بهناز شیربانی: حسن فتحی نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون با حضور در کافه خبر به تعدادی از سئوالات کاربران خبرآنلاین پاسخ دادند. عمده سئوالها دراین خصوص بود که چرا او دیگر نگارش آثارش را انجام نمیدهد. کاربران همچنین درباره پایان سریال «زمانه» نیز پرسشهایی را مطرح کردند که فتحی به تعدادی از آنها پاسخ داد . سئوالها به همان صورت که مطرح شده و بدون رعایت رسم الخط درج شده است.
بدون نام: آقای فتحی کارهای متنوعی از تاریخی تا اجتماعی و طنز در کارنامه دارند،خواهش میکنم از ایشان سؤال بفرمایید که مراحل یک پروژه سینمایی (برای تلویزیون یا سینما) از جرقه خوردن ایده تا نوشتن متن و بعد انتخاب بازیگر و فیلم برداری و... برایشان چطور است؟ آیا اصلا به همین ترتیب است که من گفتم؟سؤال مهمتر اینکه آیا ایشان با این کارنامه موفق اعتقاد دارند که باید نگاه هنری به کار داشت و مثل یک نقاش اثر هنری خلق کرد که ممکن است فازغ از محدودیت زمانی تولید برای صداو سیما زمان زیادی ببرد یا اینکه باید به قول عدهای حرفهای و مکانیکی کار را در آورد؟
فتحی: مراحل کار برای من همیشه اینطور بوده که همواره اقدام به تولید یک اثر برای من با یک دغدغه شروع شده است. شاید آن چیزی که باعث شده است مشکلات مالی ساخت آثارم را تحمل کنم، انرژی و انگیزهای بوده که همان دغدغهها در من ایجاد کرده است. در مرحله بعد برای بیان این درد و دغدغه قصهای را پیدا و طراحی میکنم. بزرگترین ویژگی این قصه از نظر من سرگرم کنندگی آن است. در مرحله سوم وارد تحقیقات میدانی میشوم. با توجه به داستانم باید شخصیتهای قصه باور پذیر باشند. چه از حیث پوشش، چه از حیث گویش، و چه از حیث مناسبات اجتماعی. در نتیجه با توجه به اینکه چه دوره و چه تاریخی را برای بیان قصه انتخاب میکنم، پژوهشهای کتابخانهای و پژوهشهای میدانی را در مورد ویژگی آن دوره تاریخی شروع میکنم، کهگاه ممکن است یکسال این تحقیق و پژوهشها ادامه داشته باشد.
حاصل این پژوهشها هزاران نکتهای است که من برای خودم مینویسم و در مرحله نوشتن فیلمنامه، این نکتهها به من کمک میکند که فیلمنامه را در فضا و قالبی بگذارم که آن قالب برای مخاطب هم کاملا باور پذیر باشد.
بعد از این که فیلمنامه آماده شد و با تهیه کنندهای برای ساخت آن به توافق رسیدیم، وارد مرحله تولید میشویم. در مرحله تولید علاوه بر اینکه باید تمام لوکیشنهای قصه را پیدا کنم وسعی میکنم لوکیشنها یک نسبت معنایی دراماتیک و زیباییشناختی با موضوع داشته باشند، در همین حین کار انتخاب بازیگر را هم شروع میکنم. معمولا در انتخاب بازیگر برای هر نقشی 5-6 نفر را نامزد میکنم که حداقل ویژگی بازی درآن نقش را داشته باشند. اینکه نهایتا کدامیک از آنها انتخاب نهایی من خواهند شد به دلالیل زیادی بستگی دارد. نخست اینکه او را مناسبتر برای نقش ببینم. نکته دوم این است که تحقیق میکنم و مطمئن میشوم آن بازیگر حاشیه ندارد و یا اگر حاشیه دارد به حدی نیست که به کار من لطمه بزند. واقعیت این است که اگر دو کاندیدا برای نقش داشته باشم که یکی از آنها حاشیه کمتری نسبت به دیگری داشته باشد، من در انتخاب کسی که حاشیه کمتری دارد تردیدی به خودم راه نمیدهم. برای من اهمیت زیادی دارد بازیگری که قرار است با من همکاری کند ذات هنر برایش اهمیت داشته باشد. معمولا با کسانی که دغدغه هنر دارند و هدفشان فراتر از کسب شهرت است ترجیح میدهم کار کنم.
از طرف دیگر به سیستم ستاره سازی اعتقادی ندارم، در حالی که جریانی در سینما ممکن است به سیستم ستاره سازی اعتقاد داشته باشند که از نظر من هیچ اشکالی ندارد. برای من ستارهها اهمیت ندارند و این بازیگرها هستند که اهمیت دارند. معتقدم یک کارگردان میتواند کارگردان باشد، و یا یک بازیگر میتواند بازیگر باشد، اما ممکن است آرتیست نباشد. ترجیح میدهم با مجموعهای از آرتیستها کار کنم و آرتیستها یک ویژگیهای خاص دارند و آن این است که یک آرتیست فقط در برابر دوربین خبرنگارها و مصاحبههای تلویزیونی آرتیست نیست در صف بانک، در برخورد با رفتگر محله، در برخورد با خانواده و دوستان خودش هم آرتیست است و برای من ایده آلترین وضعیت این است که بتوانم با گروهی آرتیست کار کنم. معمولا انتخاب نهایی بازیگران توسط خودم صورت میگیرد. تا امروز خوشبختانه سراغ ندارم نمونهای که بازیگری به من تحمیل شده باشد. چون من اصلا زیر بار تحمیل بازیگر نمیروم.
اعتراف میکنم به خاطر اینکه پیشینه تئاتری دارم در هر اثرم سعی میکنم یک درصدی از بازیگرانم پیشبنه تئاتری داشته باشند. دلیل مشخصی هم دارم و آن این است که بچههایی که در تئاتر کار میکنند، سالها، هفتهها و ماهها تلاش میکنند و میآموزند. نظم و انظباط بیشتری دارند و آرتیستهای بهتری هستند. در کنار استفاده از چهرههای تئاتری از کسانی که چهرههای کمتر شناخته شده یا ناشناخته در تئاتر هستند، هم استفاده میکنم. اساسا فکر میکنم یکی از خدمات فرهنگی یک کارگردان به سینما و تلویزیون کشورش معرفی استعدادهای ناشناخته به دنیای سینما و تلویزیون است.
بدون نام: چرا تجربه خوبی مثل مدار صفر درجه رو تکرار نمیکنید، این سریال جزو بهترین سریالهایی بود که دیدم.
فتحی: باید امکاناتش فراهم شود که من بتوانم تجربههایی مثل «مدار صفر درجه» و به مراتب جذابتر و بهتر از «مدار صفر درجه» را بسازم. اما دوستی که این سوال را پرسیده باید بداند که من به تنهایی نمیتوانم این کار را انجام بدهم و نیازمند همکاری بیشتر صدا و سیما با من است.
بدون نام: چه اصراری به خوب تموم کردن سریالهاشون در قسمت آخر دارن؟ انصافا از نظر ساخت شبیه قسمت آخر «میوه ممنوعه» شون نبود؟
فتحی: شاید با توضیحاتی که درمصاحبه به آن اشاره کردم این اشکال برای این دوست عزیز برطرف شده باشد. عرض کردم پایان سریال به نحوی طراحی شد که یکسری موضوعات تکلیفش مشخص نشود و قصد داریم در فصل دوم به یکسری از موضوعات بپردازیم. نکته دوم این است که به نظر من پایان سریال «زمانه» خیلی خوب وخوش نیست. پایان سریال یک پایان همراه با سوال است. من تجربه پایان شیرین سریال «میوه ممنوعه» و انتقاداتی که خیلیها به آن داشتم را به یاد داشتم و دقت کردم که در «زمانه» این اتفاق نیفتد.
مسعود: یکی از ویژگیهای کارهای آقای فتحی دیالوگ نویسی بسیار خوب ایشون بوده، آثاری مثل «میوه ممنوعه» و «مدار صفر درجه» بهترین شاهدان این مسئله هستند. ولی متاسفانه در مجموعه «زمانه» مشاهده کردیم دیالوگهایی که در کارهایی مثل میوه ممنوعه اون طور چند لایه و با جمله بندیهای صحیح و بصورت اصطلاحن پینگ پنگی رد و بدل میشدند جای خودشون رو به دیالوگهای خیلی رو و سطح پایین و متاسفانه خیلی جاها شعاری دادند. به این مسئله واقف هستم که در آثاری که ذکر کردم علاوه بر کارگردان نویسنده هم خود آقای فتحی بودند ولی آیا کارگردانی با کارنامهٔ آقای فتحی باید بدون توجه به مسائل مهمی از جمله دیالوگها فیلم نامهای رو بدون اصلاح قبول کنند و بسازند؟
فتحی: من اطلاعات این دوستمان را تصحیح میکنم. دیالوگهای سریال «میوه ممنوعه» را آقای علیرضا نادری نوشته بود. دلیل اینکه علاقمند بودم با آقای نادری کار کنم این بود که احساس کردم فضای گفتوگو نویسی او به فضای گفتوگو نویسی من نزدیک است. گفتوگو نویسی سریال «زمانه» را آقایان جلالی و تشکری انجام دادند و طبعتا هر نویسندهای سبک خاص خودش را دارد. البته من یک دخالتهایی در گفتوگو نویسی این سریال کردم. اما به هر حال فرم گفتوگو نویسی این سریال سبک و سلیقه نویسندههایی بود که با آنها کار میکردم. اما نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که در این سریال تمایلی برای گفتوگو نویسی شاعرانه و ادبی نداشتم و این یک اتفاق جدیدی در کارنامه من بود. به این نتیجه رسیدیم که انتقال پیام با توجه به مسائل روز جامعه در این سریال مهمتر است و باید سعی کنیم به سادهترین شکل گفتوگوها را طراحی کنیم وبه فرهنگ گفتوگو نویسی جامعه متوسط امروز نزدیک شویم. در نوعی گفتوگو نویسی که من و علیرصا نادری آن را میپسندیم از این شیوه کمک میگیریم که گفتوگوهای کوچه و بازار را از فیلتر نوعی گفتوگو نویسی ادبی و شاعرانه میگذرانیم. بنابر این یک نوع زیباییشناسی در دیالوگها میبینید. این یک سبک است و قطعا اگر بخواهم اثر تاریخی را خلق کنم دوباره به سراغ این سبک گفتوگو نویسی میروم. در سریال «زمانه» احساس کردم زیبای و پختگی ما در یک نوع سادگی است. در نتیجه در گفتوگو نویسی به دوستان توصیه میکردم که ساده بنویسند. حتی به آقای افشین احمدی فیلمبردار هم گفتم که به اندازهای که لازم است، دوربین حرکت کند. نوع میزانسنها و دکوپاژها به توجه به شرایط قصه پیش رفت. چرا که در سریال «زمانه» هیچ چیز به اندازه قصه و انتقال صریح و با سهولت قصه و مضامین آن برای من اهمیت نداشت. بنابر این در چارچوب هدفی که برای خودم در نظر گرفتم سعی کردم همه عناصر به سمت سادگی و روانی حرکت کند.
مهدی: سلام آقای فتحی. میخواستم بپرسم اولویت آینده تون حضور فعالتر در سینما است یا ادامه دادن سریال سازی در تلویزیون؟ و اینکه دلیلتون برای فیلنامه ننوشتن (طبق مصاحبه تون یا همشهری جوان) فقط مساله رعایت نشدن کپی رایت در ایرانه؟ من سریال زمانه رو دوست داشتم و اون رو ضعیف نمیدونم ولی خودتون هم میدونید که تکرار شاهکارهای شما مشروط به اینه که فیلنامه رو خودتون نوشته باشید. من به عنوان یک دانش اموخته کارشناسی ارشد ادبیات فارسی حقیقتا از گنجینه عظیمی که از مثلها و اصطلاحات عامیانه در فیلم نامه هاتون ساختید لذت میبرم و حقیقتا منتظر کارهای تاریخی یا غیر تاریخی با فیلمنامه نویسی و کارگردانی شما هستم. خواهش میکنم صرفا به خاطر کپی رایت (که قبول دارم واقعا مهمه) ما رو از این لذت محروم نکنید.
فتحی: من برنامهای که در این سالها برای خودم طراحی کردم و سعی میکنم آن را دنبال کنم این است که بعد از ساخت یک سریال روی یک اثر سینمایی متمرکز میشوم. در حال حاضر ترجیح میدهم که بر روی یک قصه سینمایی متمرکز شوم و یک فیلمنامه سینمایی خلق کنم. اما نمیدانم با این شرایط سینما امکان پذیر هست یا خیر؟ علی رغم اعتراضی که به قضیه حق مولف و کپی رایت دارم سه سال است که طرح یک اثر تاریخی را به تلویزیون ارائه دادم. تمام دریغ و افسوس من این است که چرا تا قبل از اینکه سریالی مثل «حریم سلطان» پخش شود تلویزیون تلاشی برای ساخته شدن این سریال نکرد تا مردم ببیند ما در ساختن سریالهای تاریخی چقدر جذابتر و عمیقتر کار میکنیم. بنابر این در جواب این دوست میتوانم بگویم که باید این امکان برای من فراهم شود تا آثار تاریخی دیگری بسازم.
حسین: جناب آقای فتحی با عرض سلام. شما هر شب حدود 2 ماه مهمان خانههای ما بودید، باعث خوشحالی ما بود و تا حدی به شما عادت کرده بودیم. بدون شک سریال شما یک سر و گردن از سایر محصولات صدا و سیما بالاتر بود و دلیل آن از دست ندادن مخاطب تا آخرین قسمتهای کارتان بود. ولی تنها یک نقد. اینکه چرا تمام شخصیتهای ضعیف رسیدن به آرزوهای خود را در گرو سر سپردگی به منابع قدرت و شخصیتهای ثروتمند میبینند؟ 1-بهزاد اواسط کار متوجه میشود باید جلوی عمویش زانو بزند 2- ارغوان برای گرفتن انتقام و سامان بخشیدن به خانوادهاش به شخصی که جای پدرش است نه نمیگوید و حتی با شخص دیگری نیز به سرعت وصلت میکند (نیکخواه) 3- منوچهر یک سر سپرده به تمام معنا 4- سینا به نوعی دیگر و. آیا این باعث از بین رفتن روحیه تلاش و اراده نمیشود؟
فتحی: این سوال من هم هست. من نسخهای برای جامعه نمیپیچم و حق این کار را هم ندام. درسریال «زمانه» من هم طرح سوال میکنم. من با این دوست عزیزهمفکر و هم عقیدهام. نمیشود انتظار داشت که در یک سریال 45 قسمتی هم پرسش مطرح شود و هم به آن پاسخ داده شود. متاسفانه در اطراف ما کم نیستند آدمهایی که مدام به دیگران تکیه میکنند وبه تلاش شخصی خودشان متکی نیستند. دو شخصیت هماو فاطمه در سریال «زمانه» از اشخاصی هستند که با اتکا به باورهای خودشان جلو میروند و به اهدافشان میرسند و متاسفانه این افرادگاه در اقلیت هستند و امیدوارم تعداد آنها هر روز بیشتر و بیشتر شود.
57247
نظر شما