۰ نفر
۳۰ دی ۱۳۹۰ - ۱۴:۳۰

نزهت بادی

فدریکو فلینی که 20 ژانویه سالگرد 92 سالگی تولد اوست، یکی از عجیب‌ترین کارگردان‌های دنیاست که به دشواری می‌توان او را شناخت.

در تمام سال‌های حیاتش آن‌قدر قصه‌های عجیب و غریب درباره خودش و فیلم‌هایش سر هم کرد و واقعیت‌های زندگیش را با خواب و تخیل و دروغ و افسانه درآمیخت و بیوگرافی خیالی و افسانه‌ای برای خودش درست کرد که شخصیتش را در هاله‌ای از ابهام و رازوارگی فرو برد.
درواقع، آثار هیچ فیلمسازی تا این حد جنبه حدیث نفس نداشته و بازتاب خاطرات، رویا‌ها، کابوس‌ها، الهامات و تجربیات شخصی‌اش نبوده ولی هیچ فیلمسازی هم به اندازه فلینی ارتباط آثارش با زندگی شخصی‌اش را انکار نکرده و درباره‌اش حرف‌های متناقض نزده است.
تا جایی که درباره وی گفته‌اند که حتی وقتی واقعیت را هم می‌گوید، دروغ است و خودش اظهار می‌کند که بزرگ‌ترین دروغ‌ها درباره خودش را از دهان دیگران شنیده که اگر بخواهد آن‌ها را تکذیب کند، کسی حرف‌هایش را باور نمی‌کند، چون خودش هم دروغگوست.
البته فلینی مفهوم دروغ را در جهت پرورش خیال، آفرینش خلاقیت و زایش رویا به کار می‌برد و مثل شعبده‌باز و جادوگری است که می‌کوشد با تردستی‌اش ما را مجذوب و شگفت‌زده کند و به درک متفاوتی از واقعیت برساند. جالب است چنین بازی حیرت‌انگیزی با دروغ و وهم و خیال را در آثار و شخصیت فیلمسازی می‌بینیم که پرورده و برآمده از مکتب نئورئالیسم است که بر ارائه ملموس و مستقیم واقعیت‌ها تاکید دارد.
 
درباره گذشته فلنی می‌دانیم که در شهر کوچک ریمینی در ایتالیا به دنیا آمده و قبل از اینکه فیلمساز شود، مدتی کاریکاتور کشیده و به عنوان نقاش سیار در کافه‌ها چرخیده، کمی روزنامه‌نگاری کرده و بعد از آشنایی با آلدو فابریزی (کمدین ایتالیایی) کارش به نوشتن برای رادیو و بعد فیلمنامه نویسی رسیده است. در‌‌ همان دوران با منبع الهام، بازیگر محبوب و همسر ابدی‌اش، جولیتا ماسینا آشنا شده و ازدواج کرده است.
در نوشتن فیلمنامه‌های مهمی چون «رم شهر بی‌دفاع» و «پاییزا» برای روبرتو روسلینی که تنها کسی است که از او به عنوان استاد یاد می‌کند، «بی‌رحم» و «آسیاب پو» برای آلبرتو لاتوادا و «به نام قانون» و «راه امید» برای پترو جرمی همکاری داشته است.
بالاخره در سال 1951فیلم «روشنایی‌های واریته» را با کمک و همکاری لاتوادا می‌سازد و بعد از آن تا آخر عمرش به کارگردانی می‌پردازد که از فیلم‌هایش می‌توان به «ولگرد‌ها»، «جاده»، «شب‌های کابیریا»، «زندگی شیرین»، «هشت و نیم»، «جولیتای ارواح»، «ساتیریکون»، «دلقک‌ها»، «رم»، «آمارکورد»، «کازانووا» و «آوای ماه» نام برد.
در طول سال‌های فعالیتش جوایز بی‌شماری به دست آورده که مهم‌ترین آن‌ها دریافت پنج اسکار برای فیلم‌های «جاده»، «شب‌های کابیریا»، «هشت و نیم» و «آمارکورد» و اسکار افتخاری برای تمام دوران فیلمسازیش، نخل طلا برای «زندگی شیرین»، شیر طلایی افتخاری ونیز و دو بار شیر نقره‌ای آن برای «جاده» و «ولگرد‌ها» و جایزه گلدن گلوب برای «جولیتای ارواح» است.
اما برای یافتن سرچشمه‌های نبوغ، خلاقیت و تخیل بی‌پایان او باید به دوران کودکی و نوجوانی‌اش برویم که تعلق وی را به دنیای کارتون، کاریکاتور، داستان مصور، نمایش‌های واریته، کمدیا دلارته، افسانه‌های جن و پری و مخصوصا سیرک نشان می‌دهد. در هفتیا هشتسالگی‌اش بوده که از مدرسه می‌گریزد و چند روز را با شیفتگی تمام سیرک سیاری را دنبال می‌کند. این تجربه آنچنان بر او اثر می‌گذارد که کل فلسفه و نگاه او به هستی را تغییر می‌دهد و از آن پس زندگی برایش به یک سیرک بزرگ تبدیل می‌شود.
از‌‌ همان نخستین باری که فلینی با دلقکی آواره و دوره گرد روبرو می‌شود، در وجود وی نوعی آزادگی و وارستگی می‌یابد که به او این امکان را می‌دهد تا با خوش‌بینی و رهایی‌اش از مصائب وحشتناک دنیا جان به در ببرد و در برابر شکست، تحقیر و جنبه‌های تراژیک زندگی دوام بیاورد، طوری که انگار حمایت خدا را در پشت سر خویش دارد.
فلینی بار‌ها اعلام کرده است که دلقکی به نام پرینیو برای اولین بار دروازه این حرفه را که بی‌تردید باید وارد آن می‌شد، به رویش گشوده و از‌‌ همان برخورد اول آرزو کرده که به یک دلقک بزرگ تبدیل شود که در‌‌نهایت هم موفق می‌شود و می‌بینیم که غالبا از او به عنوان دلقک کبیر یاد می‌کنند.
فلینی معتقد است که در دنیای مصرف‌زده، انبوه‌ساز و مشابه که فرایند همسان‌سازی به شکلی فراگیر بر آن سایه انداخته، تنها جنون می‌تواند باعث حفظ فردیت انسان شود. به همین دلیل دیوانگان، ولگرد‌ها، دلقک‌ها و دوره‌گرد‌ها را حافظ ارزش‌های ازلی ابدی انسانی می‌داند و بر نیاز جامعه به هرج و مرج طلبی، سرخوشی و عدم وابستگی حاکم بر زندگی کولی‌وار و خانه به دوشی آن‌ها در مقابل زندگی روزمره و متداول تاکید می‌کند.
فقط چنین افراد تک‌افتاده و مطرود می‌توانند با رفتارهای نامتعارفشان، این جریان منظم، یکنواخت و همسان جاری در دنیا را به هم بریزند و با کمک جنون و دیوانگی، مفهوم پوچی و بیهودگی را از زندگی بگیرند. درواقع از نظر فلینی دنیا مضحکه‌ای بیش نیست که فقط با پوزخندی دلقک وار می‌توان از آن گذشت و آن را تحمل کرد.
بنابراین فلینی از این جهت به سینما علاقه دارد که به قول خودش ترکیبی از سیرک، کارناول، لوناپارک، میدان اسب‌سواری و جای شعبده باز‌ها و معرکه‌گیر‌ها و مطرب‌هاست. درواقع آن را نوعی سفر بر روی کشتی دیوانگان می‌داند.
به همین دلیل نه تنها در همه آثارش می‌توان نشانه‌هایی از حضور جشن، کارناول، سیرک، کولی‌ها، بندباز‌ها، کوتوله‌ها و ولگردها دید، بلکه می‌توان ساختار سیرک‌واری را نیز در نحوه روایت قصه‌هایش پیدا کرد. چه آن‌هایی که مثل «روشنایی‌های واریته»، «جاده» و «دلقک‌ها» مستقیم به چنین موضوعاتی می‌پردازد و چه آن‌هایی که مانند «زندگی شیرین» و «هشت و نیم» درباره موضوعات دیگری است.
درواقع آن روایت‌های ناپیوسته و پراکنده و آمیزش واقعیت و وهم و دروغ در آثار فلینی از همین تعلق وی به نقالی و پرده‌خوانی و معرکه‌گیری و تردستی می‌آید که یک جریان رویاوار گسسته و چندپاره را تداعی می‌کند. انگار به خواب‌ها و رویاهای یک دلقک قدم گذاشته‌ایم. اورسن ولز حق داشت که می‌گفت که همه ما باید بخاطر خواب‌هایش از فلینی ممنون باشیم.
سینمای فلینی چنان گنجینه پایان‌ناپذیری است که نمی‌توان در یک نوبت همه آن را تصاحب کرد، بلکه باید هر بار به بهانه‌ای به سراغ آن رفت و جواهری را ربود و از آن خود کرد. تازه اگر آنقدر صیاد خوب و ماهری باشیم که بتوانیم به گنجینه‌اش نفوذ کنیم و دست خالی برنگردیم. این یادداشت هم فقط سرک کشیدن و نگریستن به جواهرات نایاب سینمای فلینی و لذت بردن از این نظربازی بود، وگرنه حداقل برای کسی چون من هنوز خیلی راه مانده تا محرمیت لازم برای همنفسی با فلینی بزرگ را بیابم.

5858
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 194975

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • عطا IR ۱۸:۲۶ - ۱۳۹۰/۱۰/۳۰
    3 0
    نوشته خیلی خوبی بود، مرسی خانم بادی که یاد فلینی عزیز را زنده کردید.
  • روزی روزگاری ......... IR ۲۰:۰۰ - ۱۳۹۰/۱۰/۳۰
    0 0
    برام جالبه که تازه دیدن یک فیلم از فلینی رو تمام کردم و الان این متن!!!!!!!
  • روزی روزگاری ......... CH ۲۲:۳۷ - ۱۳۹۰/۱۰/۳۰
    2 0
    فدریکو فلینی: سینما چیزی نیست جز رؤیا، رؤیایی که هرکدام از ما لحظه‌ای کوتاه پیش از خفتن و لحظه‌ای کوتاه پس از بیدار شدن، مشاهده‌اش می‌کنیم.
  • سامان IR ۱۷:۱۰ - ۱۳۹۰/۱۱/۰۳
    1 0
    خانم بادی! اینکه همواره به بهانه تولد سینماگران بزرگ، به آنها می پردازید، خیلی خوب است و واقعا ممنونیم، فقط کاش افراد بیشتری را انتخاب می کردید. مثلا خیلی حیف شد که تولد کری گرانت را که فکر کنم دو روز قبل از فلینی بود از دست دادیم و به آن نپرداختید.
    • نزهت بادی IR ۰۸:۵۷ - ۱۳۹۰/۱۱/۰۴
      1 0
      از لطفتان ممنون ولی حق با شماست، واقعا حیف شد که توبد کری گرانت از دست رفت ولی چون به تواد فلینی خیلی نزدیک بود، مجبور شدم یکی از اونها را انتخاب کنم و درنهایت فلینی برنده شد.