گرانی که خب نقل محفل ماست اما معلوم نیست چرا اهل سیگار در بدترین شرایط اقتصادی هم سیگار را کنار نمی گذارند و برای سلامتی و جیب خود به قدر وفاداری به سیگار اهمیت نمی دهند.

تا ترا هست به ما، عشوه و نازا، فلذا
چاره‌ای نیست، جز این سوز و گدازا فلذا
ما به هر ساز که کوکش به کف محتکر است
پیش پای تو کنیم، رقص نیازا، فلذا
کارمندی که حقوقش زده در جا، چه کند
با چنان عشوه و این چندر قازا، فلذا
به که عارض شود این خلق، که دستش نرسد
با وجود تو به سبزی و پیازا، فلذا
شده آمال و هدف، خانه برای پسران
دختران جمله به امید جهازا، فلذا
فکر ما را نکند محتکر خانه خراب
آنکه کاسب شده بی کسب جوازا، فلذا
آن که خوش خلقی و انصاف نمی‌داند چیست
دین و ایمان و خدایش شده آزا، فلذا
مشهدی جعفر بقال، دکاندار محل
نیست ناکس تر از او، خرس و گرازا، فلذا
هر چه بنجل‌تر از آن نیست، کند قالب و ظهر
به کمر می‌زند از حیله، نمازا، فلذا
می‌زند حرص چنان در ره چاپیدن خلق
که زند گرگ ، به مرغ و بره گازا، فلذا
ای گرانی تو ایازی، نرسد دست کسی
غیر سلطان به سر زلف ایازا، فلذا
ترسم این ریشه که در خاک فقیران کردی
شوی چون سرو ابرقو تو درازا، فلذا
 

***

«بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار»
حیف باشد بکشی از ره غفلت سیگار
پک به سیگار مزن سینه پر از دود مکن
که ضررهاست در آن کار نه صد،‌بلکه هزار
سود بسیار رساند به تو گر ترک کنی
ترک سیگار کن و راه سلامت بسپار
گر تو معتاد به سیگار شوی بی‌تردید
بازمانی به یقین گاه عمل از هر کار
چیست آن جعبه سیگار که در نزد شماست؟
نام آن پیش خردمند بود «جعبه مار»
آری آن جعبه مار است که خوابیده در آن
بدترین مار که زهرش به تو ریزد هر بار
آخر آن سینه بی‌کینه مگر مال تو نیست؟
هله با مار مکن جان و تن خود بیمار
ریه و معده و نای و کبد و سینه تو
همه افتاده به خس‌خس، به مرض گشته دچار
به یقین گر تو به این دود نبودی معتاد
بودی امروز در این شهر تو هم ورزشکار
تو مگر دشمن جان خود و بدخواه خودی
که دهی خصم به جان و تن خود استقرار؟
خرج فرزند و عیال تو شود دود و رود
همه در سینه تو، دوری از آن کن زنهار
نخوری گر تو دگر دود خداوند ودود
برساند به تو از روی کرم پول ناهار
نه فقط پول ناهار تو که افزون زخوراک
پول در بانک پس‌انداز نمایی بسیار
خرج سیگار نکن پول زبان بسته خود
عاقلی گر، عوض دود بخور آب انار
می‌خوری دود چرا؟ گرمک و انگور بخور
عوض دود بخور خربزه و سیب و خیار
من ندانم که ز بلعیدن این دود چه سود؟
ای برادر مگرت هست در این کار اجبار
ترک سیگار کن این دوست مگو ممکن نیست
ترک آن ، بر سخن بی‌خردان گوش مدار
تا نگفتند که «سیگار کشیدن ممنوع»
خود نکش تا نشوی بر نکشیدن وادار
ترسم از اینکه شوی مفلس و بی‌پول، آنگاه
بهر سیگار، فروشی کت خود با شلوار
هست صد عیب مرا، لیک بود حسن حقیر
اینکه در مدت عمرم نکشیدم سیگار
 

 

 

 

 

گل آقا. شماره 3. آبان 1369

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 256816

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • یک کارمند IR ۰۸:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۰
    4 3
    جالب بود با تشکر فراوان ...
  • عبدالله IR ۱۱:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۰
    1 5
    شعر طنز جالبی بود. اما در باره مقدمه تان عرض کنم که به فرض یک شخص سیگاری که شما عدم ترک سیگارش را در وضعیت بد اقتصادی مذمت کردید،چنانچه ترک سیگار کند، چه میزان تأثیر در اقتصاد خانواده اش خواهد داشت. البته این خوب است که سیگار را برای سلامتی ترک کنند. ولی هزینه سیگار سهم زیادی در اقتصاد خانوار نمیتواند داشته باشد.شما خوب است جهت نصیحتتان بسوی عاملان وضع خراب اقتصاد فعلی باشد تا گرفتارانی که شاید جز سیگار پناهی ندارند!
  • دنگ IR ۱۲:۱۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۰
    7 0
    خدا رحمت كند مرحوم صابري فومني را اي كاش گل آقا هنوز در بين ما بود