از بین رفتن فضای اعتماد میان کردستان عراق و دولت مرکزی این کشور، صفبندیهای جدیدی دو طرف، دخالت طرفهای خارجی برای تضعیف یک طرف علیه دیگری و ریشهای بودن مشکلات فیمابین از مهمترین موانع آشتی اربیل و بغداد است.
پایگاه خبری «العهد» با انتشار مقالهای به قلم «عادل الجبوری»، تحت عنوان « 4 مانع حل و فصل بحران میان اربیل و بغداد» به بررسی این مسئله پرداخت که ترجمه آن در پی میآید:
********
هر روز نشانههای بیشتری مبنی بر از بین رفتن فرصتهای مهار بحران میان دولت فدرال عراق و منطقه کردستان خود را بروز میدهد.
دو طرف این بحران تا چندی پیش از کانالهای رسمی و غیررسمی تلاش برای برون رفت از این مشکل سخن میگفتند اما امروز اعلام میکنند که این تلاشها به بنبست رسیده است و بیانیهها و اظهارات رسمی نیز همین امر را نشان میدهد.
صرف نظر از اینکه این تبادل اتهامات و تنشها به درگیری مسلحانه فراگیر میان طرفین منجر شود یا خیر، این از بین رفتن فرصتهای حل و فصل مشکلات موجود به چندین عامل بازمیگردد که مهمترین آنها 4 مورد هستند که عبارتند از:
1- از بین رفتن اعتماد میان دو طرف و در بالاترین سطحهای آنها یعنی میان «نوری المالکی» نخست وزیر و «مسعود البارزانی» رئیس منطقه کردستان. دلیل اثبات این ادعا نیز اتهامزنیهای صریح و مستقیم دو طرف علیه یکدیگر و میان مقامات نزدیک بارزانی و مالکی.
در بیانیه رسمی اخیر مالکی آمده است: تحولات جاری در مناطق مورد منازعه و اظهارات مقامات مسئول منطقه کردستان نشان میدهد که این مقامات دارای حسن نیت و به دنبال حل و فصل حقیقی مشکلات از طریق گفت و گو نیستند.
در بیانیه شبه رسمی ائتلاف دولت قانون به ریاست مالکی که چند روز پیش صادر شد نیز ما شاهد مجموعه اتهاماتی علیه بارزانی بودیم به طوری که در این بیانیه آمده بود: بارزانی با پناه دادن به «طارق الهاشمی» معاون فراری رئیس جمهور و متهم به حملات تروریستی در عراق، قانون اساسی و تمامی قوانین عراق را نقض کرده است و حتی عامل فرار او به ترکیه است. بارزانی همچنین یک پناهگاه امن برای افراد مسلح سوری در منطقه کردستان ایجاد کرده و در تمام سفرهایش تلاش میکند تا دولت مرکزی و مالکی را یک دشمن برای آرامش منطقه کردستان نشان دهد و از این رهگذر هرگونه قرارداد تسلیحاتی برای تجهیز ارتش عراق را ناکام بگذارد و ارتش را در مقابل شبه نظامیان کرد که هر لحظه به تسلیحات مدرن و پیشرفته مجهز و در مناطق مورد منازعه مستقر میشوند تضعیف کند.
اما منطقه کردستان و به طور مشخص حزب دموکراتیک آن به ریاست بارزانی مدعی است که مالکی به درگیری قومی میان عربها و کردها تحریک میکند و او نخستین نخست وزیر عراق است که ارتش را به جنگ و درگیری داخلی سوق میدهد این امر را رئیس منطقه کردستان میگوید و «نیچروان بارزانی» مرد شماره 2 حزب دموکراتیک کردستان نیز در مراسم افتتاحیه کنفرانس انرژی که چند روز پیش در اربیل برگزار شد تقریبا همین سخنان را تکرار کرد.
شخص مسعود بارزانی دقیقا همین اظهارات را در مصاحبه اخیرش با روزنامه «الزمان» چاپ لندن و مصاحبه با رسانههای دیگر عنوان داشت. علاوه بر این اظهارنظرها و اتهام زنیهای متبادل امر دیگری که نشان میدهد دوطرف دیگر به یکدیگر اعتماد ندارند، اعزام نیروهای ارتش عراق و پیشمرگه به مناطق مورد منازعه است که از دیدگاه کردها، مناطق جدا شده از منطقه کردستان و از نظر دولت مرکزی مناطق مختلط است.
2- قطب بندیها و صف کشیهای جدید در دو طرف موجب بیشتر شدن شکاف و تنش موجود شده که خود مانع آتش بس و حل و فصل ماجرا میشود. پس از آنکه کردها درباره این مسئله با یکدیگر اختلاف نظر داشتند و برخی نسبت به تداوم این اختلاف و تنش میان کردستان و دولت مرکزی بدبین بودند سرانجام همگی منسجم شدند و حتی «جلال طالبانی» رئیس جمهور کرد عراق و حزبش که با مالکی همسو بودند به صف بارزانی پیوستند. جنبش «التغییر» کردستان نیز به رهبری «نوشیروان مصطفی» و جنبش اسلامی و اتحاد اسلامی کردستان نیز با بارزانی همنوا شدند. لذا امروز کار به جایی رسیده است که اظهارات و مواضع بارزانی در واقع موضع اکثریت کردهاست. به این صف میتوان گروههای سیاسی و عشایری ترکمانی در کرکوک و سایر مناطق طرفدار کردها را نیز اضافه کرد.
در مقابل مالکی نیز توانست علاوه بر اعضای فراکسیون پارلمانیاش از نیروها و گروههای سیاسی و اجتماعی خارج حزبش برای خود یارگیری کند و از این امر برای اتخاذ مواضع علیه کردها که به دیدگاه بسیاری از محافل عربی و غیرعربی دارای مطالبات بی حد و مرزی هستند، بهره گیرد.
این قطببندیها و صفکشیهای خطرناک به جایی جز کشیده شدن همه به سوی نقطهای بی بازگشت و دشوار نخواهد رفت. در جایی که انگیزهها و مشوقهای مادی نیز پیش آید امور خطرناک تر خواهد شد. در کنار این مسائل مالی، وجود تجهیزات نظامی و امکانات لوجستیک مطلوب در دوطرف، موجب جذب حامیان و پشتیبانان سیاسی و رسانهای بیشتری خواهد شد.
3- دخالت طرفهای خارجی نه برای حل و فصل مشکل که برای حمایت از یک طرف علیه طرف دیگر عامل دیگر بغرنج شدن تنش موجود خواهد شد. این به آن معناست که این عوامل خارجی میخواهند یک طرف تقویت و طرف دیگر را تضعیف کنند که این امر موجب تضعیف تلاشهای موجود برای حل و فصل مسالمت آمیز بحران جاری خواهد شد. این امری است که رخ داده است. یکی از دلایل این مواضع طرفهای خارجی، موضع بغداد در قبال مسائل جاری در منطقه از جمله سوریه است. دولت عراق مواضعی همسو با نظام حاکم بر سوریه و مواضع ایران دارد و طرفهای منطقهای و بینالمللی تلاش میکنند تا دشمنان دولت عراق را علیه آن تحریک و آن را تضعیف کنند. لذا به نظر میرسد که اخبار منتشر شده مبنی بر تأثیر دوحه و آنکارا بر خط بحران بغداد و اربیل واقعی و منطقی باشد.
در چنین شرایطی میتوان گفت: تا زمانی که بحران سوریه تشدید شود میزان قطب بندیهای سیاسی در عراق و تنشها در این کشور افزایش خواهد یافت.
4- دلیل دیگر از بین رفتن فرصتهای موجود برای حل و فصل بحران بغداد و اربیل این است که این یک بحران و تنش ناگهانی و اولیه نیست بلکه نتیجه مجموعه بحرانهایی است که طی 10 سال گذشته میان دو طرف وجود داشته است و حتی ریشه بخشی از این تنشها به دهههای گذشته نیز برمیگردد. به عنوان مثال بحران تشکیل فرماندهی عملیات دجله امتداد بحران مربوط به ماده 140 قانون اساسی که به ماده 58 قانون اداره کشور در مرحله انتقالی نیز مربوط میشود، است. یا بحران سهم منطقه کردستان از بودجه دولت مرکزی، بودجه نیروهای پیشمرگه، بحران قراردادهای نفتی امضا شده میان منطقه کردستان و شرکتهای خارجی، بحران سهم منطقه کردستان از درآمد گمرکی و مالیاتی و... در دولت مرکزی و... از دیگر مسائل قدیمی مطرح و لاینحل میان بغداد و اربیل است به این مشکلات میتوان اختلاف نظرهای دوطرف درباره نحوه اداره کشور و سیاست های دولت و اولویتهای آن را نیز افزود.
لذا میتوان گفت: بحران اخیر در واقع نتیجه مجموعه مشکلات میان اربیل و بغداد است و تنها نتیجه یک عامل مشخص نیست.
4949
نظر شما