بهناز معزی: یک جمله گهگاهی بین اهالی رسانه به عنوان هشدار به خبرنگاران رد و بدل میشود با این مضمون که «خبر، تو را با خودش میبرد»...
این جمله را نه به این جهت که موضوع «هیس... دخترها فریاد نمیزنند!» برگرفته از هزاران خبر صفحات حوادث روزنامه ست. به این منظور مطرح میکنم که حادثه فیلم، میتوانست با نزدیکتر شدن به شخصیت یا شخصیتهای قربانی، از خبر و گزارش به تصویر و درام نزدیکتر شود. اما خانم درخشنده! به نظر میرسد «خبر»، فیلمنامه و فیلم شما را با خودش برده است...
در فیلم «هیس... دخترها فریاد نمیزنند»، دغدغه، سوار بر فیلمساز شده تا حواس او را از یک هنر، یک صنعت و یک حرفه دوستداشتنی کمی پرت کند؛ چرا که او پیش از این، نه در همین سالها، بلکه سالها پیش، بدون ادعایی «پرنده کوچک خوشبختی» و «رابطه» را بدون صف کردن بازیگران شناخته شده سینما، تئاتر و تلویزیون و... تصویر کرده است. تصویری ماندگار از شخصیت و روابط انسانی که پس از سالها، نقش تاثیرگذار بازیگران آن از ذهن دور نمیشود.
اما این بار با وجود اینکه موضوعی جذابتر از فیلمهای گذشته، دستمایه آخرین ساخته پوران درخشنده قرار رفته است؛ «قتل روح یک زن و سکوت قانون در برابر آن»، این فیلمساز به جای نزدیکتر شدن به شخصیت و درون شخصیتها، روایت روزنامهوار (اقیانوسی با یک وجب) از یک داستان را انتخاب کرده است؛ موضوع کودکآزاری که کارگردان با نگاه فمنیستی آن را تصویر کرده است.
به اعتقادم موضوع، یک داستان یک برگی از هزاران صفحه حوادث روزنامه است، اما فیلم میتوانست طرح یک حادثه در دل یک شخصیت به عنوان قربانی، نمونهای از هزاران شخصیت دختر ایرانی و حتی جهانی باشد.
فیلم میتوانست آگاه نبودن مادران پرمشغله، پدران متعصب، دختران ترسیده و جامعهٔ درگیر قانونهای کم توان را با عقلی برتر به نسبت شخصیتهای قربانی تصویر کند تا این داستان انسانی، هر چند تلخ، سینماییتر جان بگیرد. فیلمساز و فیلمنامهنویس میتوانست حتی در دل یک نقش (طناز طباطباییی)، بدون حضور بازاری از بازیگران به نام و گمنام تئاتر، سینما و گمنام، منظور قویتر را از یک دغدغه با همت غول رسانه بر پرده سینما تصویر کند.
فیلم «هیس... دختران فریاد نمیزنند» روایت یک حادثه از هزاران حادثه این شهر است؛ حادثهای که اتفاقا هشدار درباره آن فقط مختص یک شهروند ایرانی نیست. چرا که موضوع فیلم جهانی بوده و بعضا کارگردانانی بدون محدودیتهای بیانی و تصویری مرسوم در ایران، این مساله را بر پرده سینماهای جهان به نمایش درآوردهاند و ما نیز نمونههای موفقی از آن را دیدهایم؛ قربانی شدن کودکان از آزار جنسی، مظلومیت زنان در برابر دفاع از حقوقشان، تلاش یک وکیل برای نجات یک قربانی، عشق یک عاشق برای معشوق در شرف اعدام.... حتما شما را به یاد یک فیلم یا چند فیلم میاندازد.
در این فیلم، وقتی زن اصلی داستان، با لباس عروس آغشته به خون، آغازگر تصاویر «هیس... دخترها فریاد نمیزنند» میشود، هیجان یک فیلم جنایی و حادثهای با تصاویر درخشان در دل مخاطب جان میگیرد، اما در اوج فیلم، وقتی قرار میشود قهرمان فیلم در دادگاه سکوت بشکند و در کنار آن همچون برنامههای خانوادهٔ سیما، کارشناسانی وارد سینما شوند و پیامهای خود را مستقیم از تاثیرات آزار جنسی، مظلومیت زنان، مردان پست فطرت و... تاثیر آن بر انسانها به خصوص زنان را پشت تریبونی در مکان دادگاه به نام تریبون سینمای داستانی ارائه دهند، این سوال در ذهن نقش میبنند «چرا مستند نساختید!» آیا اگر مستند این حادثه را بازسازی میکردید، طرفدار نداشت...؟
معتقدم انتخاب فیلمساز با سبک سینمایی او نمیخواند. چرا که منطق یک موضوع رئال، در این فیلم وجود ندارد و این پرسشها را در نگاه مخاطبی که تا پایان به تماشای فیلم نشسته به وجود میآورد: «چرا شخصیت پدر و مادر قهرمان فیلم که بسیار در خلق حادثه موثرند، این قدر منفعل در فیلم ظاهر میشوند»، «مرد پست فطرتی که بارها با این عنوان در فیلم از آن نام میبرید، کجا بود، کجا رفته بود و از کجا پیدا شد» و «چرا مقام انتظامی و قضایی هیچ سندی برای دستگیری او نخواست» و از همه مهمتر، موضوعی که در جای جای فیلم تاکید کردید «ترس از آبرو»؛ به اعتقاد شما دختران کوچک چه معنایی از آبرو در ذهن دارند! کارشناسان محترم روانشناس فیلم یادآور نشدند این موضوع خیلی بیمعناتر از ترس از آزار و اذیت در این دوران است!
اما چند نکته:
ـ در کنار نقدهای مطرح شده، حسرتهای منتقدانه است که برای بهتر شدن این فیلم بیان شده است.
ـ در حالی که فیلمساز قصد آسیبشناسی یک ناهنجاری دارد، ابعاد روانی شخصیت قربانی فیلم اغلب پنهان مانده است و غیر از دو صحنه موثر کمتر تصویری از آن در «هیس دخترها فریاد نمیزنند» شاهد هستیم؛ یک سکانس از «کابوس شبانه» دوران بچگی نقش اصلی است، که در مورد کودک قربانی دیگر فیلم هم تکرار میشود و دوم، صحنهای که دختر بعد از گذشت سالها به تصور اینکه آن مرد بازگشته با قیچی به سمت مرد دیگری که در کیوسک تلفن است حمله میبرد. اما در بیشتر صحنهها، شاهد دختری هستیم، خوشبخت، ثروتمند و طبیعی که درگیر یک رابطه عاشقانه بیدغدغه شده است. هیچ کجا نشانهای از تبعات آزار جنسی در یک زن نمیبینیم. تا اینکه او، لب به سخن گشوده و ماجرا را تعریف میکند و در طول این روایت چند تصویر موثر هم برای مخاطب به نمایش درمیآید.
ـ انتخاب زیبای بابک حمیدیان به عنوان مرد منفی فیلم و بازی خوب او و اصرار پایانی شما به غیرعادی بودن او، این نکته روانشناسی را که در همین صفحات حوادث روزنامه آمده یادآور میشود که این مردان، خود قربانی ناهنجاریهای دوران کودکیشان هستند و تصور نمیکنید این نقشآفرینی خوب، لطمهٔ به معنای فیلم شما در روند کودکآزاری میزند.
به نظر میرسد قوت گرفتن نگاه فمنیستی کارگردان به گذر او از کارشناسی برخی از نکات قضایی و روانشناسی در فیلمنامه انجامیده است و البته یکای کاش بزرگ برای فیلم «هیس... دخترها فریاد نمیزنند»!
ـ بعد از حاضر شدن شهاب حسینی برای ارائه نقش چندم فیلم، چرا اینقدر بیحرکت ظاهر شد. اگر بازیهای قوی او در حالات صورتش نبود هیچ کارکرد دیگری از او نمیدیدیم و مثل شخصیت او پنهان میماند. چرا که تا پایان فیلم که تصویر عکس همسر او با روبان سیاه و بوسه بر صورت دخترش را میبینیم چیز دیگری از او در فیلم آشکار نمیشود و ارتباط این تصاویر را هم با فیلم با فاصلههای دور میبینیم.
ـ خانم درخشنده! میدانید که سریالهای تلویزیون ـ با همه نقدها ـ بعضا پرمخاطب هستند و شمار بازدیدکنندگان اخبار حوادث از پربیننده بودن آن در خبرگزاریها و پرخواننده بودن آن در روزنامهها و مجلهها حکایت دارد، که این مساله برای یادآوری این نکته است که مردم قصه دوست دارند و ایرانیان بیش از همه طالب داستان هستند، پس کشاندن مخاطب به یک ماجرا سابقه دارد، اما سینما و تکلیف شما که یک روز «پرنده کوچک خوشبختی» را ساختهای نسبت به سینمای این دهه چیست؟! آیا قصد ندارید بهتر با مخاطب دههٔ جدید روبهرو شویم؟
ـ به نظر میرسد انتخاب موسیقی روی صدای فریاد قهرمان داستان در پایان فیلم و حذف فریاد، تصدیق انتخاب «هیس!» و تاکید این جمله که «دختران فریاد نمیزنند» برای این فیلم بود. پیشنهاد میکنم فریاد آخر بازیگر فیلم را نگه دارید تا حداقل دغدغه شما قربانی نشود.
و اما در پایان:
در کارنامه پوران درخشنده از او به عنوان معدود فیلمسازان زن یاد شده که در دهه 1360 به این عرصه آمده و غالبا بازتاب مسائل کودکان و نوجوانان را با نگاه آمیخته به احساس تصویر کرده است.
موضع فیلم اخیر او در سینمای ایران با موضوع کودکان، مشابه تصویری ندارد. این کارگردان در کنار موضوع اصلی، نگاهی هم به قانون قصاص و احکام مربوط به آن دارد. نهایتا فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» به بررسی مسائل دختران جوان میپردازد و ترس از آبرو را در این دوره سنی آسیبشناسی میکند.
در خلاصه داستان این فیلم آمده که «شیرین دو بار تا آستانه ازدواج پیش میرود اما ازدواجش به هم میخورد. او در سومین تجربهاش دچار بحران میشود و برای رهایی از این بحران تصمیمی میگیرد که...»
طناز طباطبایی، شهاب حسینی، مریلا زارعی، جمشید هاشمپور، فرهاد آییش، مائده طهماسبی، شیرین بینا، بابک حمیدیان، مجید مشیری، اسماعیل سلطانیان، هادی مرزبان، امیر دژاکام و مهدی ماهانی، امیر آقایی، ستاره اسکندری و نیما صفایی از بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
پوران درخشنده در یکی از سخنانش توصیه کرده کودکان زیر 10 سال «هیس، دخترها فریاد نمیزنند» را تماشا نکنند!
5858
نظر شما