اینکه از نظر خیام نیشابوری آغاز فصل بهار با میگساری و نوشیدن مشروبات غیرمجاز الکلی پیوند خورده دلیل بر این نیست که نظر سایر اهالی شعر و ادب پارسی نیز بر چنین موضوعی باشد. ما برای اثبات این مسأله آن قدر دیوان شاعران نامی این سرزمین را بالا و پایین میکنیم که به نتیجه دلخواه برسیم:
1ـ جناب فوقالذکر در بین رباعیات خود چنین عرضه میدارد که:
در فصل بهار اگر بتی حور سرشت
یک ساغر می دهد مرا بر لب کشت
هرچند به نزد عامه این باشد زشت
...
و چیزی که به نزد عامه زشت و قبیح شمرده میشود، همان بهتر که در این مکان فرهنگی هم بازگو نشود. همچنین مطمئن هستیم که سایر شاعران این مرز و بوم با موضعگیری صریح در مقابل ترویج چنین اعمال قبیحی، ضمن رفع اتهام از صنف شاعران و ادبا، توطئه شوم دشمنان فرهنگ این ملت را خنثی خواهند کرد.
2ـ ما حاضریم ثابت کنیم که این مسأله نه تنها در سراسر ایران، که حتی در نیشابور هم روند غالب نبوده و به همین دلیل به بیتی از جناب عطار نیشابوری اشاره میکنیم. ایشان در آغاز یکی از قصیدههای بهاریه خود به صراحت به موضعگیری علیه گفتههای همشهری خود میپردازد:
اشکریز آمدم چو ابر بهار
ساقیا هین بیا و باده بیار
3ـ تأیید گفتههای خیام توسط همشهریاش حداکثر میتواند مواضع اهالی نیشابور را در این زمینه بیان کند، اگر نخواهیم که آن را دسیسهچینی دشمنان برای خراب کردن چهره مردمی ایشان جلوه بدهیم. به هر حال ما در این مملکت شاعرانی مثل جناب مولانا داریم که قطعا با ابیاتی همچون
غیر بهار جهان، هست بهاری نهان
ماه رخ و خوشدهان، باده بده ساقیا...
بگذریم.
4ـ حضرت حافظ از آن دسته شعرایی است که مورد تأیید همگان است و حلال و حرام سرش میشود و لزوماً حرف بی حساب و کتاب نمیزند. ایشان در رابطه با بهار چنین میفرمایند که:
گل بی رخ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد
و همین بیت به خوبی نشان میدهد که بهتر است در قضیه اعتماد به شاعر جماعت قدری بیشتر تأمل کنیم.
5ـ به نظر میرسد اینکه در دیوان شاعران نامدار به دنبال پیام اخلاقی بگردیم، کاری است عبث و بیهوده. اینان آنچنان سرمست شهرتند که گویی همه آموزههای فرهنگی و اخلاقی را از یاد برده اند. در ادامه میکوشیم فاکتور شهرت را که آفت این پژوهش شناخته شد، با شدت کمتری لحاظ کنیم. برای مثال خواجوی کرمانی که از طرفی از همعصران سعدی و از کسانی است که تأثیر بسیاری بر غزل حافظ داشته و از طرفی به نسبت از شهرت کمتری برخوردار است، بعید است که با ما سر ناسازگاری داشته باشد. همین بیت که
حبذا پای گل و صبحدم و فصل بهار
باده در دست و هوا در سر و لب بر لب یار
به خوبی نشان میدهد که خوردن آب و هوای شیراز در اواخر عمر، این شاعر سابقاً کرمانی را هم هوایی کرده است.
6ـ البته هنوز جای نگرانی وجود ندارد. به هر حال از قدیم گفتهاند که «در نومیدی بسی امید است» و بنده قول شرف میدهم اگر اوحدی مراغهای هم با ما سر یاری نداشت،... که انگار نداشت!
6060
نظر شما