۰ نفر
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۰:۴۱

روندها ورویکرد بازیگران بین المللی وبه طور خاص رویکردهای رژیم صهیونیستی در جریانات وتحولات خاورمیانه عربی ،سپس جایگاه ونقش نظام جمهوری اسلامی ایران ،نسبت به تحولات منطقه بسیار حائزاهمیت است.

مجتبی فردوسی پور

دربررسی ریشه ها،علل وعوامل صحنه تحولات خاورمیانه عربی درنگاه اول وقتی که یک نگاه گذرا بر آن می اندازیم، نقطه غیرحاکمیتی یا براساس نوشته های تحلیلگران ونویسندگان این است که این بحران ها مربوط به تراکم بحران های اجتماعی منبعث از اقتصاد معیشتی است به تعبیر دیگر ناشی از فقر وفلاکتی است که مردم در سه الی چهاردهه بر اساس حاکمیت های دیکتاتوری منطقه سبب شدند که در یک فرایند اقتصادی عقب مانده و تابع از اقتصاد بین الملل وقدرت های بزرگ قرارگیرند وبه همان نسبت که در عرصه اجتماعی مردم تحقیر شدند نسبت های فقرهم درسطح جامعه مدنی مضاعف شود، به این ترتیب درنگرش اول این بحرانها ناشی از فقر، بیکاری و عدم اشتغالزایی ویا عدم رفاه در معیشت اقتصادی است، مردم خسته از این وضعیت به ناچار سربه ناسازگاری گذاشتند واین ناسازگاری اگر اسمش اصلاحات برمبنای اقتصاد داخلی باشد سرانجام به سقوط حکومت های دیکتاتوری منجرشد نمونه بارز آن تونس ومصراست.

البته این دلیل به عنوان اولویت اول وارد نیست ، به دلیل آنکه وقتی به نظام بین الملل و واحدهای نظامی درون آن می نگریم این معضل را واحدهای سیاسی تمام کشورها به آن مبتلا هستند، حتی در خود آمریکا گزینه های انتخابات ریاست جمهوری اگر معیار واولویتشان سیاست خارجی باشد باید یک ظرفیت قابل توجهی از نگاه خود را به درون جامعه مدنی به لحاظ همین وضعیت اقتصاد معیشتی جلب کنند، درآمریکا مسائل بیمه اجتماعی، مسائل سیاه پوستان به لحاظ فقر مادی، مناطق درحقیقت زیرخط فقر یازیر قشر متوسط در جامعه آمریکا به لحاظ خدماتی که از دولت دریافت می کنند اگر گزینه ریاست جمهوری به آن توجه نکند ممکن است در انتخابات دچار چالش شوند پس بنابراین این یک معضل مربوط یا خاص به کشورها وبا حوزه خاورمیانه عربی نمی تواند باشد. این مبتلا به کلیه واحدها و نظام های سیاسی درون ساختار نظام بین الملل است. به طور مثال در تونس ومصر وقتی به تونس وتحول تونس می نگریم آقای بوعزیزی براساس توهین یک پلیس زن که آب دهانش را به صورت او پرتاب کرد وبه اوجسارت کرد وگاری بساط فروشی اورا برگرداند، با خودسوزی بوعزیزی قیام تونس تا سقوط بن علی یک زمانی حدود 27 روز طول کشید. اقتصاد تونس مبتنی بر صنعت توریسم است، بهترین وخوش آب وهواترین مناطق تونس مربوط به شمال تونس است شمال تونس مثل شمال ایران است جذب توریست فراوان است، جنوب تونس صحرا است اگر بخواهد معضل بیکاری وفقرباشد قیام باید منبع ومنشاش جنوب وصحرای تونس باشد نه شمال ولی بوعزیزی مال شمال بود.

اما مصر، درمصرتشکلی به نام الشباب یا جوانان 25 ژانویه، که براساس سابقه تاریخی منبعث از گرایش های سیاسی وحزبی وجنبش های اسلامی بودند ، به لحاظ اینکه مصر صنایع نساجی ومنابع پنبه خوبی دارد، منابع اقتصاد داخلی ومنبع درآمدزایی اقتصاد دولت است، کارخانه های نساجی مصر در 6 آوریل اعتصاب کردند اولین بحران ملی در مصر براساس اعتصاب اتحادیه کارگران در 6 اوریل 2008 صورت گرفت البته این مربوط به اتحادیه کارگران بود در دهه80 بعد از ترور انورسادات در 1979 یا1987 در آن جا جریان های اسلامی داشتیم که خیزش هایی در درون حوزه نظام یا ساختار نظامی به وجود آمد، در حال حاضر شاکله جوانان ویا تشکل الشباب را سرمنشاند، دوم خالد سعید به عنوان یکی از رهبران این جنبش ها که نیروهای امنیتی اورا گرفتند براساس کاری که در فضای مجازی اینترنتی وفیس بوک کرد اورا تا بازداشتگاه نرسانده آنقدر زدند که کشته شد. یک شاخه دیگردر مصر منبعث ازجوانان خالد سعید بودند بخشی از احزاب الحریه، بخشی از احزاب عدالتند، بخشی از حامیان البرادعی وبخشی از جریان اخوان المسلمین منبعث شدند این تشکل واحد به عنوان جوانان 25 ژانویه که مبنای خیزش وقیام خود را 25 ژانویه قرار دادند یک مشت جوان بین سنین 19 تا 30 سال که عمدتا دارای تحصیلات تکمیلی فوق لیسانس ودکترا هستند که از اقشار متوسط وبالای متوسط جامعه اند ،متعهد نیستند چون مبارک به ویسنر فرستاده ویژه آمریکا در مصر گفته بود که جوان هایی که در میدان تحریرهستند یک مشت جوان پاپتی فقیر و کارگر روزمزدند ،دو روز که شکم زن وبچه آنها گرشنه بماند برمی گردند. ویسنر پسر جی ویسنر هر دو مدیریت بحران خواندند ،جی ویسنر در بحران کودتای مصدق آمد ایران برای مدیریت بحران ایران وآمریکا.

 در زمان قیام میدان تحریر هم پسر ویسنر رفت مصر ولی نتوانست مدیریت کند وحرف مبارک دروغ از آب درآمد ،یا مبارک واقعا این ها را نمی شناخت یا خودش را به حماقت زده بود پس بنابراین شاکله وریشه جوانانی که در حقیقت هسته مرکزی قیام مصر را تشکیل دادند کسانی بودند که از قشر متوسط یا بالای متوسط جامعه مدنی مصربرخاسته بودند، اغنیاء در مصر نقش برتر واولویت اول قیام بودند یعنی خانواده سلطنت. در لیبی وقتی می خواهید طیف انقلابیون را بررسی کنید یک سرش سازمان القاعده با گروه المقاتلته الاسلامیه هست، حد وسط آن  لیبرال ها ویا تکنوکرات های جمهوری خواه اند، حد نهایتش سلطنت قبل از معمر قذافی است که برعلیه آنها کودتا کرد پس آنها قشرهای بالای خط فقر هستند پس نمی تواند فقر به عنوان عامل اصلی مطرح باشد. دو عنصر اساسی در تحولات وجود دارد عامل یا عنصر اصلی بیداری دینی است به صورت عام وبیداری اسلامی به صورت خاص. عنصر دوم ضدیت با نظام سلطه به صورت عام ضدیت با رژیم صهیونیستی به صورت خاص. آن چه که ریشه در تحولات منطقه دارد جریان اسلامی است. جریان اسلامی بزرگترین و بلدترین وطولانی ترین جریان در تاریخ تحولات خاورمیانه عربی است. باید برگشت به سنه 1917 بعد از جنگ جهانی اول یا مقطع جنگ جهانی اولی که حوزه نزاع انگلیس با خلافت عثمانی است انگلیس خیز برداشت که در نزاع با عثمانی ها حوزه خلافت را محدود کند متصرافات آنها را بگیرد از همان زمان بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی وعربی شروع به رشد ونمو کرد بنابراین وقتی به جریان اخوان المسلمین در مصر برمی گردید که به طبع آن منشعب از گروه های مصری هستند باید به تاریخ 1917 برگردید الان ریشه دارترین جنبش در مصرجنبش اخوان المسلمین است با 83 سال عمر، بعد ازآن حزب الوفد است که در واقع آن هم منشعب از اخوان المسلمین است آن را نمی توان جدای از جریان اسلامی دانست، بنابراین آن چه که ریشه دارد جریان اسلامی است درضدیت با نظام سلطه همین طرز تلقی وتفکر که در بیداری اسلامی موثر است در ضدیت با نظام سلطه هم موثراست چون در نگاه بیداری اسلامی تنازع یادر حقیقت معارضه با انگلیس نقش بسته ، زمانی که انگلیس خلافت عثمانی را داشت به عقب می راند که متصرفاتش را بگیرد، نطفه تولد نامیمون ونامبارکی به نام رژیم صهیونیستی را هم پایه گذاری کرد ، تاریخ تاسیس رژیم صهیونیستی به مبدا مکاتبات هرتزل می رسد یعنی سنه 1898 بعد از مکاتبات هرتزل مکاتبات روچیلد رئیس باشگاه یهودی وقت انگلیس با وزیر خارجه وقت انگلیس آقای بالفور مکاتبات این دو با هم منجر به وعد بالفور شد ،او خواست که یهودی های انگلیس را سامان دهی کند یک جایی را برایشان به عنوان واحد سیاسی در نظر بگیرد از این جا استارت کار زده شد تا مقطع 1948 که مولود ناپاکی به نام رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی باطرز تلقی وتفکرات انگلیس شکل گرفت اگر این دو عنصر را یعنی تاسیس رژیم صهیونیستی بر مبنای خواستگاه بریتانیا ونزاع حوزه غرب ومسیحیت با اسلام را مبنای نزاع انگلیس با خلافت عثمانی به لحاظ منشا شکل گیری بیداری وجریان اسلامی بدانیم پس این دو باهم همزادند این همسویی وهمزمانی سبب می شود که این دو عنصر در تحولات کشورهای خاورمیانه مبنا واساس باشد ،اگر این دو مفروض را بپذیریم یک ویژگی سوم هم باید برای اینها برشماریم آیا این تحولات قیامند یا انقلاب .

به گفته بسیاری از کارشناسان این تحولات انقلاب است اما می دانیم انقلاب سه عنصر اساسی می خواهد مردم، ایدئولوژی ورهبری کاریزماتیک . اگر بخواهیم تحولات منطقه را انطباق دهیم ،مردم هستند مبنا وخاستگاه اعتقادی به عنوان عنصر ایدئولوژیک هم وجود دارد اما آیا رهبری کاریزماتیک در این تحولات دیده اید یا نه ، نه رویت نشده چه کسی این تحولات را رهبری می کند اساسا این تحولات در فضای مجازی طراحی شدند در فضای فیس بوک وتویتر، اساسا این ها را خیلی از مخبران غربی گفتند انقلاب های بی سر، چون در قیاس با انقلاب های مخملین حوزه کاسپین سی یا آسیای میانه و قفقاز، انقلاب های مخملی است که به نهایت می رسد، از دل انقلاب یک شخصیت کاریزماتیک به عنوان رئیس جمهور انتخاب می شود اما جوانان در تحولات خاورمیانه صاحب چنین اقتداری نیستند ،رهبری ندارند فضای مجازی چه  طورآنها را رهبری می کند! نه رهبری دارند اما رهبری با عنوان مبنای متکثر است نه واحد هر جریانی ساز خودش را می زند لائیک ها، لیبرال ها ، ناسیریست ها ، چپ ها وجریان اسلامی آنها در هم ادغام شده یا واحد نیستند آیا قیام در این تحولات منجر به انقلاب خواهد شد یا نه، بله این انقلاب بالقوه است اما تبدیل آن از قوه بالفعل نمی توان گفت ناممکن است به اعتقاد من ممکن است ومی بینیم که مصر وضعیت خود را با وضعیت یک انقلاب یا اساس یک انقلاب تطبیق می دهد چه بسا ما در جریان یا روند دموکرازاسیون مصر ببینیم لحظاتی را که جریان اسلامی در مدیریت سیاسی کشور به عنوان گزینه واحد بتواند در شاکله سیاست داخلی مصر رشد ونموکند ودرحقیقت در آن مقطع بتواند اداره سیاسی کشور را بر عهده بگیرد اگر به چنین مقطعی برسند انقلاب محقق شده است ، تغییر بر اساس مطالبات قیام را جامه عمل پوشاندند اما اینکه آن را انقلاب بخوانیم یا نخوانیم من آنها را قیام می نامم که این قیام را آمریکایی ها عقب ماندند که در حال حاضر روند آن به این صورت شکل می گیرد که قیام را تبدیل به نزاع طائفه ای ویا فرقه ای وجنگ داخلی کردند که نمونه آن بحرین ، لیبی ویمن است، مانع شدند که مدیریت را بتوانند به دست بگیرند .

این تحولات در بیرون انقلاب است چون معتقدیم که این قیام ها منبعث از نهضت مبارک امام خمینی است ودر واقع نوع بینش سیاسی امام دررابطه با تقریب مذهبی یا فرقه ای با عنوان پرچم وحدت اسلامی با عنوان یک گزینه وبا عنوان رویکرد مبارزه با رژیم صهیونیستی ، تقریب سیاسی و مذهبی دوشاکله ای است که اگر ما مفروض بیداری اسلامی و ضدیت با رژیم صهیونیستی را پذیرفته باشیم در شاکله انقلاب بیرونی یا نگاه خارجی قیام مصر وتونس به صورت خاص وتحولات منطقه ای از بینش رهبری وهدایت مداری انقلاب اسلامی ایران تغذیه می کند .در بیرون انقلاب محقق است اما نگاه آمریکا یا محور آمریکایی صهیونیستی چگونه است غرب در نگاه به تحولات تقسیم نقش کردند در تونس گفتند سهم فرانسه است در مصر رژیم صهیونیستی اجازه نداد و گفت این جا سهم ما است مصر ویژگی خاص دارد کمپ دیوید دارد، مصر در گذشته به عنوان کمربند امنیتی ازدهه 80 بعد از1971 که آمریکایی ها آمدند جای بریتانیا ،مصر کمربند امنیتی حوزه سرزمین های اشغالی را تشکیل می دهد پس وضعیتش خاص است فلذا می گویند مصر دومینوی سیاسی است (دومینو: مهره هایی را که بچه ها می چینند حدود ده وپانزده هزار مهره می چینند و با یک تلنگر ظرف چند ثانیه مهره  پانده هزارم هم فرو می ریزد). لذا دومینوی سیاسی در منطقه خاورمیانه عربی به لحاظ ویژگی یا وضعیت خاص مصر است گفتند اگر مصر فرو بریزد موج ودومینومی شود بر علیه سایر کشورها در حوزه خاورمیانه عربی که این امر واقع شد. وقتی که قیام مصر در 25 ژانویه شکل گرفت صهیونیست ها اتاق فکرشان را که در کاخ سفید تشکیل دادند گفتند ما اداره می کنیم لذا داده ها واطلاعات سفارت خانه های رژیم صهیونیستی واتاق فکر داخل اسرائیل آمد تو کاخ سفید اجازه به سازمان سیا و وزرات خارجه آمریکا هم ندادند، پنتاگون محوریت شد بر اساس داده های اسرائیل شروع کردند به مدیریت اما سوال این جا است که آیا آمریکا مدیریت کرد ؟ این جا دونگاه وجود دارد یک نگاه می گوید بعد از 11 سپتامبر آامریکایی ها به این فکر افتادند که برای استمرار راهبرد خود در حفظ متصرفات در غالب استعمار نو ودر واقع حفظ منافع ومصالح وپایگاه های نظامی در سطح منطقه باید تن به دگرگونی در خاورمیانه عربی بدهند وگرنه نمی توانند با موج وخیزش انقلاب اسلامی در ایران این موقعیت را برای خود تثبیت کنند.

 نگاه دوم این است که محور آمریکایی صهیونیستی عقب ماند ودر رابطه با تحولات انگشت به دهان ماندند در محاسباتشان نبود که مبارک سقوط کند وقتی طیف وسیعی از مواضع کاخ سفید را ملاحظه می کنید می بینید درآن شدت وضعف است یک روز می گویند مبارک برود کنار بعد از برگشت ویسنر وقتی که اطلاعاتش را به کاخ سفید تزریق کرد گفتند مبارک بماند تا سپتامبر، از سپتامبر به بعد نامزد نشود که وراثت جمال هم نباشد، آنها اعتقاد نداشتند که مبارک بیافتد مبارک در ملاقات با ویسنر گفته بود که اگر من ساقط بشوم شما طول و موج سقوط من را باید در عربستان هم ببینید ،نه منافعی دارید نه حوزه نفوذ ونه حوزه حضور نظامی ونه اسرائیلی پابرجا خواهد ماند راهبرد آمریکا از بعد از 1971 دوچیز است یکی امنیت رژیم صهیونیستی ، دو امنیت انرژی . آنها از تحولات عقب ماندند برای اینکه بتوانند مدیریت کنند برنامه چینی کردند درچهارفاز گفتند تغییر حادثه به فرایند کنترلی ، دو ایجاد جامعه باز،شفاف، پاسخگو و منصف بر اساس فرایند دموکرازاسیون غربی ، سوم نفی شخصیتی اساسا نفی شخصیتی نفی ساختار نیست مبارک می تواند ساقط شود اما ساختارنظامی واطلاعات امنیت اونباید از بین برود به همین دلیل بلافاصله مهره ولی ویا جایگزین اوعمرسلیمان را مطرح کردند اما نتوانستند مدیریت کنند، در فاز چهارم گفتند ما مصر را تبدیل به مدل می کنیم از این مدل فرایند تغییرات در حوزه خاورمیانه عربی را مدیریت می کنیم .

برمی گردیم به اتاق فکر رژیم صهیونیستی اساسا این فنر متراکم شده بر اساس تغییر ماهیتی وهویتی بر علیه مردم منطقه شکل گرفته است، یکی از سرزخم هایش کمپ دیوید است ، کمپ دیوید را در سه شاخصه می شود شناخت ، درکمپ دیوید ودر سال 1979 رژیم صهیونیستی ومصر با هم توافق کردند که ارتش های خود را عقب بکشند وقتی عقب نشستند اسرائیل دیگه اجازه نداد مصر ارتش داشته باشد گفت مصرباید یک ظرفیت 400 تا 450 هزار نفری با مکانیسم پایین ونه ماشین جنگی سطح بالا داشته باشد شرق کانال سوئز یعنی محور فلادلفیا یک محور 12 مایلی است گفتند آن جا مصر بین 150تا 200هزار نیروی امنیتی بدون سلاح سنگین می تواند داشته باشد این تحقیری بود که نسبت به ارتش مصرهم روا داشتند یعنی به ارتش همزمانی که مردم تحقیر شدند در فرایند توسعه مناسبات مصر واسرائیل ارتش هم تحقیر شد لذا این ظرفیتی که امروز در شورای عالی نظامی می بیند که با ظرفیت های حوزه اطلاعات امنیتی مصر همسویی وهمراهی با صحنه قیام می کند به خاطر این است که از این تحقیر فرار کنند یادر حقیقت خود را در تحولات قیام ارتقا دهند، لذا صهیونیست ها بلافاصله گفتند اگر تحولات مصر ریشه دار وعمیق شود یک بار دیگر باید در فکر اشغال سینا هم بیافتیم محور فلادلفیا ومحور نواررفح را باید دیوار آهنین بکشیم که منجر به تقویت تحولات درون غزه وتقویت مقاومت اسلامی نشود چه بسا دررابطه با جولان هم ما باید زمینه های مذاکره باسوریه را ایجاد کنیم که بتوانیم از جبهه جولان خود را به سینا منتقل کنیم که اگر تحولات آن منطقه تهدیدی علیه امنیت رژیم صهیونیستی باشد دفاع را مقاومترکنیم ، بنابراین این دلایل وعوامل ،استدلال  ما مستحکم تر می شود که آمریکایی ها از تحولات عقب ماندند والا ظرفیت نگاه دفاع را در طراحی واستراتژی خود منظور نمی کردند .

گفتیم این بیداری منبعث از ضدیت با رژیم صهیونیستی وبیداری اسلامی است اتفاقی که در مشروطه خواهی ایران نیفتاد واشکال کار همین بود وچه بسا کارشناسان غیرحاکمیتی بر این باورند که اگر امام هم این حادثه را تکرار می کردند چه بسا انقلاب نهضت امام هم به سرنوشت مشروطه خواهی دچار می شد انقلاب از مبدا 15 خرداد 42 براساس نگاه نخبه که می گویند هرفرهنگی در بستر جامعه وقتی لانه می کند برای اینکه به نقطه کانونی مبارزه دست پیدا کنید باید معادل ظرف زمانی ان را طی کنید صفر کنید بعد مبارزه کنید، تاسیس رژیم صهیونیستی برمبنای طرز تلقی سنه 1917 بیش از نیم قرن گذشته بود یعنی انقلاب باید 50 ساله می شد که امام بتواند علیه رژیم صهیونیستی ظرفیت سازی کند ،از 15 خرداد 42 تا مبدا انقلاب 14 ساله است تا تاسیس حزب الله تقریبا 19 ساله است نهضت حضرت امام از مبدا تاسیس حزب الله تا اولین عقب نشینی که بر اساس مقاومت حزب الله لبنان شکل گرفت واسرائیل بی درنگ به پشت مرزهای ابی عقب نشینی کرد یعنی یک عمق 27 کیلومتری را در اختیار مقاومت گذاشت ،تقریبا 37 سال از انقلاب امام گذشته یعنی به کمتر از نیم قرن از مبدا تاسیس رژیم صهیونیستی، اتفاق اساسی که افتاد بن گوریون گفته بود جنگ را ما برسه مبنا بنیان گذاری کردیم  سرعت عمل ، جنگ باید برق آسا باشد نتیجه اش مشخص ومحتوم باشد واینکه خارج ازحوزه استراتژیک باشد یعنی انقلاب امام ونهضت امام که 37 ساله بود با یک ظرف زمانی بعد از آن که 43 ساله شد اساس پازل طرز تلقی وتفکرنظامی بن گوریون به عنوان موسس این ساختار شکست وبرگشت به عقب یعنی سرعت عمل در جنگ شکسته شد، نتیجه اش از عهده واختیار رژیم صهیونیستی خارج شد واینکه می گفت خارج از حوزه استراتژیک باشد رسید به لب مرز مماس شد با سرزمین های اشغالی، دوسال دیگه نهضت امام 45 ساله می شود ما جنگ 22 روزه را داشتیم در این جنگ تو عمق استراتژیک رفت.

جایگاه انقلاب ایران به لحاظ تحولات: این تحولات برمبنای اقدام قیام ملی ومردمی شکل می گیرد در آن ولحظه برای ما فرصت است بخواهیم این فرصت را متحول کنیم باید در طول مدت زمان فرایند وجریان سازی را به گونه ای طراحی کنیم که درواقع بتوانیم این فرصت را نهادینه کنیم اتفاقی که بعد از سقوط مبارک در مصر افتاد این است که به اعتقاد نظامی های اسرائیل از مبدا بعد از جنگ 22 روزه غزه که تقریبا نهضت امام به یک عمر 45 ساله رسیده به مبنای موازنه وحشت سقوط کرده از بعد از این موازنه به اعتقاد نظامی های اسرائیل مثل یک لشگر نظامی می ماند که در پهنه دشت وصحرا بدون جان پناه وسنگر گیر کرده باشد و اکنون هیچ حصار وجان پناهی برای اسرائیل وجود ندارد وقتی که نوع نگرش آمریکا واسرائیل را به تحولات گفتیم این مبنا در دلش موجود است که نگاه آنها به تحولات اساسا نگاه تهدید آمیز است.

 جایگاه ایران نسبت به تحولات این است که مبنای قیام ها مردمی است وبر اساس آن نگاه ونگرش واندیشه سیاسی حضرت امام براساس مبانی بیدارگری اسلامی وضدیت با صهیونیسم اگر نقش مستقیم نداشتیم ترجمان نهضت امام در مقاومت اسلامی لبنان وفلسطین حلول پیدا کرده، این ترجمان در این مناطق یا حوزه خاورمیانه عربی کارساز شد وامروز برای اینکه ما بتوانیم این وضعیت را نهادینه کنیم در جریان شکل گیری فرایند دموکراسی یا مردم سالاری این کشورها به عنوان عنصر اساسی در قانون اساسی رویه ای را مردم در قیام ها انتخاب کنند که این دو طرز تلقی بتواند نهادینه شود، یک وضعیت اسلام یا قانون منبعث از شریعت اسلام ودوم درواقع ضدیت با سلطه و رژیم صهیونیستی است آیا این امکان پذیر است با توجه به این که دراین منطقه قشر توده وقشر قیام گر مردم هستند ومردم بر اساس اعتقادات دینی خود هنوز پایبند وپابرجاهستند ،عنصر اسلامی عنصر ضعیف وازبین برنده ای نیست که در حقیقت غربی ها بخواهند روی آن سرمایه گذاری کنند واز همین الان لابی هایی که در بیرون صورت می گیرد این است که غربی ها در رابطه با شناخت بیداری اسلامی و جریانات اسلامی فعال شدند سعی کردند بازی تاخیری را براساس متحول کردن قیام یا ایجاد وقفه در قیام وکشاندن قیام به عرصه جنگ های داخلی ونزاع طائفه ای وفرقه ای ، مدیریت را به دست گیرند وبا مدیریت آن در حقیقت ایجاد ارتباط با کانون های قیام مردمی وجریان های اسلامی ایجاد کنند که در واقع آنها را تطمیع کنند پس بنابراین در آن ولحظه تحولات منطقه برای محورغرب و آمریکا به طور خاص ورژیم صهیونیستی تهدید است وآنها اگر بخواهند تهدید را مدیریت کنند در پرسه یا ظرف زمان باید برای خود فرصت بخرند، فرصت خریدن به این معنی که آنها در واقع بتوانند جریان های ضد اسلامی ولائیک را مشابه قبل ولی در خلاف رویه حکومت های دیکتاتوری در وضعیت دموکراسی دینی مردم سالاری منبعث ازبینش غرب نهادینه کنند.
 مسئول بخش خاورمیانه وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل سیاسی 

26146

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 147502

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بیشعور IR ۲۱:۳۳ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۰
    0 0
    فقط قیام مردم سوریه آمریکاییه!!!!! واقعا فکر می‌کنین ما اینقدر نفهمیم