گفت و گو با وزیر کار و امور اجتماعی

سید ابراهیم علیزاده: حدود 18 ماه از حضورش در طبقه دهم وزارت کار و امور اجتماعی می گذرد. وزیری که شاید اولین ماموریتش معرفی شخص وزیر کار بود تا با این کار همه را درگیر مسئله اشتغال کشور کند. عبدالرضا شیخ الاسلامی از آن روز که گفت «من متولی اشتغال کشور نیستم» تا امروز که احساس می کند نهضت ایجاد اشتغال در کشور ایجاد شده است، روزهای پرفراز و نشیب اما آرام در تصور رسانه ها را داشت. این را از گفت وگوی یک ساعته او با خبرآنلاین می توان فهمید. او حتی برخلاف تصور، اهل چالش و نقد هم است، این را از پاسخ و سوال های او در استدلال کردن برای ملاک قرار دادن هفته ای یک ساعت کار کردن برای شاغل بودن می توان دید که در نهایت صراحتا می گوید: « ساحت دستگاه های دولتی و مدیران کشور به دور از این است که برای تحریف واقعیات و پوشش حقایق جامعه بخواهند خدای ناکرده تعاریف را دستکاری کنند». رییس سابق دفتر ریاست جمهوری هرچند با نقل مکان کردن به ساختمانی دیگر طبیعتا به اندازه گذشته به شخص اول دولت نزدیک نیست اما متمرکز کردن توجه کل دولت به اشتغال کشور خود نشان می دهد که چقدر بر رییس دولت نفوذ دارد. او قطعا مطلع ترین عضو کابینه در مورد سختی های برنامه رفع معضل بیکاری کشور است که از جزییات یک میلیون و 600 هزار شغل ایجاد شده در امسال تا نیاز به ایجاد 5/2 میلیون شغل در سال آینده سخن می گوید. وزیر کار همچنین در جایی از این گفت وگو این گونه به نرخ بیکاری کشور اشاره می کند: « طبق آخرین آماری که رییس جمهوری اعلام کرده اند، تعداد بیکاران کشور دو میلیون و 400 هزار نفر است که تقریبا در حد 10 درصد، نرخ بیکاری کشور ما را نشان می دهد.»

در کنار این، وی اذعان می کند که کسی ادعا نکرده بیکاری کشور حذف شده است و با توسعه آموزش عالی کشور نیز بیکاری فارغ التحصیلان کشور تنها به تعویق افتاده است. متن کامل این گفت و گو را می خوانید:

  آقای وزیر، طبق آخرین آمار ارائه شده از سوی شما، بیش از یک میلیون و 600 هزار شغل در کشور ایجاد شده است، جزییاتی از چگونگی ایجاد این میزان شغل می گویید؟

ما برای اینکه موضوع اشتغال را بتوانیم در کشور پیگیری کنیم در بین همه وزارتخانه ها و همین طور بین همه استانداران سهمیه ای را برای ایجاد اشتغال تعیین کردیم تا در مجموع این میزان شغل به میزان مورد نیاز سالانه باشد که با این اقدام به اهداف کاهش نرخ بیکاری برنامه یعنی به میزان هفت درصد هم بتوانیم برسیم. در اسفند ماه سال گذشته در این چنین روزهایی بود که ما در شورای عالی اشتغال که با حضور استانداران کشور برگزار شد، سهم  هر استان را برای ایجاد اشتغال در سال 89 تعیین کردیم و همه استانداران موظف شدند فعالیت های اشتغالزایی استان خود را با استفاده از همه ظرفیت ها، منابع و مدیریت خودشان به گونه ای به کار گیرند که آن میزان اشتغالی را که تعهد کرده بودند تحقق ببخشند. خوشبختانه فعالیت گسترده و وسیعی در سال 89 شروع شد و در واقع اشتغال محور همه فعالیت ها و کارهایی شد که در استان ها توسط مجموعه مدیریت استان ها پیگیری می شد و سایر فعالیت ها و اقدامات در حوزه های دیگر نیز در پرتو فعالیت های اشتغالزایی مورد توجه قرار می گرفت. چون ما اعتقاد داریم اگر اشتغال در کشور رونق بگیرد و مسئله بیکاری حل شود، بسیاری از مسائل ما در حوزه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی امنیتی هم برطرف می شود. به همین جهت اشتغال را موضوعی کلیدی و محوری برای فعالیت همه مدیران کشور قرار دادیم و همه متعهد شدیم در رابطه با اشتغال یک فعالیت متمایزی را نسبت به گذشته پیگیری کنیم که من از آن با تعبیر نهضت ملی اشتغال در کشور یاد می کنم.

 یعنی آغاز این نهضت ملی و شروع  این تصمیم گیری از سال 89 بود؟

در واقع می شود گفت که آن فعالیت منسجم و هدفمندی که در کشور با موضوعیت و محوریت اشتغال شکل گرفت در سال 89 بود. خوشبختانه عملکرد مدیران ما در کشور در این حوزه، علی رغم نارسایی هایی که ممکن بود در کنار آن به چشم بخورد عملکرد موفقی بود و آن مقادیر تعیین شده برای اشتغال را براساس گزارش های خود استانداران که برای ما فرستادند توانستیم محقق و حتی فراتر از میزان تعهد عمل کنیم.

 یعنی این میزان اشتغال از ابتدای امسال تاکنون ایجاد شده است؟

بله. از اول سال تا هم اکنون. ما برای سال 89 برنامه ریزی کرده بودیم یک میلیون و 100 هزار شغل ایجاد کنیم، در حالی که تا به حال که هنوز سال به اتمام نرسیده، براساس گزارش های استانداران بیش از یک میلیون و 600 هزار شغل در 11 ماهه امسال ایجاد شده که این اقدام نوید یک فعالیت گسترده ای که به زودی منجر به برطرف شدن معضل بیکاری در کشور شود را می دهد.

 با توجه به این رقم یک میلیون و 100 هزار شغلی که تعهد داده شده بود به این اندازه شغل در کشور ایجاد شود، آن وقت نرخ بیکاری به چند درصد می رسید؟

با محاسبات و براساس اطلاعات و آماری که که ما در آن زمان یعنی سال 88 داشتیم، تلقی ما این بود که اگر سالی یک میلیون و 100 هزار شغل ایجاد کنیم، تا پایان برنامه پنجم به نرخ بیکاری هفت درصد می رسیم. البته با یافته های جدید آماری و تحولاتی که در بازار کار به وجود آمد که بخش قابل توجهی مربوط به فارغ التحصیلان دانشگاهی است وضعیت تغییر کرد. در کنار این موضوع، خانم ها که تا پیش از این سهم و درصد بالایی از جمعیت فعال جامعه را شامل نمی شدند به این معنا که متقاضی کار نبودند، حالا دیگر به جهت تغییر فرهنگ های سنتی و بومی کشور به کار بیرون از خانه علاقه مند شده اند که این مقدار ورودی بازار کار ما را نسبت به گذشته افزایش داده است. به همین جهت هم هست که به هرحال میزان بیکاران کشور ما زیاد بوده است...

 برآورد شما از تعداد بیکاران کشور چقدر است؟

طبق آخرین آماری که رییس جمهوری اعلام کرده اند، تعداد بیکاران کشور دو میلیون و 400 هزار نفر است و تقریبا در حد 10 درصد، نرخ بیکاری کشور ما را نشان می دهد. چون اگر جمعیت فعال را 25 میلیون نفر در نظر بگیریم، حدود 5/2 میلیون بیکار به منزله 10 درصد نرخ بیکاری است که البته هرچند امکان دارد این نرخ در کشور ما نسبت به کشورهای دیگر پایین تر باشد اما ما باید تلاش کنیم که همین میزان را نیز کاهش دهیم.

اما نکته ای که من می خواهم بگویم آن که، ممکن است بعضی از دوستان و مردم گمان کنند که اگر این همه شغل ایجاد شده، پس چطور همچنان بیکاری در کشور وجود دارد. در این مورد باید بگویم کسی ادعا نکرده که بیکاری حذف شده است و دیگر بیکار در کشور نداریم. اتفاقا طبق آمارهایی که ما داریم، سالانه یک میلیون و 600 هزار نفر متقاضی کار وارد بازار کار می شوند. یعنی یک میلیون و 600 هزار شغل که در سال ایجاد کنیم، به نیاز ورودی های جدید بازار کار کشورمان پاسخ گفته ایم و شما تنها می توانید بینید که نرخ بیکاری ما ثابت بماند. بنابراین لازم است این گونه فعالیت ها همچنان تداوم یابند و تشدید شوند تا ما بتوانیم از روند ورودی های بازار کار جلو بزنیم و به آن نیازهای انباشته تقاضای کار در کشور هم پاسخ دهیم. یعنی می خواهم بگویم درست است که کار زیادی انجام شده اما توجه داشته باشید که ما اکنون در نقطه اوج منحنی ورودی های بازار کار هستیم...

 منظورتان متولدان دهه 60  است؟

بله. آن دسته از متولدان دهه 60 که اکنون وارد بازار کار می شوند. مخصوصا با توسعه آموزش های عالی تعداد زیادی از آن ها وارد دانشگاه شدند و بعد با توسعه تحصیلات تکمیلی، وارد دوره کارشناسی ارشد شدند و این بیکاری به تعویق افتاد. یعنی شاید آن بیکاری که مثلا قرار بود در دولت هشتم خودش را نشان دهد، با توسعه آموزش عالی به تعویق افتاد و در دولت نهم مجدد آموزش عالی به طرز چشمگیری توسعه یافت و باز هم این به تعویق افتاد تا هم اکنون که در این دو، سه سال آینده در شرایطی قرار گرفته ایم که بیشترین میزان ورودی به بازار کار را داریم. یعنی اکنون حدود یک میلیون و 600 هزار ورودی به بازار کار داریم، در حالی که سه سال دیگر میزان ورودی های به بازار کار به حدود 800 هزار نفر می رسد، معنایش این است که در آن موقع دیگر کار خیلی راحت تر می شود. چون اکنون ما باید هم برای آن دو میلیون و 500 هزار بیکار فعلی فکری کنیم و هم برای آن یک میلیون و 600 هزار نفری که سالانه وارد بازار کار می شوند، شغل ایجاد کنیم. یعنی اگر این را ظرف سه سال حساب کنیم، حدود دو میلیون و 500 هزار بیکار که اکنون داریم به اضافه متقاضیان ورود به بازار کار طی سه سال آینده، در مجموع تعدادشان به هفت میلیون و 300 هزار نفر می رسد. یعنی فرض کنید اگر ظرف سه سال آینده هیچ اشتغالی در کشور ایجاد نشود، ما حدود هفت میلیون و 300 هزار نفر بیکار داریم در حالی که اگر قرار باشد نرخ بیکاری کشور به حد مطلوب مثلا چهار درصد برسد، با توجه به جمعیت 25 میلیون نفری فعال کشور، تعداد بیکاران ما باید یک میلیون نفر باشد. یعنی اگر مثلا نرخ بیکاری را به چهار درصد که به منزله یک میلیون بیکار است برسانیم، ما ظرف سه سال باید حدود 5/6 میلیون شغل ایجاد کنیم.

یا آن طوری که برنامه ریزی شده و رییس جمهوری اعلام کرده اند که ظرف دو سال به جای پنج سال مطرح در برنامه پنجم، نرخ بیکاری را به هفت درصد می رسانیم، مجموع تعداد بیکاران کشور و متقاضیان جدید کار طی این دو سال پنج میلیون و 700 هزار نفر می شود که اگر قرار باشد نرخ بیکاری کشور به هفت درصد برسد و تعداد بیکاران یک میلیون و 750هزار نفر شود، باید بیش از چهار میلیون شغل طی این دو سال ایجاد کنیم که تقریبا به همان رقمی که جناب رییس جمهوری اعلام کردند، یعنی ایجاد سالانه حدود 5/2 میلیون شغل خواهیم رسید.

 فکر می کنید چقدر این رقم امکان تحقق دارد؟

این کار بزرگی است اما از نظر ما امکان پذیر است. چرا که اکنون تلقی ما این است که قطار اشتغالزایی در کشور روی ریل خودش قرار گرفته، به این معنا که ما اکنون می دانیم چه کار باید انجام دهیم. تا پیش از این، در کشور ما اشتغال متولی مشخصی نداشت. طبیعی هم بود، واقعا کسی نمی توانست در کشور متولی واحدی را تعیین کند اما با این برنامه ریزی و هماهنگی که انجام دادیم اکنون عملا همه مدیران کشور مسئولیتی در رابطه با اشتغال دارند. یعنی اکنون همه بخش های صنعت، کشاورزی و خدمات و همه مدیران کشور در رابطه با اشتغال کشور یک مسئولیتی دارند. تمام استانداران موظف هستند تلاش کنند تا آن سهمی که برای آن ها در زمینه اشتغال در نظر گرفته شده را محقق کنند. یعنی اکنون این 5/2 میلیون شغلی که بناست ما در سال 90 ایجاد کنیم را بین همه استان های کشور توزیع می کنیم و آن وقت همه آن ها موظف هستند این میزان سهم مقرر شده را تحقق ببخشند. این یک مطلب که اکنون همه مدیران کشور نسبت به اشتغال کشور مسئول هستند و این مسئولیت برای هرکدام به صورت مشخصی تعریف شده است، البته در گذشته هم مسئول بودند اما اشتغال محور فعالیت نبود. اکنون اشتغال محور فعالیت شده و همه هم مسئول هستند، الان مثلا شما می دانید که مدیر آب و فاضلاب یا مدیر جهاد کشاورزی شهرستان گناوه چقدر باید امسال شغل ایجاد کنند. یعنی این میزان شغلی که هدفگذاری شده در تمام نظام مدیریتی کشور و در تمام لایحه ها و سطوح توزیع شده است و بنابراین همه اکنون با اشتغال یک نسبتی و وظیفه ای پیدا کرده اند.

 به تسهیلات مورد نیاز هم اشاره کنید.

حالا عرض می کنم.  پس ببینید یکی از مهم های این کار این بود که زیر این خیمه اشتغال افراد بیایند جمع شوند و زیر بار اشتغال همه تن دهند. اکنون این اتفاق افتاده که به نظر من اتفاق مبارکی بوده، یعنی اگر شما تا یک سال و نیم یا  دو سال پیش به بنده هم می گفتید مسئول اشتغال هستید می گفتم نه، کمااینکه به صراحت بارها گفتم اما اکنون هیچ مدیری در کشور نمی تواند بگوید من در رابطه با اشتغال مسئولیتی ندارم. نکته کلیدی این است که اکنون همه نسبت به اشتغال مسئولیت پیدا کرده اند. نکته دوم اینکه به هر حال منابع بانکی باید مثل همه کشورهای دنیا در خدمت تولید و اشتغال قرار بگیرند که خوشبختانه به طور نسبی می توان گفت بانک ها درگیر کار هستند و فعالیت هایی را انجام می دهند. به هرحال منابع و ظرفیت های کشور محدودیت هایی دارند که اگر سیستم بانکی به میدان نیاید انتظاری نیست که با سرمایه گذاری صرفا بخش خصوصی ما بتوانیم این میزان شغل را شکل بدهیم.

 تجربه بانک ها به خصوص در مورد طرح بنگاه های زودبازده نشان داده که نمی توان چندان به سیستم بانکی اطمینان کرد، با توجه به این موضوع تضمینی برای همکاری بانک ها وجود دارد؟

البته آن تجربه که نشان داد می توان به ظرفیت بانک ها اعتماد کرد.

 اما در دو سال 87 و 88 تسهیلات آن چنانی به بنگاه های زودبازده داده نشد؟

نه. ببینید آن زمان دیگر فیتیله بانک ها پایین کشیده شده بود. یادتان می آید بحث دو قفله و سه قفله بانک ها...

 بله. اتفاقا من هم منظورم همین بود...

آنجا دیگر بانک ها وارد نشدند. عرض ما این است که اگر بانک ها وارد شوند مثل دو سال اولی که بنگاه های زودبازده رونق داشت و شما شاهد بودید که در آن زمان طبق گزارش هایی که داریم، 900 هزار شغل ایجاد شد. به هرحال منابع بانکی کمک می کنند اما حالا اینکه زودبازده یا دیربازده باشند، این ها یک بحث های ثانوی است. به هرحال منابع بانکی در خدمت امر اشتغال باید قرار بگیرند، بالاخره بانک ها وام به عنوان زودبازده ندهند به یک عنوان دیگر می دهند. قاعدتا آن منابع به یک کار و فعالیتی تبدیل می شود که معمولا با اشتغال هم یک نسبتی پیدا می کند.

 اما فکر می کنید در آن موقع چه اتفاقی رخ داد که منابع بانکی را دو قفله کردند و اکنون از آن عامل جلوگیری شود؟

این را البته باید مسئولان وقت جواب بدهند اما تلقی من این است که چون در کشور مقداری تورم روند صعودی به خود گرفته بود، تصمیم مسئولان بانک مرکزی بر این شد که برای مهار تورم مقداری سیاست های انقباضی به کار ببرند و این سیاست انقباضی طبعا منجر به این شد که دیگر از اعطای تسهیلات خودداری کنند و از سوی دیگر مقداری هم حجم معوقات آن ها بالا رفته بود و شاید منابع بانکی کفاف پرداخت های به روال سابق را به آن ها نمی داد.

 این را در نظر دارید که چه گونه اقدام کنید که این بار به مانند گذشته نشود و تورم روند صعودی به خود نگیرد؟

امیدواریم این طوری باشد. بله. ببینید اگر ما تسهیلات را بتوانیم به صورت مدیریت شده و دقیق به فعالیت های تولیدی بدهیم دلیلی ندارد تورم ایجاد شود.

 آقای دکتر! آن موقع هم نظارت وجود داشت.

خب، این ها دلایل مختلفی داشت. عرض می کنم اصل سوال را باید از آن ها بپرسید، این مقدار را بنده می دانستم، چون آن موقع من حتی وزیر کار هم که نبودم.

 این را می دانم اما چون یک تجربه برای کشور بوده است به آن اشاره کردم تا در آینده نیز مجدد با این مشکل مواجه نشویم؟

آن تورم فقط به خاطر بنگاه های زودبازده نبود. کسی که ادعا نکرد تورم آن زمان فقط به دلیل بنگاه های زودبازده بود. عوامل متعددی موجب تورم می شوند. در شرایط تورمی برای کنترل تورم یکی از راه ها این است که بانک ها انقباضی عمل کنند اما من معتقدم اگر عامل دیگری موثر نباشد و اعطای تسهیلات به صورت کنترل و نظارت شده به فعالیت های تولیدی به اصطلاح سازنده و منطقی در کشور اختصاص یابد، قاعدتا نباید اثر تورمی داشته باشد. چرا که این تزریق منابع، ما به ازای بیرونی هم دارد. در دلالی و بورس بازی و خرید ماشین و ملک که نمی رود، بلکه صرف کارخانه ای می شود که تولید می کند، وقتی تولید کرد این بازار خود را پیدا می کند که این نه تنها باعث تورم نمی شود، بلکه موجب رونق اقتصادی و حتی کاهش نرخ تورم می شود. بنابراین این مهم است که شما پول را در چه مسیری به جریان در بیاورید. این است که تعیین می کند موجب تورم می شود یا نه.

 به نظر می رسد نقش کنترل و نظارت از نظر شما خیلی مهم است. فکر می کنید وزارت کار هم در این حوزه وارد شود؟

ما مسئولیت نظارت بر منابع بانکی و تسهیلاتی که بانک ها می دهند، نداریم. مسئولیت نظارت بر مصرف منابع بانکی در مواردی که تعیین شده و بانک ها پرداخت می کنند، بر عهده بانک هاست. حتی در آن طرح بنگاه های زودبازده هم باز مسئولیت بانک ها در اعمال نظارت ساقط نشده بود. آنجا هم باز مسئولیت با خود بانک ها بود. حالا به نظرم وارد بحث بانک نشویم، چون بالاخره آن خودش صاحب دارد و خودشان جواب می دهند.

 بله. این درست است. اما از این سخنان شما می توان این گونه برداشت کرد که اگر طرح های اشتغالزایی شروع شدند و در این میان تسهیلاتی هم داده شد ولی در این حین، نظارتی صورت نگرفت و سرانجام کار متوقف شد، اصلا در این باره دیگر شما مسئول نیستید.

ببینید ما که این بحث را می کنیم معنایش این نیست که هر فعالیتی که در هر حوزه ای انجام می شود ما مستقیما در آن دخالت می کنیم. شما ممکن است از این نوع در بخش صنعت، کشاورزی و بازرگانی هم داشته باشید اما ما دیگر وارد آن حوزه نمی شویم، چون ما مسئولیتی نداریم. فرض بر این است که همه دستگاه ها در انجام وظایف و مسئولیت های خود همه ترتیبات قانونی و همه ملاحظات منطقی و همه واقعیت های موجود در کشور و مصلحت ها و شرایط را می سنجند و بعد اقدام می کنند. منتها این یک امر مسلمی است که به هر حال بانک ها باید به امر اشتغال زایی وارد شوند که تاکنون هم شده اند و ما هم در مجموع راضی هستیم. گرچه انتظار داریم تحرک بیشتری داشته باشند و یا هماهنگی بیشتری به وجود بیاید تا بتوانیم به اهدافی که تعیین کردیم برسیم. چون کار اشتغال یک کار جمعی است و همه مدیران کشور باید در آن مشارکت داشته باشند، از جمله سیستم بانکی باید همراهی خوبی داشته باشد، نه اینکه بانک ها تسهیلات نمی دهند بلکه تسهیلاتی که می دهند باید به صورت روشمند و هدفمند و در چارچوب برنامه ریزی هایی که در قالب شورای عالی اشتغال به عمل می آید باشد تا ما از هم افزایی همه تلاش ها و فعالیت ها و مدیریت ها که به عمل می آید زودتر و بهتر به اهداف اشتغالزایی آن برسیم.

نکته بعدی که از سخنان قبلی ام ماند، این است که خوشبختانه از سال آینده ظرفیت های صندوق توسعه ملی هم طبق سخنان رییس جمهوری در خدمت امر اشتغالزایی کشور قرار می گیرد. این منابع، منابع خوبی است. حدود 30 هزار میلیارد تومان اعتبار است که قاعدتا ورود این حجم نقدینگی به کشور مخصوصا به صورت نظارت و مدیریت شده یک تحرک بسیاری خوبی به بازار کار می بخشد و موجب رونق بازار کار می شود. به هرحال مجموعه داشته ها و امکانات ما و تجربه های خوبی که تاکنون کسب کرده ایم، بسیار ما را دلگرم می کند و امیدهای ما را برای رفع معضل بیکاری و تحقق یافتن اهداف ما در این بخش تقویت می کند.

 برای ایجاد آن دو میلیون و  500 هزار شغلی که قرار است در سال آینده ایجاد شود چه میزان اعتبار لازم است؟

ببینید من فکر می کنم اصلا این گونه ما نمی توانیم بحث را مطرح کنیم. چون یک نگاه خیلی ساده ای وجود دارد که هر شغلی نیازی به یک اعتبار و منابع دارد و پول می خواهد، در حالی که واقعا موضوع این طور ساده نیست. ما ظرفیت های خیلی زیادی در کشور داریم که بدون تزریق نقدینگی قابل توجه ای احیا می شود. ظرفیت های معطل و مغفولی در اشتغال وجود دارد که احیای آن ها خیلی درگیر مسائل مالی نیست. شما حساب کنید مثلا اگر ما مقررات صادرات و واردات را مقداری دستکاری کنیم و واردات را به کشور کنترل و مدیریت کنیم، این معنایش آن است که تولید داخل مزیت رقابتی پیدا کرده و طبعا برای بازار توجیه پیدا می کند و چرخ های آن کارخانه به حرکت درمی آید و هم شاغلان موجود کار خود را انجام می دهند و هم چه بسا افراد جدیدی به کار مشغول می شوند. یا اکنون برخی از کارخانه ها و تولیدی های ما هستند که کمتر از ظرفیت اسمی خودشان کار می کنند. در حد 60 درصد، 50 درصد و حتی 30 درصد. اگر این ها بازار مناسبی داشته باشند، چه در داخل کشور و چه در خارج کشور بدون اینکه نیاز اولیه منابع بانکی داشته باشند، می توانند تولید خود را افزایش دهند و اشتغال خود را هم توسعه بدهند. بنابراین مشکلات ما منحصر به منابع مالی نمی شود. به خیلی از موضوعات دیگری که جنبه نرم افزاری و در واقع شاید برنامه ریزی، مدیریتی و  قانون گذاری و نظایر آن دارد هم برمی گردد و البته مسائل مالی هم همچنان موضوعیت دارد.

 در همین مورد یکی از موضوعاتی که شما مدتی قبل مطرح کرده بودید بحث توجه به نظام استاد ـ شاگردی بود. برخی کارشناسان این گونه برداشت کرده اند که گویا قرار است همان پادوها که در این نظام گنجانده شده اند هم دیگر شاغل محسوب می شوند و ما شاهد تعریف جدیدی از شاغلان و گروه جدیدی از شاغلان خواهیم که در این بخش هستند.

ببینید اشتغال یک تعریف کاملا دقیق و علمی بین المللی دارد. این که یک موضوع کاملا روشنی است. ما که نمی توانیم مثلا برای خودمان یک تعریفی ارائه و براساس آن عمل کنیم. در همه دنیا برای اشتغال یک تعریفی به کار می رود و در هر جای دنیا وقتی می گویند نرخ بیکاری و یا جمعیت فعالان به چه میزان است، کاملا معلوم است که منظور چیست. این یک معنای گنگ و مبهمی ندارد. بنابراین به نظرم وارد این ها نشویم چون این ها حاشیه است اما بحث نظام استاد ـ شاگردی یک هدف دیگری را دنبال می کند که در مورد آن توضیح می دهم.

ببینید ما اعتقاد داریم یکی از مشکلات در توسعه بازار کار و عامل گسترش یا افزایش نرخ بیکاری نداشتن مهارت و توانمندی افراد برای انجام کار است. یعنی شما می بینید فرد دانشگاه می رود و درس می خواند و مدرک لیسانس یا فوق لیسانس می گیرد اما وقتی از دانشگاه بیرون می آید و از او می پرسیم که چه کاری می توانی انجام دهی، می گوید من توانایی انجام کاری را ندارم. او فقط می تواند احیانا پشت میزی بنشیند و یک کار پشت میزی انجام دهد. تازه اگر مهارت انجام آن کار را هم داشته باشد.

بنابراین ما از ابتدای حضورمان در وزارت کار مهارت را به عنوان یکی از موضوعات مهم و کلیدی در بازار کار مطرح کردیم و گفتیم ما برای اینکه یک بازار کار فعال و قابل رشد و بهره ور و رقابت پذیر داشته باشیم لازم است نیروی کار ما مهارت یعنی توانایی انجام کار داشته باشد. به هرحال شما و بنده و هرکسی که مشغول به کاری هستیم همه یک کاری را می توانیم انجام دهیم. این را شما داشته باشید. ما عرض مان این بود که باید نظام مهارت در کشور را رونق دهیم و تقویت کنیم و توسعه دهیم. ما در قالب این نظام کارهای مختلفی می توانیم انجام دهیم.

در گذشته در کشور ما یک نظامی بود به نام نظام استاد ـ شاگردی که به صورت سنتی افراد در مراکز و کارگاه ها آموزش می دیدند. مثلا شما می دیدید در همه کارگاه های درودگری یکی، دو جوان هستند که یا تابستان شاگردی می کردند و یا این که اصلا درس خود را ترک کرده بودند و آنجا آموزش می دیدند و سپس به تدریج خود یک استاد می شدند و مبادرت به راه اندازی یک کسب و کار شخصی برای خود می کردند. یعنی این نظام استاد ـ شاگردی باعث می شد یک کارگر معمولی مثلا یک کارگر بنا بعد از مدتی به یک استاد تبدیل شود. در حالی که ممکن بود اصلا سوادی هم نداشته باشد.

 حال می خواهید این افراد را شاغل محسوب کنید؟

نخیر. عرض می کنم. ببینید اصلا این را با اشتغال قاطی نکنید. ما می گوییم این نظام آموزش مهارتی است و یک سیستم آموزش مهارتی است که در کشور ما به صورت سنتی وجود داشت. حتی کسبه یک افرادی داشتند که اسم آن ها را شاگرد می گذاشتند، حالا شما اسم آن را پادو یا هرچیز دیگری می گذارید، این ها مهم نیست. بالاخره او یک شاگرد است و مهارت های کسب و کار را یاد می گرفت و بعد از چند سال به نقطه ای می رسید که می توانست از پس یک کار برآید. در گذشته ما این سیستم را داشتیم. اما با قانون کار که می گفت هر شاگردی که در مغازه ای کار می کند، دیگر کارگر محسوب می شود و مشمول قانون کار است، بسیاری از افراد، دیگر استطاعت به کارگیری از این قبیل افراد را نداشتند. چون تا دیروز آن فرد برای آن استاد، یک شاگرد بود و می آمد با یک حقوق حداقلی که مورد توافق دو طرف بود کار می کرد که هم آن شاگرد یک کاری یاد می گرفت و هم یک کمک هزینه ای دریافت می کرد. اکنون در شرایط جدید همه آن شاگردها را بیرون کردند و شاگرد جدید هم نگرفتند. هم آن ها بیکار شدند و از آن حداقل حقوق محروم شدند و هم دیگر این مسیر آموزش مهارتی به صورت نسل به نسل یا استاد ـ شاگردی قطع شد. یعنی الان هرکسی اگر بخواهد یک مهارتی را فرا بگیرد باید در یک موسسه آموزشی ثبت نام و پولی پرداخت کند، در حالی که فرهنگ ما هنوز به آن سمت نرفته و تمکن مالی هم نوعا در آن حدی نیست که افراد پول بدهند تا یک آموزشی را فرا بگیرند. یعنی اکنون واقعا مسیر ارائه آموزش های مهارتی یا حرفه آموزی ما تقریبا مسدود شده است. ما می گوییم چرا این را بسته اید؟ این که خیلی خوب بود. تا پیش از این ما می دیدیم در خیلی از مغازه ها شاگرد وجود داشت و کار هردو راه می افتاد.

 آن وقت چگونه می خواهید این استادها را تشویق کنید که دوباره شاگرد بگیرند؟

ما می گوییم آن نظام را احیا کنیم و چرا ما باید نظامی به این خوبی که بر مبنای روابط انسانی در یک ملت با فرهنگ، یک ملت دیندار و پایبند به اصول اخلاقی بوده را منسوخ کنیم. البته اگر این کار نواقصی هم داشت این را باید برطرف کنیم. برای آن یک ضابطه ای بگذاریم و آن را روشمند و قانونمند کنیم.

 این مکانیزم را چگونه می خواهید ایجاد کنید؟

 این کار سختی نیست. ما می توانیم این را طراحی کرده و برای هر شغلی یک دوره آموزشی تعریف کنیم که مثلا فرض کنید در یک رشته فردی دو سال آموزش ببیند و بعد از آن، دیگر کارگر محسوب شود. برای این کار فرد به مرکز ملی مهارت که تاسیس خواهیم کرد مراجعه و خودش را معرفی می کند و ما هم او را به فلان کارگاه معرفی می کنیم تا او پس از مشغول به کار شدن در آنجا به مدت مثلا دو سال و با یک پول توجیبی، کاری نیز یاد بگیرد.

 یعنی فرد کارجو محسوب می شود؟

بله. یعنی شما خیلی از کارها و حرفه های پیشرفته یاد می گیرید و بعد از یک سال یا دو سال برحسب نوع آن فعالیت، به یک مرحله ای می رسید که به شما یک مدرک و گواهی نامه ای داده می شود که مثلا شما یک جوشکار حرفه ای هستید. متناسب با آن شما به تدریج می توانید اشل حقوقی داشته باشید و رشد کنید تا به یک مقطعی که رسیدید از نظر ما شما دیگر توانایی انجام کار را دارید و اگر قرار باشد که در همان کارگاه ادامه دهید شما دیگر یک کارگر محسوب می شوید و اگر هم خواستید در بیرون از آن واحد کسب و کاری راه اندازی کنید، ما حمایت می کنیم و تسهیلات و مجوز می دهیم.

 پس آن فرد که کارجو است، در مدت کارجویی شاغل محسوب نمی شود؟

شاغل محسوب نمی شوند. بلکه کارآموز و مهارت جو هستند.

 *یعنی این افراد نه شاغل هستند و نه بیکار؟

نگویید شاغل. الان تعریف یک دانشجو چیست؟ ببینید او شاغل نیست، او هم دارد کار یاد می گیرد مثل یک دانشجو و شاغل محسوب نمی شود. ببینید ما دنبال پاک کردن صورت مسئله نیستیم. ما دنبال این هستیم که افراد کشور قابلیت و توانایی انجام کار حرفه ای داشته باشند. در غیر این صورت اگر شما نروید در این سیستم ها و کار مهارتی  و حرفه ای یاد نگیرید تا 100 سال دیگر باید بیکار بچرخید. در حالی که اگر فرد در کارگاه چند ماه کار یاد بگیرد، صرف نظر از اینکه حقوقی دارد یا ندارد، آن فرد دیگر توانایی انجام کار را کسب می کند. آن وقت برای این آدم ها کار وجود دارد.

 اما این تز شما زمانی می توانست نتیجه بخش باشد که ما یک فرصت چندساله داشته باشیم. فکر نمی کنید در این مقطع که متقاضیان کار ما در اوج منحنی سنی هستند، این کار چندان جواب ندهد؟

نه. این موضوع جدای از بحث است. ببینید این را که من عرض می کنم جدای از نیاز همیشگی ماست. فرض کنید اصلا ما مشکل بیکاری در کشور نداریم. آیا غیراز این است که افرادی که می خواهند وارد بازار کار شوند، باید توانایی انجام کار داشته باشند. هرفردی که به سنی می رسد که می خواهد کار کند و تشکیل خانواده دهد، باید درآمدی داشته باشد. اما اینکه می خواهد به سر کار برود آیا فقط با مدرک لیسانس می شود کاری کند؟ او اول باید بتواند بگوید توانایی انجام چه کاری را دارد که من او را به آن کار بفرستم. ولی هرچه که من بگویم، می گوید توانایی انجام آن را ندارم. پس این فرد بیکار نیست، بلکه کارنابلد است. او باید اول بگوید چه کار می تواند انجام دهد و بعد بگوید بیکار هستم. ببینید کسی که کار بلد نیست نباید بگوید من بیکار هستم باید بگوید من کار بلد نیستم. این نکته بسیار مهمی است که اتفاقا وظیفه وزارت کار این بخش است. ما که مسئول اشتغال کشور نیستیم، ما مسئول توانمندسازی نیروی انسانی هستیم.

 می دانم، این همان حرفی است که همیشه می زنید...

بله. یعنی همان حرفی که من دائم تکرار می کنم. ما معتقدیم که اگر ما بتوانیم جوانان مملکت را ماهر کنیم، صاحب مهارت و توانا کنیم، اصلا این ها دنبال کار نمی گردند، خود به خود کار به وجود می آید.

 فکر می کنید چه میزان از بیکاران کشور ما بیکارانی هستند که مهارتی ندارند؟

ما که عددی نداریم، اما برداشت من این است که نسبت آن خیلی بالاست. یعنی نوعا فارغ التحصیلان دانشگاهی که بیکار هستند این گونه اند.

 البته افزایش نرخ بیکاری فارغ التحصیلان کشور هم این را نشان می دهد.

بله.  ببینید الان من به یک آماری اشاره می کنم. ما یک سفری چند روز قبل به یکی از استان ها داشتیم که نرخ بیکاری افراد دیپلم و پایین تر، زیر یک درصد بود، اما نرخ بیکاری لیسانس و بالاتر بیش از 20 درصد بود. معنای این چیست؟ معنای آن این است که آن کسی که دیپلم هست یا زیر دیپلم، این فرد توقعی ندارد، برای خودش کلاس و نمی دانم از این گونه چیزهای کاذب قائل نیست و می گوید که من می خواهم کار کنم و همه کار می کند اما وقتی لیسانس گرفت، آن وقت یقه سفید می شود. باید کت و شلوار بپوشد و کیف سامسونت دستش بگیرد و به اداره برود، این طوری که نمی شود. مگر ادارات ما چقدر گنجایش دارند؟ بعد از انقلاب، جمعیت ما دو برابر و کارمندان اداری ما 5/4 برابر شدند. چقدر ما می توانیم در ادارات و دستگاه های دولتی نیرو وارد کنیم؟ همین الان ما با مازاد نیرو مواجه هستیم.

 منظورتان در بخش دولتی است؟

بله. در بخش دولتی. با مازاد نیرو مواجه هستیم. عرض من این است که ما نیازمند این هستیم که افراد ما توانمند شوند. همه کشورهایی که توانستند بر مشکلات اقتصادی و معضل بیکاری فائق بیایند، روی توسعه منابع انسانی به معنای افزایش آموزش های مهارتی خود حساب کرده و سرمایه گذاری کردند و این را توسعه دادند و نتیجه هم گرفتند. اتفاقا هم اکنون توجه ای که در کشورهای پیشرفته و صنعتی دنیا به آموزش های فنی و حرفه ای می شود، بسیار بیشتر از آموزش های تئوری و آکادمیک است. ما توانمندسازی نیروی انسانی را صرفا در گسترش مراکز عالی آموزشی جستجو کرده ایم. در حالی که مراکز عالی آموزشی هرچند خیلی خوب است اما این باید به سمت آموزش های مهارتی برود. یعنی افرادی که از دانشگاه فارغ التحصیل می شوند، باید به سمت مهارت آموزی بروند. به همین دلیل شما می بینید در رشته های پزشکی همه فارغ التحصیلان آن، توانایی انجام کار را دارند. چون در حین تحصیل کار هم کرده اند و آموزش و کار تخصصی با هم توام بوده است. فارغ التحصیل این رشته، همان روز اول بعد از فراغت از تحصیل می تواند کار کند و توانایی انجام کار را دارد. اما در رشته های علوم انسانی این گونه نیست. البته در رشته های مهندسی باز وضعیت خوب است. به همین دلیل شما می بینید مهندس های ما نوعا بیکار نیستند. ما باید بتوانیم این موضوع را برای جوانان جا بیندازیم که برادر عزیز! اگر جنابعالی کار یاد بگیری، دیگر بیکار نخواهی بود.

 بحث مهارت یکی از راه هایی است که در اشتغال کشور می تواند موثر باشد. در کنار این، از زمان ورود شما به وزارت کار ما دیدیم که شما چند طرح برای اشتغالزایی مطرح کردید. گفتید بنگاه های زودباده را ادامه می دهید و یا بحث مشاغل خانگی را و بعد بحث دورکاری و ایجاد اشتغال از طریق تعاونی ها را مطرح کردید. به عبارتی چند طرح برای اشتغال در کشور مطرح شد. می خواهم بدانم سیاست اصلی اشتغالزایی که دولت می خواهد پیگیری کند چیست و یا بهتر بگویم حجم عمده مشاغل کشور از طریق کدام سیاست ایجاد خواهد شد؟

اشتغال که فقط از یک مسیر دنبال نمی شود. صدها مسیر ممکن است وجود داشته باشد که اشتغال از طریق آن پیگیری شود. بالاخره ما حتی اگر یک ظرفیت اشتغالزایی را در کشور مشخص کنیم، از آن دریغ نمی کنیم. ولو یک شغل اما اینکه نوعا چگونه است به هرحال فعالیت های اصلی ما در کشور بخش های کشاورزی و صنعت و خدمات است که این قاعدتا بر حسب نیاز کشور و منابع و مدیریت و امکانات توزیع می شود. البته ما برای اینکه نقشه راه شفاف و روشنی برای اشتغالزایی و سرمایه گذاری در کشور داشته باشیم، از ابتدای کارمان در وزارت کار موضوع تهیه و تدوین سند ملی توسعه اشتغال را مطرح کردیم. یعنی برای اولین بار در این کشور با یک کار عالمانه و کارشناسانه و بهره گیری از استادها و افراد با تجربه اجرایی کشور و همین طور با مشارکت استانداران داریم اسناد توسعه هم بخشی و هم استانی را تهیه می کنیم که در همه مناطق کشور سرمایه گذاری ها متناسب با نیازها، مزیت های نسبی، امکانات، منابع نیروی انسانی، مجموع امکانات و شرایط انجام بگیرد تا بازدهی درستی داشته باشد و پراکنش این ها به لحاظ جغرافیایی و دسترسی آن ها به بازار مطلوب باشد.

 پس همه سیاست ها را با هم خواهید داشت؟

بله. یعنی این سند کار بسیار مهم و کلیدی است که باعث می شود اشتغال و سرمایه گذاری در کشور به صورت مطمئن و پایدار و با بازدهی خوبی باشد و از دوباره کاری ها و موازی کاری ها و اتلاف و اسراف منابع و امکانات جلوگیری شود.

 بنگاه های زود بازده دوباره کاری نیست؟

نه دیگر. ببینید درهمین بنگاه های زودبازده ما باید بیاییم تعریف کنیم که در هر استانی چه مزیت های نسبی وجود دارد. ترجیحات ما برای سرمایه گذاری کجاست. مثلا فرض کنید در یک منطقه سردسیر اصلا کشت گلخانه ای توجیه دارد؟ ندارد. چون آنجا باید با صرف انرژی خیلی زیاد فضا را گرم کنید. اما در یک منطقه گرمسیر حتما توجیه بییشتری دارد. تا پیش از این در کشور ما زمانی که یارانه ها هدفمند نشده بود و در اختیار همه بود، هرکسی در هر نقطه کشور کشت گلخانه ای می توانست راه اندازی کند و مثلا برای تولید یک کیلو خیار در یک منطقه سردسیر یک لیتر گازوئیل مصرف می کرد و یک لیتر گازوئیل به نرخ جهانی مثلا فرض کنید حدود هزار تومان بود اما برای او فقط300 تا 400 تومان به عمل آوردن خیار هزینه داشت و این خیار را در بازار کیلویی 800 تومان عرضه می کرد. یعنی در واقع ما گازوئیل می فروختیم، ما خیار نمی فروختیم.

 پس می خواهید همه سیاست های اشتغالزایی را با هم داشته باشید؟

همه را با هم داریم. چون ببینید اصلا اشتغال یک امر فرابخشی و بین بخشی است و همه اطراف قضیه به آن مرتبط می شوند. یعنی ما نمی توانیم فقط پول تزریق کنیم، بلکه باید بگوییم این پول کجا برود، دست چه کسی برود؟ آیا این پول توجیه اقتصادی و بازار دارد؟ یا خیر؟ آیا نیروی انسانی در این بنگاه وجود دارد؟

 به عنوان موضوع آخر می خواهم در مورد تعریف شاغل و نظر کارشناسی شما درباره این تعریف فرد شاغل که هفته ای یک ساعت کار می کند و شاغل محسوب می شود را بدانم. البته قبل از آن بگویید آیا آماری دارید که چند درصد افراد شاغل محاسبه شده در آمارها همین کسانی هستند که هفته ای یک ساعت کار می کنند؟

این ها را به نظرم از مرکز آمار باید بپرسید.

 پس نظر کارشناسی خودتان را در مورد این تعریف بگویید.

ببینید اشتغال یک موضوع نوپدید نیست که بخواهیم تعریفش کنیم و در آن بمانیم. سال هاست بر روی این موضوع کار شده است. حداقل از سال تاسیس سازمان جهانی کار تاکنون که حدود 100 سال می شود، حتما اولین موضوعی که در این سازمان تعریف شده، اشتغال بوده است. در طی این 100 سال، این موضوع در تمام دنیا با حضور همه کارشناسان و دست اندرکاران پرورده و پخته شده تا به اینجا رسیده است. همه دنیا به صورت واحد دارند از آن استفاده می کنند. دلیلی ندارد بخواهم بر روی آن مناقشه کنم.

 من منظورم با توجه به ویژگی های کشور خودمان است.

البته من بر این موضوع مسلط هستم و کاملا هم توجیه هستم و استدلال دارم و تایید هم می کنم اما دلیلی ندارد وارد آن شوم. به شما خیلی ساده بگویم، آیا شما کسی را که در هفته یک ساعت کار می کند می شناسید؟

 من خودم شخصی را که فقط هفته ای یک ساعت کار کند نمی شناسم...

الان همه کسانی که شما می شناسید که یک ساعت کار می کنند، حتما 40 ساعت هم کار می کنند. غیر از این است؟

 نه دیگر این گونه نیست. کسانی هستند که کمتر کار می کنند.

30 ساعت کار می کنند...

 نه. پایین تر هم هست.

اصلا 20 ساعت. هرچقدر ساعت. شما چند ساعت کار کرده را شاغل می دانید؟

 در این گونه موارد می توان کسانی را پیدا کرد که در حین تحصیل تنها چند ساعت در هفته کار می کنند.

نه. دانشجو اصلا جزو جمعیت فعال محسوب نمی شود. ببینید دانشجو را محاسبه نکنید.

 اصلا دانشجو نه. کسی که طی هفته چندین ساعتش برای فراگیری آموزش هایی غیردانشگاهی و چند ساعتش برای کار کردن صرف می شود چطور؟

نه دیگر. ببینید طرف یا دانشجو هست یا دانشجو نیست.

 یعنی دانشجو به هیج وجه جزو جمعیت فعال محسوب نمی شود؟

نه دیگر نیست. دانشجو دانشجوست. دانشجو خودش یک فعالیت است. حالا نمی گویم یک شغل اما یک فعالیت است. حالا با مسامحه شما می توانید فرض کنید یک شغل است. سرباز هم همین طور است. خیلی ها هستند که حالا همین طوری برای خودشان یک کارهایی را انجام می دهند. اما منظور من این است که یک فردی که اکنون دارد زندگی اداره می کند و دنبال کار و درآمد اقتصادی است. آیا شما می شناسید این فقط در هفته یک ساعت کاری گیرش بیاید؟

 خب کاری نیست که فقط هفته ای یک ساعت وجود داشته باشد.

خب دقیقا به همین دلیل است. البته این موضوع چندین دلیل دارد اما من دارم به یکی از آن ها اشاره می کنم. آن مجموعه یا کسی که این را ملاک گرفته، گفته اگر من یک ساعت را نگیرم چند ساعت را بگیرم؟ دو ساعت را در نظر بگیرم خوب است؟ می گویند دو ساعت نمی شود و او می گوید، سه ساعت را در نظر بگیرم؟ باز هم می گویند نخیر و او مجدد می گوید 40 ساعت را در نظر بگیرم؟ و آن ها هم تایید می کنند. سپس آن شخص می گوید من یک وکیل می شناسم که هفته ای 12 ساعت کار می کند و 10 برابر بقیه هم درآمد دارد، حال او شاغل است یا نه؟ و در پاسخ گفته می شود بله این فرد شاغل محسوب می شود. بعد پرسیده می شود که اگر ملاک را کمتر و به میزان 10 ساعت هم بگیریم باز پزشکی هست که هفته ای یک عمل جراحی انجام می دهد که دو برابر آن وکیل هم درآمد دارد، آن وقت او شاغل نیست؟ در پاسخ نیز گفته می شود که چرا او هم شاغل است. این ادامه پیدا می کند تا به یک ساعت می رسد. اما این جا یک سوال جدی پیش می آید. می گوید اگر فرد یک ساعت کار کند شاغل محسوب می شود؟ که پاسخ می دهند با یک ساعت که نمی شود پولی درآورد. این گونه که نمی شود. در پاسخ به این هم گفته می شود که فرض کنید اگر من یک کارگر ساده هستم و یک ماشین سیمان را ظرف یک ساعت خالی می کنم، آیا این شغل محسوب می شود؟ می گوییم بله. چون آدمی که توانایی کار را دارد و ظرف یک ساعت سیمان های ماشین را خالی کرده و مثلا طی یک ساعت سه هزار یا پنج هزار تومان گرفته، حتما یک ماشین سیمان دیگر هم می آید و او آن ها را هم خالی می کند. یعنی معلوم می شود این فرد آماده به کار است و زمینه کاری هم برایش فراهم می شود، پس این فرد معمولا مشغول به کار است. اصلا یک کارگر ساده ساختمانی، حتی اگر یک روز هم سر کار برود، هشت ساعت می شود، نه یک ساعت. پس آن کسی که این تعریف را ارائه کرده نظرش بر این بوده که آن کسی که یک ساعت در هفته کاری گیرش آمد، معنایش این است که می تواند ساعت های دیگر هم کار کند. علی القاعده این درآمدش در می آید.

 اما با این کار این موضوع به ذهن می آید که هنگام محاسبه بیکاران اگر هرکسی بگوید تنها هفته ای یک ساعت کار می کند شاغل محسوب خواهد شد؟

نه. من الان یک مورد دیگر بگویم. آمارها و بررسی ها نشان می دهد بین کسانی که هفته ای یک ساعت کار می کنند و کسانی که هفته ای کامل کار می کنند، حالا شما هفته ای 40 یا 30 ساعت در نظر بگیرید، تفاوت نرخ بسیار ناچیز است. یعنی الان بروند و آمارگیری کنند و بگویند که اصلا ملاک ما هفته ای 30 ساعت باشد و بعد از همان افراد با ملاک هفته ای یک ساعت این سوال پرسیده شود، تفاوت این ها در حد یک درصد است. یعنی اتفاقا این را تایید می کند که اگر کسی یک ساعت کار کند، هفته ای 30 ساعت هم کار می کند، پس 20 ساعت هم کار می کند و پس 40 ساعت هم می تواند کار کند، مهم آمادگی و توانایی انجام کار است. اگر کسی آماده انجام کار باشد و توانایی انجام کار را داشته باشد و جویای کار هم باشد، یک ساعت کار برای او پیدا شود، حتما ساعات بیشتری هم برایش کار پیدا می شود. این مفروضاتی بوده که در تعریف بیکاری و یا شغل و شاغل، سازمان جهانی کار به صورت واحد در همه جای دنیا اعمال کرده است. تعریف بیکاری و شغل در کشور ما که توسط وزیر کار یا رییس مرکز آمار و یا یک نهاد دولتی انجام نشده که بگوییم این سیاسی بوده است. البته ساحت دستگاه های دولتی و مدیران کشور به دور از این است که برای تحریف واقعیات و پوشش حقایق جامعه بخواهند خدای ناکرده تعاریف را دستکاری کنند. یک تعریف دقیق و علمی است و سازوکار تغییرش هم تعریف شده و هر وقت که تغییر دهند ما هم تغییر می دهیم.

/32

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 137621

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 9 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام MY ۰۹:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۱/۰۸
    0 0
    بخصوص با رتبه 137 کشورمان در ایجاد فضای کسب و کار میتوان حدس زد که سال 90 سالی نکوست D:
  • بیکار IR ۰۸:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۱/۲۹
    0 0
    آقای وزیر سخنت از جای گرم بیرون میاد چطور آقای محبوبی مد یرعامل شرکت ... خودش دهها نفر بازنشسته در حوزه مدیریتی جذب نموده در صورتیکه جوانان بیکار در قد مگاه بیکاری یک و دو میروند و حتی برایجذب نیرو تا کید داشته مانع از خود دولت است . بیائید بگید هیچ مدیری حق سلب مسئولیت در اشتغال را ندارند .