بنابراین میتوان گفت که گرچه این دو عملیات از نظر نظامی و تاکتیکی ارزشمند بودند ولی تأثیر چندانی در سرنوشت سیاسی جنگ، از خود برجای نگذاشتند. حملات شیمیایی عراق در جبهههای جنگ از آغاز عملیات خیبر گسترش یافت و به عنوان یکی از ابزارهای مؤثر ارتش عراق برای مقابله با پیشرویهای قوای ایران مورد استفاده قرار گرفت. این در حالی بود که ایران تجهیزات لازم و کافی برای دفاع در مقابل این سلاحها را در اختیار نداشت.
سرعت تجهیز عراق به سلاحهای پیشرفته ساخت شوروی و فرانسه افزایش یافت و عراق سربازان بیشتری را به جبهههای جنگ اعزام نمود.جنگ علیه مناطق مسکونی دو کشور توسعه یافت و برای اولین بار در اواخر سال 1363 پایتختهای دو کشور مورد حمله قرار گرفت. عراق با گسترش دامنة جنگ به سمت مناطق مسکونی و همچنین استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی در جبهههای جنگ، به دنبال تأثیر گذاری بر روحیه ملی و افکار عمومی و سلب میل جنگاوری در رزمندگان اسلام و ایجاد فشار روحی و روانی بر رهبران سیاسی برای خاتمه جنگ بود. ارتش عراق سعی میکرد با حمله به جزیرة خارک و تأسیسات نفتی، نظام اقتصادی پشتیبانیکننده از جنگ را که عمدتاً متکی به درآمدهای ناشی از صادرات نفت بود را مختل نماید تا به این ترتیب هم توانایی ایران را در تأمین نیازمندیهای جنگ منهدم نماید و هم ظرفیت ایران را در تأمین نیازهای معیشتی مردم محدود کند. عراق برای شکست نخوردن در جنگ به شدت تلاش میکرد، بنابراین در سال 1362 و 1363 تمرکز دولت عراق بر افزایش قابلیتهای خود در استفاده از سلاحهای شیمیایی در جبهههای جنگ و امکان حمله به مراکز اقتصادی و مناطق مسکونی ایران قرار گرفت. ایران همچنان بدنبال انجام یک عملیات تعیین کننده بود تا بتواند با دست پر، جنگ را پایان دهد.
4 ـ تعیین فرماندة جنگ و فرماندهیهای مستقل ارتش و سپاه
نتایج دو عملیات خیبر و بدر نشان داد که یکی از مشکلات اساسی در جبهههای جنگ، چگونگی فرماندهی و ادارة یک عملیات است. گرچه امکانات ارتش و سپاه در دو عملیات مذکور، پای کار آمد ولی نحوة سازماندهی و شیوة عملیات و تفاوت دیدگاههای ارتش و سپاه، اجازه تشکیل یک قدرت متمرکز برای وارد کردن ضربه اساسی به دشمن را نداد. از سوی دیگر پس از روشن شدن ناکامی قرارگاه کمیل در انجام عملیات، نیاز به شیوة جدیدی برای تغییر شرایط، به منظور تحول در روند جنگ، بیشتر آشکار شد. گرچه در آن زمان « فرماندهی جنگ» تشکیل شده بود و این فرماندهی نقش مهمی در به کارگیری توان سپاه و ارتش به صورت جداگانه علیه دشمن ایفا مینمود و برای کاهش اختلاف نظرها تلاش میکرد ولی ستادی توانا، دانا و آشنا به مقدورات و توانائیهای طرفین که بتواند این دو سازمان را هماهنگ کرده و در صحنة عملیات آنها را با هم و در کنار یکدیگر و با طرح عملیاتی مشترک و مورد توافق طرفین به کار گیرد و یا عملیات بزرگی را طراحی نماید وجود نداشت.
به هر حال پس از پایان عملیات بدر در اواخر اسفند ماه سال 1363، به دلیل اختلاف نظر عملیاتی و تاکتیکی سپاه و ارتش با یکدیگر، قرار بر این شد که سپاه و ارتش، هرکدام جدای از یکدیگر عملیاتهای مستقلی را طرحریزی و انجام دهند. به این صورت عملاً ارتباط سپاه و ارتش که تا قبل از سال 1363 به صورت ساختاری در قرارگاههای مشترک برقرار بود و در کنار یکدیگر عمل میکردند به دلیل اختلاف دیدگاه آنان از نظر تعیین راهبرد نظامی و نیز مناطق مناسب برای انجام عملیات و همچنین تاکتیکهای متفاوت طرفین، قطع گردید. اختلاف نظر تاکتیکی بین ارتش و سپاه و تفاوت دیدگاه آنان در مورد چگونگی تدوین استراتژی عملیاتی و شیوه نبرد با دشمن، نیاز به واگذاری مناطق جداگانه به ارتش و سپاه را برای طرحریزی عملیات، آشکار کرده بود.
میتوان گفت در چنین شرایطی عملاً توان سپاه و ارتش در تضایف با یکدیگر قرار نداشت. از سوی دیگر وجود دو وزارت خانه پشتیبانی از جنگ با نامهای دفاع و سپاه، تعارضاتی را در هماهنگی تدارک رزمندگان، پیش آورده بود. بنابراین در اوایل سال 1364 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، طرح جدیدی را برای خروج از وضعیت حاکم بر جبههها پیشنهاد نمود. بر اساس این طرح، سپاه خواستار استقلال عمل و امکان طرحریزی عملیات جداگانه در منطقة مورد نظر و نیز اتخاذ تصمیم در صحنة جنگ و فرماندهی مستقل صحنة عملیات شد.
بنابراین قرار شد تا سپاه و ارتش هر کدام به صورت جداگانه و با یگانهای خویش و با فرماندهی واحد خود، منطقه مورد نظر برای عملیات بزرگ بعدی را مورد مطالعه قرار داده و طرح خود را ارائه دهد27. با موافقت فرماندهی جنگ، قرار شد سپاه و ارتش هر کدام به طور جداگانه، منطقه و طرح عملیاتی خود را بر اساس روش و منطق خود پیشنهاد نمایند. به منظور اجرای این تدبیر، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منطقه فاو را به عنوان منطقة فدک مورد مطالعه قرار داد. آنگاه منطقه فدک را با نام عملیات والفجر 8 به طور مشروح برنامهریزی و به صورت جداگانه از ارتش طرحریزی و به فرماندهی جنگ جهت اجرا پیشنهاد نمود. با تصویب این عملیات که اجرای آن پس از یک دوره عدم موفقیت، میتوانست تحول مهمی را در جبهههای جنگ رقم بزند، میبایستی قدرت رزمی بیشتری را پای کار آورد. ارتش هم در منطقة شلمچه طرح خود را آماده کرد. ارتش و سپاه در روز 20 بهمن سال 1364 طرحهای خود را به مورد اجرا گذاشتند که با موفقیت طرح سپاه، بخشی از اروند رود و منطقة فاو به تصرف ایران درآمد.
به هر حال در سال پنجم جنگ حملات عراق به جزیره خارک و حمله به تأسیسات نفتی ایران ادامه یافت و از این ناحیه فشارهای زیادی به ایران وارد شد. ایران به منظور افزایش توان رزمی خود در جبهههای جنگ، دست به تشکیل سه نیروی زمینی، دریایی و هوایی در سپاه پاسداران زد و عزم خویش را برای مقابله جدیتر با ارتش عراق نشان داد.
با این اقدام ساختار سپاه، شکل نظامی تری به خود گرفت و ایران عملاً دارای دو سازمان نظامی رسمی با نامهای ارتش و سپاه گردید. از این سال به بعد هر یک از این دو سازمان با فرماندهی مستقل، عملیات مجزایی را طرحریزی و به مرحله اجرا در آوردند و به یکدیگر کمک نیز میکردند. ولی هیچگاه تمام توان و ظرفیتهای دو سازمان در کنار هم برای انجام اقدام مشترکی به کار نمیرفت.گرچه در این سال برتری در جبهههای جنگ با ایران بود ولی استعداد وظرفیت جنگی عراق نسبت به ایران بطور فاحشی بیشتر بود. ایران تنها با ابتکار عمل و از طریق غافلگیری توانست برتری رزمی موضعی خود نسبت به ارتش عراق را حفظ نماید.
5 ـ تشکیل ستاد فرماندهی کل قوا
از اواخر فروردین ماه سال 1367 وضعیت در جبهههای جنگ تغییر یافت و بار دیگر حملات نظامی عراق به مواضع نیروهای ایرانی آغاز شد. عراق در 29/1/1367 توانست فاو را پس بگیرد و ابتکار عمل در جبههها را به دست آورد. از این زمان عراق در دور تک قرار گرفت و به مدت سه ماه بیوقفه به مواضع ارتش و سپاه حمله کرد. در چنین وضعیتی و «با توجه به درگیری رویاروی آمریکای جهانخوار علیه اسلام و ایران و هماهنگی غرب و شرق و ارتجاع منطقه در مبارزه با انقلاب اسلامی و جلوگیری از پیروزی اسلام، بنابر پیشنهاد رئیسجمهور»، امام خمینی(ره) در تاریخ 12/3/1367 طی حکمی به آقایهاشمی رفسنجانی28، ایشان را به سمت جانشین فرمانده کل قوا با تمام اختیارات منصوب کردند تا بتوانند تمامی امکانات دولت و نیروهای مسلح را در مقابله با ارتش بعثی عراق بکار بگیرند.بنابراین به منظور هماهنگی بیشتر بین ارتش و سپاه و استفاده از قدرت دولت و مجلس برای اداره جنگ، ستاد کل فرماندهی کل قوا، تشکیل شد.با تشکیل ستاد فرماندهی کل قوا که به صورت دیر هنگام انجام شد، ایران عملاً به سوی پایان دادن به جنگ سوق یافت.
تجربیات تاکتیکی
یکی از غنیترین تجربیات دوران جنگ، چگونگی ادارة آن و طرح ریزیهای عملیاتی برای بیرون راندن ارتش متجاوز از خاک ایران و نیز تعقیب ارتش عراق در خاک آن کشور است.این تجربیات را میتوان به شرح ذیل خلاصه کرد:
1 ـ ادارة جبههها از سوی ارتش در سال اول جنگ
ارتش در آستانه آغاز جنگ تحمیلی در وضعیت آمادگی رزمی بسر نمیبرد. اگر چهارمؤلفه «ساختار و سازمان»، «نیروی انسانی»، «تجهیزات» و «آموزش» را پیش نیاز آمادگی رزمی بدانیم، مشخص میشود که گرچه ارتش دارای تجهیزات، امکانات و جنگ افزارهای فراوان و پیشرفتهای بود، اما انسجام و نظام فرماندهی خود را تا حد زیادی از دست داده بود و دارای اعتماد به نفس لازم نبود. تسلیحات و تجهیزات نظامی ایران در آستانه جنگ، در نیروهای زمینی، هوایی ودریایی پیشرفتهتر از تجهیزات و جنگ افزارهای ارتش عراق بود، ولی نیاز به بازسازی روحی و فکری و همچنین کسب آمادگیهای بیشتری داشت. البته بنیه تجهیزاتی و سازمانی ارتش، با شروع جنگ توانست به تدریج خود را باز یافته و آرام آرام آمادگی رزمی پیدا کند. بنابراین تغییرات نظام فرماندهی و کنترل، فقدان انگیزه کافی در ارتش برای مواجه شدن با شرایط جنگی، وابستگی تجهیزات و جنگافزارها به کشورهای خارجی بویژه آمریکا موجب ضعف توانایی، قدرت و آمادگی دفاعی در ایران شده بود.
منابع:
27. سخنان سردار محسن رضایی در پژوهشگاه دفاع مقدس
28. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی(ره)، جلد 21، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378، ص/ 56
منبع: روزنامه اطلاعات
نظر شما