اول اینکه تردیدی نیست که این پیشفرض از رویکرد شبکههای مختلف تلویزیون در طی سالها نشات گرفته است. گهگاه آنقدر رنگ صورت بازیگران و مجریان زن (و حتی رنگ مژههای آنان) را با اعمال نظرهای کاملا سلیقهای و بیربط به داستان از بین بردهاند (در حالیکه در همان مجموعه، بازیگر دیگری باز هم بیدلیل موجه داستانی، با آرایش بسیار زیاد ظاهر شده) و آنقدر لباسهای مردانه بدقواره و غریب به تنشان پوشاندهاند و آنقدر حرکات دست و صورت و بدن آنها را محدود کردهاند که این نتیجهگیری از سوی عموم کاملا قابل درک است. برداشت مردم از تماشای مجموع برنامههای تلویزیون در طی این سالها این است که قرار است زشتی به عنوان ارزش ارائه شود مگر این که بازیگر پارتی خوبی داشته باشد و بتواند چهرهاش را نجات دهد.
آنچه مشخصا در این نوشته قصد پرداختن به آن را دارم، موضوع طراحی عروسک و این باور اشتباه عمومی است که عروسک باید «زیبا» باشد. پیش از آنکه جبهه بگیرید و بگویید باز یک نفر آمده تا روی قضیهای ماله بکشد درخواست میکنم که چهرۀ محبوبترین عروسکهای تلویزیونی ایرانی را از سالهای دور تا اکنون مرور کنید، چطور است از همین آخرینش، «جناب خان» آغاز کنیم؟ یا شاید برویم سراغ کلاه قرمزی؟ مادربزرگه را در خونۀ مادربزرگه به خاطر دارید؟ به نمای نزدیک چهرۀ او فکر کنید... یا همین «دیبیِ» عزیز نازنینمان چطور است؟ بله! احتمالا معتقدید اینها با نمکاند، دوستداشتنیاند، شیریناند. کاملا حق با شماست. این عروسکها همۀ این چیزهایی که میگویید هستند فقط به شرطی که آنها را بشناسید. تصور کنید نه میدانید «دیبی» کیست، نه صدایی برای او در ذهن دارید، نه میدانید چگونه حرف میزند و چه طور فکر میکند وهمین الان، یک کلوزآپ از او را میگذارند جلوی چشمتان، یا کلوزآپی از «جنابخان» را و میگویند این عروسکی است که قرار است مجموعهای با محوریت او ساخته شود. میدانم که احتمالا تفکیک چهرۀ عروسک از شخصیتش برایتان دشوار است، پس بیایید اساسا سراغ عروسکهایی برویم که آنها را نمیشناسید، چطور است فیلترشکنتان را روشن کنید و سری به این صفحه بزنید: ( https://www.pinterest.com/pin/۳۰۴۲۷۴۵۱۸۵۶۰۳۱۱۰۰۵/) یا تصویر عروسکهای سینمای وحشت را مرور کنید، یا اصلا چرا راه دور برویم، چهره «ایتی» را خاطرتان هست؟
ماجرا این است: همه کارهای عروسکی برای کودکان نیستند و همۀ عروسکهایی که برای کارهای کودکان ساخته میشوند و بین آنها محبوبیت پیدا میکنند، قرار نیست زیبا باشند، یا حتی اگر زیبایی در شخصیت آنها تعریف شده باشد قرار نیست در نگاه اول زیبا به نظر برسند، بلکه با افزودهشدن صدا و ویژگیهای شخصیتی به آنان است که کلیتی شکل میگیرد که در صورت موفقیت به نظر زیبا و دوستداشتنی میرسد. عروسکهایی که در نگاه نخست و بدون شناخت شخصیتشان زیبا (و نه با نمک یا گیرا) به چشم میآیند اغلب دست و پای نویسنده و کارگردان را میبندند. پرداخت شخصیت آنها بسیار سخت و حتی ناممکن میشود و جز معدودی ویژگی اخلاقی ثابت، نسبت دادن چیز دیگری به آنها دشوار است. یادتان باشد که حرکات چهره عروسک محدود است و از یک چهارچوب ثابت نمیتواند فراتر برود. با وجود این که ما میتوانیم چهرۀ بازیگری که مطابق معیارهای مد روز، با لبهای برجسته و چشمهای رنگی و دماغ سربالا زیبا تلقی میشود به کمک گریم تغییر دهیم، کم پیش میآید بازیگرانی با این چهرههای غالبا دستکاری شده نقشهای متنوعی را بر عهده بگیرند، چه برسد به عروسک که نه میشود چندان چهرهاش را تغییر داد و نه انتقال حس و حالهای متفاوت صرفا از طریق چهرهاش امکانپذیر است. چهره و ظاهر عروسک، درست مانند بازیگران یک نقش متناسب با آن شخصیتی ساخته میشود که برای آنها نوشته یا طراحی شده است و از آن جا که بودجه مجموعههای عروسکی در کشور ما بسیار بسیار (تا حدی غیرقابلباور) اندک است، گاهی اوقات عروسکساز ناچار است از اساس چهرهای را بیهویت در نظر بگیرد تا شخصیتهای مختلف بر او بنشیند، یا اصلا ممکن است سیاست کار این چنین اقتضا کند که یک عروسک، نقشهای متفاوتی را ایفا کند و در این صورت، طراحی چهرهای بیهویت که در هر نقش به کمک صدا و عوامل محیطی تیپ یا شخصیت تازهای پیدا میکند، معقولترین کار است.
اما بد نیست ببینیم که این گونه حملههای دسته جمعی بدون اینکه اصلا برنامهای را دیدهباشیم، شخصیتی را بشناسیم و یا اصلا بدانیم که در مورد کار کودک حرف میزنیم یا بزرگسال چه تبعاتی در پی دارد.
نخست اینکه ترکشهای حمله ما که با پیشفرض کاملا متفاوتی شکل گرفته و نوک پیکان آن احتمالا قرار بوده کسانی را نشانه بگیرد که طی سالها تلاش داشتهاند زن و زنانگی را به اشکال مختلف از عرصه عمومی حذف کنند، اکنون، ناخواسته جایگاه حرفهای فردی دیگر را هدف میگیرد. برای نمونه جایگاه حرفهای طراح و عروسکسازی دانا، خوشسابقه، خلاق، مسئولیتپذیر و باهوش مانند بنفشه بدیعی.
دوم اینکه تنها ثمره این نوع حملههای ندیده و نشناخته، بسته شدن بیشتر دست و پای نویسندگان و کارگردانان و طراحان است. به احتمال بسیار زیاد از این پس، شبکه قرآن روی زیبایی چهره عروسک تاکید ویژهای خواهد داشت و امکان ارائه شخصیتهای متنوع با چهرههای متفاوت اما در نگاه نخست نه چندان زیبا از طراحان سلب خواهد شد. اتفاقی که امیدوارم نیفتد.
و سوم اینکه، متاسفانه این شیوه انتقاد که غالبا به امید گشایش بیشتر مطرح میشود، بیش از هر چیز به محدودتر شدن فضا دامن میزند. دقیقا مشابه همان بلایی که بر سر لهجهها و زبانها در تلویزیون آمد، اعتراضهایِ گاه درست و گاه نادرست عموم، به حذف کامل زبانها و لهجهها در برنامههای تلویزیونی انجامید. اکنون بسیار دشوار است که بتوانی مدیران را قانع کنی که اجازه بدهند شخصیتی انسانی با تمام نقصها و حسنهایش گیلکی حرف بزند یا ترکی یا کردی. تقریبا غیر ممکن است که بتوانی در کاری داستانی در تلویزیون به مردم گیلان هشدار بدهی که آنقدر با کودکانتان فارسی حرف نزنید، گیلکی دارد از بین میرود. تردید نکنید که این قبیل حملهها نیز تنها به محدود شدن شکل و شمایل عروسکها و تنوع آنها خواهد انجامید نه به بازنمایی بهتر شخصیت زنان در آثار عروسکی. این حرف اصلا به معنای آن نیست که از ترس افتادن از چاله به چاه نباید اعتراض یا انتقادی صورت بگیرد، بلکه صرفا به معنای آن است که کمتر پیش میآید که در این روند کسی به فکر قانع کردن مخاطبان بیفتد، بلکه معمولا به سادهترین راه روی میآورند یعنی پاک کردن صورت مسئله و حذف هرچیزی که از آن پس ممکن است یادآور آن خاطره باشد.
۵۷۵۷
نظر شما