«مشارالیه از دادن تعهد خودداری می نماید و شهربانی کرج نیز با اطلاع به این از رفتن به منبرش جلوگیری نموده، وی را به تهران رهسپار می نماید.»

به گزارش خبرآنلاین، کتاب خواندنی و مستند «شرح اسم» زندگی سیاسی اجتماعی آیت‌الله خامنه‌ای، از تبار و تولد تا سال‌های کودکی و نوجوانی؛ و کارنامه‌ای مختصر از آغازین کنش‌های سیاسی اجتماعی مقام معظم رهبری تا پیروزی انقلاب اسلامی است. کتابی که نویسنده اش هدایت الله بهبودی یکی از چیره دست ترین تاریخ نگاران و مستندنویسان معاصر است. کتاب «شرح اسم» که دربردارنده اسناد ساواک و همچنین متن خاطرات رهبر انقلاب از حوادث مختلف دوران زندگی (1357-1318) است علاوه بر اسناد ساواک، شهربانی و دادرسی ارتش شاه درباره دوران مبارزه و تبعید آیت‌الله خامنه‌ای، آلبوم عکس خوبی هم دارد.

 

در بخشی از کتاب می خوانیم:

 

«فرار از دست ساواک و زندگی پنهانی در تهران موجب رخوت سیاسی آقای خامنه ای نشد. حداقل بنابر آن چه که از زبان اسناد می توان گفت وی در ماه های پایانی سال 1345 با سخنرانی هایی در تهران و کرج، از ظرفیت ماه مبار ک رمضان برای بیان آموزه های اجتماعی اسلام بهره برده است. غیر از این او توانست مقدمات جراحی چشم پدر را در تهران فراهم کرده، دستگیر او باشد.

پی گیری های ساواک خراسان از شهربانی این استان برای بازداشت او در نهایت منجر به ارائه این خبر شد که با تحقیقات غیرمحسوس به عمل آمده، نامبرده فعلاً در مشهد نیست و از محل سکونت وی اطلاعی به دست نیامده؛ ضمناً پدرش آقای سیدجواد خامنه ای پیش نماز مسجد ترک ها جهت جراحی چشم به تهران رفته است. این سومین باری بود که آیت الله سیدجواد خامنه ای برای درمان چشم راهی تهران می شد. دوبار در اوایل سال 1343 همراه پسرش به تهران آمد که تشخیص چشم پزشک ها، پاسخ امیدوارکننده ای در پی نداشت، اما جراحی چشم ها در سفر سوم، بینایی او را تا حد زیادی بازگرداند.

سخنرانی های او در کرج اما، از اواخر آذرماه شروع شد. ظاهراً توسط آقای مدرسی، پیش نماز مسجد جامع کرج، و حمایت حاج زکی خانی و حاج حسین کشاورز که به تنقید از دستگاه حکومتی معروف بودند، آقای خامنه ای به کرج دعوت شد.

سخنرانی های او از 23 آذر، اول ماه مبارک در مسجد جامع آغاز گردیده، تا اواسط دی ماه ادامه یافت. گویی این بار نیز همچون بیرجند و زاهدان برای سخنرانی های خود برنامه ریزی داشت؛ با نزدیک شدن به بیست و یکم ماه، شعله سخنانش را بالا بکشد و دستگاه حکومتی را به باد انتقاد بگیرد. در آستانه چنین روزهایی بود که وی به مناسبت نزدیک شدن 17 دی، سالروز کشف حجاب، علیه آن چه که آزادی زن نامیده می شد سخن گفت. این جا بود که مأموران شهربانی احساس کردند گفته های این سید به آن چه که نباید گفته شود، نزدیک می گردد. شهربانی کرج دست به کار شد و به بانیان مجلس و دعوت کنندگان او تذکر داد که سخنان آقای سیدعلی خامنه ای که بایستی در مورد دین تبلیغ نماید با سخنرانی هایی که در مورد تنقید از آزادی زنان می گوید مغایر است. به وی تکلیف شود که جز در موارد دینی سخنرانی دیگری انجام ندهد این تذکر حتماً به گوش آقای خامنه ای رسید و او نیز در منبرهای بعدی قطعاً به آن توجهی نکرد، چرا که روز 17 دی پیش از آن که پایش به مسجد جامع برسد، او را به شهربانی دلالت کردند که هم تذکر به وی داده و هم تعهد از وی اخذ نماید.

مشارالیه از دادن تعهد خودداری می نماید و شهربانی کرج نیز با اطلاع به این از رفتن به منبرش جلوگیری نموده، وی را به تهران رهسپار می نماید.

انتقاد از عاملان کشف حجاب، تنها حرف ناخوش آیند آقای خامنه ای برای دستگاه حکومتی نبود؛ او یک مرتبه هم در لفافه آقای خمینی را دعا کرده بود. ساواک تهران که می دانست سیدعلی خامنه ای تحت تعقیب است، برای مطمئن شدن از هویت واقعی او از ساواک کرج خواست مشخصات کامل و محل سکونت او را اعلام کند. خدیوی، رئیس ساواک کرج، ضمن ارسال اطلاعات دقیق شناسنامه ای، محل اسکان او را تهران، خیابان نایب السلطنه، ذکر کرد. آقای خامنه ای هر روز دو بار در کرج سخن می راند و شبها به تهران بازمی گشت. لابد این رفت و آمدهای مکرر، شناسایی محل سکونت او را در تهران آشکار کرده بود.

از دیگر فعالیت های وی در تهران شرکت در نشست های فکری هیأت های مؤتلفه بود. عناصر اصلی این جمعیت یا اعدام شده، یا در زندان بسر می بردند. با این حال اندک اعضاء بیرون از زندان با تشکیل جلساتی در حفظ ضربان آن می کوشیدند.

«جلسات فکری آنان از سال 45 نوعی هسته تشکیلاتی بود. من خود در سال 45 در بعضی از این جلسات، مباحث فکری تدریس می کردم. افرادی از قبیل اسلامی، لاجوردی، خلیلی، توکلی و بسیاری دیگر که زندان های کوتاهی را هم تحمل کرده بودند، محور مبارزات در محیط عمومی تهران، به ویژه بازار محسوب می شدند.»

متقاضی بعدی منابر آقای خامنه ای، خامنه ای های مقیم تهران بودند. این هیأت تحت عنوان «جلسه تعلیمات دینی» از او دعوت کرد روزهای جمعه دو ماه بهمن و اسفند، در خانه 9 تن از اعضای هیأت یاد شده سخنرانی کند. اطلاعیه ای نیز در قالب جدول زمانی و نشانی بانیان جلسه چاپ، و با این توضیح که شروع جلسه از ساعت 4 الی 8 بعد از ظهر [خواهد بود] از فرمایشات دانشمند محترم جناب آقای سیدعلی آقا خامنه استفاده فرمایید. توزیع شد. از جزئیات بیشتر این نشست ها اطلاعی در دست نیست.

 

*
آقای خامنه ای در آخرین روزهای اسفند 1345 تصمیم گرفت به مشهد بازگردد. «چون مدتی مانده بودیم تهران و کسی سراغ ما نیامده بود، من فکر کردم پرونده [کتاب آینده در قلمرو اسلام ] منتفی شده، گفتم می رویم مشهد، زیارتی می کنیم. زن و بچه را برداشتیم. اثاث مان تهران ماند. رفتیم مشهد.»

آقای خامنه ای و همسرش در این زمان دومین پسر را نیز در آغوش داشتند. مجتبی، دو ماهه بود.»

 

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 271873

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =