۰ نفر
۱۶ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۷:۴۰

محمد ایرانی می گوید: با توجه به پیروزی بلامنازع اخوانی ها این احتمال وجود دارد با برگزاری انتخابات در فلسطین، حماسی ها ارکان قدرت را در دست گیرند.

زهرا خدایی
دولت وحدت ملی در آستانۀ تشکیل است. با توافقات صورت گرفته میان فتح و حماس و بازخوانی مواضع مقاومتی این جنبش، گفته می شود، برگ تازه ای در تاریخ فلسطین متأثر از تحولات منطقۀ عربی در حال ورق خوردن است. در این میان اما کوتاه آمدن حماس در قبال فتح و تعدیل مواضع مقاومتی این جنبش، تعابیر متفاوتی را به همراه داشته است به طوری که برخی از ناظران مسائل فلسطین بر این اعتقادند که بازخوانی مواضع حماس می تواند این جنبش را به سرنوشت رهبران سازشکار فلسطین تبدیل کند.
کافه خبر هفتۀ گذشته میزبان محمد ایرانی، سفیرسابق ایران در اردن بود و موضوع انتقال دفتر جنبش حماس از سوریه به اردن و همچنین تحرکات اخیر این جنبش در منطقه را مورد بررسی قرار داد که در ذیل می خوانید.
در ابتدا دربارۀ جایگاه حماس بعد از تحولات عربی برایمان بگویید.
لازم می دانم در ابتدا کمی درباره نحوۀ شکل گیری حماس توضیحاتی ارائه کنم. حماس یاهمان جنبش مقاومت اسلامی فلسطین در اواخر دهۀ 1980 بعد از شروع اولین انتفاضه در فلسطین اعلام موجودیت کرد و با تعریف اهداف مبارزاتی و مقاومتی به تنظیم افراد و سازماندهی خود در داخل فلسطین اقدام کرد. با توجه به نفوذ حماس در بدنۀ مردم فلسطین این جنبش به سرعت رشد کرد.
دلیل اقبال مردمی حماس چه بود؟
مردم فلسطین طی سالهای طولانی نحله های فکری مختلفی اعم از ناسیونالیستی، کمونیستی و حتی بعثی را تجربه کرده بودند اما نتیجه ای نگرفته بودند. با گرایشات اخوانی(اخوان المسلمین)رهبران و مشی مقاومتی این جریان تعداد زیادی به این جنبش پیوستند و نهایتاً حماس، قوام اصلی خود را به واسطه حمایت مردم گرفت و توانست به سرعت رشد کند.
در ابتدای امر مشکلات زیادی برای این جنبش وجود داشت؛ تعدادی زیادی از اعضای آن شناسایی و دستگیر شدند، حتی با ترور برخی از شخصیت ها، برخی از اعضای آن مجبور به ترک فلسطین شدند. شیخ احمد یاسین و دکترعبدالعزیزالرنتیسی از جمله چهره های درونی بودند که به دست اسراییل ترور شدند.
همین مسائل سبب شد که حماس دو شاخه شود. شاخه بیرون فلسطین یاهمان دفترسیاسی و شاخۀ درون فلسطین که البته هر دو در ارتباطی تقریباً ارگانیک با هم بودند.
تحولات متعاقب نیز مشکلات زیادی را برای حماس ایجاد کرد از جمله اشغال مجدد کرانۀ غربی ونوارغزه توسط شارون که پایان قرارداد اسلو قلمداد شد و ارتباط فلسطینی ها را با خارج قطع کرد.

لذا آنچه که ما از حماس بیرونی سراغ داریم، فعالیت های سیاسی و بین المللی است که از سوی دفتر سیاسی این جنبش صورت می گیرد ومرکزیت آن دردمشق است و غالباً شامل ارتباط با سایر حوزه های منطقه ای ومحیط بین المللی است. در سال 2005 انتخابات پارلمانی در فلسطین برگزار شد که به رغم همۀ محدویت های اعمال شده، حماس به عنوان یک جنبش مقاومتی و ایدئولوژیک در آن شرکت کرد.
شرکت حماس در انتخابات به معنای پذیرش سازش نبود؟
حماس از ابتدای شکل گیری، هرگونه مصالحه با جریان سازش را نفی کرده و حتی این مسئله در اساسنامه این جنبش نیز قید شده است. لذا این شائبه وجود داشت که آیا شرکت حماس در انتخابات به معنای شناسایی قرارداداسلو است. اما راهکارهایی اندیشیده شد از جمله اینکه اگر مردم فلسطین نظرشان این باشد حماس وارد شود و اکثریت را در دست گیرد، دولتی را شکل خواهد داد که براساس نظر حماسی ها خواهد بود و نه در چهارچوب های مبتنی بر توافق نامه های اسلو. اما با اشغال مجدد غزه به دست اسراییل، همگان به این باور رسیدند که دیگر اسلو وجود ندارد و در واقع شرکت حماس در دولت در راستای چینش جدیدی از دولت فلسطینی است.
حماس توانست بیش از 70 درصد کرسی ها را در انتخابات پارلمانی سال 2005 بدست آورد و عملاً می بایست نخست وزیر را تعیین می کرد. در آن شرایط نه فتح احتمال می داد که به این شدت شکست بخورد و نه جریانهای منطقه ای حامی فتح مثل مصر، اردن و عربستان. عباس مجبور شد پیروزی هنیه را بپذیرد. قدرتهای منطقه ای که از این پیروزی متعجب شده بودند، در تلاش برآمدند که آن را مدیریت کنند و به این جمع بندی رسیدند که حماس را وارد تشکیلات سیاسی کنند تا حداقل نگاه مقاومتی آن تضعیف شود. تصور می شد با این کار بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. نزاع بر سر وزارتخانه ها و واگذاری 75% کابینه به حماسی ها مسئله ای نبود که عباس آن را به راحتی بپذیرد. این بدان معنا بود که عباس مجلس و دولت را با هم از دست می داد و ریاست تشکیلات خودگردان نیز دیگر ابزاری برای اجرا نمی توانست باشد.
مشکل دوم هم اسراییل بود که نگران امنیت خود با روی کارآمدن حماس بود. بنابراین به این توافق رسیدند که 50 درصد قدرت در دست حماسی ها و 50 درصد بقیه در دست فتح باشد به اضافۀ اینکه مراکز اصلی قدرت مثل وزارت امنیت و کشور در دست عباس باقی بماند. در بسیاری از موارد نیز عباس حاضر نشد قدرت را به حماسی ها واگذار کند. از یک طرف حماس متعاقب انتخابات محق بود که قدرت را در دست گیرد و از طرف دیگر جامعۀ بین الملل این نگرانی را داشت که قدرت را در دست حماس قرار دهد.
این تناقضات و چالش ها سبب شد که عباس به ناگاه همه وزرای خود را از کابینه بیرون بکشد و اسراییل هم وارد مناطق اشغالی شد و اکثریت نمایندگان حماس در کرانۀ غربی رادستگیر کرد. متعاقباً دولت سقوط کرد و اسماعیل هنیه اعلام کرد که چون متعاقب انتخابات اکثریت را دارد، دولت تشکیل می دهد. عباس حاضر به همکاری نشد و در نهایت حماس در نوار غزه دولت تشکیل داد. حماس بسیاری از نیروهای فتح را از غزه اخراج و در سال 2006 دولت تشکیل داد. تلاش زیادی از سوی قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای برای گرفتن غزه صورت گرفت،جنگ 22 روزه تحمیل شد اما هیچیک به نتیجه نرسید. محاصرۀ اقتصادی نیز از همانجا آغاز شد. هرچند مصریها رفح را باز کرده اند، اما هنوز محاصرۀ اقتصادی غزه ادامه دارد.
وضعیت حماس متعاقب انقلاب های عربی که از اواخر سال 2010 آغاز شد، تغییری کرد؟
تحولات منطقه خاورمیانه به طور طبیعی همۀ حوزه های سیاسی را تحت تأثیر قرار داده است. کشورهایی که توانستند خود را با این موج همسو و آن را درک کنند، توانستند خود را تنظیم و تعریف کنند و در واقع با پذیرش آن، بقای خود را تضمین کردند. اما در حوزه هایی که مقاومت کردند و ایستادگی به خرج دادند، سیاستمداران ضربۀ سنگینی متحمل شدند. مثلاً قذافی در مقابل انقلاب ها مقاومت کرد و زیر بار هیچ نوع اصلاحاتی نرفت اما در حوزه های پادشاهی تغییری رخ نداد چون امتیاز دادند و به طور نسبی با مردم کنار آمدند.
حماس نیز از این قاعده مستثنی نیست. حماس نیز دریافت که باید خود را با وضعیت جدید تطبیق دهد واز شرایط موجود بهره برداری کند. به هرحال در فلسطین حماس و فتح و بقیه گروهها نیز تحت تأثیر این تحولات قرار گرفتند. اما نوع تعاملی که آنها با تحولات جدید داشتند، متفاوت بود. نوع تعامل حماس با تحولات اخیر دو تحلیل را تاکنون در پی داشته است:
نگاه اول بدبینانه است که می گوید بعد از تحولات اخیر حماسی ها که همواره به دنبال کسب قدرت در داخل فلسطین بودند، فضا را برای خود مناسب دیده و موضع خود را تغییر دادند. با قدرت گرفتن اخوان المسلمین در بسیاری از کشورهای منطقه این موج سبب شده تا هم پیمانان، همفکران عقیدتی حماس روی کار بیایند و این بهترین شرایط را ایجاد کرد تا باقیماندۀ جریان فتح و خودگردان به صورت آرام و مسالمت آمیز برای همیشه به دست حماسی ها از صحنۀ فلسطین حذف شوند. چرا که درهرحوزه متحول شده ای درمنطقه اگرانتخابات برگزار شود، نتیجۀ آن همین خواهد بود.
این نگاه معتقد است در شرایط فعلی حماس به دنبال اینست که قدرت را به طور کامل در اختیار گیرد و فرضیه ای که می گفت حماس باید به تدریج به سمت تبدیل شدن به حزب سیاسی صرف برود و اندیشه های مقاومتی را کنار بگذارد، هم اکنون آرام آرام شرایط تحقق آن فراهم شده است. از این رو همسو با مصر جدید و تونس جدید که در حال سازش با اروپا و غرب و آمریکاست، چنین شرایطی نیز برای حماس فراهم شده و آنها به دنبال آنند آرام آرام مواضع مقاومتی خود را کنار نهاده و خود را برای این مسئله آماده کنند که گزینۀ بعدی در آینده شکل گیری یک جریان سیاسی صرف و اخوانی در داخل فلسطین و حکومتی برخاسته از اخوان المسلمین کل باشد.
این نگاه بدبینانه معقد است که حماس به قدرت گرفتن می اندیشد واساساًً ورود حماس به انتخابات سال 2005 نشان داده که آنها چندان هم به قدرت گیری در ساختار حکومتی بی میل نیستند. البته این موضع را علنی نمی کنند چرا که ممکن است زمینه های مردمی خود را از دست بدهند. مشروعیت و جایگاه حماس برآمده از حمایت مردمی بوده است و لذا شاهد نوعی تقیه سیاسی از سوی حماس هستیم.

نگاه دوم خوشبینانه است که معتقد است حماس امروز دیگر حماس سابق محصور در غزه نیست. با توجه به تحولات اخیر و روی کارآمدن اخوانی ها، فضای تنفسی جدیدی برای حماس در داخل برای بازیگری و نقش آفرینی ایجاد شده است و این نقش فراتر از تعریف گذشتۀ حماس در داخل غزه و یا همسویی صرف با ایران و سوریه است.
در فضای جدید امروز شرایط برای حماس فراهم است تا بهترین روابط را با تونس اخوان المسلمین، مصر اخوان المسلمین و سایر کشورهای منطقه برقرار کند. این شرایط ایدئال حماس است. این نگاه معتقد است که فرصت و ظرفیت خوبی برای حماسی ها پیش آمده است تا طرح های اصولی خود را (اعم از سیاسی و غیرسیاسی) را پیش ببرد. این نگاه معتقد است که تغییر رویکرد حماس به معنای سازش با اسراییل و به رسمیت شناختن این رژیم نیست و رویکرد جدید حماس بیشتر نگاه به آینده است تا با عبور از این مرحله خود را همسوبا تحولات منطقه پیدا کند.
در مجموع اینکه وزن منطقه ای و قدرت بازیگری حماس بالا رفته و با ظرفیت سازی جدید در حوزه های مختلف ،دیگر محصور در غزه و یا همسویی کامل با ایران و سوریه نیست. لذا همانطور که خوشبینی زیادی نسبت به اخوان المسلمین مصر وجود دارد، این نگاه در مورد حماس نیز وجود دارد و معتقد است که اگر حماس در فلسطین روی کار بیاید رویکرد سیاسی صرف اختیار کرده و زیاد متفاوت از دورۀ عرفات و ابومازن نخواهد بود.

این فرضیه وجود دارد که حماس با تعدیل در مواضع مقاومتی خود به سرنوشت سایر رهبران سازشکار فلسطین دچار خواهد شد. این فرضیه چقدر قابل قبول است؟
در این مقطع موضوع وحدت حماس با محمود عباس و تشکیلات خودگردان به صورت مرحله ای دنبال می شود. هر دو طرف اعلام کرده اند که وحدت و سازش به مصلحت و منفعت مردم فلسطین است و باید در درون خودمان وحدت ایجاد کنیم. اما به نظر نمی رسد که حماس، فتح بشود؛ حماس در همپیمانی با فتح و رفع اختلاف با جریان محمود عباس و تشکیل حکومت ائتلافی و رفتن به سمت انتخابات به دلیل درک درست و صحیح از شرایط به سرنوشت عرفات دچار نخواهد شد.
اشاره کردم که حماس را نباید حماس چند سال پیش تصور کرد. حماس امروز حماسی است که از غزه بیرون آمده و در حوزه های مختلف وارد شده است. مثلاً نبیل العربی دبیرکل اتحادیه عرب بعد از ملاقات با خالد مشعل یک ماه پیش در مصاحبه ای مطبوعاتی رسماً اعلام کرد که خالد مشعل در تحولات سوریه و قانع کردن بشار اسد خدمات زیادی به جهان عرب کرده است. این بدان معناست که نقش حماس فراتر از حوزه های فلسطین است و در حال نقش آفرینی در حوزه های مختلف است.
البته تعدادی از ناظران فلسطینی معتقدند که این روش درستی نیست؛ چرا که هر جریان فلسطینی که وارد تحولات عربی بشود، می سوزد. فلسطین در داخل چالش و مشکلات زیادی دارد و باید به حل مشکلاتشان بپردازند و نباید وارد حوزه های فراتر از فلسطین بشوند. این گروه ورود حماس به سایر حوزه ها را محکوم می کند و معتقد است که حماس در آینده دچار نوعی چالش با محیط های مختلف خواهد شد و ظرفیت های لازم را برای نقش آفرینی ندارد. اما در هر حال حماس در حال نقش آفرینی است. چون فراتر از حماس گذشته است و از غزه بیرون آمده و وارد حوزه های بزرگتری شده است.
فراموش نکنیم تا سال گذشته نظام مصر با تمام توان در کنار فتح و تشکیلات خودگران بود. امروز جریانی که در مصر حاکم است، تمام قد در کنار حماس است. شرایط خیلی تفاوت کرده بنابراین حماس چرا نباید این فکر را بکند که اگر انتخاباتی برگزار شود، وضعیتش بهتر از آینده خواهد بود؟ طبیعی است که حماس باید بحرانهای داخل را کاهش دهد و سازش کند.
از این روست که حتی حماسی ها با نخست وزیری ابومازن نیز مخالفتی ندارند. آیا معقول است حماسی که هم اکنون در موضع قدرت قرار گرفته و ظرفیتهایش بالا رفته و اینهمه حامیان منطقه ای پیدا کرده، از این فرصت استفاده نکند؟ چرا حماس اینگونه به راحتی امتیاز می دهد در حالیکه حاضر نبود در مذاکرات قبلی در قاهره و مکه کوچکترین امتیازی به طرف مقابل بدهد؟ حماس تغییر را درک کرده و در حال استفاده از آنست و مطمئن است که در انتخابات آینده پیروز نهایی است. با توجه به پیروزی بلامنازع اخوانی ها این احتمال وجود دارد که با برگزاری انتخابات در فلسطین، نیز حماسی ها ارکان قدرت را در دست گیرند.
نقش آفرینی بازیگران منطقه ای در این روند چگونه است؟ قطری ها در مذاکرات وحدت میان فلسطینی ها ابتکار عمل را در دست گرفته اند، آیا این مسئله از قدرت بازیگری سایرین از جمله ایران نمی کاهد؟
به اعتقادم ارتباطات اخیر حماس و تماس با محیط های عربی را باید در قالب کل مسائل منطقه ای ارزیابی کرد. مثل اخوان المسلمین مصر که حاضر می شود به طرف مقابل(شورای نظامی) امتیاز بدهد و حاضر می شود روابط خود را با کشورهای عربی(از جمله قطر) حسنه کند. قطر نقش فعالی در انقلاب مصر داشته و از اخوان المسلمین به شدت حمایت کرد. نقش تلویزیون الجزیره در پیروزی انقلاب های عربی از جمله مصر نیز برجسته است. از این رو همۀ اینها را باید در کنار هم مورد بررسی قرار داد.
اینکه امروز حماسی ها رابطۀ خود را با کشورهای سازشکار عربی نزدیک می کنند معنایش این نیست که حماس کاملاً همۀ تخم مرغ های خود را در سبد طرف مقابل قرار داده باشد. حماس مرحله ای به مسائل می نگرد. اولاً، فلسطین کمک همۀ اعراب را می پذیرد. قطری ها قبلا هم به آنها کمک کردند. در جنگ 22 روزه، قطر کمک قابل توجهی به حماس داشت. کمااینکه قطر به لبنان هم کمک کرد. اما این چه تعریفی دارد آیا این به معنای وابستگی کامل حماس به این کشورها خواهد بود؟

همۀ حوزه های عربی تلاش می کنند در تحولات اخیر نقش آفرینی کنند و ظرفیت های منطقه ای خود را بعد از تحولات اخیر بالا ببرند تا بتوانند بعداً امتیازاتی را از غرب بگیرند و تعریف جدیدی را برای قدرت خود در منطقه ایجاد کنند. نقش آفرینی بسیاری از کشورها به دلیل اینست که کمتر تحت تأثیر تحولات قرار گیرند. مثلاً عربستان سعودی در حال نقش آفرینی در سوریه است تا تحولات به سراغ خودش نرود. ایران هم به دنبال نقش آفرینی در این کشورهاست که سهم هر یک از آنها به میزان تلاش آنهاست. روابط ایران و حماس متعلق به گذشته است و متعلق به امروز نیست.
انتقال دفتر حماس به اردن چقدر جدی است؟
قطر درصدد انتقال دفتر حماس از سوریه به اردن است .بهبود رابطه با اردن همیشه مورداستقبال حماس بوده وهست. در گذشته نیز بارها تلاش کرده که مجدداًً به اردن بازگردد. البته نباید این را به حساب وابستگی حماس دانست بلکه به دلیل نقش آفرینی محدود ایران وسوریه است. حماس هم پیمان استراتژیک ایران است اما گزینۀ استراتژیک ما نیست.
ایران نباید سیاست فلسطینی خود را در حماس خلاصه کند و باید حوزه های مختلفی داشته باشیم؛ این نکتۀ بسیار مهمی است. در اینکه از حماس باید حمایت شود بحثی نیست چون هم نفوذ مردمی دارد و هم در راستای منافع جمهوری اسلامی ایران گام برداشته است. اما حتماً گزینه های دیگری هم در صحنۀ فلسطین وجود دارند که جمهوری اسلامی ایران می تواند روی آنها کار کند. به هرحال این نگاه جدی است که حماسی ها به وضعیت فعلی به عنوان یک مرحله نگاه می کنند.
به رغم صحبت هایی پیرامون انتقال دفتر سیاسی حماس از دمشق، این جنبش هنوز به جبهۀ سوریه وفادار است. حماس هنوز دفتر خود را در سوریه دارد و تنها نیروهای خود را کاهش داده است، اما دفاتر آنها هنوز باز است. البته در غزه شکل قضایا متفاوت است و نسبت به این موضع حماس ملاحظات و اعتراضاتی وجود دارد.
چرا فکر می کنید حماس، جریانی سازشکار نخواهد شد؟
بسیاری از ناظران این حوزه معتقدند دلایل زیادی وجود دارد که نشان می دهد وضعیت حماس به صورت آن گونه که فتح است درنمی آید:
اولاً، حماس تجربه فتح و عاقبت عرفات را دارد و می داند که اگر در بهترین شرایط همچون فتح عمل کند و با اسراییل سازش کند، در نهایت به عاقبت عرفات گرفتار خواهد شد.
دوم اینکه حماس جنبشی سیاسی-مذهبی است و می فهمد که در اندیشۀ جنبش یک سری اعتقادات دینی و اسلامی هم وجود دارد که آنها را از سازش با اسراییل منع می کند. در حالیکه دیدگاه لائیک فتحی ها اینگونه نیست.
سوم اینکه حماس می داند که مردم آنها را روی کار آورده اند، مردمی که به مبارزه و مقاومت اعتقاد دارند و حماس نمی تواند از این مردم فاصله بگیرد و یا به آنها پشت کند. حماس به خوبی می داند که توانمندیهای سیاسی خود را از مردم گرفته است و از این رو در چهارچوبی که مردم می خواهند حرکت می کند. بعید است در این شرایط مردم را نادیده بگیرد.
چهارم اینکه شخصیت های برجسته حماس این را نشان نمی دهد که از اهداف ایدئولوژیک این جنبش فاصله بگیرند. کاراکتر سیاسی اسماعیل هنیه، خالد مشعل و ابومرزوق اینگونه نیست که مثل شخصیت های فتح باشند و اسراییل را به رسمیت بشناسد. این پارامترها اندکی نگرانیها را کمتر می کند.
اما یکسری مسائل هست که در اختیار جمهوری اسلامی ایران نیست و ایران نمی تواند کاری کند که آنها به سمت دیگری نروند. حماس به شدت در درون تحت فشار است. به خاطر اینکه از یک طرف خود را ملتزم می داند که در خط مقاومت( ایران و سوریه) قرار داشته باشد. محوری که تاکنون به آن وفادار بوده اند و همۀ توان خود را در صحنۀ مردمی از در کنار این محور بودن کسب کرده است. یعنی از یک طرف هر چه دارد از مقاومت دارد اما از سوی دیگر احساس می کند که با بدنه و عقبۀ مردمی، باید به سمت گرایشات سیاسی اخوان المسلمین حرکت کند. حماس خود را ناگزیر می بیند که متعاقب نگرش اخوان المسلمین بین الملل، همان خط مشی و سیاست را در پیش بگیرد و به همین دلیل بود که به دلیل انتقادات موجود و به خاطر حمایت از اخوان المسلمین سوریه از این کشور خارج شد.
شرایط فعلی برای حماس بسیار صعب و دشوار است؛ اینکه انتخاب کند بین بشار اسد و اخوان المسلمین. بشار اسد سالها به این جنبش پناه داده و دفتر سیاسی در اختیار آنها قرار داده است. اکنون حماس ناچار است که درکناربرخی دشمنان بشار اسد در بیرون قرار گیرد.
از این رو حماس تلاش می کند که موضع اش در خارج چندان آشکار نشود. دفتر سیاسی تلاش می کند که اعلام کند به بشار اسد وفادار است اما در داخل و در بدنه از اخوان المسلمین سوریه حمایت می کنند و این واقعیتی است.
مصر تا قبل از سقوط مبارک، یکی از بازیگران مهم صحنۀ فلسطین بود. نگاه مصر به دولت وحدت ملی فلسطین در آینده چیست و اصولاً چه جایگاهی می توان برای این کشور در آینده متصور بود؟
دربارۀ آینده مصر هنوز نمی توان پیش بینی کرد. چون قانون اساسی این کشور نوشته نشده است. اما در نگاهی کلی نقش اخوانی ها بسیار مهم است.اگر اخوان المسلمین بتواند با گزینه ای کنار بیاید که منتخب مردم باشد، فکر می کنم حماس نیز بتواند با مصر کنار بیاید.
به نظر می رسد حماس بیش از همه از این منظر به موضوع می نگرد که از اخوان المسلمین مصر برای کاهش حساسیت های بین المللی نسبت به جنبش های اسلامی استفاده کند. اما باید به این نکته توجه داشت که در مصر تحولات بنیادین نبوده است. نهادهای اصلی قدرت اعم از ارتش و نهادهای امنیتی قدرت خود را حفظ کرده اند و از شواهد اینگونه بر می آید که می خواهند بمانند و اگر قرار است تغییراتی در آن شکل گیرد باید مدنظر نظامیان باشد.
به اخوان المسلمین جهانی و قدرت گیری این جریان در کشورهای خاورمیانه اشاره کردید. در صورتی که منطقه به ثبات برسد و با تشکیل دولت وحدت ملی در فلسطین، اسراییل چقدر حاضر به نشستن به پای میز مذاکره و امتیاز دادن به طرف فلسطینی خواهد بود؟
برخی از مراکزمطالعات استراتژیک اسراییل که به دولت خط می دهند، به صراحت اذعان داشته اند که اسراییل بازندۀ اصلی تحولات سال 2011 است و در زمین خودش باید بازی کند و باید بپذیرد که بسیاری از همپیمانان خود را از دست داده است از جمله حسنی مبارک. دوم اینکه جریانی در منطقه روی کار آمده است که اسلامگراست. اگر جریان لائیک وابسته به غرب روی کار می آمد، شاید وضعیت اسراییل متفاوت بود، مشی این گروهها مقابله با اسراییل است و صهیونیزم را اشغالگر می دانند. این کارشناسان اسراییلی معتقدند در شرایط فعلی این جریانها با اسراییل کنار می آیند اما در آینده مشکل ساز خواهند بود. چون با ایجاد وحدت منطقه ای، خطر بزرگی اسراییل را تهدید خواهد کرد و اسراییل محاصره خواهد شد. به اعتقاد بسیاری از استراتژیست های اسراییلی، متعاقب تحولات اخیر موضع آمریکایی ها نیز ضعیف شده و وضعیت اسراییل در آینده بدتر خواهد شد.
چالش مهم دیگری که اسراییل دارد، موضوع اشغال است. در سوریه بخشی از سرزمین این کشور(جولان) در اشغال است. هر دولتی که در این کشور روی کار بیاید، اعم از اخوانی و غیراخوانی به عنوان یک جریان انقلابی نمی تواند از واقعیت اشغال بگذرد و زیر بار اشغال سرزمین خود برود.
 

51263

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 202407

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۷:۴۷ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۶
    1 0
    بقا در دنیای امروز تعامل میان همه گروههاست. تصور نکنید اگر حماس برنده باشه می تونه به تنهایی کشور اداره کنه قطعا به نیروهای دیگری هم نیاز هست. در کشور باید چندصدایی وجود داشته باشه.
  • بی نام IR ۱۷:۴۸ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۶
    1 0
    چرا نمی گید ایران باید به سراع تشکیلات خودگردان هم بره تا در این مواقع قال نذارنمون