نحوه برخورد با آثار علیحاتمی (1323- 1375) در زمان حیات و پس از فوت این هنرمند، نمونه خوبی برای آسیبشناسی نقد در سینمای ایران است. مواجهای که نویسندگان سینمایی با آثار حاتمی کردهاند، تناسبی با رفتار تحلیلگرانه و منتقدانه ندارد. چه آن نوشتهها که آثار حاتمی را با چوب ارتجاع راندند و چه نوشتههایی که ستایشگر دربست هنرمند فقید شدهاند، همه با چشمان بسته و دهان باز فقط به رسم زمانه گردن نهادند. با اینکه حجم حرفها و نوشتهها درباره حاتمی نسبت به باقی همکارانش غیرقابل مقایسه است، اما از میان این همه حرف و نوشته پیدا کردن حرفی تازه و نکتهای کارساز و مسألهای روشنگر کار سختیاست.
بازتاب اغلب آثار علی حاتمی در مطبوعات و نقدها، هنگام اکران فیلمها و نمایش مجموعههای تلویزیونی منفی است. بیشتر نوشتهها دلمشغولی هنرمند در نمایش جزئیات بیحاصل زندگی ایرانی در سالهای گذشته را نوستالژی بیمارگون دانسته و فیلمساز را دکوراتوری دلشیفته ظواهر و شاعری شوریده که به جای خیابان منوچهری و راسته عتیقهفروشان و خیابان صفی علیشاه و راسته ناشران کتابهای رومانتیک سر از دفاتر فیلمسازی درآورده، توصیف کردهاند.
درگذشت حاتمی به یکباره همه چیز را عوض کرد. همان آثاری که انگ نقصان و اتهام ارتجاع خورده بودند، به عرش برده شدند. مسابقه ستایش از حاتمی به راه افتاده بود. حجم عاطفهای که مردم عادی در تشییع و ترحیم حاتمی نثار فیلمساز فقید کردند، همه را به هول و ولا انداخته بود که برخلاف نوشتههایشان در اظهار نظرها علی حاتمی را فیلمسازی ایرانی (کاسه بشقابی و گذشته باز سابقاً مرتجع)، شاعر و عارف (تا پیش از این بی دقت و عاری از تکنیک)، خالق تصاویر درخشان از تاریخ معاصر (بی توجه به تاریخ) و یگانه فیلمساز سینمای ملی ایران (این دیگر از آن حرفهاست) توصیف کنند. از آن سو نویسندگان جوان هم مضمون خوبی برای بیاعتبار کردن نقدهایی که وحی منزل محسوب میشدند، پیدا کرده و فرصت انتقام از منتقدان قدر نشناس نسل قبل را از دست ندادند. ستایشهایی که پس از مرگ نصیب حاتمی شد آنقدر ابعاد عجیب و غریبی پیدا کرد که که انگار گوینده و نویسنده فراموش میکند که مشغول صحبت درباره یک انسان با مختصات ایرانی و در چارچوبهای سینمای ایران است.
نوشتههای منتقدان ایرانی درباره علی حاتمی به خوبی ثابت میکند که هنوز اصول و پایه نقدنویسی در ایران از عواطف منتقدان و شرایط حاکم بر زمانه سرچشمه میگیرد تا از منطق و دانش سینمایی. بر اساس نوشتههای سینمایی موجود بزرگترین و مهمترین اثر علی حاتمی درگذشت او در میانه ساخت مجموعه تلویزیونی جهان پهلوان تختی است.
آثار حاتمی همچون دوازه سال پیش که از جهان رفت و همچون همان زمان که این آثار عرضه شدند، بکر و دست نخورده باقی است. همچون همه فیلمهای ایرانی که دچار این فراموشی و بیحوصلگی میشوند. تماشای مجدد آثار حاتمی دقت و کاوش میخواهد تا از میراثی که او برای ما به جا گذاشت، بتوان نکتههای ظریف و کارآمدی به دست آورد. در پایان بد نیست اشارهای داشته باشم به یکی از بهترین نوشتههایی که درباره کارنامه علی حاتمی نوشته شده است. کامبیز کاهه در کتاب معرفی و شناخت آثار علی حاتمی که به همت غلام حیدری گرداوری شده، مقالهای دارد به نام «میراث». با استناد به همین مقاله که از معدود نوشتههای کاهه درباره سینمای ایران است، میتوان به جرأت گفت که آثار علی حاتمی همچون اغلب فیلمهای ایرانی در فراز و فرود پرشتاب زمانه و نگاه رایج همچنان مهجور ماندهاند. کارآمدی نقد به دقت است و فرهیختگی، نه به ستایش یک جانبه و هجوم بیمحابا.
نظر شما