اطرافیان سرمربی تیم ملی از من خوششان نمی‌آمد!

کیمیا یزدیان طهرانی، بازیکن تیم ملی بسکتبال زنان در گفت‌وگو با خبرورزشی درباره شرایط بسکتبال زنان و زندگی شخصی‌اش صحبت کرد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ کیمیا به همراه تیم‌های کوشا قهرمانی سوپرلیگ بسکتبال بانوان را تجربه کرد و پدیده سوپرلیگ سال ۹۷ هم لقب گرفت. به مدت ۱۰ دوره قهرمانی رده‌های نوجوانان و جوانان را با تیم تهران در کشوری تجربه کرد و اکنون عضو ثابت ملی بسکتبال سه نفره است.

در مصاحبه خبرورزشی آمده است: او اولین مدال جهانی را در رشته‌های تیمی به گردن انداخت و در غرب آسیا صاحب مدال برنز شد.

در نام فامیلی‌تان از دو کلمه یزد و تهران استفاده شده، اهل کدام شهر هستید؟
من اصلیتم تهرانی است اما چون شجره‌نامه‌ای از یزد داریم به‌خاطر همین هر دو نام یزد و تهران را یدک می‌کشیم.

بسکتبال را از ۱۰ سالگی شروع کردی، فکر می‌کردی بسکتبال این‌همه حاشیه و خواهان داشته باشد؟
از ۹، ۱۰ سالگی در مدرسه بسکتبال را شروع کردم ولی نمی‌دانستم دنیای آن چطور است. فقط به من گفتند که تیم ملی دارد و می‌توانی عضو آن شوی. همین مسئله باعث شد آن را هدف خودم قرار دهم. هر قدر بیشتر در آن غرق شدم و بیشتر بازی کردم دیدم که چه دنیای عجیب و غریبی دارد. حالا جدا از سؤالی که کردید، بسکتبال هم حاشیه دارد و خیلی ورزش محبوبی است. افرادی که در آن فعالیت دارند دیسیپلین خاصی دارند که من را بیشتر درگیر خودش کرد.

چرا این رشته را انتخاب کردی؟
در مدرسه ما رشته‌های توپی زیادی بود اما راستش بغل دستی من چون بسکتبال بازی می‌کرد، من هم خواستم بازی کنم. خانم کرمی‌مهر هم به من انگیزه‌ای دادند که کلاس‌شان را در خارج از مدرسه ثبت نام کنم. رفتم و دیدم که استعداد دارم و فکر می‌کنم جلسه دوم من را با پیشرفته‌ها تمرین دادند. البته من در رشته‌های دیگر هم کار کردم. در شطرنج و شنا مدال دارم.

بسکتبال را با کدام باشگاه شروع کردی؟
چند سالی کرج بودم و در یک باشگاه به نام سرداران شهید بازی می‌کردم. بعد مربی‌ام من را به خانم پوران و پروانه عباسی معرفی کردند. همان‌جا پیشنهاد دادند که بروم با بزرگسالان‌شان در تیم راه‌آهن بازی کنم و به مسابقات راه پیدا کردم.

کیمیا یزدیان طهرانی: علی دایی اسطوره است؛ سردار آزمون و حامد حدادی بهترین بازیکنان ایران/ بازیکنان باتجربه به‌خاطر جو مسموم تیم ملی بی‌انگیزه شدند

شخصیتی دارید که نشان می‌دهد روابط عمومی قوی هم دارید.
بله، ولی دوستان زیادی ندارم. در واقع زندگی بسیار تنهایی دارم. بر عکس آنچه که درباره من فکر می‌کنند. دو سه نفر دوست صمیمی بیشتر ندارم.

رفاقت را در چه می‌بینی؟
من فکر می‌کنم هر کسی رازدار و امین من باشد. درجایی که نیستم اجازه ندهند پشت‌سر من حرف بزنند. لوطی بودن و مشتی بودن دوستم را می‌پسندم.

ارتباطت با رسانه‌ها خوب است؟
ما در ورزش بانوان همه امیدمان به رسانه‌هاست. وقتی نزد اسپانسرها می‌رویم دنبال این هستند که کجا دیده می‌شوند. این رابطه باید بین هر رشته‌ای با رسانه‌ها باشد که بیشتر دیده شوند. البته می‌دانم برخی فدراسیون‌ها محدودیت‌هایی را ایجاد می‌کنند که من را هم ناراحت می‌کند یا از سمت باشگاه محدود می‌شوید.

البته برخی بازیکنان رابطه خوبی با رسانه‌ها برقرار نمی‌کنند؟
من خودم از آن دسته‌ هستم که با تعدادی از افراد اصلاً مصاحبه نمی‌کنم. راستش را بخواهید وقتی برای اولین بار لژیونر شدم از طرف فدراسیون و روابط عمومی صحبتی نشد. همیشه احساس می‌کنم که وقتی به تو نیاز دارند به سمتت می‌آیند. در دوره قبلی بودند کسانی که با ما بانوان رفتارهای خوبی در بخش رسانه‌ای نداشتند. باید احترام بین دو طرف حفظ شود. البته باید بگویم آقای صفری از زمانی که آمده‌اند خیلی بهتر شده است. خوشحالم چنین فردی آمده‌اند و کلی بخش رسانه‌ای فدراسیون تغییر کرده است.

شما مدال برنز دانشجویان جهان را در بسکتبال سه نفره گرفته‌اید. ولی الان فکر می‌کنیم این رشته در فدراسیون گم شده است.
من فکر می‌کنم ۱۷ سال داشتم که به تیم ملی بسکتبال سه نفره دعوت شدم. باید گفت از همان زمان حضور محمد کسایی‌پور در رأس کمیته سه نفره و تیم ملی کمک شایانی به ما کرد. واقعاً صبوری و تحمل کردند و خیلی چیزها به ما یاد دادند. در کنار ایشان هم خانم کاکاوندپور زحمات زیادی کشیدند و حال بسکتبالی ما را بیشتر از پنج نفره خوب کرده بودند. وجود مربیان دلسوز چون آقایان کسایی‌پور و سیستانی خیلی مهم است. البته باید بگویم هر مربی نمی‌تواند در کنار تیم ملی باشد. ورزش ما یک عادت بدی هم دارد که وقتی یک مربی خارجی به تیم ملی می‌آید آن‌قدر در گوش او می‌خوانند که او را شبیه خودمان می‌کنیم و مربیان ایرانی نمی‌گذارند که او خودش شرایط بازیکنان را ببیند و انتخاب از سوی خودش باشد.

این مسئله در خصوص خانم النی کاپوچیانی اعمال شد؟
بله، ایشان هیچ شناختی نسبت به ما نداشتند. من خودم یکی از آماده‌ترین‌های اردو بودم یا خانم شایسته متشرعی که یکی از مربیان برتر ایران هستند. النی تحت تأثیر حرف‌های دیگران در خصوص ما قرار گرفتند. به نظر من بهتر است کسانی که ملی‌پوش بودند و خیلی چیزها را دیدند این‌قدر آزادی بیان داشته باشند و جسارت حرف زدن داشته باشند. شما خودتان با ما بودید و دیدید که تیم ما به حاشیه رفت.

به خاطر النی یا به‌خاطر کادرشان؟
من نمی‌توانم کسی را قضاوت نمی‌کنم. کادر تیم ما زیاد بود و هر کس عقیده‌ای داشت. بالاخره النی هم کنجاو بودند که صحبت‌های همه را بشنوند و با عینک خودشان قضاوت کنند. متأسفانه قضاوت درستی هم نداشتند به نحوی که خانم متشرعی سرمربی سابق تیم ملی را از دست دادند. از نظر من سرمربی خارجی باید بسکتبال را ساماندهی کند و تیم ملی را به سمتی ببرد که پیشرفت قابل توجهی کند. نه اینکه وقتی می‌روند از قبل هم بدتر شود. من فکر می‌کنم می‌توانستند به مربیان ما کمک کنند و آنها را به‌واسطه سطح بالای‌شان پرورش دهند ولی نه اینکه مربی ایرانی را دلسرد کنند که برای همیشه از ایران برود. البته من دقیق نمی‌دانم که چه اتفاقی برای خانم متشرعی افتاد ولی آنچه من دیدم که یک مربی دلشکسته شد و دیگر نیست. این به نظر من حق آن مربی نیست. فینال دویژن B آسیا بود. من رزومه بازی ملی‌ام بیشتر از همه بود. من را نشاند روی نیمکت و برخی که رزومه ملی‌شان به یک‌سال هم نمی‌رسد تایم بیشتری از باتجربه‌ها بگیرد. البته من مخالف بازی کردن جوانان نیستم، چون خود من هم جوان بودم که به تیم ملی آمدم، من ۲۶ سال دارم.

با خود النی صحبت کردید؟
در کنار ایشان افرادی بودند که به هر دلیل از من خوش‌شان نمی‌آمد و برای من هم مهم نبود. پشت‌سر من به مربی بد گفتند ولی آیا سرمربی باید قضاوتش احساسی باشد یا منطقی؟! من بعضی از نفرات را که کنار تیم بودند اصلاً ندیده بودم ولی اثرگذاری‌شان بالا بود. متأسفانه من را خراب کردند ولی چون خدا من را خیلی دوست دارد و هوای من را داشت اما بعضی موارد آدم را دلسرد می‌کند. من از ۱۶ سالگی با تیم ملی بزرگسالان بازی کردم ولی حس می‌کردم انگار بار اول است دعوت شده‌ام و احترامی کمتر دیدم.

کیمیا یزدیان طهرانی

پیشنهادی داشتی که خارج از ایران بازی کنی، به غیر از قطر؟
بله صددرصد. دبی لیگ کوتاهی دارد و من رفتم آنجا بازی کردم، راضی بودم با مربیان خوبی کار کردم ولی ببینید وقتی برگشتم‌ چه شنیدم... کیمیا تمرین نداشته دبی بوده! فقط مردم بلدند قضاوت کنند. یک صحبت‌هایی می‌شنیدم که می‌گفتند من در فضای مجازی خیلی فعال هستم. در صورتی که اغلب بازیکنان بسکتبال در همین رسانه‌های اجتماعی فعالند و با برندهای مختلف کار می‌کنند. به نظرم یک منبع درآمدی است و فکر نمی‌کنم مشکلی داشته باشد. همه می‌دانند مبلغ قراردادی که ما می‌گیریم برای زندگی کردن کافی نیست.

تا به آنجایی که توجه کرده‌ام این کار با فضای مجازی مربوط به زمان اردوها و بازی‌های ملی و باشگاهی نیست.
من در اوقات فراغت به این کار می‌پردازم. حتی از پلی‌آف به بعد در سوپرلیگ، حتی واتس‌آپم را نگاه نمی‌کنم چه برسد که دنبال فضای مجازی باشم. پاسخ دوست‌هایم را نمی‌دهم و شرمنده آنها می‌شوم. اینترنتم را نیز قطع می‌کنم به‌خاطر اینکه تمرکزم را بالا ببرم ولی متأسفانه در کشورمان پیشرفت می‌کنی خیلی‌ها عادت دارند کامنت‌های بد بگذارند ولی من توجهی نمی‌کنم و به کار خودم می‌پردازم. برای من مهم این است آنچه از خودم انتظار دارند ۱۰ سال دیگر به آن رسیده باشم.

در تیم‌های ایرانی دختران و پسران ترکیب تیم ثابت است، این اشتباه نیست؟
وقتی یک ترکیب ثابت باشد به هماهنگی بهتری رسیده و مربی از این مسئله می‌تواند به‌ نحو احسن استفاده کند تا نتیجه مورد نظرش را بگیرد. البته به شرایط هر مسابقه هم بستگی دارد که آیا می‌توان تغییرات مثبت را انجام داد یا خیر؟ در خصوص دختران این مسئله اتفاقاً خیلی مهم است چون آنها رویدادهای زیادی را در سال تجربه نمی‌کنند. ما دو تورنمنت بیشتر نداریم و بالطبع مربی وقتی به یک ارنجی رسیده از آن ترکیب خوب مرتب استفاده می‌کند.

اردوهای بلندمدت برای دختران مناسب است؟
صددرصد خوب است ولی ما که نداریم. پیش از اینکه اجازه حضور در میادین بین‌المللی را نداشتیم اردوهای‌مان بیشتر بود ولی الان برعکس شده. انگار فقط می‌خواهیم به دنیا بگوییم ما هم تیم ملی بسکتبال داریم فقط همین. حالا چطوری تیم ملی سازماندهی می‌شود و چه برنامه‌ریزی برای آن داده می‌شود مشخص نیست. نظرم این است که سالانه در اردو باشیم و وقتی لیگ هم شروع می‌شود در تعطیلات نیم‌فصل هم اردو داشته باشیم.

گفته می‌شود سال آینده تیم ملی برنامه‌ای ندارد پس ممکن است اردویی هم نداشته باشیم.
این عمر ورزشی ماست که دارد تمام می‌شود و فکر نمی‌کنم برای هیچ‌کس مهم باشد. اینجا فقط برای ورزشکار بد می‌شود.

فصل جدید لیگ پرتیم نبود. سال قبل هم جوان‌های بیشتری معرفی شدند.
من فکر می‌کردم بعد از مسابقات کاپ آسیا خیلی‌ها پیشرفت کنند و متفاوت‌تر بازی کنند ولی بدتر شد چون بازیکنان باتجربه ما به دلیل جو مسموم تیم ملی بی‌انگیزه‌تر شدند. من با دو سه تا از بازیکنان تیم ملی صحبت کردم خیلی ناراحتم. الان به نحوی است برای اینکه خودشان را بالا بکشند تو را نردبان می‌کنند.

شما همیشه در تیم‌های اول تا سوم لیگ بازی کردی ولی امسال رفتی آکادمی سحر تیم تازه صعودکرده به سوپرلیگ.
من اول با تیم گرگان قرارداد داشتم که به‌دلایلی منحل شد. نفت آبادان و گروه بهمن هم به من پیشنهاد دادند و خودم دوست داشتم با بهمنی‌ها بازی کنم اما خانم طائرپور با من صحبت کردند که به تیم دیگری نروم و یکی و دو ماه من را جابه‌جا کردند تا اینکه روز آخر به من گفتند با مبلغ تو موافقت نشد و روی هوا نگه داشتن پس باعث شد تا نیم‌فصل اجازه بازی پیدا نکنم. خیلی ناراحتم چون قراردادم نصف شد و اینکه به عنوان بازیکن تیم ملی جایگاهم به خطر افتاد. برای همین کار حرفه‌ای نکردند. سپس به آکادمی سحر رفتم.

تجربه آکادمی سحر چطور بود؟
تجربه اول سرمربی تیم بود. او تمام تلاشش را می‌کرد که یاد بگیرد و تیمی بدون حاشیه داشته باشد. من هم در آنجا آرامش داشتم.

کیمیا یزدیان طهرانی

باشگاه‌های غرب آسیا را در چه حدی می‌دانی؟
ایران از همه تیم‌ها بهتر است. حتی از لبنانی‌ها. آنها اگر خارجی نیاورند مقابل بازیکنان ما کم می‌آورند.

به نظرت کدام بازیکن رشد بسیاری داشته است؟
نگین رسولی‌پور، آینده خوبی هم دارد به شرطی که آینده خوبی را جلوی پایش بگذارند. امیدوارم لژیونر شود و فضای بیشتری را تجربه کند.

بسکتبال بخشی از وجودت است، آن را چگونه توصیف می‌کنی؟
به من اعتماد به نفس در جامعه داده، آگاهی‌ام را نسبت به هم‌سن و سال‌هایم زیادتر کرده و چون ورزش گروهی است انگار در زندگی عادی‌مان هم باعث شد سطح توقعاتم را پایین بیاورم و دوست داشته باشم به دیگران کمک کنم. زندگی با انرژی دادن به دیگران زیباتر می‌شود.

اگر بسکتبال را از تو بگیرند تبدیل به چه موجودی می‌شوی؟
احساس می‌کنم این موضوع در کرونا برایم اتفاق افتاده بود. افسرده می‌شوم.

تیم‌های دختران از نظر بدنسازی بسیار ضعیف هستند علت چیست؟ آیا مربیان بدنساز خوب نداریم؟
در همه دنیا برای هر رشته یک مربی متخصص بدنسازی دارد. بدنسازی بحث بزرگی است و از نظر استقامت، تغذیه، هوازی و... باید بازیکن را به مدت یک‌سال زیر نظر گرفت اما ما در تیم ملی فقط شو اجرا می‌کنیم که مربی بدنساز داریم و... این به درد نمی‌خورد. سه ماه همه اینها را داریم ولی ۹ ماهه دیگر نداریم ماشاءالله مربیان بدنساز هم هیچ کدام همدیگر را قبول ندارند.

از بهترین روزهای زندگی ورزشی‌ات صحبت کن.
امیدوارم همه آن روز را مثل من تجربه کنند که یک حال خوب داشته باشند. روزی که مقام سوم دانشجویان دانشگاه‌های جهان را به دست آوردیم و اولین مدال تیمی جهانی را در ورزش زنان کسب کردیم.

کیمیا یزدیان طهرانی

چه رنگی را دوست داری و چه معنایی را برایت تداعی می‌کند؟
سفید، به من خیلی آرامش می‌دهد. معنای پاکی و خالصی دارد.

چهارشنبه‌سوری از سنت‌های قدیمی ایران است، آیا آن را قبول داری؟
قطعاً قبول دارم. مگر می‌شود ایرانی باشی و قبول نداشته باشی. من هر آیین و مراسمی که قدمت دارد، برایم باارزش است و به آن عرق دارم. برنامه خاصی هم برای از روی آتش پریدن دارم.

شما مربیگری می‌کنید، چه حسی داری؟
تمام کمبودهایی که خودم زمان آموزش داشتم احساس می‌کنم آنها ندارند. هر آنچه در سن ۲۶ سالگی یاد می‌گیرم به بازیکنان ۱۳ و ۱۴ ساله آموزش می‌دهم و وقتی خوشحال‌تر می‌شوم که می‌بینم بازیکنانم به اردوهای ملی دعوت شده‌اند.

برندی از جواهرات را هم تبلیغ می‌کنی. حالا چرا جواهر؟
خانم پرستو منصوری از دوستان خوب من هستند و خیلی خوشحال بودم که چقدر فعال و تأثیرگذار در جامعه هستند. من با ایشان صحبت کردم که جواهرات درگه را برای ایشان تبلیغ کنم و دوست داشتند ورزش را این‌گونه حمایت کنند.

ورزشکاران دست‌های ظریف ندارند. جای شکستگی و دررفتگی دارد. تبلیغ جواهرات نیاز به دست‌های ظریف ندارد؟
نه، کی گفته جواهرات به دست‌های ظریف نیاز دارد. دست‌های من ورزشکاری است و با آن تلاش کردم بلکه بیشتر باید آن نشان داده شود.

به عنوان یک دختر که در جامعه فعالیت می‌کنی پیامی برای زنان جامعه‌ات داری؟
تمام تمرکز را روی خودشان بگذارند و بدانند که به تنهایی آدم خفن‌تری هستند و خیلی کارها می‌توانند انجام دهند.

سریال‌های ایرانی را نگاه می‌کنی، اصلاً به فیلم علاقه داری؟
من بیشتر کتاب می‌خوانم و پادکست گوش می‌دهم. سریال هم دوست دارم. سریال‌های چون زخم کاری، مرداب و گناه فرشته را می‌بینم.

اهل موسیقی هستی؟
خیلی به من آرامش می‌دهد ولی اهل ساززدن نیستم چون برادرم اهل موسیقی است و سعی کردم خودم را از آن دور کنم.

کیمیا را در یک جمله تعریف کن؟
با مرام. برای کسی هیچ‌وقت بدی نخواستم.

مهم‌ترین شخص زندگی‌ات؟
قطعاً خانواده‌ام. ولی مادرم تأثیرگذارترین ‌فرد زندگی‌ام بوده. او انسان قوی و با پشتکاری است. خدا به او قدرت زیادی داده و هیچ وقت ناراحت نمی‌شود. فقط لبخند می‌زند.

حس‌تان را راجع به کلمات زیر بگویید.
زندگی: زیاد جدی‌اش نمی‌گیرم چون خیلی بی‌ارزش است.
ترس از مرگ: شاید دنیای بعد مرگ قشنگ‌تر باشد. خیلی چیزها به ما گفتند ولی کسی ندیده است.
بسکتبال: عشق زندگی‌ام.
رؤیا: دوست دارم به هدف‌هایم برسم و می‌خواهم تا زمانی که هستم آدم مفیدی باشم.
تیم ملی: رؤیای بچگی‌ام بوده، قابل احترام است و همیشه تلاش می‌کنم به قهرمانی برسم.
عدد: ۱۰
دوست: در این ۲۷ سال هیچ وقت واقعی حسش نکردم. روش حساب نمی‌کنم.
بهترین بازیکن مردان بسکتبال: حامد حدادی و پری پتی.
بهترین بازیکن زنان: همه آنها خوب هستند و قابل احترام.
فوتبال: از وقتی که برخوردم با آقای آزمون بیشتر شده، بیشتر فوتبال ایران را نگاه می‌کنم. او بهترین بازیکن ایران است.
علی دایی‌: اسطوره هستند. یک ورزشکار کامل و بی‌عیب و نقص. همه‌چیز تمام.
ورزش مردان: بازی‌های MMA را خیلی دوست دارم.

صحبت پایانی؟
واقعاً تمرکزمان را روی کار خودمان بگذاریم و پشت‌سر کسی حرف نزنیم. دل‌مان صاف باشد. مگر این دنیا چقدر ارزش دارد که دل هم را بشکنیم. مهربان باشیم. زندگی را خیلی جدی نگیرید.

251 251

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1881518

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 7 =