اعتماد نوشت:

«بچه‌های طلاق» نام نخستین فیلم سینمایی تهمینه میلانی است که در سال 1367 ساخته شد. این فیلم زمانی اکران شد که کشورمان دیگر از آن التهاب جنگ فاصله گرفته بود، اما کلیت این فیلم نشان می‌دهد از فضایی می‌آید که ملتهب است و به‌طور واضح می‌توانی ردپایی از ناملایمت‌هایی که در زمان جنگ به کشورمان تحمیل شده بود، ببینی.

یکی از علایق جدی میلانی از گذشته تاکنون ساخت فیلم‌هایی بوده که برگرفته از واقعیت‌های زمان جنگ است، اما هرگز نتوانسته مسئولان وقت را قانع کند که اجازه ساخت این ایده‌ها را به کارگردانی میلانی بدهند.

این کارگردان معتقد است به هیچ‌وجه نباید به مقوله جنگ نگاه ایدئولوژیک داشت چون صدمات جنگ به همه اقشار جامعه وارد شد و همه برای دفاع از کشورشان آماده بودند و حتی در پیروزی آن هم سهم بسزایی داشتند. میلانی می‌گوید اگر اجازه ساخته شدن فیلم درباره دفاع مقدس به کارگردان‌های بزرگ داده شود قطعا همه آن‌ها دوست دارند در این‌باره حرف بزنند و فیلم‌های جدی‌تر و واقعی‌تری بسازند، تا مردم به گونه‌‌ای دیگر به مقوله جنگ نگاه کنند.

فکر می‌کنید در زمان جنگ کارگردان‌ها با چه رویکردی سراغ ساخت فیلم می‌رفتند و در نهایت فکر می‌کردند این فیلم‌ها می‌تواند بر‌ای مردم چه دستاوردی داشته باشد؟
اجازه بدهید اول درباره مقوله جنگ به شکل علمی صحبت کنیم. متاسفانه از روز اول که جنگ در ایران آغاز شد، گروه خاصی گفتند جنگ متعلق به ما است. خاطرم هست که در آن زمان که ما دانشجو بودیم، داوطلب شدیم که برویم جبهه و بجنگیم، اما عملا به دلیل همان نگاه انحصاری امکان‌پذیر نبود.

اول از همه زن‌ها از جنگ حذف شدند. مرحله بعدی گروه‌های مختلف سیاسی ـ اجتماعی را حذف کردند و جنگ منحصر شد به یک گروه و تفکر خاص و طبعا فیلمسازی راجع به جنگ هم انحصاری شد، یعنی یک گروه و یک دسته خاصی اجازه ساخت فیلم‌های جنگی را داشتند.

به ‌طور خاص نمی‌خواهم درباره فیلم‌های جنگی حرف بزنیم، می‌خواهم درباره فیلم‌هایی حرف بزنیم که در زمان جنگ ساخته شد؟
اغلب فیلم‌هایی که در آن زمان به نام فیلم‌های جنگی ساخته شده است، فیلم‌های مهمی نبودند و تاریخ مصرف چند ماهه داشتند، البته فیلم‌های ظریفی هم ساخته می‌شد، مانند «دیده‌بان»، «از کرخه تا راین»، «آژانس شیشه‌‌ای»، «لیلی با من است» و چند فیلم دیگر که می‌توانستند تماشاگر را به همدلی با قهرمانان قصه بکشانند، اما به غیر از «دیده‌بان» و «مهاجر» بیشتر این فیلم‌ها هم به حاشیه جنگ پرداختند یا انسان‌هایی که به نوعی قبلا با جنگ درگیر بوده‌اند. در همان زمان بسیاری فیلم‌های شعاری ساخته شد که قهرمان‌های غیرقابل باور داشت و در مقابل فیلم‌های قهرمان‌پروری که مثلا آمریکایی‌ها می‌ساختند، جذابیتی نداشت.

چرا هرگز سینمای جنگ به اوج پختگی نرسید و فیلم‌های خوبی هم که می‌توانیم نام ببریم به حاشیه جنگ پرداختند و هرگز به متن جنگ نپرداختند؟
سینمای جنگ هرگز به اوج پختگی خود نرسید، چرا که عقاید و دیدگاه‌های مختلف وارد جنگ نشد و جنگ را نگاه نکرد، دیدگاه‌هایی وارد جنگ شد که تبلیغاتی بود و به همین خاطر در تاریخ سینمای ایران فیلم‌های جنگی خوب زیاد نیست و اگر فیلمسازان برجسته‌‌ای همانند بیضایی، کیمیایی و... به این مقوله توجه نشان می‌دهند، همانند «باشو غزیبه کوچک» یا «دندان مار» مستقیم به جنگ نمی‌پردازند، اما تاثیر جنگ را در زندگی آدم‌ها نشان می‌دهند.

البته حاشیه جنگ هم موضوعات دراماتیک بسیاری دارد و می‌تواند قلب تماشاگر را به درد آورد، چرا که داستان آدم‌های صدمه‌دیده از جنگ است. این نوع فیلمسازان آشکارا نفرت خود را از جنگ و تاثیرات مخرب آن بر زندگی آدم‌ها نشان می‌دادند.

اصولا معتقدم هنرمند راستین نباید خود را درگیر هیچ گروه فکری و سیاسی بکند و همواره باید نقش انتقادی خود را در جامعه حفظ کند. الان به من اجازه نمی‌دهند درباره مسائل زنان فیلم بسازم بنابراین من مجبور می‌شوم به علایق ثانویه‌ام بپردازم، زیرا امکان ساخت فیلم‌های مورد علاقه‌ام را ندارم یا اگر هم بسازم چهار سال توقیف می‌شود و وقتی با هزینه‌های شخصی‌ات کار می‌کنی نمی‌توانی از این ریسک‌ها بکنی. دقیقا در دوران جنگ هم همین اتفاق افتاد اینگونه سینما دست افراد مشخصی افتاد و هنرمندانی که دیدگاهی متفاوت از تبلیغ جنگ داشتند به علایق ثانویه خود یا حاشیه جنگ پرداختند.

چرا در حال حاضر کارگردانان مطرح کشورمان برای این نوع فیلمسازی تلاش نمی‌کنند، به دلیل اینکه سال‌ها از جنگ گذشته است؟ مگر نه اینکه اثرات آن هنوز باقی است؟ مگر هنوز افراد شیمیایی کنار ما زندگی نمی‌کنند، فرزندان شهیدان حضور ندارند؟
بله، همه اینها وجود دارند ولی ما به ندیدن عادت کرده‌ایم، البته این نکته را در نظر بگیرید که هنوز هم بسیاری از هنرمندان مستقل حق ورود به این مقوله را ندارند و هنوز این ژانر از سینما در انحصار عده خاصی از فیلمسازان با سلیقه خاص است. مطمئن باشید که بسیاری از کارگردانان همان زمان، دوست داشتند قصه جنگی بنویسند و فیلم جنگی بسازند. بگذارید یکی از تجربیات فردی خودم را برایتان نقل کنم.

وقتی من سال 65 در رشته معماری از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم به‌طور داوطلبانه با عده‌ای از هم‌دانشگاهی‌هایم برای بازسازی مناطق جنگی توسط جهادسازندگی به سرپل ذهاب، سومار و قصرشیرین اعزام شدیم، اما با گذشت مدت کوتاهی زنان معمار را از گروه جدا کرده، به تهران بازگرداندند.

در همین مدت کوتاه ما دو شهید هم دادیم که یکی از آنها آقای محبی بود؛ بنابراین حتی دست ما زنان را از بازسازی مناطق جنگی هم کوتاه کردند. با تجربیات آن مدت من فیلمنامه‌‌ای نوشتم که بسیار زیبا بود، اما هرگز اجازه ساخت آن را نیافتم، یا سه سال پیش فیلمنامه دیگری نوشتم تحت عنوان «تنهایی پرهیاهو» که وقتی مسوولان حوزه خواندند، گفتند به به، چطور تاکنون این نوع نگرش به جنگ به فکر فیلمسازان ما نرسیده است و قول ساخت آن را از من گرفتند. ولی سه سال گذشت و من هنوز نتوانسته‌ام این فیلم را بسازم.

شنیدم فیلم کتاب «دا» را می‌خواستید بسازید، اما اجازه به شما داده نشده است؟
کتاب «دا» مرا به شدت تحت تاثیر قرار داد، اما روحیه من با خشونت واقعی این کتاب هماهنگ نبود. فضای این کتاب برای من خیلی خشن بود و نمی‌توانستم از روی موضوع کتاب فیلمنامه بنویسم، اما وقتی کتاب «دا» را خواندم به مسئولان حوزه گفتم ایده جدیدی به ذهن من آمده است و در واقع فیلمنامه «تنهایی پرهیاهو» را با الهام از کتاب «دا» نوشتم. هر چند که دو قصه کاملا متفاوت دارند.

58301

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 171078

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • آرش IR ۱۶:۰۰ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۹
    0 3
    از خانم میلانی خواهش میکنم کتاب ارزشمند دا را هدر ندهند.فکر میکنم بهتر است ایشان بیشتر وقت خود را صرف ساخت فیلمهایی همچون سوپراستار و تسویه حساب یا یکی از مادو نفر کنند.به هر حال سینمای ما نیاز به ساخت چنین فیلمهای ارزشمندی دارد.