هر نسلی نیاز دارد که بزرگان خود را بشناسد و برخی سدهها و سالروزها این بهانه را به دست میدهد که یادی از بزرگی رود و کار وکردار وی ، حتی درشکل مختصر و مفیدش ، بر روزن افتد و اسبابی شود برای نسلهای بعدی که دریابند این نامآوران ومحتشمان،چگونه و در چه شرایطی سربرکشیدند.
علامه بزرگ،علیاکبر دهخدا(1258-1334 شمسی)،که امروز ( سه شنبه 29 دی) در مراسمی، صد و سیامین سال تولد وی از سوی موسسه دهخدا گرامی داشته میشود، از جمله این بزرگان بود که تاثیری جدی و دورانساز بر فرهنگو ادب این مرز و بوم بر جای نهاد.
عموم مردم دهخدا را با لغتنامه بزرگش میشناسند،اما آن زندهیاد علاوه بر این کار سترگ، برخی بناهای آباد در عرصه فرهنگ و هنر و به خصوص روزنامهنگاری و طنزنویسی برجای نهاد که نامش را برای ما جماعت روزنامهنگار اهمیتی افزونتر میبخشد.
نثر پرمایه و درخشانش در مجموعه نوشتههایی که وی به نام «دخو» و برخینامهای دیگر چون«سگ حسن دله»،«غلامگدا»،«روزنومهچی» و ...در روزنامه صوراسرافیل مینوشت اقبالی شگفت را به این رسانهنوپا پدید آورد به نحوی که به قول مرحوم رعدی آذرخشی «طبقات مختلف مردم، در روزهای انتشار آن روزنامه، نسخههای آن را مانند مردم قحطیزده در برابر دکان نانوایی از دست یکدیگر میربودند و قیمت هر شمارهی آن در ظرف چند ساعت به دهبرابر و گاهی به صد برابر قیمت رسمی و اصلی آن میرسید»، نویسندهای که جوهر قلمش را ابتدا میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل درک کرد و بعد از تایید حسن تقیزاده، دریافت که چه گوهری را به دست آورده است و بر پای این نهال تا آنجایی که در توانش بود ،آب افشاند تا برومند و بارآورگردد.
سرّ چنین اقبالی به نوشتهای مرحوم دهخدا چه بودو نثر و محتوای مطالب آن زندهیاد چه مهرهماری داشت که این همه خلق را شیفته و سرگردان خود میکرد؟
علاوه بر دانش و فضل و بهرهای که وی از عمده علوم برده بود(از علوم حوزوی تا علوم عقلی ونقلی و ادبیات عرب و فارسی)و آشنایی به زبان فرانسه،دستی چیره هم در فرهنگعوام داشت و کتاب امثال و حکم وی نمونهای شاخص از ذهنهمهجانبهنگر وی به شمار میرود.
از سوی دیگر وی ذهنی شگرف در تحلیل بیطرفانه موضوعات و مسائل اجتماعی و سیاسی داشت،اگر در یک سو به نقد قدرت و ساختارهای آن و کم شکیبی و اسبتداد رای حاکمان میپرداخت، در سوی دیگر از نقد جامعه و رفتارهای نکوهیده آنها سر باز نمیزد و به تیغ ِ قلم سحّار و بُرّایش، همانند یک ناصح اجتماعی عمل میکرد و مردم را بر برخیآگاهیها واقف میساخت.
علامه دهخدابه قول مرحوم غلامحسین یوسفی« در زمانهای که اهل قلم گرفتار فضلفروشی و تفنّنهای ادبی بودند....تکلّفات ادیبان و عربیبافی متفاضلان را به یک سو نهاد» و با مددجویی از زبان عامیانه، متنی رسا ،باظرفیت و توانا، روان و همه فهم را پدیدآورد.
درباره ویژگی وخاصیّت اصلی محتوای طنزهای مرحوم دهخدا، بهترین داوری را زندهیاد آریانپور در کتاب گرانسنگش(از صبا تا نیما) به عمل آورد.آنجا که ضمن دادن لقب هوشمندترین طنزنویس آن عصر مینویسد:« لحن طنزنویسی دخو بسیار شدید و قاطع و نیشدار است. او گذشت و اغماض نمیشناسد و بر کشتهی خویش نمیبخشاید... در دورهای که دهخدا قلم به دست گرفت، وضع جامعه ایرانی به راستی غمانگیز و خندهآور، درست شبیه به یک صحنهی تراژدی-کمیک بوده است. گرچه دهخدا به چنان وضعی میخندد، اما خنده او ناشی از ناامیدی یا بدبینی نیست. در نوشتههای او،آن حس تکدّری که نیروی معنوی انسان را تضعیف کند، دیده نمیشود؛ بلکه در این قطعات قدرتی است که اندیشهها را تحریک میکند و معنویات را به هیجان میآورد... او به بطالت و تنبلی و بیشعوری میتاخت(از صبا تا نیما-جلد دوم-ص 79)
درباره وجوه مختلف کاری و فکری علامه دهخدا، میتوان بسیار نوشت اما این فضا چنین مجالی را نمیدهد، تنها در پایان این نوشته بخشی از نوشته استاد زندهیاد خسرو فرشیدورد،را که چند روز قبل به شکلی غریبانه دل به دیار باقی دادند میآوریم تا یادی از هر دوی این بزرگان باشد« شاید قرنها بگذرد و مردی چون دهخدا از میان ما برنخیزد. او انسانی بود با بُعدهای مختلف و ادیبی که بر چندین هنر آراسته بود. وی نویسندهای خلاق، شاعری نوآور،و پژوهشگری بیهمتا بود و هم روزنامهنویس بودو هم شاعر،هم مترجم بودو هم نویسنده بود و، با تمام این مزایا، بزرگترین فرهنگ زبان فارسی را هم او نوشت.... دهخدا، از برگزیدگان قوم ایرانی و از مفاخر ملی ما به شمار میرود که شاید هیچگاه نظیرش در این سرزمین پدید نیاید.(خسرو فرشیدورد-جشننامه،1357،ص42)
از دهخدا آثار فراوانی به جای مانده است که متاسفانه به رغم آنکه نهادی و موسسهای هم به نام وی ثبت و ضبط شده است و بودجهو امکاناتی هم در اختیار دارند،اما هنوز برخی از آثار آن زندهیاد چاپ هم نشدهاند و این البته از عجایب روزگار است. آثاری چون تصحیح دیوان حافظ،فرهنگ فارسی به فرانسه،تصحیح دیوان منوچهری،تصحیح لغت فرس، تصحیح دیوان فرخی، ترجمه عظمت و انحطاط رومیان و ترجمه روحالقوانین که امید میرود این آثار هم در دستور کار موسسه دهخدا قرار گیرد و برای آنها تلاشی صورت گیرد و یا حداقل گزارشی به علاقهمندان به ادبیات داده شود که وضعیت این کتابها چگونه است و چرا منتشر نمیشوند.
سید فرید قاسمی محقق و مورخ نامدار تاریخ کتاب و مطبوعات هم که کتابی درباره روزنامه نگاری مرحوم دهخدا نوشته اخیرا در دیالوگی که بانگارنده داشت گفت که نسخه خطی ای از مرحوم دهخدا پیدا شده که نامش رسالهای در موسیقی است که کسی هم برای چاپش اقدام نکرده است
*این شعر حافظ را که مطلع آن«درد عشقیکشیدهام که مپرس»است مرحوم استاد معین 48 ساعت قبل از درگذشت علامه دهخدا و به خواهش آن مرحوم بر بالینش خواند.
توضیح: برخی نقل قولها از جلد اول کتاب پژوهشگران معاصر نقل شده است که به کوشش جناب هوشنگ اتحاد گردآوری و از سوی انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است.






نظر شما