در آن مقطع وکلای دادگستری بنا بر مستندات قانونی تحلیل های خویش را در پاسخ به اقدام معاونت محترم حقوقی قوه قضاییه ارائه کرده و در نهایت مقرر شد تا کانون های وکلا با تشکیل کارگروهی نسبت به تدوین وارائه آیین نامه پیشنهادی به قوه قضاییه مستند به مقررات حاکم بر امر وکالت اقدام کنند.
در همین راستا کارگروه موصوف ظرف چند ماه نسبت به تدوین آیین نامه اقدام واخیرا آماده تقدیم به مرجع مربوطه شده است.سپس نوبت به مجلس رسید تا با ارائه طرح هایی مانند تسهیل کسب و کار و الزام کانون های وکلا به ثبت نام در سامانه ی کسب و کار و مقررات مندرج در قانون بودجه چالشی جدید برای کانون وکلا رقم بزند،به موازات همین امر معاونت محترم حقوقی قوه قضاییه اقدام به تاسیس نهادی جدید تحت عنوان اداره نظارت بر رفتار وکلا کردند که مبنا و مستند قانونی تاسیس چنین نهادی با توجه به مقررات انتظامی حاکم بر وکلا مندرج در قوانین مرتبط با حرفه وکالت مشخص نشده است.
سرگرم مرور و بررسی اقدامات مذکور واثرات منفی چنین چالش هایی بر وظایف اصلی و حرفه ای وکلا بودم که در خیالم بوکسوری حرفه ای ورود کرد.
راجع به پرونده ای که در دادگاه داشت به وی مشاوره دادم هرچند که ذهنم آنقدر درگیر بود که بهتر دیدم صادقانه به وی بگویم شرایط روحی مناسبی برای ارائه مشاوره ندارم، موقع خداحافظی متوجه شدم که از برخورد و صحبتم دلخور شده لذا از ایشان خواستم تا چند دقیقه ای با من گفتگو کند.
گفت:در خدمتم بفرمایید.
گفتم:شما برای حضور در مسابقات چطور خودتون را آماده می کنید؟
گفت:صبح و عصر تمرین ها را تحت نظر مربی انجام می دهم و به موازات تمرینات تکنیکی ،بدنسازی و تغذیه مناسب هم شرط اساسی برای موفقیت است که لازم است مجموع این کارها در تمرکز و آرامش فکری انجام شود که برای این کار یوگا می کنم.
گفتم:مشت زدن چه ربطی به فکر و ذهن آرام دارد؟یعنی می خوای بگی اگر استرس داشته باشی نمی توانی تمرین کنی؟
گفت:میشه تمرین کرد اما نتیجه ی تمرین در شرایط متعارف و آرامش به مراتب بهتر و موثرتر از تمرین در شرایط استرسی و عدم آرامش است!
گفتم:حالا فرض کن در همان شرایط استرسی وارد مسابقه شوی و بر خلاف مقررات که باید در وزن خودت مسابقه بدهی به شمابگویند مجبوری با دو وزن بالاتر از خودت مسابقه بدهی.
خنده ای تحویلم داد و گفت:اینکه نمیشه آقا هر چیزی قاعده خودش دارد
گفتم :فرض کن چاره ای نداری و وارد رینگ شدی
گفت:خوب برای یک بوکسور زشت هست که از رینگ بدون مبارزه خارج شود و سعی می کنم با تمام توان و تکنیک مبارزه را شروع کنم.
گفتم:صبر کن هنوز برای شروع زود است و باید بقیه شرایط را هم به شما بگویم
گفت:دیگه چه شرطی دارید
گفتم:داور مسابقه میاد در گوش شما می گوید فقط باید با دست چپ مشت بزنی و دست راست شما از مسابقه خارج است.
این بار به جای خنده قهقه ای عصبی تحویلم داد وگفت:این که دیگه اسمش مسابقه نیست و..
کلامش را قطع کردم و گفتم:ابتدای صحبت گفتم ، مجبور هستی شرایط را بپذیری
گفت:آخه من راست دست هستم و...گفتم:چاره ای نیست
گفت:با رقص پا و دست چپ و جا خالی دادن سعی می کنم حریفم را خسته کنم و در فرصت مناسب ضربه ی خودم را بزنم.
گفتم:متاسفانه وسط بازی داور می گوید حق استفاده از دست چپ و رقص پا نداری و باید وسط رینگ بایستی تا حریف بهت مشت بزنه.
در حالتی عصبی گفت:برو پی کار و زندگی ات آقا این که نشد مسابقه،یک باره بگو قراره بشم کیسه بوکس حریف!!
گفتم:شما فرض کن در چنین شرایطی هستی چه می کنی؟گفت:هیچی وسط رینگ می ایستم و مشت میخورم کاری از من ساخته نیست حالا شما جواب من رو بده .
گفتم:بفرما گفت: اگر چنین شرایط برای شماپیش بیاد چه می کنی؟خواستم جواب بدهم گفت:صبر کنید اجازه هست سوالم را عوض کنم گفتم بله بفرما گفت: در همین شرایط که گفتید دست و پاتون رابسته اند گوشه رینگ رهاتون کردند، چه می کنید با دست و پای بسته و حریفی که از شما سنگین تر است؟
گفتم: من راه پیروزی را بلدم گفت:یعنی در چنین شرایط فکر برنده شدن هم هستید گفتم :اره گفت:چطور
گفتم:فریاد می زنم
گفت: یعنی چی؟
گفتم: من وکیل به جای رقص پا و هوک چپ و راست سلاحی دارم که با هیچ باید و اجباری نمی شودمحدودش کرد آن هم قلم و اندیشه ام هست...
صدای تیتراژ شروع خبر شبانگاهی بوکسور خیالی را از ذهنم دور کرد
تیتر خبر شبانگاهی راجع به الزام وکلا به تنظیم قرارداد الکترونیکی و فرار مالیاتی 85درصد وکلا از پرداخت مالیات بود!با لبخندی تلخ خواستم تنظیم یادداشت را ادامه دهم که بهتر دیدم در مقام درد دلی خالصانه بنویسم که:
وکیل دادگستری برای تنظیم دفاعیات و دعاوی مورد نظر موکل نیازمند تمرکز و آرامش است،وکیل دادگستری برای همراهی و کمک به موکلش محتاج فکر آزاد و دور از استرس است.وکیل دادگستری هیج وسیله و ابزاری برای فعالیت حرفه ای و صنفی اش جز فکر و اندیشه ندارد و این ابزار ظریف به شدت نیازمند آسودگی و آرامش است که با این حجم از هجمه و چالش تاب و توانی برای انجام تکلیف قانونی و قراردادی او نمی ماند.
یادداشت که تمام شد کتاب اسرار دفاع را تورق کردم ، پاراگرافی در کتاب نظرم را جلب کرد:
322سال قبل از میلاد مسیح نهاد وکالت شکل گرفته و روزگاری در فرانسه ،ناپلئون بناپارت با این عبارت که چنانچه می توانستم زبان وکلا را می بریدم سعی در حذف نهاد وکالت از دستگاه قضایی کشورش داشت اما امروز قوی ترین وکلا و تاثیر گذارترین کانون های وکلای دنیا در آن کشور فعالیت دارد.
*وکیل پایه یک دادگستری
1717
نظر شما