وضع نماز در کشور بد است
*وضع نماز، وضع اسف باری است. به عبارت دیگر وضع نماز در کشور بد است. ما گاهی وقتها دلمان را خوش میکنیم که مسجدِ دانشگاه در هنگام نماز پر میشود دو هزار نفر برای نماز به مسجد دانشگاه میآیند اما دانشگاه سی هزارنفر جمعیت دارد. یعنی 28هزارنفر نماز فرادی نماز میخوانند؟ یا مثلا مسجد بازار پر میشود. خوب بازار 500 هزارنفر جمعیت دارد. حالا پنج هزار نفر برای نماز به مسجد میآیند 495 هزارنفر دیگر نماز فرادی میخوانند؟ در جاهایی که مردم در بن بست قرار میگیرند، مثلا فرض کنید، اتوبوس از نطنز به سمت تهران حرکت میکند. ده دقیقه مانده به ظهر میآید وغروب هم به تهران میرسد. اتوبوس که متوقف شود از مسافران این اتوبوس چند نفر نماز میخوانند؟
شاعران حق نماز را ادا نکرده اند
*در صدا و سیمای کشور ما برای نماز چه کردهاند؟ چه جوابی داریم بدهیم. اسرار نماز تا به حال در تلویزیون گفته شده است؟ شاعران ما حق نماز را ادا کردهاند؟ الان جوانان راهنمایی ما بیشتر نماز میخوانند یا دبیرستانیها؟ من خودم بگویم راهنماییها. دبیرستانیها بیشتر نماز میخوانند یا دانشجویان ما؟ باز هم میگویم که دانشجویان. به هر حال نکند ما گاهی یک کارهایی کردهایم، یک فیلمهایی ساختهایم، استعدادمان را جایی مصرف کردهایم که فایدهای نداشته است.
پولها را کجا خرج میکنید؟
*دوسال پیش برای اولین بار با معاونت دانشجوییها یک گردهمایی داشتیم. در یک جمعیت چند صد نفری که همه معاون بودند سوال پرسیدم که در کدام یک از دانشگاهها در کنار قرآن تفسیر قرآن نیز هست؟ تفریبا 5-6 نفر دست بلند کردند. گفتم خوب تفسیر قرآن که نیست، در کدام دانشگاه نهج البلاغه هست؟ تعداد کمتری دست بلند کردند. گفتم خوب وقتی در دانشگاه قرآن ونهج البلاغه وجود ندارد پس معاونت دانشجویی پولها را کجا خرج میکنند؟
از لقمه غافلیم
*متوجه شدهایم که تمام دکترای تعلیم وتربیت در بحث تعلیم و تربیت از لقمه حرام غافل شدهاند. حتی آنهایی که دکترا از کانادا و امریکا دارند. آنها عقیده ندارند که لقمه حلال و حرام تاثیر دارد در تعلیم وتربیت. یا مثلا در دکترای حقوق چه تجاوزی مهمتر است؟ تجاوز به مال، به آبرو، به جان؟ همه متخصصان حقوق در شرق و غرب نسبت به تجاوز به آبرو خوابشان برده است. همه غافل شدهاند. هیچ کشوری نیست که شما بتوانید بروید در دادگستری و بگویید ایشان آبروی من را برده است. بیشترین تجاوز، تجاوز به آبرو است اما همه خوابند. در مدیریت در حقوق نیز خیلی غافلاند. آنوقت دانشجوی ما که این کتابها را میخواند از نماز هم جدا شده است. یا کاهل است یا تارک است.
عجول نباشید
*بعضی در نمازهای جماعت از خواندن حمد وسوره آقا خوششان نمیآید. آقا بد اخلاق است. بعضی از افراد میگویند من آقا را عادل نمیدانم. من نمیدانم از نظر آنها معنای عدالت چیست. مثلا میگویند که آقا به یک فرد پولدار سلام گرم کرد ولی جواب سلام من را نداد. این به معنای عدالت نیست. باید رفت و تحقیق کرد شاید آن فرد پولدار بانی مسجد بوده و زحمت کشیده است و یک خدمتی کرده است و باید تحویل گرفت. بخاطر این نیست که پولدار است بخاطر این است که از پولی که دارد استفاده خوب کرده است. شما بروید و بپرسید و عجولانه تصمیم نگیرید.
مردم لجباز نیستند
*به یک فردی گفتند فلانی چه کاره است؟ گفت قائم مقام است. گفتند پس آن فرد دیگر چه کاره است؟ گفتند جانشین. گفت مگر این دو با هم فرق دارد؟ گفت قائم مقام عربی است جانشین فارسی! مگر دین بینماز داریم یا مگر نماز بیدین داریم؟ این دو یکی است. اگر مردم ما یک مقداری توجیه شوند لجباز نیستند. یعنی جاهایی بوده است که یک مسجد خوب بوده، آب گرم بوده، قرائت قشنگ بوده همه آمده اند در حالی که قبلا نمیآمدند.
محافظ قرآن
*یک بار در پاکستان اول انقلاب یک نفر پرسید ایران چند حافظ قرآن دارد؟ گفتند ما 500 هزار حافظ قرآن داریم. من مانده بودم چه بگویم. راست میگفتم آبرویمان میرفت. دروغ بگم گناه است. یک لحظه به ذهنم رسید گفتم ما در ایران محافظ قرآن تربیت میکنیم. بنده خدا گیج شده بود. پرسید محافظ قرآن چیست؟ حافظ قرآن جزءهایی از قرآن را حفظ میکند اما محافظ قرآن میرود جبهه تکه تکه میشود اما یک وجب از خاک ایران را یه صدام نمیدهد. ممکن است او قرآن خواندن را بلد نباشد. این محافظ قرآن است که مهم است. او هم شروع کرد به احسنت و تحسین.
خدا بخواهد میدهد
*خود خدا میخنداند. خود خدا میگریاند. خیلی وقتها آدم یک کاری میکند که دیگران بخندند اما نمیخندند. روضه خوان هر کاری میکند نمیتواند بخواند. این دست ما نیست. این دست کس دیگری است. ما مامور هستیم و خدا دوست دارد ما این کار را انجام بدهیم. یادم نمیرود اوایل طلبگی حدود 40 سال پیش طلبه 20 سالهای بودم گفتم پزشک اطفال داریم اما چرا آخوند اطفال نداشته باشیم؟ بچههای کوچک را دعوت کردیم. یکی گفت آقای قرائتی شما فکر آینده خودتان نیستید، یک تخته سیاه گرفتهای و میخواهی به بچه کوچک چه یاد بدهی؟ ما میرفتیم و یک مشت بچه کوچولو دنبال ما میدویدند. صحنه خنده آوری بود. پدرم گفت تو قرار بود که مثل آیت الله بروجردی بشوی این بچهها اینجا چکار میکند؟ گفتم همان طور که پزشک اطفال داریم، من هم آخوند اطفالم. گفت چه کسی تا به حال آخوند اطفال بوده است؟ گفتم هیچ کس. من اولی هستم. چرا ما فقط به راه دیگران برویم؟ ما یک راهی میرویم بقیه به راه ما بیایند.
62303/
نظر شما