ایسنا نوشت:

سومین جلسه دیدار با اهل قلم با حضور گلی ترقی روز گذشته (پنج‌شنبه، 16 تیرماه) در فروشگاه مرکزی شهر کتاب برگزار شد. گلی ترقی در جمع مخاطبان آثارش اظهار کرد: پدرم لطف‌الله ترقی مدیر مجله «ترقی» بود و سرمقاله‌های مجله را خودش می‌نوشت و هر سرمقاله را با یک داستان کوچک شروع می‌کرد که این باعث تعجب خیلی‌ها می‌شد که چطور ممکن است کسی این اندازه داستان مرتبط با موضوعات روز بداند. من نیز طبق عادتی که از پدر گرفته‌ام، هرجا که می‌خواهم صحبت کنم، برای ارتباط صمیمی‌تر با مخاطبان، با یک داستان کوتاه شروع می‌کنم.

وی با اشاره با این‌که در مصاحبه‌ای گفته بود کتاب «من هم چه گوارا هستم» را دوست ندارد، عنوان کرد: این کتاب قصه بدی ندارد؛ اما به دلیل این‌که اولین مجموعه‌ من است، وقتی الآن آن را می‌خوانم، می‌بینم که فارسی‌اش درست نیست. من از سیکل دوم دبیرستان به آمریکا رفتم و دبیرستان و دانشگاه را آن‌جا گذراندم و زمانی که برگشتم، فارسی می‌خواندم و می‌نوشتم؛ اما هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم بتوانم با زبان فارسی قصه بنویسم.

وی افزود: در آن زمان در کافه‌ای با فروغ فرخزاد قرار داشتم. در آن‌جا داستانی را برای او تعریف کردم و او پیشنهاد داد که داستان را بنویسم و وقتی داستان را نوشتم، در مجله «اندیشه و هنر» چاپ شد و از این بابت خیلی خوشحال بودم.

ترقی گفت: مانند خود فروغ فرخزاد که می‌گوید شعرهای اولیه‌ام شعرهای ضعیفی هستند، من نیز اعتقاد دارم داستان‌های اولم ضعیف‌اند؛ اما خوب است که چاپ شدند؛ چرا که مخاطبان می‌بینند و می‌فهمند که سیر نویسنده چگونه بوده است. ممکن است نویسنده‌ای با اوج خود شروع کند و بعد آثارش سیر نزولی پیدا کند یا با اوج شروع کند و همان روند را ادامه دهد یا کم‌کم آثارش پخته‌تر و بهتر شود و من نیز به دلیل این‌که آثار اولیه‌ام ضعیف بودند، می‌خواستم آن‌ها را پنهان کنم؛ اما بعد دیدم که بودن‌شان اشکالی ندارد.

وی در رابطه با آخرین رمانش با نام «اتفاق» که در انتشار مجوز است، اظهار کرد: یک سال است که رمانم را به ارشاد داده‌ام و آخرین جوابی که در پی‌گیری‌ها دادند، برایم راضی‌کننده نبود و من تقاضای بازخوانی مجدد دادم که امیدوارم در بازخوانی مجدد، جواب بهتری بگیرم.

این نویسنده در پاسخ به سؤالی مبنی بر این‌که برای داستان‌هایش طرح اولیه می‌نویسد یا خیر، گفت: برای داستان‌هایم طرحی نمی‌نویسم؛ مانند خیلی از نقاش‌ها که هیچ‌وقت طرح اولیه ندارند. جمله‌ای در سرم می‌آید و حول آن جمله و مطلب بافته می‌شود و تبدیل به یک قصه می‌شود. در حال حاضر که با کامپیوتر داستان‌هایم را می‌نویسم، کار برایم خیلی راحت‌تر است و پاک کردن و جابه‌جا کردن و افزودن نوشته‌ای به قسمت‌های آن خیلی راحت شده است؛ در حالی که اوایل داستان‌ها را با دست می‌نوشتم و یک برگه کاغذ هم در نهایت چیزی مانند دیوانگی بود که اگر نگه می‌داشتم، شاید خودش نقاشی می‌شد.

وی ادامه داد: چخوف می‌گوید که اگر بگویند درباره جاسیگاری قصه بنویس، درباره آن قصه‌ای می‌گویم و من هم فکر می‌کنم نویسنده باید این‌گونه باشد. داستان رمان آخرم با نام «بازگشت» از ابتدا برایم مشخص بود و کمی به خودم نیز مربوط می‌شد؛ چرا که درباره بازگشت زنی است که بعد از 20 سال تصمیم می‌گیرد به کشورش بازگردد. در حالی که داستان را می‌نوشتم، نمی‌دانستم که قرار است چه بر سر این شخصیت بیاید و سرنوشت خودم هم خیلی درگیر این شخصیت است و اگر شخصیت هم ببیند که بازگشت برایش خوب است، من هم به کشورم برمی‌گردم.

ترقی افزود: در اواسط نوشتن رمان «بازگشت» در فصل چهارم اتفاقی افتاد و تمام فکرهایم را به‌هم ریخت و قطار سرنوشتم را از مسیر خارج کرد و به مسیر دیگری برد و این فکر خودش یک قصه شد و تبدیل شد به رمان «اتفاق» که داستان عشق خواهر و برادری است که سرنوشت یکی از آن‌ها در ایران و دیگری در آمریکا بود و دائما برنامه می‌ریزند که همدیگر را ببینند؛ اما انقلاب و بعد هم جنگ می‌شود و مشکلاتی برای‌شان پیش می‌آید. در این مرحله در فکر رفتم که چطور اتفاق‌های غیرمنتظره می‌تواند زندگی ما را به سوی دیگری ببرد.

وی در پاسخ به سؤال یکی از مخاطبان که می‌خواست طریقه داستان‌نویسی را بداند، گفت: در خانه ضبط صوت کوچکی دارم و تمام چیزهایی که می‌نویسم، برایم مانند موسیقی است؛ چرا که موزیک و ریتم کلمات برایم خیلی مهم است؛ بنابراین قصه‌هایی را که می‌نویسم، در ضبط صوت می‌خوانم و دوباره به آن‌ها گوش می‌کنم و این کار خیلی کمک می‌کند و به مخاطبانی که می‌خواهند داستان بنویسند نیز پیشنهاد می‌کنم قصه‌های‌شان را در ابتدا ضبط کنند و بعد گوش بدهند و اگر خوب بود، همان‌ها را کپی کنند.

این نویسنده در رابطه با اقتباس داستان‌هایش و تبدیل شدن آن‌ها به فیلم، گفت: تبدیل کردن کار ادبی به فیلم بسیار مشکل است، بخصوص کارهای درونی و «درخت گلابی» نیز از این دست کارها بود که داریوش مهرجویی آن را انتخاب کرد و برای ساختن فیلم و سناریو خیلی به مشکل برخوردیم و برای‌مان جالب بود که سانسور چگونه می‌تواند تخیل آدم را به کار بیندازد.

وی ادامه داد: از فیلم‌برداری «درخت گلابی» راضی بودم و صحنه‌ها زیبا بودند؛ اما همایون ارشادی برای بازی در این فیلم خوب نبود و مهرجویی نیز چیزهایی به فیلم اضافه کرد که من دوست نداشتم و به طور کلی می‌توانم بگویم از این اقتباس هم راضی‌ هستم و هم نیستم.

ترقی در رابطه با داستان‌هایی که از خانه پدری‌اش نوشته است، گفت: خانه پدری‌ام وجود دارد و داستان‌ها تخیلی نبودند؛ اما آن خاطرات به طور دقیق گفته نشده و کمی شاخ و برگ به قصه داده بودم.

وی عنوان کرد: جاهایی سانسور خانوادگی نیز وجود داشت و این سانسور بیش‌تر مربوط به خانواده پدرم بود؛ اما مادرم هیچ‌وقت چیزی نگفت و خانواده مادرم قبول کردند که نویسنده نباید دروغ بگوید. غربی‌ها نیز عادت دارند هر چه دل‌شان می‌خواهد می‌گویند، حرفهای‌شان را سانسور نمی‌کنند؛ گرچه همیشه سانسور درونی وجود دارد.

گلی ترقی در رابطه با سؤال مخاطبی مبنی بر این‌که به نظر می‌آید بین آثار او و فیلم‌های مهرجویی و آثار داریوش شایگان رابطه‌ای وجود دارد، گفت: این رابطه با آقای مهرجویی کم‌تر است، البته او دوست چهل‌ساله من است؛ اما مانند شایگان فکرش نظام ندارد؛ چرا که مهرجویی شاعر و آرتیست است و از طرفی تمایلات مردمی دارد و از طرف دیگر، عرفانی است و شاید این برای یک هنرمند خوب باشد.

وی افزود: خصوصیتی که من با داریوش مهرجویی داریم، این است که او در رفتارش طنز دارد و در گذشته روحیه‌ای بچه‌گانه داشت و البته الآن اذیتش کرده‌اند و کمی گرفته شده است؛ اما قبلا دنیای کودکانه‌ای داشت. شایگان نیز از لحاظ فکری فیلسوف است و تئوری‌های خودش را دارد و در جایی دوپارگی جامعه ایران را با زبان فلسفی بیان می‌کند که یک پای آن در سنت و پای دیگرش در مدرنیته است و من این مطلب را در داستان‌های آقای الف آورده‌ام؛ چرا که به آن اعتقاد دارم. غربی‌ها از مدرنیسم رد شده‌اند و ما هنوز در ابتدای کاریم. من مطالب را در قصه‌هایم می‌گویم و شایگان به صورت فلسفی آن‌ها را بیان می‌کند.

این نویسنده همچنین گفت: تا آن‌جایی که امکان داشته باشد، کتاب‌هایی را که چاپ شود، می‌خوانم و برایم جالب است که بدانم ادبیات در ایران، فرانسه و آمریکا چگونه است و نویسنده‌ای که به لحاظ زبان بر روی من تأثیر گذاشته، ناباکوف است و همیشه دلم می‌خواسته جای او باشم.

گلی ترقی با اشاره به سخنی از ناباکوف مبنی بر این‌که ادبیات، زبان است، عنوان کرد: شما فکری دارید که می‌خواهید آن را بنویسید؛ اما مهم‌ترین چیز در نوشتن، زبان است. دلم می‌خواهد نویسنده‌های جوان توجه کنند. ممکن است فکری برای گفتن داشته باشند؛ اما باید به زبان توجه کنند. در گذشته، نویسندگانی مانند گلشیری، گلستان و آل احمد به این مسأله توجه داشتند و آخرین کسی که در شعرش به زبان اهمیت داده، فروغ فرخزاد بود.

در ادامه این مراسم، مترجم آثار گلی ترقی به زبان گرجی، ته‌آ شورغایا، سخن گفت و اظهار کرد: بیش‌تر عادت کرده‌ام در جمع دوستداران گرجی خانم ترقی حضور پیدا کنم و دفعه اولم است که ایرانیانی را می‌بینم که داستان‌های او را دوست دارند.

وی ادامه داد: کتاب «خانه‌ای در آسمان» گلچینی از آثار خانم ترقی است که به زبان گرجی ترجمه کرده‌ام و این کتاب برای دریافت بهترین ترجمه سال معرفی شد و بعد از آن کتاب دیگری را که 14 داستان از نویسندگان ایرانی بود، ترجمه کردم که سه داستان آن برای گلی ترقی بوده است.

این مترجم در رابطه با کتاب آخر گلی ترقی که در انتظار مجوز است، گفت: اگر ارشاد قبول نکند که کتاب آخر ترقی را چاپ کند، حاضرم که از دست‌نویس او، کتاب را ترجمه و در گرجستان منتشر کنم.

وی با اشاره به این‌که گلی ترقی در رونمایی کتابش در گرجستان حضور داشت، گفت: خانم ترقی مصاحبه‌های مختلفی داشتند و رادیو گرجستان برنامه‌ای داشت که سخنان نویسندگان گرجی را ضبط می‌کرد و خانم ترقی تنها نویسنده خارجی بود که صدایش در این شبکه رادیویی ضبط شد.

در ابتدای این مراسم گلی ترقی بخشی از یک داستانش را برای علاقه‌مندان خواند.

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 161476

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • صنم IR ۰۰:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۱۶
    2 0
    با سلام بنده شخصإ به داستان نویسی علاقه دارم و تا بحال هم دست به قلم شده و داستانها و مقالات زیادی نوشتم ولی باورکنید که هرگز آنقدر جسارت بدست نیاوردم که بخواهم آنرا چاپ کنم شاید دیگران به به و چه چه زیادی هم برای داستان هایم بکنند که اینکار را کردند ولی من باید خودم راضی باشم که نیستم و این میدونم یک ضعف شخصیتی است وقتی تشبیهات زیبای نوشته ها و داستانهای خانم گلی ترقی را میخونم لذت میبرم الحق که قلم توانایی دارد خدا حفظش کنه