سالها پیش حدود سال 1385 بود که بعد از فوت استاد میرمیران، بحث روز معمار مطرح شد تا سوم اردیبهشت را که روز شیخ بهایی نیز نامگذاری شده است به عنوان روز معمار انتخاب کنند. در فرهنگستان هنر هم این بحث در میان اعضای گروه معماری پیش آمد.
زمانی که اعضای فرهنگستان هنر بر سر این موضوع بحث میکردند، گفتند از کجا معلوم که شیخ بهایی معمار بوده است چون در اسناد باقی مانده از او رد پایی برای اثبات این مسئله وجود ندارد. به همین دلیل اعضا مخالف نامگذاری روز معمار در سالگرد شیخ بهایی بودند.
اعضای فرهنگستان اول تصمیم گرفتند سالگرد قوام الدین شیرازی را برای بزرگداشت روز معمار انتخاب کنند چون آثار معماری مانند مسجد گوهرشاد هرات و... از او باقی مانده است. اما بالاخره با این حال آنها شیخ بهایی را ترجیح دادند.
برخی معتقدند شیخ بهایی ارتباطی با معماری ندارد. باید پرسید چه دلائلی شیخ بهائی را به عنوان معمار قبول داریم ؟ به نظر میرسد اگر بخواهیم به شخصیت گمشده شیخ بهایی در تاریخ تقرب پیدا کنیم، اول باید این چالش موجود را برطرف کنیم. به اعتبار ویژگیهای فرهنگی که داریم، در مواردی برای برخی شخصیتهای تاریخی این اتفاق افتاده است. یعنی شخصیتهایی در تاریخ داریم که دچار دوگانگی شدهاند مانند اسکندری که از یک سو در تاریخ است و از او دوره سلوکیان باقی مانده و اسکندر دیگری که به اعتبار او، اسکندرنامهها نوشته شد و گفتند به دنبال آب حیات بوده و جالب است که در فرهنگ ما اسکندر دوم بیشتر شناخته میشود.
در مورد تختی یا رستم هم همین ماجرا اتفاق افتاده است. در تاریخ شاهد هستیم شخصیت دوم که ساخته و پرداخته فرهنگ ما است، جاودان میماند و حتی گاهی به کیفیت فرا انسانی میرسد یعنی شخصیتها دارای دو بعد تاریخی و فرهنگی میشوندکه شخصیت تاریخی در حبس میماند امادر مورد شخصیت دوم این طور نمیشود.
شخصیتهای تاریخی به شخصیتهای فرهنگی تبدیل میشوند که یک نوع تماس بیواسطه با طبقات فرودست جامعه به خصوص پیشهوران در شهرها برقرار میکردند. همانطور که در قصهها و افسانههای باقی مانده میبینیم شیخ بهایی با پیشه وران حشر و نشر داشته است. هر شخصیت تاریخی توان تبدیل شدن به شخصیت فرهنگی را ندارد. این بحث را مطرح کردم تا مشخص شود شخصیت تاریخی صرفا معتبر نیست و اکتفا به شخصیتهای تاریخی که به شخصیت فرهنگی تبدیل شدهاند، یعنی نادیده گرفتن تلاش و تکاپوی یک ملت. به عبارتی ملتی سرمایه اصلیاش شخصیتهای فرهنگی هستند که به این طریق بوجود آمدهاند.
ما گمان می کنیم شخصیت تاریخی شیخ بهایی نسبتی با معماری دارد. اما به چه اعتبار؟ در کتیبه مسجد جامع اصفهان از استاد علی اکبر اصفهانی به عنوان معماری یاده شده که البته لفظ شبه معمار برای او بکار گرفته شده است و این نشان میدهد ما مهندسین نظری داشتهایم که چون ساخت و ساز یک کار عملی بوده است، آنها عرض اندام نمیکردهاند و صرفا در بحث ریاضی و محاسبات بودهاند. اما از این جهت میتوان شیخ بهایی را به عنوان معمار نظری درنظر گرفت . پس میبینیم شخصیت فرهنگی شیخ بهایی مبین آرزوهای جامعه ایرانی در معماری بوده است. جامعه ایرانی برای معماری رویا داشته و آنچه امروز میبینیم همان آروزها هستند. از این جهت شخصیت شیخ بهائی قابل کشف است. چه ابعاد عملی اش در تاریخ زندگی خود و چه ابعاد فرهنگی اش که قابل انکار نیست.
* متن بالا خلاصه سخنرانی "سید محمد بهشتی" در کنگره بزرگداشت "شیخ بهائی" است.
/6262
نظر شما