زهرا خدایی
روز شنبه برخی از رسانهها از طرح جدید سازمان سیا برای استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی در جنگ سوریه خبر دادند. روزنامۀ لس آنجلس تایمز در این باره نوشت: واشنگتن با نگرانی از رشد فزایندۀ اسلامگرایان افراطی در سوریه قصد دارد با هواپیماهای بدون سرنشین به جنگ تروریستهای جبهة النصرة برود؛ طرحی در چهارچوب استراتژی سازمان سیا که هنوز رییس جمهوری آمریکا دستور آن را صادر نکرده است، اما مأموران سازمان سیا که بر عملیاتهای هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان و یمن نظارت میکنند، در حال بررسی این پروژه هستند. اینکه تصمیم مذکور در شرایط فعلی چه اهداف و پیامدهایی میتواند داشته باشد، پرسشی است که قاسم محبعلی، کارشناس جهان عرب بدان پاسخ داده است.
در خبرها آمده بود که طرح پهبادهای آمریکایی قرار است در سوریه اجرا شود. اهداف و پیامدهای آن چه میتواند باشد؟
این خبر هنوز از سوی رسانههای رسمی آمریکایی تأئید نشده است؛ از این رو نمیتوان آن را به عنوان خبر موثق تلقی کرد. اما با فرض صحت آن شاید بتوان گفت که آمریکاییها خواسته باشند از مخالفین حمایت کنند، از این رو لازم است همانطور که در لیبی شاهد بودیم، به مخالفان پوشش و حمایت هوایی بدهند. در واقع نقطه ضعف و آسیب پذیری مخالفان بشار اسد در عملیاتهای هوایی است بدین معنا که ارتش سوریه به دلیل پوشش هوایی قادر است، هر جایی که مخالفین تصرف میکنند را بمباران کند و آنها را از بین ببرد. بنابراین اگر آمریکاییها چنین پوششی به مخالفین بدهند، در آن صورت ممکن است وضعیت تغییر کند. از این رو تصمیم مذکور برای تغییر وضعیت در سوریه از این منظر قابل بررسی است.
در این صورت آیا روسیه میتواند تنها نظارهگر این صحنه باشند؟
روسها کار خاصی نمیتوانند بکنند. میتوانند تنها مخالفت کنند و دست به اقدام مقابلهای نمیزنند. از سویی غرب با محاسبه وارد میدان خواهد شد. به یاد داشته باشید، زمانی که آمریکاییها تصمیم گرفتند به یوگسلاوی حمله کنند؛ وضعیت نیز شبیه امروز بود. همپیمانی روسیه با یوگسلاوی به مراتب مهمتر از همپیمانی روسیه با سوریه بود، اما در نهایت آمریکا تصمیم به حمله گرفت.
در مورد لیبی هم وضعیت به همین شکل بود، روسها تنها مخالفت کردند. در هر حال رسیدن به این تصمیم با محاسبات و در نظر گرفتن همۀ جوانب امر خواهد بود، ضمن اینکه باید به جوانب تجربیات تاریخی که بدان اشاره کردم نیز توجه شود.
گفته میشود این پهبادها قرار است اعضای جبهة النصرة را هدف قرار دهد.
این طرح با این هدف در حال حاضر ممکن نیست. بعد از سقوط بشار اسد احتمال آن وجود خواهد داشت که چنین سیاستی را برای آینده در نظر داشته باشند،همانگونه که این طرح در حال حاضر در افغانستان، پاکستان و یمن در حال اجراست. در شرایط فعلی بعید به نظر میرسد که آمریکا بخواهد جبهۀ سومی را باز کنند که سرنوشت آن روشن نیست، آنهم در حالی که همین نیروها در حال مبارزه با بشار اسد هستند. این وضعیت ممکن است شرایط دیگری را به وجود آورد. مگر آنکه خواسته باشند از اسد حمایت کنند.
پس آیا میتوان گفت غرب به این نتیجه رسیده که بشار تا 2014 بماند؟
مسئلۀ زمان و سال نیست؛ دربارۀ رفتن بشار اسد میان اروپا و آمریکا اختلاف نظری وجود ندارد، در اینکه رییسجمهور باید تغییر کند، اختلافی نیست، در اینکه چه کسی جای اسد میآید اختلاف نظر وجود دارد. بنابراین ممکن است هر زمانی تکلیف این مسئله روشن شود، چون جامعۀ سوریه از هم پاشیده شده است و از سویی سطح اختلافات میان مخالفین بسیار بالاست و امکان اینکه به یک اتحاد و ائتلاف جدی برسند، فعلاً خیلی روشن نیست؛ مثلا معاذ الخطیب در آستانۀ استعفا قرار دارد و ممکن است به سرنوشت برهان غلیون و عبدالباسط السیدا نیز تبدیل شود، چرا که بین آنها اختلاف زیادی وجود دارد. به دلیل تنوع قومی، مذهبی، سیاسی و مداخلۀ زیاد دولتهای منطقهای و خارجی، امکان ایجاد اتحاد و اجماع بسیار دشوار است. بنابراین مشکل سوریه در حال سوریه نداشتن آلترناتیو و جایگزین است؛ اگر این مسئله حل شود، در آن صورت ممکن است رفتار آمریکا و اروپا در بحران سوریه تغییر کند.
افزایش کمکهای تسلیحاتی پاریس و لندن به مخالفان مسلح بدان معناست که آمریکا مشارکتی در این روند ندارد؟
درو اقع نمیتوان گفت که میان آمریکا و اروپا اختلاف نظر وجود دارد، میتوان آن را اختلاف فاز نامید. مسائلی که مدنظر آمریکا و اروپاست شاید تا اندازهای متفاوت باشد. آمریکاییها یک پروژۀ جهانی دارند و اروپاییهایی شاید امنیت اروپا و امنیت ملی خودشان مدنظرشان باشد. این مسئله اختلاف فاز را به وجود میآورد، آمریکاییها شاید چندان عجلهای در حل مسئلۀ سوریه نداشته باشند. نیروهای(افراطی اعم از شیعه و سنی) که میتوانستند تهدیدی برای آمریکا باشند در حال حاضر در سوریه در حال ضد و خورد و از بین بردن یکدیگر هستند و آمریکاییها شاید علاقمند باشند که این انرژی تا حد زیادی در آنجا مصرف شود و از بین برود تا ضعیف شود. بنابراین شاید چندان عجلهای در حل بحران سوریه نداشته باشند.
نکتۀ دوم اینست که اوباما قصد ندارد آمریکا دیگر هزینهای بپردازد و میخواهد دیگران هزینه کنند. از این رو تشویق میکند که اروپاییها وارد میدان شوند، نقش بگیرند و هزینه کنند.
مسئلۀ سوم اینست که آمریکاییها علاقمندند در این تحولات کشورهایی همچون روسیه و چین را نیز در کنار خودشان داشته باشد؛ این مسئله نیز کار را سخت خواهد کرد. چون برای به تفاهم رسیدن با این دو قدرت ممکن است زمان زیادی صرف شود و عملاً این بحران طولانیتر شود.
با تغییرات جدیدی که بدان اشاره کردیم، احتمال یکسرهسازی بحران سوریه طی ماههای آینده وجود دارد؟
بحران سوریه به دلیل وجود مداخلات فراوان خارجی(اعم از منطقهای و فرامنطقهای) و درگیریهای فراوان بحران بسیار پیچیدهای شده است.
در درگیریهای داخلی سطوح بالایی از تضادهای قومی، درگیری میان ارتش و نیروهای اسلامی- افراطی، درگیری میان مذهبی و طائفی(شیعه و سنی) وجود دارد. بنابراین بحران بسیار پیچیده است و نمیتوان گفت که قضیۀ ممکن است که فوراً به نتیجه برسد.
همانطور که اشاره کردم نکتۀ مهم اینجاست که در حال حاضر بین بازیگرانی که در سوریه وجود دارند، در مورد آیندۀ سوریه اتفاق نظر وجود ندارد. بنابراین تا زمانی که این مسئله حل نشود، خیلی نمیتوان گفت که بحران سوریه یکسره میشود. باید گفت که تلاش طرفهای غربی و مخالفان بشار اسد اینست که در وهلۀ اول یک جایگزین قابل قبول و مورد توافقی را پیدا کنند. اگر این مسئله را بتوانند تعیین کنند آن وقت ممکن است روند قضایا تغییر کند و حتی ممکن است مداخلات نظامی، تهدید به مداخلات نظامی و یا کمکهای نظامی و دادن اسلحههای پیشرفته در دستور کار قرار بگیرد.
5252
نظر شما