وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ کَافٍ لَکَ فِی الْأُسْوَهِ؛
برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام را الگوی خود قراردهی
وَ دَلِیلٌ لَکَ عَلَی ذَمِّ الدُّنْیَا وَ عَیْبِهَا؛
و – این راه و رسم- راهنمایی است برای تو در نکوهش و عیب دنیا
وَ کَثْرَهِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا؛
و بی اعتباری و بدیهای بسیارش
إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا؛
چه، دنیا را از هر سو از هر سو از پیامبر گرفتند
وَ وُطِّئَتْ لِغَیْرِهِ أَکْنَافُهَا؛
و به غیر او سپردند
وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا؛
و او از شیر این مادر-دنیا- ننوشید
وَ زُوِیَ عَنْ زَخَارِفِهَا؛
و از زیورها و زینتهای آن فاصله گرفت
….
فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ؛
پس به پیامبر پاکیزهات اقتدا کن
فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَهً لِمَنْ تَأَسَّی؛
که راه و رسم او الگویی است برای آنها که در پی الگویی هستند
وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّی؛
و موجب فخر و عزت است برای کسی که خواهان عزت باشد
وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ؛
و محبوبترین بندگان نزد خدا، آنهایی هستند که به پیامبرشان اقتدا کنند و در راه او گام بردارند
قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً؛
به اندازه ضرورت از دنیا بهره گرفت
وَ لَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً؛
و هرگز تمایلی به آن نشان نداد
أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا کَشْحاً؛
پهلویش از همه مردم لاغرتر
وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً؛
و شکمش از همه خالیتر بود
عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا؛
دنیا بر او عرضه شد
فَأَبَی أَنْ یَقْبَلَهَا؛
ولی آن را نپذیرفت
وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَیْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ؛
چیزی را که میدانست مبغوض خداست، مبغوض می شمرد، چیزی را که نزد خدا حقیر است، حقیر میدانست. و چیزی را که نزد او خرد و بیمقدار است، کوچک میشمرد
وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِینَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَکَفَی بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّهً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ؛
برای مخالفت ما با خدا و سرپیچی از فرمانش همین کافی است که در ما چیزی جز محبّت به آن چه مورد خشم خدا و رسولش است، و بزرگ شمردن آنچه خدا و رسولش آن را کوچک شمردهاند وجود نداشته باشد
وَ لَقَدْ کَانَ (صلی الله علیه وآله) یَأْکُلُ عَلَی الْأَرْضِ؛
و همانا پیامبر «که درود خدا بر او و خاندانش باد» بر روی زمین مینشست و غذا میخورد
وَ یَجْلِسُ جِلْسَهَ الْعَبْدِ؛
و چون بندگان مینشست
وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ؛
با دست خود پارگی کفشش را وصله میزد
وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ؛
جامه خود را به دست خود میدوخت
وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ؛
بر خر بی پالان سوار میشد
وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ.
و دیگری را بر پشت خود سوار میکرد
وَ یَکُونُ السِّتْرُ عَلَی بَابِ بَیْتِهِ فَتَکُونُ فِیهِ التَّصَاوِیرُ، فَیَقُولُ یَا فُلَانَهُ لِإِحْدَی أَزْوَاجِهِ غَیِّبِیهِ عَنِّی، فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ ذَکَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا؛
پردهای بر در خانه او آویخته بودند که نقشها و تصویرهایی در آن بود، به یکی از همسرانش فرمود، این پرده را از برابر چشمان من دور کن که هرگاه نگاهم به آن میافتد به یاد دنیا و زینتهای آن میافتم
فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ؛
قلباً از دنیا روی برگردانده بود
وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ؛
و یاد دنیا را در وجود خود میرانده بود
وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ؛
و دوست داشت زینت دنیا از برابر چشمش پنهان بماند
لِکَیْلَا یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً وَ لَا یَعْتَقِدَهَا قَرَاراً؛
تا از آن – دنیا – لباس فاخری تهیه نکند و آن – دنیا – را قرارگاه دائمی خود نداند
وَ لَا یَرْجُوَ فِیهَا مُقَاماً؛
و در آن امید درنگ نداشت
فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ وَ غَیَّبَهَا عَنِ الْبَصَر؛
پس علاقه به دنیا را از خود بیرون کرد، و دل از دنیا بر کند، و چشم از دنیا پوشاند
وَ کَذَلِکَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ أَنْ یُذْکَرَ عِنْدَهُ؛
و چنین است کسی که چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، یا نام آن نزد او بر زبان آورده شود
وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ مَا یَدُلُّکَ عَلَی مَسَاوِئِ الدُّنْیَا وَ عُیُوبِهَا؛
در سیرت زندگانی رسول خدا نکاتی وجود دارد که رهنمای تو به زشتیها و عیبهای دنیا است
إِذْ جَاعَ فِیهَا مَعَ خَاصَّتِهِ؛
آنگاه که با نزدیکان خود گرسنه به سر میبرد
وَ زُوِیَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِیمِ زُلْفَتِهِ؛
و با آن که مقام و منزلت بزرگی داشت، زینتهای دنیا از دیده او دور ماند
فَلْیَنْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ أَکْرَمَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) بِذَلِکَ أَمْ أَهَانَهُ؟
پس هر انسان بصیر و آگاهی باید بر مبنای خرد خویش بیندیشد که آیا خدا محمد «که درود خدا بر او و خاندانش باد» را به داشتن این سیرتها گرامی داشته یا خوار کرده؟
فَإِنْ قَالَ أَهَانَهُ فَقَدْ کَذَبَ وَ اللَّهِ الْعَظِیمِ بِالْإِفْکِ الْعَظِیمِ؛
اگر بگوید که او را خوار کرده، سوگند به خدای بزرگ که دروغ میگوید و بهتانی بزرگ میزند
وَ إِنْ قَالَ أَکْرَمَهُ فَلْیَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ وَ زَوَاهَا عَنْ أَقْرَبِ النَّاسِ مِنْهُ؛
و اگر بگوید گرامیش داشته، پس بداند خدا کسی را خوار شمرده که دنیا را به او ارزانی داشته؛ درحالی که از نزدیکترین مقربان به خودش دور نگهداشته است
فَتَأَسَّی مُتَأَسٍّ بِنَبِیِّهِ؛
پس، هر که باید به پیامبرش تأسی جوید
وَ اقْتَصَّ أَثَرَهُ وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ؛
و پای بر جای پای او نهد و از هر جا او داخل شد، داخل شود
وَ إِلَّا فَلَا یَأْمَنِ الْهَلَکَهَ؛
در غیر اینصورت از هلاکت ایمن نباشد
فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) عَلَماً لِلسَّاعَهِ وَ مُبَشِّراً بِالْجَنَّهِ وَ مُنْذِراً بِالْعُقُوبَهِ؛
خدای متعال محمد «که درود خدا بر او و خاندانش باد» را نشانه قیامت، مژده دهنده بهشت و ترساننده از عقوبت قرار داد
خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا خَمِیصاً وَ وَرَدَ الْآخِرَهَ سَلِیماً؛
با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد
لَمْ یَضَعْ حَجَراً عَلَی حَجَرٍ حَتَّی مَضَی لِسَبِیلِهِ وَ أَجَابَ دَاعِیَ رَبِّهِ؛
سنگی بر سنگی ننهاد تا به راه خود رفت و دعوت پروردگارش را اجابت کرد
فَمَا أَعْظَمَ مِنَّهَ اللَّهِ عِنْدَنَا حِینَ أَنْعَمَ عَلَیْنَا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ وَ قَائِداً نَطَأُ عَقِبَهُ؛
چه نعمت بزرگی است از سوی خداوند بر ما وجود او، رهبری که باید از او پیروی کنیم و پیشوایی که باید راه او را تداوم بخشیم
وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هَذِهِ حَتَّی اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا؛
به خدا سوگند که این جبّه خود را چندان وصله زدهام که دیگر از وصله زننده آن شرم دارم
وَ لَقَدْ قَالَ لِی قَائِلٌ أَلَا تَنْبِذُهَا عَنْکَ؟
یکی به من گفت: «آیا آن را دور نمی افکنی»؟
فَقُلْتُ اغْرُبْ عَنِّی؛ فَعِنْدَ الصَّبَاحِ یَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَی.
گفتم: از من دور شو که صبحگاهان رهروان شب ستایش میشوند.
نظر شما