بهرام نوازنی

اصول گرایی یکی از واژگان مهم در سیاست جمهوری اسلامی است که در طول زمان دستخوش تفسیر و برداشتهای گوناگون قرار گرفته است. برخی آن را با بنیادگرایی، رادیکالیسم یکسان گرفته وآن را در تضاد با مردمگرایی دانسته و از هر فرصتی برای تخطئه آن استفاده می کنند و برخی در مقابل تلاش می کنند تا با پیوند آن با اصول اخلاقی، از آن یک مرام و مسلک مسالمت جو و محبت گرا بسازند و به این ترتیب از هر گونه خشونت و ستیزه جویی تبری جویند. گرچه این اصطلاح از دیرباز با عناوین دیگری در شرق و غرب عالم در میان ادیان الهی و مکاتب بشری همچون یهودیت، مسیحیت و بودایی و هندویی مرسوم بوده اما بطور رسمی از جعلیات قرن بیستمی است و برای نمونه آکسفورد مدخل Fundamentalism را در سال 1950 به فرهنگ خود وارد کرد و مشتقات آن مثل بنیادگرایی را در 1989 به آن افزود. اما واقعیت مشترک در همه این تعابیر این است که باید به اصول و مبانی گذشته با عظمتی بازگشت و با تصحیح مسیرهای انحرافی در طول زمان و مکان های مختلف، راه سعادت و نجات را در پیگیری همان اصول و مبانی جستجو کرد.

اما این اصول گرایی در جمهوری اسلامی ایران که محصول عقیده و جهاد انقلابیون مسلمان ایرانی به رهبری امام خمینی بود به چه معنایی است؟ این اندیشه امام بود که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی زمینه این جهاد عظیم را فراهم کرد و قانون اساسی سال 1358 و اصلاحیه و الحاقیه سال 1368 آن با همه نواقص و نقایصی که در برداشت و دارد، تا زمانی که مورد تفسیر و بازنگری واقع نشده، بخاطر امضای امام و اکثریت قاطع ملت مسلمان ایران، بعنوان میثاق ملی ثبت و ضبط گردیده است.

بنابراین بیش یا بجای آنکه به تفاسیر و تعابیر روزمره گرفتار شویم باید به شیوه ای اصول گرایانه به گذشته بازگردیم و ببینیم عقیده و جهاد انقلابیون مسلمان ایرانی حول چه محورهایی بود؟ اگر به قانون اساسی کنونی مراجعه کنیم تعداد 177 اصل معرفی شده که یک اصول گرای راستین نمی تواند حتی از یک اصل آن هم عدول و غفلت کند. در اینجا فرصتی نیست به یکایک این اصول بپردازم و خوانندگان گرامی را به متن قانون اساسی ارجاع می دهم اما اجازه دهید در این مختصر به دو اصل اشاره کنم که نه تنها دو مبنای فکری بلکه در واقع دو رکن ساختاری تشکیل دهنده نظام جمهوری اسلامی برآمده از عقیده و جهاد انقلابیون بوده است.

فراموش نمی کنیم از نظر امام خمینی، ولایت فقیه اصلی بود که ریشه در گذشته داشت و خود ابزاری برای تداوم و تجدید حیات اصول و ارزش‌های دینی‌ای بود که چهارده قرن پیش برای بشریت آورده شده بود ولی به دلایلی در تاریخ اسلام به ویژه در دوران معاصر، مجال بروز پیدا نکرده بود.

ایشان معتقد بود برای بقاء و استمرار احکام اسلام و بازداشتن ستمگران از غارت و فساد و تعدی به ستمدیدگان و همچنین برقراری عدل اسلامی در جامعه و جلوگیری از هرج و مرج و بدعت‌گذاری و تصویب قوانین ضد اسلامی و از بین بردن نفوذ بیگانگان در کشورهای اسلامی، تشکیل حکومت و تشکیلاتی لازم است که باید "صالح" و "امین" باشد (ولایت فقیه: جهاد اکبر: بی تا، 43) اما اصل دیگری که بلافاصله در پی اصل ولایت فقیه مورد توجه امام بود اینکه آیا حکومت ولایت فقیه می‌ تواند استبدادی باشد؟ خود ایشان در ادامه توضیح می‌ داد که منظور از حکومت اسلامی، "حکومت قانون الهی" است که "نه استبدادی است و نه مطلقه بلکه مشروطه است." البته اینکه بتوان حکومت فردی فقیه را با حکومت مشروط به قانون جمع کرد کار دشواری بود که از نظر امام دور نمانده بود و خود چنین توضیح می‌ داد "البته نه مشروطه به معنی متعارف فعلی آن، که تصویب قوانین تابع آراء اشخاص و اکثریت باشد. مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجراء و اداره، مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم (ص) معین گشته است. مجموعه شرط همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجراء شود. از این جهت حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است. (همان: 46)

این دو اصل ولایت فقیه و قانون اکثریت تابع شرع در میان 177 اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز گنجانده شد بطوری که اصل 5 قانون اساسی از "فقیه عادل و باتقوا"یی نام می برد که طبق اصل 107 قانون اساسی مسئولیت هایی برعهده می گیرد و اصل 58 نیز بر با تأکید بر حاکمیت "انسان بر سرنوشت اجتماعی خویش"، آن را یک حق الهی معرفی می کند که "هیچکس" نمی تواند آن را از انسان سلب نماید. همان طور که ولی فقیه منطبق با اصل 107 و دیگر اصول عمل می کند، اصل 57 نیز با صراحت اعلام می کند که "ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می آید" اعمال می کند به این ترتیب قانون اساسی نیز طبق اندیشه امام خمینی تلاش کرد تا یک جامعه استبدادگریز ولی مقید به قوانین اسلامی ایجاد کند.

به این ترتیب اصول گرایی تنها به این دو اصل یا تعابیر محدودی که از آن می شود منحصر نیست بلکه تعهد و التزام به رعایت اصول بسیاری است که یکصد و هفتاد و هفت اصل آن تنها در میثاق ملی گنجانده شده و باقی آن در قرآن و روایات نبوی و اهل بیت جمع آوری شده است و کفران و ایمان به بعض آنها، انحرافی از اصول و مبانی اسلامی است. جمع این دو اصل و دیگر اصول با هم تخاصمی ندارد و شیعیان یاد گرفته اند که چگونه با قواعدی چون "بل امر بین الامرین"، "الجمع مهما امکن اولی من الترک" که توصیه به جمع گرایی شده است، کنار بیایند. یادمان نمی رود که امام همواره در این گونه موارد می فرمود "همه با هم" و این دقیقا همان منش و رفتار رهبر معظم انقلاب است که بارها بر جذب حداکثری و دفع حداقلی سفارش کرده اند.

*استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه بین المللی امام خمینی

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 85247

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 8 =