این گفت و گو درباره نکاتی ست که تا پیش از این کمتر از سوی بچه های ارزشی فوتبال ایران مطرح شده است.

فرهاد عشوندی: این گفت و گویی است متفاوت با مجید جلالی . گفت و گویی به مناسب فرارسیدن بهاری دیگر برای انقلاب اسلامی ایران. دوباره دهه فجر از راه رسیده و بوی انقلاب 57 همه جا را پر کرد. گفت و گو با مجید جلالی سرمربی این روزهای فولاد و بازیکن تیم بچه حزب اللهی های دهه 60 یعنی وحدت. او که 3 سال قبل در نامه ای به مقامات عالیرتبه کشور نوشته بود صدای انقلاب اسلامی به فوتبال ایران نرسید ، در این گفت و گو از اتفاقاتی می گوید که نگذاشت پیام انقلاب 57 مردم ایران در فوتبال ملی ما جاری باشد.
از جایی شروع کنیم که گفتید صدای انقلاب اسلامی به فوتبال ما نرسیده. چه اتفاقی افتاد که این جمله را گفتید.
به هر حال آن ابعاد دگرگونی هایی که انقلاب در همه رکن های کشور از اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی در آن دهه ها شکل گرفت و بخش هایی از آن را در دهه های قبل در زندگی مردم ، شاهدش بودیم ، در فوتبال اتفاق نیفتاد. بحث های عقیدتی و ارزشی ما تغییرات عمده ای داشتیم که با شعارهایی که می دادیم ، گمان مان این بود که این تغییرات به فوتبال هم می رسد اما فوتبال با همان اسلوبی پیش رفت که بنایش را قبل از انقلاب گذاشته بودند. البته در ابتدا که همه گرم بودیم ، شعارهایی مطرح شد اما این شعارهای ارزشی تنها در کنار جریان فکری اصلی حاکم بود و هیچ وقت وارد بدنه فوتبال مان نشد. ویترینی ساخته بودند با این شعارها که مثلا همه ما در زمین فوتبال به علی (ع) اقتدا می کنیم ، پهلوانی بر قهرمانی ارجح است اما آنچه در متن بود ، همان بنیانی بود که قبل از انقلاب بنایش را گذاشتند.
خیلی کلی صحبت می کنید. دقیقا می خواهیم بدانیم چه بنایی بود که مشکل داشته؟
ببین فوتبال را بر این ادبیات در تاریخ کشورما شکل دادند که سوپاپ اطمینانی باشد برای هیجانات مردم. اینکه همیشه نگاهی امنیتی وجود داشته به فوتبال تا با آن هیجان های روانی ناشی از مشکلات سیاسی و اجتماعی را کنترل کنند و مردم سرگرم باشند. اصلا بر اساس همین منطق بود که این بازی آبی و قرمز شکل گرفت . تیم های ریشه داری مثل شاهین که صاحب مکتب بود ، منحل شدند و این دوگانه آبی و قرمز ، الگوی رایج فوتبال مان شد. اوایل انقلاب با تغییر شعارها ، کمی این دو قطبی و نگاه صرفا امنیتی ، کاهش پیدا کرده بود اما بعد از چند سال ، این نگاه قوتی دو چندان گرفت و دو قطبی سرخابی با شدتی قوی تر از قبل انقلاب ایجاد شد.
آن سال هایی که می گویید ، اوایل انقلاب اصلا نگاه به فوتبال خیلی منفی بوده. حتی آقای غفوری فرد می گفتند نگاه قالب این بوده که فوتبال حرام است یا اصرار داشتند بازیکنان باید با شلوار گرمکن بازی کنند.
بله این نگاه وجود داشت. این نگاه های افراطی در همه جا بود. اوایل انقلاب در تیم آموزش و پرورش که بازی می کردم ، مجبور بودیم که با شلوار بازی کنیم و چند سالی این کار را می کردیم . یا حتی یادم هست خیلی ها می گفتند فوتبال چون ریشه ای انگلیسی دارد ، باید تعطیل شود. اما نکته مهم این بود که افرادی تلاش کردند تا این نگاه های افراطی را از فوتبال دور کنند که نگاه مکتبی به ورزش نداشتند. می گفتند بگذارید فوتبال باشد چون حداقل کارش این است که هیجانات افکار عمومی جامعه را کنترل می کند.
فکر کنم می خواهید وارد بحث حضور سکولارها در ورزش شوید؟ اینکه ورزش در دهه اول انقلاب دست بزرگانی بود که از مکتب شاهین بودند ...
من نمی توانم دکتر اکرامی ، دکتر برومند یا دهداری را سکولار بنامم. بدون شک آنها خیلی به فوتبال این کشور خدمت کردند. این ها سکولار نبودند ، البته مذهبی هم نبودند شاید کمی رنگ و بوی ملی داشتند . نگاهی فرهنگی به توسعه فوتبال که منطبق با معیارهای شخصی خودشان بود و کمی متفاوت از جنس شعارهایی که ما آن روزها می دادیم. واقعا آنها سکولار نبودند اگرچه خیلی هم مذهبی نبودند. ولی همان موقع ها نگاه هایی وجود داشت که به ورزش ضربه زد.
ولی برخورد بچه مذهبی های آن سال ها با همین معلمان اخلاق ، خیلی تند بود. اینکه معلمی مثل پرویز دهداری را بی دین خواندند و ...
بله ، متاسفانه این اشکال کار ورزش ما بود. آن زمانی که باید تکلیف فوتبال روشن می شد ، گروهی در راس کار قرار گرفتند که آدم های به شدت افراطی بودند و گروهی هم که بعد از این گروه آمدند ، سعی کردند فضا را از حالت افراطی خارج کنند اما دیدگاه خاصی نداشتند و گفتند نگاه نظام به فوتبال باید برای کنترل هیجان و سوپاپ اطمینان امنیت اجتماعی در کشور باشد. این همان الگوی دهه های 40 و 50 کشور بود. اینکه با فوتبال مردم را سرگرم کنیم.
البته در تمام دنیا هم نگاه به فوتبال چیزی شبیه به همین است. اینکه وظیفه مهم فوتبال ایجاد نشاط اجتماعی است.
ببین فرق ما با کشورهای بزرگ دنیا این است که آنها برای کارشان ، نقشه و هدف گذاری دارند. فوتبال را دارند چون چند محور مهم را برایش پیگیری می کنند نه فقط یک موضوع را. فوتبال عاملی فرهنگی ، اقتصادی ، کارآفرینی ، ورزشی ، سلامت جامعه و ... را دنبال می کنند.
ولی الان که فوتبال شده فقط پول .
در بعضی کشور ها بله اما این همه گیر نیست.
اما خود فیفا الان اولویت اولش بر پایه سود بیشتر است.
این طوری که می گویید نیست. درآمد مهم است اما اولویت اول فیفا نیست.
یعنی الان چیزی به نام فوتبال برای فوتبال داریم؟
ببین هست اما تلفیقی از این نگاه هاست که فوتبال را زیبا می کند. اقتصاد، هیجان ، فرهنگ ، ملی گرایی و بازی زیبا. این ها تلفیق شان می شود فوتبالی که همه دنیا دوستش دارند. یادم هست آن اوایل انقلاب به ما می گفتند بروید تو زمین بازی اصلا نتیجه برای تان مهم نباشد. به فکر روح فوتبال باشید. به پهلوانی فکر کنید نه قهرمانی. اگر 10 تا گل هم خوردید مهم نیست ، فقط به بازی فکر کنید و ... حتی می گفتند باید حواس تان باشد که کسی را نزنید . می گفتند اگر پایت خورد به پای بازیکن حریف و کبود شد باید این قدر نقره یا این قدر طلا بدهی چون دیه ضربه ای را که وارد کردی را باید بر اساس قوانین شرعی بپردازی. این چیزهایی که می گویم را خودم به چشم دیدم. فکر نکنید که واقعیت ندارد. وقتی نگاه مطلق گرا به هر چیزی داشته باشیم ، نگاه های مان اینگونه افراطی می شوند ، این بحث ها هم پیش می آیند. کسانی را در فوتبال داریم که فقط به روح بازی زیبا فکر می کنند ، باید برآیندی از افکارشان را با آنها که می گویند عوامل اقتصادی مهم است تلفیق کرد. کاری که فیفا انجام می دهد. برآیندی از نظرات و نگاه های مختلف.
برگردیم به اوایل انقلاب ، به باشگاه وحدت. تیم بچه حزب اللهی های بی پول!
دقیقا رسیدیم به همان الگویی که من می گویم. تیم وحدت الگوی مناسبی بود که همه چیز داشت. تیمی که می توانست انقلابی در فوتبال ما ایجاد کند. آن موقع وحدت ایده داشت و می خواست فرهنگسازی کند اما کسی سراغش را نگرفت و حمایت نشد. ما همه چیز داشتیم تا در فوتبال مان یک انقلاب اسلامی ایجاد کنیم. تنها مشکل ما این بود که توان مالی بالایی نداشتیم. همین هم نابودمان کرد.
ولی تیم های هم عصر با شما که پول داشتند هم نابود شدند. تیم هایی مثل پورا یا بانک تجارت و کشاورز.
ببین این تیم هایی که می گویی دنبال ایجاد تغییر اساسی و انقلاب در فوتبال نبودند اما تیم ما برای خودش مکتب داشت و هدفی را دنبال می کرد. ما حتی توانستیم تحول ایجاد کنیم و حمایت نشدیم. وحدت ایده داشت ، طرح داشت. بگذار برایت یک خاطره بگویم. آن موقع ما بازیکنی مثل سید مهدی ابطحی را داشتیم. یادم هست که در زمین خاکی مان داشتیم تمرین می کردیم ، محمد پنجعلی آمد سر زمین تمرین ما. هوا هم گرم بود همان موقعی بود که این بچه ها از تیم ملی کنار کشیده بودند و با دهداری مشکل داشتند. پنجعلی آن روز آمد و به ابطحی گفت بیا قطر برای تیم ما بازی کن . این ها برای 7 ماه به ما 5 میلیون می دهند . تو بیا برای این مدت ، 7 میلیون بگیر. سید قبول نکرد و گفت ما داریم با این عرب ها می جنگیم ، آن وقت من بروم برای شان فوتبال بازی کنم؟ نمی گویم کارش درست بود یا نه و یا اینکه آنهایی که رفته بودند ، کار درستی نکرده اند. من دارم درباره دیدگاه های بچه های وحدت حرف می زنم. 7 میلیون آن موقع خیلی پول بود. خود من همان سال یک خانه خریده بودم در خیابان فرزانه محله پیروزی ، یک میلیون تومان. ولی ابطحی خیلی راحت پیشنهاد 7 میلیون برای چند ماه را رد کرد. در همان منطقه عارف تازه خانه ها داشت گازکشی می شد ، بیشتر خانه ها آن موقع گازکشی داشتند اما خانه ابطحی گازکشی هم نداشت. تازه کل قیمت خانه اش 150 هزار تومان هم نمی شد. تازه ببین با همین بچه چه برخوردی شد. بچه های آن تیم همه بچه های ارزشی نبودند. ما سپاهی نداشتیم. اغلب تیم مان معلم بودند. خیلی از بچه های ان تیم به منطقه می رفتند و بسیجی بودند. حتی تیم وحدت به منطقه رفت. ما برای برگزاری بازی به فاو رفتیم و چند روزی هم کنار رزمنده ها بودیم. می خواستیم بازی کنیم که عراق منطقه را بمباران کرد و بازی لغو شد. ما چند تا از شهرهای جنگ زده را رفتیم و بازی کردیم. تقریبا همه تیم مان هم بودند. از ابطحی تا امیری ، محمدی ، بیاتی ، فیض اربابی و ...
فوتبال ما کم بچه مذهبی نداشته. چرا هیچ وقت بین شان اتحادی شکل نگرفت. بچه های وحدت با امثال مایلی ، دادکان و ...
دقیقا مشکل همین جا بود. جبهه مخالف با هم متحد بودند اما این بچه حزب اللهی ها با همدیگر هم اختلافات ایدئولوژیک داشتند. یکسری ها تند رو بودند و یکسری ها میانه رو و همین مشکلات نمی گذاشت این بچه ها دور هم جمع بشوند.
یعنی جلسات منسجمی نداشتید؟
راستش نه. بعضی وقت ها در مراسم مختلف دور هم جمع می شدیم. ولی تشکلی نداشتیم برای جمع شدن دور هم. یادم هست که یک دوره ای غیر از ما در تیم شاهین هم بچه مذهبی ها بودند. یکی ، دو سالی آنجا بودند ولی این تشکل از هم پاشید. یادم هست در آموزش و پرورش آن سال ها گفته بودند باید معلم ها هفته ای یک جلسه بروند کلاس ایده ئولوژی. چنین چیزی اما هیچ وقت در ورزش نبود. آن موقع مدام می گفتند ورزش مکتبی ، این واژه را داشتیم اما مفهومش را کسی نمی دانست یعنی چه. یک عده ای می گفتند اساسا قهرمان پروری کار باطلی است. می گفتند ما باید پهلوان داشته باشیم حالا اگر قهرمان نشدیم هم خیلی مهم نیست. یک گروه دیگر می گفتند گیریم پهلوان هم باشی. چه فایده دارد که در هر بازی 5 تا 5 تا گل بخوری... این جنگ های زرگری بود و اصلا کسی نمی دانست بالاخره ورزش مکتبی یعنی چه
همین نبود ایده ئولوژی بود که وقتی پول به ورزش رسید باعث فروپاشی اش شد؟
دقیقا. یک سیاست گذاری فرهنگی وجود نداشت. همه چیز سرگردان بود. در تقابل ایدئولوژی ها همه چیز به هم ریخته بود. هیچ اتفاق نظری نبود و اساسا پایه ارزشی بنا نشد درحالی که تقریبا همه بچه ها ، از خانواده های ارزشی و دارای دغدغه های اخلاقی بودند.
این اختلاف نظر ناشی از رفتار افراد بود یا اختلافات سیاسی؟
هر دو. بچه ها سیاسی بودند و نگاه شان به دین یک نگاه مقدس بود. مشی سیاسی شان با هم فرق داشت ، نگاه شان به ارزش های دینی در ورزش هم همین طور. این وسط ورزش سرگردان مانده بود و بیشترین لطمه را خورد. مثلا یک گروه شان گفتند در قرآن آمده بلندپروازی فساد می آورد و در ورزش مدام می گویند بلند پرواز باش پس ورزش خوب نیست. کسی اما نمی گفت که قرآن گفته بی پرواز سکون می آورد و باید میانه رو بود. قرآن می گوید شما باید به موقع پرواز باشید. این چیزها بود که باید ایده فکری ورزش مکتبی ما را می ساخت که هیچ وقت انجامش ندادیم.
یکی از چالش هایی که ورزش مان داشت ، این برخوردهایی بود که به اسم دین انجام شد. اینکه عده ای از مقدسات استفاده کنند برای توجیه کارهای شان.
متاسفانه این اتفاق خیلی افتاد. من از همان موقع هم با کارهایی که شائبه ریا را ایجاد کند ، مشکل داشتم. یادم هست در وحدت که بودیم ، مربیان مان اصرار می کردند بعد از بازی دور هم جمع شوید و دعا بخوانید. از همان موقع هم می گفتم این کار شائبه می سازد . چون تو تیم بودم انجام می دادم اما مخالفش بودم. ما باید از طریق رفتارهای مان ثابت کنیم کی هستیم. از این تظاهرها خیلی در فوتبال مان وجود داشت. همیشه به بچه های تیمم هم گفتم. موقعی می توانیم اثرگذار باشیم ، که نمایش مان همانی باشد که در خانه هستیم.
یک نکته کلیدی زمانی است که پول وارد ورزش شد. حتی همین بچه های ارزشی هم حرمت یکدیگر را نگه نداشتند. شما ، محمد دادکان ، محمد مایلی کهن و...
واقعا درست می گویی. در واقع ما خودمان ، همدیگر را زدیم. همیشه در کار یکسری اختلاف نظرهایی هست اما ما این ها را با دعوا قاطی کردیم. ما هر کدام مان برای خودمان یک ایده هایی داشتیم که فکر می کردیم فقط حرف خودمان درست است. در حالی که خیلی از حرف های مان یکی بود اما برای همان چند اختلاف کوچک هم تحمل نمی کردیم و به هم می پریدیم.
برگردیم به اول بحث. اگر ورزش دست همان طیف اول انقلابی های مکتب شاهین از اکرامی تا دهداری می ماند ، موفق تر بود یا مسیری که بعد از آن جریان را در دست گرفت؟
به نظرم آنها مناسب تر از شرایط الان بودند. اگر به آنها فضا می دادیم و کنترل شان می کردیم ، شرایط مان خیلی بهتر از امروز می شد. آقای دهداری رفتارهای اخلاقی اش به صلاح فوتبال مان بود. حتی الان بعد از 30 سال وقتی دوباره آن اتفاقات را مرور می کنم ، می بینم همان اصول اخلاقی که دهداری یا برومند و اکرامی دنبالش بودند ، آموزه های دینی ماست. همان ورزش مکتبی که حرفش را می زدیم. شاید آنها اسمش را آیین دینی نمی گذاشتند اما در حقیقت همان ورزش مکتبی بود که دنبالش می کردند. یکی از مشکلات ما این بود که دعواهای مان ، لطمات سختی به فوتبال زد.
4141
 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 197078

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حسین IR ۱۳:۱۰ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۴
    34 3
    مصاحبه ی خیلی جالبی بود ؛ با تشکر از خبر انلاین
  • حمیدرضا یزدانجو IR ۱۱:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۰
    4 0
    سلام مصاحبه بسیار زیبا و خواندنی بود..اقا ی جلالی هم بسیار زیباپاسخ دادند انصافا جای همچین گفتگوهایی تو فوتبال امروز خالی است با تشکر از خبر انلاین