۰ نفر
۵ اسفند ۱۳۸۷ - ۱۴:۳۱

سید ابوالحسن مختاباد

 

این روزها که با رحلت پیامبر اکرم (ص) همزمان شده است، بی‌مناسبت ندیدم پیرنگ اصلی داستان مصیبت‌نامه شیخ عطار را طرح کنم که داستان سالک فکرتی است که به دنبال راهنمایی برای رهایی است و در نهایت و پس از طی منازل گوناگون به محضر پیامبر خاتم می‌رسد و مراد خویش می‌یابد.

هلموت ریتر، عرفان‌پژوه و خاورشناس و عطار‌شناس نامی، در کتاب «دریای جان» که از جمله شاخص‌ترین آثار در تحلیل زندگی و افکار عطار نیشابوری است به تفصیل درباره فلسفه وجودی این کتاب داد سخن داده است. 1

به اعتقاد ایشان که البته دکتر شفیعی کدکنی هم در مقدمه ‌کتاب مصیبت نامه از‌ آن یاد کرده‌ است، سالک فکرت در پی ‌آن است که نیاز باطنی خود که سرگشتگی و تردد و نومیدی است را به نوعی درمان کند و به همین منظور همانند مرغان منطق‌الطیر سفری طولانی و معنوی را می‌آغازد. سالک پیش هر موجودی اعم از جن و انس و جمادات و نباتات می‌رود تقاضای خود را تکرار می‌کند. وی با هر موجودی که سخن می‌گوید، شرح دیالوگ خود را با پیر و مرادش هم در میان می‌گذارد و از این داد و دهش آموزه‌های فراوان معنوی کسب می‌کند و درک و دریافتش از پدیده‌ها ارتقاء می‌یابد.

به نوشته ریتر عطار در طرح‌ریزی چنین پیرنگ دقیقی که به اعتقاد اکثر اهل ادب، یکی از کامل ترین پیرنگ‌های داستانی در ادبیات کهن به شمار می‌رود، حدیث نبوی شفاعت را پیش چشم داشته است. به جهت آنکه کل فضای داستان مصیبت‌نامه از این حدیث الهام گرفته شده است، لذا بیان آن و نیز شرحی که ریتر از این حدیث داده است، در این نوشتار می‌آید تا بستری باشد برای تحلیل و شرح بقیه مصیبت نامه.

حضرت رسول (ص) فرمود: من در روز رستاخیز بزرگ‌تر همه مردم هستم و می‌دانید چرا؟ در‌ آن روز خداوند همه مردم اول و آخر را به یک جا گرد خواهد کرد. همگان آواز کسی را که مردم را می‌خواند و می‌شنوند و خود او را می‌بینند. آفتاب بر سر مردمان نزدیک می‌شود و ترس و اندوه چنان ایشان را فرا می‌گیرد که نمی‌توانند آن را تحمل کنند. مردم به یکدیگر می‌گویند: نمی‌بینید در چه حالی هستید و چه بر سر شما آمده است؟ آیا نمی‌خواهید به جست و جوی کسی بروید که نزد خداوند پایمردی شما را بکند؟

سپس شرحی می‌دهد که : بیایید برویم پیش آدم! چون نزد آدم می‌روند خطاب به او می‌گویند: تو پدر ما هستی و خداوند تو را به دست خویش آفریده و از روح خود در تو دمیده است و فرشتگان را فرموده تا تو را سجده برند، ما را نزد خدا شفاعت کن! مگر نمی بینی در چه حالی هستیم؟ آدم پاسخ می‌دهد: خداوند امروز چنان خشمگین است که هرگز تا کنون نبوده است و پس از این نیز نخواهد بود. او مرا از نزدیک شدن منع فرمود، ولی من از دستور او سرپیچیدم. اکنون من به فکر خود هستم بروید پیش نوح.

مردم نزد نوح می‌روند ومی گویند: ای نوح، تو نخستین پیغامبری هستی که بر مردم فرستاده شدی. خداوند تو را بنده سپاسگزار خود خوانده است. ما را شفاعت کن! مگر نمی بینی در چه وضعیت نگران کننده‌ای قرار داریم؟ نوح در پاسخ آنان با تکرار سخن آدم در خشمگینی بی‌حد خداوند می‌گوید: من قوم خود را نفرین کرده‌ام و اکنون به فکر خود هستم. بروید پیش ابراهیم.

مردم پیش ابراهیم می‌روند و می‌گویند تو نبی خدا و خلیل او هستی ما را نزد خداوند شفاعت کن. مگر نمی بینی در چه حالی هستیم؟ ابراهیم می‌گوید: خداوند من امروز چنان خشمیگین است که تا کنون نبوده است و آنگاه دروغ‌هایی را که گفته بود به یاد می‌آورد (اشاره به سوره صافات آیه 88 که ابراهیم ص گفت من بیمارم در حالی که در واقع بیمار نبود و سوره انبیاء آیه 63) 2 و به یاد می‌آورد که زن خود را خواهر خوانده خوانده بود و به مردم می‌گوید من به فکر خود هستم بروید پبش موسی!

مردم نزد موسی می‌روند و می‌گویند ای موسی تو فرستاده خدایی. خداوند تو را از مردم مشخص و ممتاز ساخته، زیرا با تو سخن گفته است. برای ما پایمردی کن! موسی هم همان سخنان ابراهیم و نوح را تکرار می‌کند و می‌گوید من به خود بیمناکم چرا که بی فرمان و امر او کسی را کشته‌ام و سپس حوالتشان می‌دهد به عیسی.
عیسی هم اگر چه به خشمگین بودن خداوند اشاره می‌کند اما از گناه خود سخن نمی‌گوید و در مقابل می‌گوید من به فکر خود هستم و به سوی کس دیگر بروید!

سرانجام مردم نزد من که محمد هستم می‌آیند و می‌گویند: ای محمد (ص) تو رسول خدا و خاتم انبیاء هستی، خداوند گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است، برای ما نزد خداوند شفاعت کن!... حضرت می‌فرماید: من راه می روم و در زیر عرش به پروردگار خود سجده می‌کنم... آنگاه خداوند می فرماید: ای محمد برای امت خود شفاعت کن که شفاعت تو پذیرفته خواهد شد.

عطار اما به این حدیث اکتفا نکرده و در مصیبت نامه سالک فکرت را نه تنها به سراغ انبیا و اولیا که به سراغ گروه دیگری از موجودات روحانی و کیهانی هم می فرستد. نزد فرشتگان مقربی چون عزراییل میکاییل و جبرئیل ، عرض و کرسی و لوح قلم و بهشت و دوزخ و آسمان و آفتاب و ماه و کوه و عناصر چهار گانه می‌فرستد و حتی از دام و ماهی هم یاری می‌طلبد که می‌شنود.
از خر و از گاو نتوان یافت راز / پس سر خود گیر زود ای سرفراز

و البته در تمامی این طی طریق گفت و گوهایی با آنها در می‌گیرد که پیر یا مراد هم راهنمایی‌اش می‌کند تا این که در منزل چهلم به پیامبر اکرم(ص) می‌رسد.
سالک‌آمد، موج زن جان از وفا / پیش صدر و بدر عالم مصطفی

و با توصیف شرح سفر خود و رنج و تعبی که کشید از ایشان می‌خواهد بر وی شفقت آورد و مشکلش را حل کند.
از در تو من کجا دیگر شوم؟ / گر شوم، بی امر تو ، کافر شوم
از هدایت کسر من پیوند کن / هدیه‌ای بخش و مرا خرسند کن

و آن حضرت بر او رحم و شفقت می‌آورد و با تبسم می‌گوید: باید از خودت بیرون بیایی تا بتوانی از چنین وضعیتی نجات یابی
لیک راه تو درین منزل شدن / نیست الا در درون دل شدن
گر چون مردان حال مردان بایدت / قرب وصل حال‌گردان بایدت
اول از حس بگذر آنگه از خیال / آنگه از عقل، آنگه از دل اینت حال!

و سپس به سالک فکرت می‌گوید باید از پنج منزل بگذری.
پنج منزل در نهاد تو تراست / راستی، تو بر تو است، از چپ و راست
اولش حس و دوم از وی خیال / پس سیم عقل است،‌ جای قیل و قال
منزل چارم ازو جای دل است / پنجمین جان است، راه مشکل است.

 

 پی‌نوشت:

1- کتاب هلموت ریتر را زنده یاد عباس زریاب خویی با همکاری خانم مهربانو آفاق بایبوردی با عنوان دریای جان برگردان فارسی کرده اند که انتشارات الهدی در سال 1377 به بازار کتاب عرضه کرد.

2- ابوبکر عتقیق نیشابوری نویسنده تفسیر سورآبادی که به تصحیح عالمانه مرحوم سعیدی سیرجانی انتشار یافته است در باره دروغ گفتن ابراهیم در این آیه که وقتی مردم از وی می‌پرسند بت‌ها را تو شکستی و وی می‌گوید تبر بر دوش بت بزرگ است و او بت‌ها را شکسته است، می‌نویسد: ای نه آن سخن دروغ بود از ابراهیم که شکستن آن بتان حوالت با مهین( بت بزرگ) ایشان کرد و خود نه چنان بود؟ جواب گفته‌اند وی‌آن حوالت با مهین آن بتان به شرط گفتار کرد. پس بپرسید: اگر سخن گویند و خود دانست که ایشان سخن نگویند، پس آن از وی کذب نبود؟ که سور آبادی اشاره می‌کند:« سه سخن ابراهیم به تعریض بگفت از بهر صلاح را: یکی ساره را گفت که وی خواهر من است، مراد از ان در دین داشت و نه در نسب؛ دیگر مر قوم را گفت: من بیمارم، مراد بدان در استقبال داشت و سه دیگر گفت: بت بزرگ بت‌ها را شکسته است و مراد بدان خود را داشت و گفته‌اند مراد بدان خدا را داشت.»(تفسیر سور آبادی جلد سوم- ص 1564- به تصحیح علی اکبر سعیدی سیرجانی- انتشارات فرهنگ نشر نو)

 

کد مطلب 4301

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • هداوند- ح IR ۱۵:۴۸ - ۱۳۸۷/۱۲/۰۵
    0 0
    با سپاس از سايت خبرآنلاين كه در ميان هيابانگ هاي سايت هاي مختلف به فكر افكار و انديشه‌هاي عارفان و اهل انديشه كهن ديارمان هستند. اي كاش اقاي مختاباد و يا كسان ديگري در همين مجموعه به ديگر بزرگان فرهنگ ما هم مي‌پرداختند.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین