به گزارش خبرآنلاین، او همه را سحر کرده است، براون در «رمز داوینچی» تاریخ و مسیحیت را رمزشناسی میکند و دست روی باورهای دینی میگذارد.
البته از میان اساتید نشانهشناسی و تاریخشناسان کسی صحت حرفهای دن براون را تأیید نکرده است، گرچه تکذیبی هم در کار نبوده. تنها کسانی که تا امروز به شدت با محتوای این کتاب مخالفت کردهاند، پاپ ژان پل دوم و مجمع کاردینالهای کاتولیک بودند و پاپ مرحوم به حدی از این ماجرا ناراحت بود که دن براون و «رمز داوینچی» را تکفیر کرد و اطرافیان او هم سعی کردند حرفی از فروش سرسام آور این کتاب در واتیکان و ایتالیا نزنند.
به هر حال در چند سال اخیر کسی نتوانسته به جایگاه فروش کتابهای براون خدشهای وارد کند به طوری که «رمز داوینچی» تاکنون بیش از 81 میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته است و بعد از فروش یک میلیارد دلاری فیلمهای «فرشتگان و شیاطین» و «رمز داوینچی» هماکنون به گزارش خبرگزاری ها پنجمین کتابش با عنوان «نماد گمشده» قرار است به 50 زبان زنده دنیا ترجمه شود که بسیاری از آنها در کشورهای مختلف زیر چاپ نیز رفتهاند.
روزنامه وال استریت ژورنال مصاحبهای با دن براون، نویسنده 45 ساله در منزل شخصیاش واقع در مرکز شهر منهتن ترتیب داده که در ادامه میخوانیم:
از زمان تالیف رمز داوینچی حدود شش سال گذشته است، چرا این وقفه ایجاد شد و آیا این انتظار معنای خاصی داشته است؟
نه معنای خاصی نداشته ولی ایده ها و مواد و عناصر اولیه برای تالیف کتاب جدید آنقدر زیاد و پیچیده بود که لازم بود برای خلق یک داستان جدید در کنار هم با هماهنگی خاصی چیده شوند.
بار سنگین انتشار کتابهایتان روی شانه های شما بوده یا فرد دیگری این وظیفه را بر عهده گرفته است یا اینکه اصلاً در تجارت یا بیزینس کتاب دستی ندارید؟
جواب منفی من برای این سوال به این خاطر است که یک یا چند کتاب هرچه قدر هم پرمحتوا نمی تواند یک صنعت را حفظ کند و رونق ببخشد. کار من نوشتن است و تا جایی که توان داشته باشم سعی می کنم کتابهایی بنویسم که بیشتر از جایگاه یک کتاب به عنوان کاتالیزوری باشد تا حس یا اشتیاق کتاب خواندن در بین مردم را افزایش دهد یا حداقل لذت کتاب خواندن در بین مردم را احیاء کند.
از نوشتن «نماد گمشده» راضی هستید؟
من واقعاً به نوشتن این کتاب افتخار می کنم. امیدوارم خوانندگان نیز همانقدر که از «رمز داوینچی» لذت بردند از این کتاب هم لذت کافی ببرند.
چه امیدها و انتظاراتی از کتاب جدید دارید؟
بعد از انتشار کتاب «رمز داوینچی» مردم پیش من می آمدند و می گفتند بعد از دوران دبیرستان یا دانشگاه کتابی به این اندازه مهیج نخوانده اند و امیدوارم این سخنان یا این اتفاق با انتشار این کتاب دوباره تکرار شود.
آیا شما هم مثل اغلب نویسنده ها که بعضی مواقع برای نوشتن حرف کم می آورند با مشکل کمبود سوژه مواجه بودید؟
البته من از نویسنده های دیگر خبری ندارم ولی باید بگویم در کتاب نماد گمشده حداقل اندازه یک یخچال مطلب داشتم که از آنها استفاده نکردم. به جرات می توانم این مطلب را اذعان کنم که با این مطالب و ایده ها 10 رمان دیگر می توان نوشت.
در نوشتن رمانها و داستان تا چه اندازه از حقیقت و مسائل روزمره دنیای واقعی استفاده می کنید؟
البته این موضوع بیشتر سلیقه ای است ولی من همیشه برای نوشتن داستانهایم درباره افراد و مکان ها اتفاق افتاده بیش از سه مرتبه از آن مکان خاص بازدید کردهام و به عبارت دیگر قبل از نوشتن هر داستانی سعی میکنم در متن آن داستان قرار بگیرم و قبلاً از شرح وقایع حداقل خودم به طور خیالی در بافت داستان قرار گرفته باشم تا سعی کنم باورپذیری داستان را برای خواننده افزایش دهم. در نوشتن کتابهای گذشته حتی چند مرتبه با مورخان یا متخصصان معماری باستان نیز مشورت کردهام.
آیا ثروت شما، تغییری در زندگی تان داده است؟
نه، هنوز برای نوشتن ساعت 4 صبح از خواب بیدار می شوم. هر روز صبح جلوی من صفحهای سفید خودنمایی میکند تا آخر شب سیاه کردنشان به سبک و ذهن من بستگی دارد و داستانها و شخصیتها به این کار ندارند که شما چه اندازه پول دارید. آنها باید خلق شوند و این مطلب اصلاً ربطی به اندازه درآمد ندارد. با همان دوستان سابق معاشرت دارم و همان خودروی لکسوس چهار ساله خود را سوار می شوم و به طور کلی هرچند پول دارم ولی کمتر به آن فکر می کنم و بیشتر سعی می کنم به جای لباس ها و مغازه های جدید به داستان ها و شخصیت های جدید فکر کنم.
نظرتان درباره تبدیل کتابهایتان به فیلمهای هالیوودی چیست؟
تنها پاسخی که برای این سوال دارم این است که آنها سخت کار می کنند به طوری که یک مرتبه سر صحنه فیلمبرداری «رمز داوینچی» باید ساعت دو نصف شب در موزه لوور حاضر می شدم.
الگوی شما در موفقیت؟
بهترین معلمان چیزها یا کسانی هستند که حس کنجکاوی شما را برانگیزند.
روی کتاب دیگری کار می کنید؟
اجازه دهید به این سوال پاسخ ندهم.
***
نقطه فریب
ناسا شهابسنگى را پیدا مىکند که زمینشناسها میگویند حاوى یک فسیل است. و این، یعنی یک پیام: در آنجا، در فضا حیات هست. این کشف تبدیل به سلاحى براى از پا درآوردن رقیب انتخاباتى رئیسجمهور مىشود که گفته ناسا نباید چنین بودجة هنگفتى را خرج ولگردى در آسمان کند. در این میان راشل، دختر رقیب انتخاباتى رئیسجمهور، که در یکى از ادارات اطلاعاتى کار مىکند همراه با چند دانشمند بزرگ دیگر به رازى پى مىبرد...
دژ دیجیتالى
دژ دیجیتالی اسم یک الگوریتم اطلاعات است که نابغه ژاپنی معلول که مادرش از بازماندگان بمب اتمی آمریکاییها بوده، برای NSA (یک سیستم اطلاعاتی غیر از سیا) طراحی کرده. آقای تانکادو وقتی میفهمد NSA میخواهد به طور گسترده و بدون کسب اجازه قانونی از سیستم او برای شنود استفاده کند، سعی میکند با سازمانهای مدافع حقوق بشر و آزادی بیان تماس بگیرد و به همین خاطر از NSA اخراج و متهم به جاسوسی میشود. خیلی ساده است. او هم کاری میکند که کسی نتواند وارد دژ دیجیتالیاش شود. NSA، یک پروفسور زبانشناس را براى خنثى کردن رمز دژ میآورد و...
شیاطین و فرشتگان
رابرت لنگدان، پروفسور هاروارد، نصفه شبی با خبر یک قتل از خواب میپرد؛ قتل یک متخصص فیزیک ذرات که بر روی سینهاش علامت خاصی داغ شده. تصویر داغ، علامت گروه قدیمی اشراقیون است. لنگدان از آمریکا به سوئیس و مؤسسه سرن میآید و رد ماجرا را میگیرد. نتیجه اصلا جالب نیست. واتیکان در معرض تهدید است.
آنجا در واتیکان، دو هفته بیشتر از مرگ پاپ نگذشته و قرار است کاردینالها دور هم جمع شوند و پاپ جدید را انتخاب کنند. ظاهرا گروه اشراقیون درصدد هستند تا انتقام دیرین خود را از کلیسا بگیرند.
راز داوینچى
داستان با قتل رئیس موزه لوور آغاز مىشود. او در لحظات آخر، از دست قاتل فرار کرده و با آخرین رمقهایش بدن خود را به شکلى عجیب، شبیه تصویر آناتومیک معروف داوینچی کرده است و با خون خود نام پروفسورى از دانشگاه هاروارد، رابرت لنگدان را کنار جسدش نوشته است.
پلیس به خیال آنکه رئیس موزه لوور، نام قاتل خود را نوشته، لنگدان را تحت پیگرد قرار مىدهد. به خصوص که لنگدان در زمان قتل در پاریس بوده و همان شب با رئیس موزه قرار ملاقات داشته، اما نوه رئیس موزه که خودش در بخش رمزگشایى پلیس فرانسه کار مىکند، از این کار پدربزرگش چیزهایی فهمیده. او به کمک لنگدان میآید و با هم از دست پلیس فرار مىکنند تا ماجرای مرگ رئیس موزه لوور را بفهمند...
نماد گمشده
این رمان ادامه کد داوینچی است...محفل برادران که دور او حلقه زده بودند همگی ملبس به جامه تشریفاتی شامل پیشبند پوست بره، حمایل و دستکش سفید بودند. جواهرات تشریفاتی که به گردنشان آویخته بودند در نور کمرنگ اتاق چون چشمهای اشباح میدرخشیدند. بسیاری از این مردان جایگاه اجتماعی قدرتمندی داشتند، با این وجود تازهوارد میدانست که مقامهای مادی آنها در میان این دیوارها بیمعناست. در اینجا همه برابر بودند، برادران قسمخوردهای که پیوندی معنوی داشتند...
نظر شما