۰ نفر
۱۳ مهر ۱۳۹۱ - ۲۳:۳۰

یزدان سلحشور

قبل از انقلاب 57 به آن می‌گفتیم «جنگی»! خیلی طرفدار داشت و گاهی برای تماشای‌اش چاقو هم می‌کشیدند خصوصاً اگر اسم‌اش بود «دوازده مرد خبیث» یا «قلعه عقاب‌ها» یا «توپ‌های ناوارون»؛ انقلاب که شد جای فیلم‌های امریکایی و انگلیسی و ایتالیایی را فیلم‌های روسی و تایوانی و یوگسلاو گرفتند. باز هم چاقو کشیده شد!
 
فیلم جنگی اصلاً بدون چاقو نمی‌شد! جنگ که 59 شروع شد و دو سه سال بعد که تازه مردم مناطق دور از جنگ فهمیدند قصه از چه قرار است، دیگر کسی برای فیلم جنگی تره هم خرد نمی‌کرد چون دیگر سرگرمی نبود بلکه کاریکاتور خنده‌داری بود از وضعیت تراژیکی که توش گیر افتاده بودیم. خیلی‌ها می‌پرسند: «چرا سینمای ایران به جای ادامه فیلم‌هایی مثل «برزخی‌ها» یا «عقاب‌ها» رفت سراغ ساخت فیلم‌هایی که اسمشان شد «فیلم دفاع مقدس»؟ فقط مسئله، برخورد ایدئولوژیکی بود با جنگ؟»

«فیلم جنگی» مال دوران صلح است. وقتی آدم خیال‌اش تخت است که دشمن نمی‌ریزد توی خانه‌اش یا موشک و بمب، شبانه نصف بدن‌اش را نمی‌برد، می‌تواند برود سینما و از فانتزی تفریحی فیلم جنگی لذت ببرد، اما وقتی درگیر طولانی‌ترین جنگ رسمی قرن بیستم می‌شوی، آن وقت دیگر حوصله دیدن این طور چیز‌ها را نداری، اما مملکت درگیر جنگ که نمی‌تواند سینمای بدون جنگ داشته باشد، پس باید فکری کرد و فیلم‌هایی ساخت که امید به زندگی بدهد امید به آینده به صلح؛ سینمای دفاع مقدس این طور سینمایی‌ست گرچه نمونه‌های بد ایدئولوژیک این سینما، آب پاکی بریزند روی دستِ بدنهٔ اصلی این سینما!

این سینما یک ژانر بومی‌ست یعنی شباهتی ندارد مثلاً به «سینمای جنگ کبیر میهنی» شوروی سابق یا فیلم‌های رونویسی‌شدهٔ یوگسلاوی دوران تیتو که از سیراب شیردان فیلم‌های آمریکایی هم نمی‌گذشتند و مصادره‌شان می‌کردند آن هم سوسیالیستی!

از فیلم‌های چینی آن دوران چیزی نمی‌گویم که اصلاً جذابیتی برای سرمشق برداشتن نداشتند و باز هم صد رحمت به فیلم‌های تایوانی که به تقلید از سینمای ژاپن، فیلم‌های ضد ژاپنی می‌ساختند! [آمریکایی‌های آن فیلم‌ها جایشان را به ژاپنی‌های این فیلم‌ها می‌دادند!]

خیلی‌ها فکر می‌کنند اگر در فیلم‌های دفاع مقدس، این همه دوربین مشغول جنگاوران خودی‌ست و معمولاً ما چندان دشمن را نمی‌بینیم و تقریباً از بخش اصلی جنگ که کشتن دشمن است دور می‌مانیم مال تصمیمات ایدئولوژیک نظام سیاسی کشور است در حالی که این نما‌ها و سکانس‌ها، نوعی گریز از عین به ذهن است و فراموش کردن دنیای نازیبای جنگ؛ این فضای عرفانی که فیلم‌های دفاع مقدسی ما را مثل ابر صبحگاهی در بر گرفته، ادامه آن گریز از بیرون به درون کشوری درگیر مصائب جنگ است که در دههٔ شصت شمسی بدل شد به ازدحام فیلم‌ها و کتاب‌های عرفانی که گاهی مثل کتاب‌های کاستاندا یا فیلم‌های تارکوفسکی، بدل به مُد هم شدند.

سینمای ایران نمی‌توانست نسبت به جنگ بی‌تفاوت بماند و «فیلم جنگی» هم طرفداری نداشت بنابراین تصمیم گرفت تصویر آرام، رویایی و بهشتی خود را از این واقعیت انکارناپذیر روی پرده بفرستد و در نتیجه ما صاحب اولین ژانر بومی تاریخ سینمای ایران شدیم ژانری غیرقابل تقلید برای دیگرملت‌ها و زبان‌ها. [کسانی که در داخل کشور خواستند با قواعد این ژانر برای فلسطین یا لبنان یا بوسنی فیلم بسازند دچار سقوط غیرقابل تصوری شدند بی‌آن‌که بدانند چرا دچار چنین مصیبتی شده‌اند.]

ژانر «دفاع مقدس» ما حالا دارای رکود است و آثار کم‌ارزش آن خیلی بیشتر از پرارزش‌های آن شده؛ چرا؟ چون مسئولان سینمایی کشور تصور کرده‌اند که این ژانر، اتومبیل ساخت داخل است که بشود منطبق با وضعیت اقتصادی ایران از «آبشن‌ها» ی‌اش زد. لطف کنید دست از سر این یکی بردارید و بگذارید‌‌ همان طوری که روزگاری برای استفاده از دو تا تانک سوخته، دو ماه باید کارگردان می‌دوید از این اداره به آن اداره، باز هم بدود اما چیزی را بسازد که به آن اعتقاد دارد نه اینکه بخشنامه سراسری‌ست.
 

5858

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 248289

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =