مشکلات خانواده را در تلویزیون نشان داد. چون در خانواده‌های ایرانی چنین چیزهایی وجود ندارد!

متن«مهرآباد» یک حسن بزرگ دارد و آن این است که مثلا قصه دختری را روایت می‌کند که در نزدیکی مرگ است و از طرف دیگر آدمی را می‌بینیم برای اینکه از کشورش برود حاضر است کلیه‌اش را بفروشد. ببینید که این مسائل چقدر تراژیک است. این داستان اگر طور دیگری تصویر می‌شد می توانست اشک مردم را دربیاورد، اما خیلی هوشمندانه و از زاویه‌ کمدی درباره این موضوعات صحبت شد. من اعتقاد دارم دردناک‌ترین لحظات زندگی ما پر از لحظه‌های کمیک است و در این قالب خیلی حرف‌ها را می‌شود مطرح کرد

سهرابی: مل بروکس می‌گوید: «تراژدی یعنی اینکه من دستم را با چاقو بریده‌ام و کمدی یعنی اینکه تو می‌افتی در چاه فاضلاب و می‌میری!»در همین تعریف هولناک بودن کمدی به مراتب بیشتر از تراژدی است ولی یک نکته‌ای را هم اضافه کنم. من شخصا به درام اخلاقی اعتقاد دارم. شما اگر در سریال‌های آمریکایی دقت کنید می‌بینیدکه آنها برای تقبیح یک عمل یا یک موضوع اول ضعف‌های جامعه و اشخاص را نشان می‌دهند. ولو اینکه شخصیت مثبت فیلم باشد. مثلا ما هم دلمان می‌خواهد درباره پلیسی بنویسیم که دچار یکسری آسیب‌های اجتماعی است. متاسفانه در تلویزیون ما نمی‌شود به سمت هر چیزی رفت و بخشی از عنصر جذابیت در تلویزیون فراتر از توان نویسنده است و دست او نیست.

تقی‌پور: البته به نظر من تلویزیون محدودیت‌های زیادی ندارد. قضیه سر شکل برخورد ما با موضوعات است و چگونگی پرداخت‌شان در رسانه. تا جایی که من می‌دانم اگر خیلی هوشمندانه، درست و به‌جا درباره موضوعات صحبت شود و به تصویر کشیده شود اتفاقا تلویزیون از آن استقبال هم می‌کند.

اما شاید دو کارگردان به یک موضوع از دو زاویه متفاوت نگاه می کنند .این دلیل خوبی نیست که اگر کسی به یک موضوع تلخ نگاه می‌کند بگوییم که نمی‌شود آن را در تلویزیون مطرح کند.

تقی‌پور: نگاه مدیران این است که می‌گویند وقتی از یک معضل صحبت می‌کنید برای آن یک راه حل ارائه بدهید وبه نظر من این نگاه درستی است.

سحر عصرآزاد منتقد
سحر عصرآزاد، منتقد

سهرابی: این نکته را هم بگویم که نمی‌‌توانیم همه‌ کاسه‌کوزه‌ها را فقط سر مدیران بشکنیم. وقتی که شبکه‌های ما دولتی هستند با همین مشکلات روبه‌رو هستیم. در همه جای دنیا هم شبکه‌های دولتی یکسری محدودیت دارند و تا وقتی که شبکه‌ خصوصی نداشته باشیم همین مشکل وجود دارد. در چنین شرایطی به نظر من حساسیت مدیران غیرعادی نیست بلکه نداشتن شبکه خصوصی است که کمی غیرعادی به نظر می رسد!

فکر می کنید در این مدت «مهرآباد»توانسته مخاطبانش را جذب کند؟

سهرابی: فکر می‌کنم با توجه به پخش در شبکه‌ تهران، همچنین با توجه به زمان و قصه‌ای که دارد توانسته است مخاطبش را جذب کند. البته معتقدم که این کار می‌توانست بهتردیده شود یا اتفاق بهتری برایش بیفتد.مثلا در زمینه‌ کارگردانی، فیلمنامه یا بازی‌ها می‌توانست بهتر هم باشد، اما شخصا چون آدم خوش‌بینی هستم می‌گویم این سریال هر چه جلوتر می‌رود مخاطب بیشتری جذب می‌کند.

آقای سهرابی شما برای هر قسمت طراحی خاصی داشتید. یعنی به همه شخصیت‌ها به شکل یکسان پرداخته شد؟

سهرابی: بله، این فیلمنامه فرمی دارد که این آدم‌ها هستند که قصه را روایت می‌کنند و از دانای کل خبری نیست. یعنی با یک فرد به فرد دیگری می‌رسیم و از کات موازی خبری نیست. مانند دوی امداد که نفر قبلی چوب را به نفر بعدی تحویل می دهد و نفر بعدی به بعدی خودش و همین طور تا آخر.

این قانون در همه‌ جای سریال رعایت شده است. انتقال روایت از یک شخصیت به شخصیت دیگر به صورت حضوری یا از طریق تماس تلفنی صورت می‌گیرد. جالب است زمانی که می‌خواستیم از این فرم استفاده کنیم خیلی‌ها می‌گفتند که مگر دیوانه‌اید که برای سی قسمت این کار را بکنید؟ سخت است و شدنی نیست! ولی بخشی از کار ما همین دیوانگی‌هاست دیگر! امیر هم که از من دیوانه‌تر است گفت برویم ببینیم چه می‌شود. خب رفتیم و دیدیم که موفق شدیم سی قسمت را به همین صورت روایت کنیم. راستش من شعاری دارم که می‌گویم قصه برای مخاطب عام، فرم برای مخاطب خاص و محتوا برای مدیران! فکر می‌کنم به همه این‌ها در این سریال رسیدیم
.

58247

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 296189

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۸:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۳/۱۸
    6 2
    خییلی سریال جالبه باورتون نمی شه بعد از مدت ها فکر کردم یک چیزی می بینم که درگیرم می کند برای همین آن را دنبال می کنم برایم این بستگی و پیوستگی ما آدم ها در موضوع و مشکلات خیلی جالب توجه بازی بازیگرها هم بسیار متفاوت و خوب است و باور پذیری درگیری آن ها با معضلاتی به ظاهر ساده اما واقعا مشکل را به خوبی نمایش می دهد خیلی از تهیه کننده و نویسنده و مجریان این سریال ممنونم کمی که باعث شدند به عنوان یک مخاطب مجبور تلویزیون کمی به چشم بیام