آمریکا سوار بر 4 چرخه مگاسیستم جهانی در حال شکل دهی به آیندۀ سوریه و جهان پیش رو است.

*قاسم محب علی


بحران در سوریه رو به وخامت می رود و دیپلماسی همچنان در جا می زند. تقریباً همگان به این باور رسیده اند که وضعیت گذشته قابل بازگشت نیست، وضعیت فعلی نیز قابل دوام نبوده و باید سرانجامی برای جنگ داخلی در سوریه دیده شود.مطمئناً بحران در سوریه راه حلی داخلی نخواهد داشت و بیشتر باید به این واقعیت اندیشید که بازیگران مختلف می خواهند چه سرنوشتی را برای سوریهای درگیر با یکدیگر رقم بزنند.پیرامون آینده، احتمالات و سناریوهای متعددی مطرح می شود که هر کدام می تواند منافع بازیگران متعدد و ذینفع در بازی سوریه را تحت تأثیر قرار دهد که از جمله مهمترین آنها ترکیه است.این واقعیت با سفر هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا به ترکیه بیشتر خودنمایی کرد و ناظران را با این سوال مواجه کرد که بازیگری هر یک از این بازیگران اعم از منطقه و فرامنطقه ای در کانون بحران سوریه چه پیامدهایی می تواند برای سیستم منطقه ای و نظام بین الملل رقم بزند.
واقعیت اینست که تحولات سوریه زیرمجموعۀ تحولات نظام بین المللی و در چهارچوب جهانی شدن در حال وقوع است.روند جهانی شدن در حال ایجاد مگاسیستمی به نام سیستم جهانی است که در آن بازیگران کوچکتری مثل دولتها، بازیگران محلی، ملی و منطقه ای و جهانی در حال نقش آفرینی هستند.موتور این مگاسیستم از دهۀ 1970روشن شده و شکوفایی و اوج گیری آن به دهۀ 1990 باز می گردد.
تا قبل از سال2001 موتور مگاسیستم جهانی بر 4 بستر و چرخه اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و در نهایت بستر تکنولوژیک استوار بود.هر یک از 4 چرخۀ این روند خود دارای عامل محرکه و نیروی حرکتی بوده که مگاسیستم مورد نظر را به حرکت درمی آورند.در همین چهارچوب چرخۀ سیاسی، قوۀ محرکه ای به نام دمکراسی داشته، نظام اجتماعی با مفاهیمی همچون حقوق بشر و آزادی بیان در تعامل بوده، اقتصاد رقابتی، چرخۀ نظام اقتصادی را به حرکت درمی آورد و در نهایت چرخۀ تکنولوژی جدید جامعۀ اطلاعاتی و شاهراه های بزرگ اطلاعاتی را به حرکت وامیدارد.4 چرخۀ مذکور تا 11 سپتامبر سال 2001 در حال چرخاندن نظام بین المللی بر پایه مفاهیم بیشتر اقتصادی و اجتماعی بودند، در حالیکه موتور و سیستم نظام بین المللی تا پیش از آن توسط قدرتهای بزرگ و امپراطوریها در حال شکل دهی بود و آنان سعی می کردند حوزه نفوذ و قدرت خود را به سایر سرزمین ها و کشورهای جهان گسترش و توسعه دهند.
اما 11 سپتامبر سال 2001 سال اضافه شدن چرخۀ جدیدی به روند سیستم جهانی بود.تا پیش از آن باور این بود که روند جهانی شدن از سمت جهان پیشرفته به صورت یک طرفه به سوی جهان توسعه نایافته و یا در حال توسعه جریان دارد.اما حادثه 11سپتامبر 2001 نشان داد که این روند می تواند بازتاب و آثار معکوسی نیز داشته باشد و بازیگرانی از مناطق عقب افتاده با استفاده از امکانات ناشی از جهانی شدن علیه این روند دست به اقدام بزنند و بر خلاف تصور مرکز تجارت جهانی را منفجر نمایند.این تحول باعث شد چرخه امنیتی نیز به چرخه های قبلی افزوده شود. علاوه بر آن برای جلوگیری از هر گونه اختلال درروند جهانی شدن، ضرورت وجود مدیریت سیستم بیش از هر زمان دیگری آشکار شد و در خلأ نظامی امنیتی جهانی، قدرت نظامی آمریکا قوۀ محرکه چرخه امنیتی را به خود اختصاص داد و درهمان حال این کشور تنها قدرتی بود که امکان ایفای نقش در قالب مدیریت سیستم را داشت. از آن مقطع به بعد آمریکا دو نقش به موازات هم پیدا کرد؛ اول عضوی از سیستم بزرگ و دوم نقش مدیریت سیستم؛ البته با ذکر این واقعیت که هیچیک از بازیگران در نظام بین المللی توان بازیگری در این سطح را نداشتند. در دوران بوشِ پسر آمریکا از قدرت نظامی برای پیشبرد سایر چرخه ها استفاده حداکثری می نمود اما در دولت اوباما، آمریکا از قدرت نظامی به عنوان قدرت ضامن برای سایر چرخه سود می برد.
با نگاهی به روند و سیر چرخه های تحولات بین المللی طی یک دهۀ اخیر،هم اکنون قریب یکسال است که خاورمیانه در همۀ حوزه ها و چرخه های مطروحه در سیستم نظام بین الملل دستخوش بحران است.جالب اینکه 6 بحران در منطقۀ خاورمیانه که جامعۀ بین الملل با آن درگیر است نیز در سوریه در حال خودنمایی است: جنگ داخلی، چالش تروریسم، مناقشۀ صلح خاورمیانه، مسئلۀ سلاح های کشتارجمعی، توسعۀ سیاسی و اقتصادی که خاورمیانه به شدت از آن رنج می برد؛ به گونه ای که همۀ رژیمهای عربی واقع در این منطقه، حکومت های دیکتاتوری هستند و مردم و جوامع خاورمیانه با وجود رژیم های بستۀ خود نمی توانند در مگاسیستم جهانی حضوری موثر داشته باشند.همانگونه که اشاره شد، مگاسیستم عرصۀ بازیگری قدرتهای کوچک و بزرگی است که شرط حیات در آن آزادی و حرکت آزاد نظام های سیاسی است تا اعضاء بتوانند با یکدیگر تعامل ورقابت آزاد داشته باشند. و در نهایت علاوه بر بحران های مزبور بحران منازعات منطقه ای است که سوریه، ایران، ترکیه، عربستان و ... در حال چالش با یکدیگر هستند. درکنار نقش آفرینی آمریکا برای مدیریت سیستم، قدرتهای منطقه ای حاضر در سیستم،همچون ترکیه نگرانند که نقش و جایگاه آنها در نظام سیاسی آینده و همچنین تأثیر کانون های بحران بر اوضاع داخلی و منافع ملی آنان چگونه خواهد بود.
همانگونه که می دانیم سوریه از جمله بارزترین، جوامع متکثر و ناهمگون خاورمیانه است که به رغم اکثریت سنی ها، سایر اقلیت ها اعم از علویان، مسیحیان، درزی ها و کردها از جمله جوامع اقلیت حاضر در این کشور هستند. نقش و ماهیت هریک از این جوامع علاوه بر ابعاد داخلی، ابعاد فرامرزی نیز دارند. بدین معنا که دست نهادن و یا تغییر در نقش و ماهیت آنها می تواند همسایگان و قدرت های منطقه ای را نیز متأثر می سازد. قدرت گرفتن کردها در سوریه می تواند ترکیه، عراق و ایران را متاثر ساخته و یا جابجائی نقش اهل سنت در سوریه کل منطقه را تحت تأثیر قرار می دهد، همانگونه که مسئلۀ علویان و شیعیان نیز می تواند ژئوپولیتیک شیعه را از لبنان و عراق گرفته تا ایران را تغییر دهد.با توجه به پیوستگی میان هریک از اجزاء و کانون های بحران، سیستم آینده باید به گونه ای تحولات بعدی سوریه را مدیریت کند که منافع همۀ گروهها و بازیگران به نحوی تأمین شده و نسبت به موقعیت آنان در آینده به آنها اطمینان خاطر داده شود.
آمریکا در جامۀ مدیریت این سیستم ضمن جستجوی منافع خاص خویش، در بُعد منطقه ای در تلاش است تا بین همۀ بازیگران موافق و مخالف توازن ایجاد کند.با این حال هر تغییری که در آیندۀ سوریه رخ دهد، برای گروهی منافع و برای گروهی هزینه به همراه خواهد داشت.یکی از کشورهایی که بیشترین تأثیر را از بحران سوریه می برد، ترکیه است. مذاکرات اخیر خانم کلینتون با مقامات ترک با هدف شکل دهی آینده و دوران پس از بشار اسد صورت گرفته و دوطرف با ایجاد کمیتۀ هماهنگی سیاسی، امنیتی و نظامی قصد دارند تا حد ممکن روند تحولات بعد را هماهنگ و مدیریت نمایند. صرف نظر از خواست ما و شاید بسیاری از بازیگران منطقه و جهانی واقعیت اینست که آمریکا سوار بر همان 4 چرخه مگاسیستم جهانی در حال شکل دهی جهان پیش رو و آینده است. با در نظرگرفتن ویژگی چرخه های مذکور در نظام بین الملل می توان اینگونه پیش بینی کرد که نظام آیندۀ سوریه، نظامی متکثر، چند پایه و تا حدی دمکراتیک است که در آن نیروهای متعددی شرکت خواهند داشت. اگرچه اهل سنت هم اکنون در تلاشند که حکومت جایگزین حکومتی منحصر به فرد و مختص آنها باشد وعلویها نیز در حال مقاومت در برابر آنها برای حفظ حکومت تمام عیار خویش هستند، اما در آینده چنین ساختارهائی با ثبات و داوم نخواهند بود.در سیستم سیاسی آینده ممکن است جایی برای بشار اسد و اعضای خانواده وی وجود نداشته باشد، اما علویها حتماً در سیستم آینده به صورتی نقش بازی خواهند کرد.
این امکان وجود دارد که سیستم آینده سوریه همچون لبنان برمبنای تقسیم بندی طائفی باشد و یا همانند عراق بر اساس تناسب جمعیت قومی ومذهبی شکل داده شود و یا راه حل دیگری که وزیر خارجۀ ترکیه در شمال عراق بدان اشاره کرد و آن اجرای سیستم فدرالی است که دولتی مرکزی در سوریه وجود داشته باشد و در کنار آن اقلیم ها و یا جوامع کوچکتری همچون جوامع سنی، کردی، علوی و..حضور یافته و نوعی خود مختاری نیز داشته باشند. در غیر اینصورت بحران باز هم ادامه خواهد یافت و معضل بزرگ شکل دهی به چنین نظم تجربه نشده در سوریه همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند.
نظام اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی آتی سوریه نیز نظامی تک ساحتی و یا متصلب نخواهد بود و احتمالاً در آینده با یک سوریه متنوع از نظر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی روبرو خواهیم بود که از بسیاری جهات با نظام انحصاری و تک حزبی و غیرقابل انعطاف فعلی باقی مانده از نظام های سیاسی شرقی متفاوت خواهد بود. فارغ از وجود و یا عدم وجود زمینه ها و بسترهای لازم برای اجرایی کردن مفاهیم و آموزه ها جوامع نوین در سوریه، واقعیت اینست که سوریه راه درازی را برای دستیابی به آرامش و ثبات وحرکت به سمت توسعه و پیشرفت در پیش دارد.بخش بزرگی از جامعۀ سوریه روستایی هستند که از نظر مذهبی و سنتی همچنان جزء جوامع محافظه کار وبستۀ به شمار می روند.
با این حال سوریۀ آینده، سوریۀ جدیدی خواهند بود که در آن حکومت رابطۀ خوبی با غرب خواهد داشت.اما اینکه چه تغییراتی در رابطۀ این کشور با لبنان، اردن وعراق(که سوریه در هم تنیدگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زیادی با این کشورها دارد)رخ خواهد داد و یا مناسبات آن با همسایگان دیگر از جمله اسرائیل چگونه تنظیم خواهد شد، سوالاتی است که همچنان بی پاسخ است و درواقع بیم داشتن از همین مسائل پیچیده است که تاکنون همۀ بازیگران را به تأمل و اتخاذ مواضع محتاطانه واداشته است. یقیناً موقعیت برخی از کشورها از جمله روسیه و چین در سوریه کاهش پیدا خواهد کرد، اما روابط اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک کمابیش با آنها برقرار خواهد ماند.معضل موجود برای جمهوری اسلامی ایران رابطۀ ایران و سوریه پس از بشار است. جمهوری اسلامی ایران تاکنون سرنوشت روابط و منافع خود را با سرنوشت خانوادۀ بشار اسد گره زده است، از این رو محتملاً حکومت بعدی می تواند صبغه ضد جمهوری اسلامی ایران داشته باشد و یا در خوشبینانه ترین حالت، دولت میانه رویی باشد که روابط سوریه با جمهوری اسلامی ایران را به حداقل برساند.


*سفیر اسبق ایران در یونان، مالزی و کارشناس جهان عرب

49263

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 235961

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 14 =