مهرزاد دانش

در خبرها آمده بود که احتمال دارد فیلم «خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری در چهارمین جشنواره پلیس امکان اکران پیدا کند. این خبر خوبی است که در عین حال در کنارش، تأسف و حسرت فراوانی را هم برمی انگیزد که کار به کجا کشیده شده که حالا باید دلمان به یک تک‌سئانس محدود آن هم از نوع احتمالی‌اش خوش باشد.

نیازی به گفتن نیست که عیاری از بزرگان مسلم سینمای ما و از اولین طلایه‌دارانی است که سینمای ایران بعد از انقلاب را با فیلم‌هایی همچون «آن سوی آتش» در سپهر جهانی مطرح ساخت. فیلم «شبح کژدم» به رغم گذشت سه دهه از ساختش همچنان از مدرن‌ترین تولیدات سینمایی ما است و طراوت ایده و استحکام اجرا هنوز در پیکره‌اش جلوه دارد.

«آبادانی‌ها» او همچنان از بهترین کارهای زیرژانر تبعات جنگ به حساب می‌آید که در ترکیب با اقتباس هوشمندانه‌ای که از «دزد دوچرخه» دسیکا داشته، آن را از آثار به یادماندنی - اما متأسفانه مهجور - سینمای ما می کند. بودن یا نبودن او قله شرافت در سینمای ایران است که تماشایش کاکردی همچون پالایش روح دارد و بغض احساس را از تجلی انسانیت بر روی پرده سینما منفجر می‌کند. حالا بماند کارهای تلویزیونی‌ای همچون «هزاران چشم» و «روزگار قریب» که از مجموعه‌های شاخص دهه خود به شمار می‌رود.

جای تأسف فراوان است که چند فیلم اخیر هنرمندی بزرگ با این سابقه درخشان، در محاق تعلیق قرار گرفته است. «سفره ایرانی» تکلیفش نامعلوم است و «بیدار شو آرزو» - به رغم ویژگی های هنری و کارکردهای اجتماعی و انسانی نابش در باب زلزله - ظاهرا به خاطر این که خاطر کسی از تماشای صحنه‌های تلخش مکدر نشود، سال‌ها است از اکران عمومی محروم مانده و تلخ‌تر از همه فیلم اخیر او «خانه پدری» است که با استناد به برداشت هایی غریب، حکم شده که سکانس / اپیزود اول فیلم غلفتی برداشته شود.

نگارنده این فرصت نیکو را داشته که چند ماه پیش این فیلم درخشان را ببیند و مایه تعجب فراوان است که کس یا کسانی که آن حکم غریب را داده‌اند، چگونه متوجه نبوده‌اند که مابقی سکانس‌ها و مفاهیم و درام و شخصیت و روایت و غیره متکی به همان سکانس تخست است و بی آن، اصلا معنا و مفهومی ندارند.

درست مثل آن می ماند که از «هفت سامورایی» کوروساوا، فصل انگیزه مربوط به جست‌و‌جوی سامورایی‌ها حذف شود و در «سرگیجه» هیچکاک هیچ اشاره‌ای به فوبیای ارتفاع جیمز استوارت نشود و «دیوانه‌ای از قفس پرید» فورمن از جایی شروع شود که مک مورفی دارد با بیماران آسایشگاه بسکتبال بازی می‌کند.

فصل اول فیلم عیاری بن‌مایه و انگیزه ساز روند درام در بقیه فصل‌هاست و دادن چنین حکمی که خواهان شیری بی یال و دم و اشکم است، هیچ فرقی با ممنوع کردن فیلم ندارد. متولیان امروز سینمای ایران با هموارسازی راه برای سفلگان از طریق حمایت‌‌های پنهان و آشکار خویش و متقابلا ایجاد محدودیت برای نخبگانی همچون عیاری، کارنامه خوبی از خود باقی نخواهند گذاشت. این در حالی است که در فصل نخست «خانه پدری» هیچ شائبه‌ای که دال بر مفروضات غیرشرعی و غیراخلاقی و حتی ضدنظام باشد وجود ندارد و واقعا معلوم نیست حساسیت حضرات به این ماجرا، ریشه در کدام اضطراب و هراس دارد؟

محروم ساختن سینمای ایران از آثار بزرگانی چون عیاری، به صرف برداشت‌هایی ساده‌انگارانه، جدا از آن که نشان از سوء تدبیری آشکار دارد، حاکی از تناقض و دوگانگی بارزی است که در دعاوی مربوط به توسعه سینمای اجتماعی و سیاسی و این قبیل شعارها به چشم می‌خورد. در فضایی رسمی که حتی تحمل امکان نمایش کنترل‌شده دقایقی از یک تنش خانوادگی وجود ندارد، چگونه ادعاهای مبتنی بر احیای لحن اجتماعی و واقع‌گرایانه باور خواهد شد؟ 

5858

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 160172

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۰۷:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۹
    3 0
    ایشون و خیلی کراگردانان ناب دیگه مثل داریوش مهرجویی و غیره بایست سانسور بشن اونوقت فیلم " پایان نامه " رو برا تماشاش جایزه ماشین میزارن!!!! آدمهای پر مغز و با محتوا جایی تو این سینما ندارن ! این عین واقعیته . . . و متاسفم مثل تمام وقتهای که این حس رو دارم . .