برخوردی انتقادی با دفاع اندیشمندان از خانه خود/ محمد جواد روح، سردبیر روزنامه هم‌میهن

مبلغ نوشت: اندیشمندانی که سیاست را صرفاً امری نظری و آکادمیک می‌پندارند و فرصت‌ها و موقعیت‌های کنشگری را از ترس ناسزا شنیدن و مورد نقد و اتهام واقع شدن، می‌سوزانند؛ چنین در منطق موقعیت و واقعیت گرفتار می‌آیند!

به گزارش «مبلغ»-محمدجواد روح، سردبیر روزنامه هم میهن امروز در سرمقاله این روزنامه با عنوان «وقتی اندیشه تعطیل میشود» نوشت:

چند روزی است فریادشان بلندشده. بست می‌نشینند، نامه می‌نویسند، مصاحبه می‌کنند، یادداشت می‌نویسند، هشدار می‌دهند و هر کاری از دست‌شان برمی‌آید و به ذهن‌شان می‌رسد، می‌کنند تا خانه‌شان را نگه دارند. «خانه اندیشمندان علوم‌انسانی» را می‌گویم؛ همان خانه‌ای که در سیل هجوم به دانشگاه، به‌ویژه رشته‌های علوم‌انسانی، به یکی از معدود پناهگاه‌های آنان تبدیل شده است؛ جایی که دور هم می‌نشینند و می‌گویند و اندیشه‌های خود را به مشارکت می‌گذارند. حالا، این خانه کوچک سبز، این پناهگاه در سیر تطاول و تعرض افتاده است.

می‌توان استدلال آورد و هشدار و انذار داد که چنین غلبه‌ای برای غالبان، حاصلی در بر ندارد و از مشروعیت و اعتبار آنان در نزد نخبگان می‌کاهد. پاسخ طرف مقابل به این هشدارها، اما چیزی بیش از پوزخند نیست. مگر آنان با پشتوانه نخبگان و دگراندیشان و آزادیخواهان به این جاه و جلال رسیده‌اند که نگران از دست دادن آن باشند؟ اتفاقاً، آنان بیشتر اعتبار و موقعیت خود را وام‌دار تقابل و تعارض با اهل اندیشه و خرد و نهاد دانشگاه هستند.

اما راهبرد طرف مقابل چیست؟ آنان که از اندیشمندان هستند، چه راهی و راهبردی در برابر این هجوم‌ها و عقب‌راندن‌ها پیش گرفته‌اند؟ آیا راه درستی رفته‌اند و اگر رفته‌اند، آیا در آن استقامت ورزیده‌اند یا خسته شده‌اند و مواضع و راهبردهای تنزه‌طلبانه را برگزیده‌اند؟

شاید نوشتن این جمله، برخی اندیشمندان را خوش نیاید؛ اما آن را باید گفت. اندیشه سیاسی در ایران دیری است که تعطیل است و قفل بر آن خورده؛ قفلی که نه شهردار، که خود دانشگاهیان و نخبگان و اندیشمندان بر آن نهاده‌اند. همان اندیشمندانی که اینجا و آنجا سخنرانی می‌کنند، می‌نویسند، ترجمه می‌کنند و از نظریات چپ و راست وام می‌گیرند تا «سیاست در شهر» و الزامات آن را نشان دهند.

گریز از سیاست و تعریف منزلتی فراتر از عمل برای اندیشه و سخن، حاصلی جز آن ندارد که امروز نصیب اندیشمندان و خانه آنان شده است؛ اندیشمندانی که سیاست را صرفاً امری نظری و آکادمیک می‌پندارند و فرصت‌ها و موقعیت‌های کنشگری را از ترس ناسزا شنیدن و مورد نقد و اتهام واقع شدن، می‌سوزانند؛ چنین در منطق موقعیت و واقعیت گرفتار می‌آیند. اندیشمندانی که مثلا در زمان انتخابات شوراها، لب به سخن نمی‌گشایند و طبقه متوسط و خواستاران سبک زندگی غیررسمی و دگراندیشی را درباره «از دست دادن شهر» انذار نمی‌دهند، امروز که نوبت خانه خودشان رسیده، سکوت می‌شکنند و تصور تأثیرگذاری دارند.

اگر دگرپذیری و گفت‌وگو برای اهل فرهنگ و اندیشه، مزیت است؛ برای قدرت تمامت‌خواه چنین نیست. چنین است که سیاست عملی اقتضا می‌کند شهر و میدان را برای آن خالی نکرد و تا آنجا که ممکن است، راه بر آن بست. در این جهت، ابزارها و امکانات نخبگان و اندیشمندان و جامعه مدنی و خواستاران سبک زندگی و اندیشه‌ای متفاوت با گفتار رسمی، محدود و معدود است و در میان این ابزارهای اندک، آنکه تاحدی می‌تواند تبدیل به قدرت شود، برگ رای است.

جمعی از اهل رسانه و اندیشه و سیاست، آن روز در میدان ماندند و به‌قدر وسع خود هشدار دادند و سخن گفتند؛ اما اکثریت نخبگان و اندیشمندان یا کنار نشستند و برخی، دیگران را هم به کنار نشستن فراخواندند. آن روز، اکثریت با سخن آنان همراه بود؛ اما آیا امروز، قدرت به خواست و هشدار آنان کنار می‌نشیند و نه شهر، که حتی خانه آنان را وامی‌نهد؟

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1787245

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 4 =