۱ نفر
۲۳ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۹:۰۷

روزنامه شرق نوشت:

پزشکی قانونی سلامت روانی جوانی را بررسی می‌کند که با شلیک گلوله مادرش را به قتل رسانده است. این جوان پیش از ارتکاب قتل از بیماری‌های روحی و روانی رنج می‌برد اما معلوم نیست آیا در زمان ارتکاب قتل دچار جنون بوده یا با اراده خودش دست به سلاح برده است.

ماموران پلیس شهرستان کازرون چندی قبل در جریان وقوع قتل در یک منزل مسکونی قرار گرفتند. وقتی به آنجا رفتند با زنی میانسال مواجه شدند که گلوله‌ای به سینه‌اش اصابت کرده بود. شواهد نشان می‌داد تیر از فاصله نزدیک به مقتول که عصمت نام داشت شلیک شده است. از سویی از آنجا که نشانه‌ای از وقوع سرقت یا ورود غریبه به خانه وجود نداشت کارآگاهان به این نتیجه رسیدند که قتل توسط یکی از اعضای خانواده عصمت انجام شده است به همین دلیل شوهر و پسر این زن در مظان اتهام قرار گرفتند.

اما شوهر عصمت در قتل بی‌گناه بود. او در بازجویی‌ها از اختلافاتی سخن به میان آورد که با پسرش حمید داشت. او گفت این اختلافات عصمت را هم درگیر کرده و باعث شده بود حمید با مادرش چندین بار مشاجره کند. از آنجا که حمید از خانه فرار کرده بود وی به عنوان مظنون شماره یک پرونده شناخته و تحقیقات برای پیدا کردن مخفیگاه او آغاز شد. این تجسس‌ها چند روز به طول انجامید تا اینکه بالاخره افسران جنایی ردپای جوان فراری را پیدا کردند و توانستند او را به دام بیندازند.

حمید وقتی تحت بازجویی قرار گرفت به قتل مادرش اعتراف کرد و گفت از کاری که کرده به هیچ‌وجه پشیمان نیست. وقتی حمید به بازپرس ویژه قتل معرفی شد و توسط وی تحت بازجویی قرار گرفت جزییات جنایت و انگیزه‌اش را از قتل فاش کرد و گفت: «من از مدت‌ها قبل می‌خواستم برای خودم خودرویی بخرم اما هیچ پولی نداشتم چون شاغل نبودم و برای گذران زندگی از پدرم پول می‌گرفتم چند بار به پدرم اصرار کردم برایم ماشین بخرد اما قبول نکرد و گفت پول کافی برای این کارها ندارد. من از این رفتارهای او خیلی ناراحت شدم تا اینکه فکری به ذهنم رسید و آن را با پدرم در میان گذاشتم و به او گفتم سهم ارث من را تا وقتی زنده است، بپردازد تا بتوانم خودرو موردعلاقه‌ام را بخرم اما پدرم با این پیشنهاد هم مخالفت کرد.»

متهم به قتل ادامه داد: «مخالفت پدرم با خواسته‌های من باعث شد با او دچار اختلاف شوم و در این بین کسی نبود که از من حمایت کند و مادرم همیشه طرف پدرم را می‌گرفت و از او جانبداری می‌کرد، همین موضوع سبب شده بود از نظر روانی به شدت به هم بریزم. مادرم همیشه من را تحقیر می‌کرد و رفتارهایش با توهین همراه بود. دیگر نمی‌توانستم این وضعیت را تحمل کنم. تا اینکه روز حادثه دوباره بر سر اختلافات قدیمی با مادرم جر و بحث کردم و در حالی‌که به شدت عصبانی بودم ناگهان یاد سلاحی افتادم که از مدت‌ها قبل در خانه نگهداری می‌کردیم. سراغ آن رفتم و گلوله‌ای به مادرم شلیک کردم. بعد از اینکه مادرم فوت شد برای اینکه دستگیر نشوم فرار کردم. در این مدت هم به هیچ‌وجه احساس عذاب وجدان نداشتم و الان هم از کاری که کرده‌ام پشیمان نیستم چون رفتارهای مادرم با من تحقیرآمیز بود.»
بازپرس پرونده بعد از ثبت کردن اعترافات این جوان از آنجا که وی سابقه بیماری روانی داشت او را به پزشکی قانونی معرفی کرد تا درباره میزان جنون وی تحقیق شود. بنا بر این گزارش متخصصان پزشکی قانونی به‌زودی پسر جوان را معاینه خواهند کرد و تحقیقات پیرامون این پرونده پس از اعلام نظریه متخصصان ادامه خواهد یافت.

47282

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 198525

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 14 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • کریمیان برداری IR ۰۹:۳۵ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۳
    18 0
    خدایا به تو پناه می بریم...پس شرافت و انسانیت کجاست؟
  • متفکریان IR ۱۰:۱۵ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۳
    1 26
    خب پسره حق داشته.مادری که پسرشو درک نکنه این سزاشه
    • مجتبی IR ۱۳:۱۳ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۳
      9 0
      جناب متفکریان تا دیر نشده شما هم به یک روان پزشک مراجعه کنید!!!
    • خویش پور IR ۱۶:۱۳ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۳
      6 0
      پاسخ مثبت؟؟؟!!!!!
  • بدون نام IR ۱۵:۲۶ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۳
    5 1
    اگر قرار باشه برای هر موضوعی آدم کشته بشه دیگه سنگ روی سنگ بند نمی شه چه پسر بیقی خودش نمی تونسته بره کار کنه یه ماشین بخره جوانانان در این زمونه مخت خور و الدنگ هستند یا معتادن یا لات درست و حسابه توشون کم پیدا می شه
  • بدون نام IR ۱۵:۳۳ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۳
    3 1
    یک همچین حیوانی رو باید اعدام کرد،حتی بدون شاکی خصوصی!
  • سام IR ۰۱:۰۲ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۴
    1 2
    اینم جنایته جنایت افغانی ایرانی نداره .تو هر جامعه ای جنایتکار است متاسفانه حالا یه افغانی جنایت کرد از بس افغانی میگید گوش همه رو کر میکنید
  • امیر IR ۱۰:۱۲ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۴
    3 0
    " تا اینکه فکری به ذهنم رسید و آن را با پدرم در میان گذاشتم و به او گفتم سهم ارث من را تا وقتی زنده است، بپردازد تا بتوانم خودرو موردعلاقه‌ام را بخرم اما پدرم با این پیشنهاد هم مخالفت کرد" فکرو ببین تو رو بخدا!آخه مرتیکه الاغ ارث پس از مردن فرد مصداق داره.کسی که زنده است بهش نمیگن که سهم الارث منو بده .بذار اول باباهه بمیره بعد بیا سهم ارثتو بگیر.شاید بابا در حیاتش بخواد مالشو وقف کنه یا به کس دیگه ای ببخشه یا اینکه میخواد بفروشه و بخوره به تو چه.اگه مردی تو هم مثل بابات دستتو به کمرت بزن و کار کن میخوای با پول باباهه ویراژ بدی برو بده ولی تو جهنم.خاک بر سر اینجور پسرا بکنن.جدا" حیف نون.
    • بدون نام IR ۱۳:۳۴ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۶
      1 0
      ایول،جان کلام.من از وقتی 13 ساله بودم رفتم سر کار ، اونهم چه کاری عملگی.قضیه از این قرار بود که من و اخوی بزرگترم هر دو از پدرمان(رحمه الله علیه) که وضعیت اقتصادی مناسبی هم داشت پول تو جیبی می گرفتیم من روزانه 50 ریال و اخوی با سه سال اختلاف سن 100 ریال.و هر دو طی سال تحصیلی بعد از مدرسه و در ایام تعطیلات تابستان از صبح تا غروب در مغازه پدر کار می کردیم.در ایام تابستان روزی از پدر درخواست کردم که تو جیبی من را هم افزایش دهد و ایشان هم با صراحت گفتند پول بیشتر میخوای برو کار کن ظاهرا" کار در مغازه پدری کار محسوب نمی شد.خلاصه فردای آن روز به اتفاق یکی از دوستان رفتیم سر گذر (محلی که کارگران روز مزد برای رفتن به سر کار جمع می شوند)و همان روز هم بردنمان سر یک کار بنایی با روزی 500 ریال .