۰ نفر
۲۶ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۱:۴۷

ویژه نامه خبرآنلاین در ولادت باسعادت مولای متقیان، علی امیرمومنان (علیه السلام) - نوشته ای به ترجمه مرحوم آیت الله طالقانی

این نوشته به قلم دکتر عبدالفتاح عبدالمقصود، از اندیشمندان جهان اسلام است که توسط مرحوم آیت‏الله سیدمحمود طالقانى ترجمه شده است:

متن ترجمه شده آیت الله طالقانی را می خوانید: 

از دیرباز مقدسترین سرزمین نزد عرب سرزمین مکه و مقدسترین مکانهاى آن سرزمین بیت العتیق و مقدس ترین حریم، بیت کعبه بود. با آنکه در آن روزگار مردم این سرزمین در منتهاى گمراهى به سر مى بردند و در کارهاى زشت و پلید از هم پیشى مى‏گرفتند، در این مکان جز با سرتراشیده و بدن پاک و غسل کرده طواف نمى‏کردند. از زمانى که ابراهیم پایه این خانه را بالا آورد، قرنها مى‏گذشت.

عرب هیچ چیز را، هرچند در نظرش مقدس بود، مانند این خانه نمى‏دانست تا آنجا که در نهانى و در خاطر خود که شنوا و مراقبى نبود، نام آن را جز با تعظیم و تقدیس متذکر نمى‏شد. براى انجام کارهاى مهم در کنار بیت و در جوار پرده هاى کعبه تصمیم مى‏گرفت، گویا مى‏خواست خانه و پرده را برخلوص نیت و تصمیم صادقانه خود گواه گیرد. کار و عهدى که در آن مکان انجام مى‏شد، داراى قدس و معنویت مى‏گردید.

پس مجاورت کعبه موجب این گونه قدس و حرمت و مقام تعظیم بود. کعبه نزد عرب این پایه و مقام را داشت و از این جهت عوام و خواص را فرقى نبود. عرب به هر چیزى از نظر ماوراى ظاهر مى‏نگریست و متوجه معنى و واقع بود، هر پیشامدى را پیش از مبانى ظاهر، بر معانى واقع و پیش از ظواهر بر حقایق حمل مى‏کرد؛ بدین جهت اگر براى ابیطالب تهیدست کارى در جوار حرم و کعبه انجام مى‏شد، در نظر آن مردم احترامى به سزا داشت؛ زیرا چنین کارى از جهت برترین جوار و در مقدس ترین مکان، برترین شرف را مى‏یافت؛ چه رسد به اینکه پیشامدى چنین به‏طور تصادف و بدون سابقه پیش مى‏آید؛ این پیشامد لطف و کرامتى از جانب خداوند بود که فرزند عبدالمطلب را با آن گرامى داشت و شرافتى بخشید که در زمان گذشته و آینده هیچ‏کس را کم و بیش به چنین کرامتى سرفراز ننموده است.

آن شب، شبى بى‏مانند بود، اخترانش آن‏گونه که بردنیا نور افشاند و چشمک زد، دیگر تکرار نشد؛ چه، اوضاع و امثال تکرار نمى‌شود. پس از آن نورى درخشان تر از نور اختران از پشت پرده ظلمت رخ نشان داد، سپس بالا آمد و چون روى خورشید اطراف آفاق را روشن ساخت و نور حیات بخشید. آن روى نوربخش را اگر در مبانى درخشان و دلربا مانندى باشد، از جهت معانى خیره‌کننده و قادر، کم مانند بلکه بى‏مانند است.

اگر بتوانى رشته هاى درهم بافته زمان را بگسلى و از میان آن سر به درآرى و به عکس امواج آن به سوى گذشته شنا کنى، دختر اسد، فاطمه را مى‏دیدى که براى تبرک به‏سوى خانه خدا مى‏شتابد؛ زیرا مزایاى اخلاقى و روحى خاندان بزرگش در وى جمع و قلبش مانند آنان پاک بود. پس از آن مى‏دیدى که به سوى کعبه روى آورده و بارها اطراف آن طواف مى‏کند، در هنگام طواف گاهى پرده را مسح مى‏کند، گاهى مى‏بوسد و چیزى نمى‏گذرد که مى‏نگرى پاهایش سست شده، نزدیک است از پاى درآید.

در ابتدا اهمیت نمى‏دهد و مى‏کوشد تا خود را سرپا نگاه دارد، برخلاف این تحمل و چابکى، نزدیک است از پاى درآید. ناچار دست به پرده کعبه مى‏رساند و از آن کمک مى‏جوید. در این وقت دردى را احساس مى‏کند که حساب آن از خاطرش رفته بود، با زحمت خود را نگاه مى‏دارد، مانند کسى که روى تپه شن سستى ایستاده پاهایش قرار نمى‏گیرد؛ از بیچارگى و حیرت به هر سو چشم مى‏گرداند. شاید در اطراف، شوهرش ابیطالب را ببیند و کمک از او جوید، او هم دیده نمى‏شود؛ چون پیش بینى این پیشامد از حساب او هم بیرون بود. پس از این اگر وى را جستجو کنى، او را نمى‏یابى!

چون نگران شد مبادا چشم مردمى که در رواق ها و گوشه و کنار بیت هستند او را بنگرند، ناگهان خود را به‏گوشه‏اى کشید و آهسته در میان پرده‏هاى کعبه از چشمها پنهان شد. تا اینجا مشاهدات چشم بود. اینک در مکانى هستى که صداى او را مى‏شنوى؛ ولى در چشم‏انداز تو نیست؛ چون از پرده مقدس حجاب گرفته، فقط آثار حرکت و همهمه‏اى مى‏شنوى، و ناله‏هایى به‏گوش مى‏رسد که خوددارى و بردبارى آن را محدود مى‏دارد، و گوش به درستى نمى‏تواند درکش کند.

ناله‏ها سخت‏تر مى‏شود، گویا از عمق دره‏اى‏است و گوش با دقت درک مى‏کند، سپس صداى رقیق و بریده بریده گریه‏اى با این ناله به هم آمیخته، آهنگش نازک، طنین‏انداز، بدون شدت و ممتاز است. مانند نغمه مرغى که اکنون چشمش تازه به شعاع فجر صادق یا اوان آن باز شده باشد. دراین موقع تعجب و هراس تو را در جاى خود متحیر مى‏سازد. طولى نمى‏کشد که دوباره فاطمه آشکار مى‏شود، ناتوان و رنگ پریده با اندام سست و لرزان؛ تازه مولودى‏را روى دست و در آغوش گرفته است که در میان پرده کعبه محکم پیچیده و مى‏رود.

این نوع ولادت جز براى فرزند دلبند فاطمه دختر اسد پیش نیامده است، و این افتخار نصیب هیچ مولودى نخواهد شد. خداوند این مولود و پدر و مادرش را با این‏گونه ولادت گرامى‏داشت. این کرامت نصیب نتیجه دو فرعى بود که از مبدأ و ریشه هاشم روییده، فاطمه و ابیطالب فرعها و نوادگان آن ریشه شریف و اصل بودند.

همین‏که مردم متوجه شدند، از هر سو به طرف این بانو روى آوردند تا او را کمک و دستگیرى کنند و چشمهاى خود را به طلعت این مولودى که خانه خدا میلادش و جامه کعبه پیراهنش بود، بهره‏مند و سیر سازند؛ مولودى که شرافت و کرامت از دو جهت او را فرا گرفته: از یک سو وراثت خون پاک و نژاد تابناک، از جهت دیگر شرافت میلاد. اگر مردم آن زمان مى‏توانستند از زمان خود چند سالى پیشتر آیند، چنان که تو از آن واپس مانده‏اى، با چشم خود آن مولود را مى‏دیدند که مرگ با همین شرافت و کرامت به استقبالش مى‏آید؛ زیرا وقتى او را در مى‏یابد که در خانه خدا و درحال نماز است!

فاطمه دوست مى‏داشت که به وسیله این فرزند نام پدرش را زنده بدارد؛ به این جهت او را به نامى خواند که نام پدرش در معنا یکى و در لفظ جداست، با شوهرش درباره این مولود گفتگو داشت گفت: «نامش حیدر است.» ابوطالب درانتخاب نام توفیق بیشتر داشت؛ زیرا فرزندش را از جهت میلاد مانند اصل و نسب بلند پایه‏اش در مقامى بس عالى نگریست گفت: «بلکه على است!»

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 157570

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 0 =