همه آثار مرتضی ممیز نشان از فرهنگ و هنر ایران دارند و در عین سادگی و نو بودن بسیار پرمحتوا هستند.

فخرالدین فخرالدینی: سال 1383 وقتی بعد از مدتی او را در افتتاحیه نمایشگاه عکس‌هایم در فرهنگسرای نیاوران دیدم، ابتدا نشناختمش؛ بر اثر شیمی درمانی تمام مو‌هایش ریخته و آن ظاهر باطراوت رنگ باخته بود. آن زمان چند سالی می‌شد که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد.


در آخرین روزهای زندگی‌اش با هم تلفنی صحبت کردیم، قرار گذاشتیم تا دیداری تازه کنیم و... اما اجل دیگر مهلت نداد و چند روز بعد در مراسم تشییع پیکرش در خانه هنرمندان شرکت کردم. جامعه هنری ایران هنرمند بزرگی را از دست داده بود؛ هنرمندی که گرافیک ایران بسیار مدیون اوست.


مرتضی ممیز را می‌گویم؛ گرافیستی که آثارش همه نشان از فرهنگ و هنر ایران دارند و در عین سادگی و نو بودن، بسیار پرمحتوا هستند.

 

این عکس را 11 سال پیش در حالی از ممیز گرفتم که او سوگوار و غمگین بود


از سال 1350با هم آشنا بودیم و در محافل فرهنگی و هنری همدیگر را می‌دیدیم. در دانشکده هنرهای زیبا تدریس می‌کرد و هر از چند‌گاه به آتلیه من که‌‌ همان نزدیکی در خیابان طالقانی قرار داشت و دارد، سر می‌زد.


ممیز در کارش و تدریس در دانشگاه، بسیار جدی بود؛ آدم صریح اللهجه‌ای که اگر کاری را ضعیف می‌دید، بدون هیچ ملاحظه‌ای نظرش را می‌گفت. هنرمندان بسیاری را تربیت کرد و دیگر گرافیست‌ها، به طور غیرمستقیم از او بسیار چیز‌ها آموختند.


قیافه، میمیک صورت و آرایش موهای ممیز برای عکس گرفتن در آتلیه بسیار مناسب بود. بار‌ها از او خواستم تا مقابل دوربینم بنشیند تا تصویرش را روی نگاتیو ثبت کنم.

 

بالاخره در سال 1379، در یکی از دفعاتی که به دفتر کارم آمده بود، روی صندلی نشست و چشم به عدسی دوخت.


خانمش تازه فوت کرده بود و او هنوز در شوک آن اتفاق قرار داشت. بر افروختگی چهره‌اش، غم نهفته در چشمانش و قیافه جدی‌ای که در این عکس می‌بینید، نشان دهنده اوضاع و احوال آن روزهای اوست؛ چهره‌ای جدی و خشن که در آن آرامش دیده نمی‌شود.
 

امروز که به این عکس نگاه می‌کنم، بیش از هر چیز نگاه غمگین این هنرمند به چشم من می‌آید و با خودم می‌گویم‌ای کاش یک روز دیگر و در شرایطی متفاوت هم از او عکاسی می‌کردم.
 

55245

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 204973

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 13 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 7
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۲:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۵
    7 0
    من از شاگردان استاد ممیز بودم و چند واحد دانشگاهی را با او گذراندم. او در عین جدی بودن، مهربان و دلسوز هم بود. وقت تلف کردن و پشتکار نداشتن در کار، از نظر او گناهی نابخشودنی بود.
  • علوی IR ۱۲:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۵
    8 0
    یاد استاد ممیز گرامی باد
  • بدون نام US ۱۳:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۵
    8 0
    عکس تاثیر گذاری است
  • بدون نام IR ۱۳:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۵
    3 0
    هرچه در کتاب فروشی ها گشتم، این مجموعه عکس استاد فخرالدینی را پیدا نکردم. از کجا می توان کتاب عکس چهره ها را تهیه کرد؟ کسی می داند؟
    • حسین IR ۰۳:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
      2 0
      این کتاب را من حدود 5 سال پیش از غرفه ای در موزه هنرهای معاصر خریداری کردم. فکر نمی کنم در سطح شهر و کتاب فروشی ها توزیع شده باشد .
  • وحید US ۱۳:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۵
    8 0
    واقعاً چهره غمگینی است . روحش شاد
  • اردشیر IR ۱۱:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۵
    0 0
    سال81 دردوره دانشجویی بااستاد چهره پرداز درموزه هنرهای معاصر بودیم که برای اولین بار استاد ممیز رادیدم به خاطر روابط عمومی خوبم بقیه بچه های کلاس ازمن خواستند تااستادراراضی کنم تابه دانشجویان افتخار همراهی برای ثبت یک عکس یادگاری رابدهد .پاسخ درخواست مرابا یک جمله ی طنز زیبا قبول کردند وبدین گونه یک عکس زیبا با حضور دواستاد بزرگ(چهره پرداز وممیز) درکنار تعدادزیادی دانشجوی گرافیک ثبت شد یادش گرامی باد.