حال و هوای خرید نوروزی در پایتخت به فاصله چند ساعت مانده به سال 1391.

محمد هیراد حاتمی:
« گل، گل ، گل و توی دروازه ؛ توی دروازه » . این جملاتی است که یک مرد جوان در پشت وانتی که ایستاده بود از آنها وام گرفت تا به وسیله آن توجه شهروندانی که برای خرید شب عید به میدان هفتم تیر مراجعه کرده اند را معطوف به شب بو هایی کند که آنها را برای فروش آورده بود. من هم مانند بسیاری از شهروندانی که در گوشه خیابان قدم می زدند جلو می روم تا مشاهده کنم ماجرا از چه قرار است. جوان شادابی است. وقتی نگاهش به نگاهم گره می خورد لبخند می زند و با صدای بلند می گوید: « عید ت مبارک. » آنقدر شبیه خودش است که اگر فردی مانند من هم برای خرید گل پا به آن محدوده نگذاشته باشد هوش و حواس از سرش می پرد و ناخودآگاه می پرسد : « چند ؟ » دو شاخه شب بوی سفید را در کنار یک شاخه صورتی از همین گل قرار می دهد و به سمت من می آورد و پاسخ می دهد: « سه شاخه اش می شه 2 تومن. »

 وقتی شب بو ها را می گیرم و سرم را بر می گردانم ،دقیقا مجاور این وانت گل فروش، دو وانت دیگر نیز مشغول به همین کار هستند. از آنها هم وقتی قیمت را می پرسم همین رقم را می گویند. میدان هفتم تیر بورس لباس است و در کنار آن هم برخی دستفروش ها بساطی پهن کرده اند و کالاهای متفاوتی را به فروش می رسانند. همین موضوع سبب شده تا شهروندانی که برای خرید لباس به این محدوده از پایتخت مراجعه می کنند بخشی از زمان خرید نوروزی خود را هم در پیاده رو های محدوده هفتم تیر سپری کنند. تمامی مغازه ها هم در فاصله چند ساعت مانده به نوروز 91 بر طبل حراجی محصولات قابل عرضه در واحد های صنفی خود می کوبند.

تقریبا تبلیغ جملگی آنها کالایی ارزان و با کیفیت است. « آتیش زدم به مالم. » این جمله مغازه داری است که در مقابل واحد صنفی فروش لباس زنانه خود ایستاده است و به این طریق می خواهد شهروندانی که برای خرید آمده اند را به مغازه خود بکشاند. آن قدر جمعیت زیاد است که نمی شود به درستی تمام محدوده هفتم تیر را رصد کرد چرا زمان زیادی می گیرد و شاید برای فردی که می خواهد از نقاط مختلف شهر به فاصله چند ساعت مانده به نوروز گزارش تهیه کند، مقدور نباشد.
درست در میانه های میدان هفتم تیر تاکسی هایی ایستاده اند که رانندگان آنها فریاد می زنند: « پارک وی، تجریش از اتوبان. » اشاره آنها به بالایی ترین قسمت میدان هفتم تیر است که بزرگراه مدرس به سمت شمال از آنجا آغاز می شود. مدرس به سمت شمال تا محدوده پل پارک وی به فاصله 18 ساعت مانده به سال نو ظرف چند دقیقه و بدون ترافیک طی می شود اما از پارک وی تا میدان تجریش حدود 40 دقیقه ای طول می کشد. از همان ابتدای میدان تجریش و درست جایی که یکی از قنادی ها معروف تهران واقع شده است می توان حدس زد بازار تجریش ساعت های خیلی شلوغی را در دل تاریخ به ثبت می رساند.

محدوده ای که تا همین چند روز پیش محل توقف تاکسی های خطی بود در فاصله چند ساعت مانده به نوروز تبدیل به محدوده ای برای عرضه کالاها توسط برخی دستفروشان شده است. سبزه های متنوع با تزیین های جزیی نگاه بسیاری از شهروندان را جلب می کند. دلیلی هم ندارد از قیمت آن جستجوکنید چرا که فروشنده آن با صدای بلند و به صورت ممتد فریاد می زند: « سبزه فقط دو هزار تومان. » آنقدر پیوسته این کار را انجام می دهد که اصلا نیازی برای پرسش باقی نمی ماند. کمی آن سو تر فروشنده کالایی را به خانمی می دهد و می گوید: « 25 هزار تومان می شود؛ 2 هزار تومان هم عیدی من رو بزار روش. » توجهم را جلب می کند و او را مورد خطاب قرار می دهم: « فروش تون اینقدر خوب هست که دیگه عیدی نگیرید که. » خیلی سریع جواب می دهد: « مزه اش به عیدیشه. امروز دیگه روز آخره. اگر اینا رو نبرن رو دستمون می مونه. باید یه جوری با مشتری راه بیایم. »

این جمله ها وقتی برای من به خوبی جا می افتد که گوش هایم از دستفروش آن طرف بازار که فریاد می زد می شنود: « بدو بیا، سال تحویل شد و هنوز خرید عیدت رو انجام ندادی. بدو بدو. » وقتی نزدیکش می شوم مشاهده می کنم ملاقه ای به دست گرفته و در ظرفی که ماهی ه ی قرمزا پرسه می زنند کنکاش می کند تا یکی از زیبا ترین آنها را برای مشتری ای که آنجا ایستاده بود به دام بیاندازد. می پرسم : « چند ؟ » خیلی سریع ماهی های با اندازه متوسط را نشان می دهد و می گوید: « 1500 تومان، اگه از اون بزرگ ها هم بخوای 2000 تومان. » سپس به ظرفی دیگر اشاره می کند که ماهی های خوش خرامان تری در آن بالا و پایین می روند و ادامه می دهد: « اینها هم هستن، سه هزار تومان. » در همان ظرف چشم ام به چند لاک پشت کوچی می افتد که به مشغول تقلا هستند. وقتی از قیمت آنها می پرسم، پاسخ می شنوم: « 15 هزار تومان. » سال نو را تبریک می گویم و به ابتدای بازار تجریش می رسم. یکی از پر طرف دار ترین واحد های صنفی فروش سمنو در شهر تهران درست در همین محدوده قرار دارد. صف کوچکی در مقابل آن تشکیل شده است. سمنو هایی که به فروش می رسد فقط در دو مدل ظرف است و انتخاب سومی برای مشتریان وجود ندارد. ظرف های 580 گرمی آن با قیمت 2000 تومان به فروش می رسد و قیمت ظرف های بزرگ تر آن که فروشنده ادعا دارد 1 کیلو و 200 گرم وزن دارد، 4 هزار تومان است.
حجم شهروندانی که به فاصله چند ساعت به نوروز 91 برای خرید به بازار تجریش مراجعه کرده اند چند برابر جمعیتی است که در حوالی میدان هفتم تیر برای خرید مراجعه کرده بودند. به قدری جمعیت در حوالی بازار تجریش زیاد بود که بسیاری از شهروندان فقط می خواستند خرید خود را انجام دهند و به سرعت به سوی منزل هایشان بروند. این استدلالی است که برخی از مردانی که همراه همسرشان برای خرید نوروزی به بازار تجریش مراجعه کرده بودند عنوان کردند. آنها در نقش یک کاتالیزور حاضر شدند و تمام تلاش خودشان را به کار بسته بودند تا هر چه زود تر همه خرید ها از یک یا حداکثر دو فروشنده صورت پذیرد و راهی منزل شوند. مشغول شنیدن همین دیالوگ ها بودم که ناگهان به ساعتم نگاه می کنم. فقط 14 ساعت تا آغاز سال جدید باقی مانده است. خیلی زود راه می افتم تا آنچه دیدم را بنویسم و به فاصله چند ساعت مانده به سال 91 آن را منتشر کنم: « آخرین ساعت های خرید نوروزی از هفتم تیر تا تجریش »
 

3939

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 204610

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حق التدریس IR ۲۲:۰۸ - ۱۳۹۰/۱۲/۲۹
    4 1
    کاش شما که از هر طیفی و قشری از مرمد در اینجا خبر میگذارید و پیگیری سرنوشت اونا رو میکردین این شب سال نویی پیگیر تعیین تکلیف نیروهای حق التدریس آموزشکده ها میبودید که مجبور هستند با ماهی 100-120 هزار تومان روزگار بگدرونند و اگر واقعا شما هم میتوانید با این حقوق و بدون بیمه و عیدی و سایر مزایا با این میزان تورم و گرانی زندگی کنید اسمی از نیروهای حق التدریس توی وب سایت تون نیارید