۰ نفر
۱۶ آذر ۱۳۸۷ - ۰۹:۵۵

گزارش هدایت هاشمی از تمرین «شکار روباه»، جدیدترین نمایش دکتر علی رفیعی که برای جشنواره تئاتر فجر آماده می‌شود

 

هدایت هاشمی: در آغاز بگویم که این یک گزارش تمرین به روایت یک بازیگر است. این نوع کار در اروپا سال‌هاست که متداول بوده و هست و خیلی هم پرطرفدار و راهگشاست. راهگشا از این منظر که تئاتر هنری میراست و ثبت رخدادهای آن از طریق نگارش تنها چیزی است که می‌تواند برای آیندگان، شیوه کار گروه‌ها را تشریح کند. دوم این‌که تمام تلاشم را کرده‌ام که شیفتگی‌ام نسبت به دکتر علی رفیعی را کنار بگذارم، اما نشده است، می‌دانم. 

 ساعت 5 :12 است و هنوز منتظر استفاده از آسانسور پر رفت و آمد تالار وحدت هستم تا خودم را به طبقه هفتم برسانم. بالأخره سوار می‌شوم و پشت درب تالار تمرین کفش‌هایم را در می‌آورم و می‌روم تو. «سلام به همه»، این کلام آغازین من در هر تمرین است. حمید هنری و حجت علیخانی تأخیرم را یادآور می‌شوند و من هم گلایه‌ام از آسانسور را مطرح می‌کنم. دکتر رفیعی به همراه سیامک صفری و پانته‌آ بهرام دور میز کوچکی، کنار پنجره سرتاسری ضلع جنوبی تالار که منظره نیمه خیس و ابری تهران را در خود دارد، نشسته‌اند و متن تصحیح شده «صحنه هشتم» را مرور می‌کنند. بقیه بچه‌های گروه تمرین را شروع کرده‌اند و محسن حسینی مسئول این بخش تمرین یعنی آماده‌سازی بدن‌هاست. تا لباسم را عوض کنم و زانوبندهای ابردارم را بپوشم و بیایم پانته‌آ و سیامک هم به تمرین ملحق شده‌اند و کار را شروع می‌کنیم. معمولاً بین 35 تا 45 دقیقه تمرین بدنی می‌کنیم که با راهنمایی دکتر رفیعی بخش زیادی از آن را تمرینات اِشغال صحیح فضا و هماهنگی حرکت‌های جمعی بازیگران تشکیل می‌دهد. علّت تمرکز زیاد بر این بخش به نظرم نیاز به هماهنگ شدن و پیدا شدن درک صحیح زیبایی‌شناسی مَدّ نظر دکتر رفیعی برای بازیگرانی است که اولین همکاری خود را با او تجربه می‌کنند. هرچند برای من و حتی بازیگران آشناتر به شیوه کار دکتر هم این تمرینات خیلی مفید و راهگشاست. این تمرین‌ها عبارتند از مجموعه فعالیت‌هایی که نظام یک پارچه‌ای از حرکات را، که پاها آغازگر آن هستند، شامل می‌شوند و به تسلط و مهارت رفتاری بازیگر بر صحنه می‌انجامند. همین‌جا باید یادآور شوم که هر جلسه تمرین نمایش «شکارِ روباه» یا هر نمایشِ دیگری که دکتر رفیعی آن را به دست می‌گیرد، به منزله یک کارگاه تخصصی - آموزشی ارزشمند به شمار می‌آید. چون تفاوت ایشان با بقیه کارگردان‌هایی که من تاکنون افتخار همکاری با آنان را داشته‌ام، توضیحات آموزشی مجزایی‌ست که برای درک فضا و زیبایی‌شناسی در تئاتر می‌دهند، و این بیش از آنچه فکرش را بکنی برای هر هنرمند تئاتری با ارزش و گران‌بهاست. خطابه‌های معروفش در مورد میرهولد، بیو مکانیک، برشت و... را بارها و بارها سر تمرین کارهایش شنیده‌ام و هربار چیزِ جدیدی درآن کشف کرده‌ام. گویا این سوادی است که کهنه نمی‌شود. دکتر رفیعی حتی برای بازیگری که نقشی جز نقش خودش را اِتود می‌کند هم با صبر و حوصله فراوان بارها و بارها این آموزه‌ها را تکرار می‌کند. فکر می‌کنم جای خالی زیادی در فضای آموزشی کشورمان وجود دارد که می‌توان با این گستره خلاقه آن‌را پر کنیم و غنا ببخشیم. باشد که این‌گونه با فارغ‌التحصیلانی روبه‌رو شویم که دارای نگاه زیبایی‌شناسی باشند، بادا. 

به هرحال تمرین‌های بدنی تمام می‌شود و کار بر روی صحنه‌های نمایش را آغاز می‌کنیم. هنوز به حضور همه بازیگران نیاز داریم چون دکتر اساساً به خلاقیت جمعی در آغاز تمرینات باور دارد. برخی از بازیگران هنوز نمی‌توانند به طور کامل در اختیار گروه باشند. برای این‌که کارهای ماقبل این نمایش را هنوز به پایان نرسانده‌اند، ولی بناست بعد از قرائت‌های ابتدایی و به دست آمدن دستاوردهای آغازین برای هر صحنه، که همه گروه مجاز به ارائه نظر هستند، برنامه‌ریزی لازم برای تمرکز بر روی یک یا چند تابلوی مشخص با بازیگران آن صورت گیرد. گفتم تابلو. نمایش‌نامه به‌صورت تابلوهای مجزا نوشته شده است. ما با راهنمایی دکتر روی هر تابلو نامی گذاشته‌ایم، نامی که در بر گیرنده موضوع و رویداد هر تابلوست. این‌طوری راحت‌تر می‌شود به سراغ تحلیل موقعیت هر شخصیت در آن تابلو رفت. هدف هر صحنه را دریافت کرد و بسیاری مزایای دیگر. 

با تابلوی هشتم آغاز می‌کنیم. پانته‌آ و سیامک. یک دور بدون قطع و دور بعد دکتر در روند تمرین دخالت می‌کند و از پیشنهادهای خود بازیگران استفاده کرده و به آن‌ها نظم می‌دهد. ادامه می‌دهیم تا ورود مرتضی قلی – افشین هاشمی آن‌را بازی می‌کند– چند نوع پیشنهاد از سوی افشین برای اتصال تابلوی هشتم و نهم و اصلاحات دکتر سپس ورود برادران دیگر آقا محمدخان. همه این‌ها 3 ساعت طول می‌کشد. تا این‌که دکتر رفیعی به یک استراحت 20 دقیقه‌ای رضایت می‌دهد. نان و پنیر و گوجه و خیار. این بخش تمرین را خیلی دوست دارم. نه فقط برای این‌که شکمو هستم، نه. برای این‌که این همسفره شدن در طول تمرین لحظه غریبی‌ست. تصور کنید، درست چند دقیقه قبل به روی کسی خنجر کشیده‌اید، یا با دیگری گلاویز شده‌اید و یا در آغوش کسی جان باخته‌اید و حالا هر دو سر یک سفره کنار هم لقمه محبت می‌گیرید و با شور و حرارت به نقد و بررسی رفتارهای خود و آن دیگری می‌پردازید و با شور و حرارت چگونه کشتنش را، یا چطور مردنتان را پیشنهاد می‌کنید. از خاطرات اجراهای گذشته می‌گویید. از درگذشتگان یاد می‌کنید که این روزها، یاد شیرینی‌های احمد آقالو جانتان را تازه می‌کند و برای آرامش روح بزرگش دعا می‌کنید و... این‌ها جز در تئاتر در هیچ کجای دیگر جهان هنر فراهم نمی‌شود. 

   خب استراحت تمام می‌شود. دوباره تمرین. این‌بار طولانی‌ترین صحنه نمایش. «صحنه چهار» تمرین می‌شود. موسیقی انیو موریکونه به وسترن شدن قضای صحنه‌مان کمک می‌کند، آخر این صحنه خیلی شبیه صحنه‌های وسترن است. ورود و آشنا شدن برادران آقا محمدخان. تمرین این صحنه تا ساعت َ 5:45 ادامه پیدا می‌کند. و ما به پایان یک روزِ دیگر از تمرین نمایش «شکار روباه» می‌رسیم. ذهن و بدنم حسابی خسته می‌شود ولی مشتاقِ رسیدن فردا و فرداهای بعد هستم تا یک‌بار دیگر کاری را با دکتر رفیعی روی صحنه ببریم و با همبازی‌ها، که همگی از بهترین‌های این سال‌های تئاتر ایران هستند و تماشاگران در لذتی عظیم شریک شویم. بادا. 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 683

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 4 =