۰ نفر
۲۳ دی ۱۳۸۸ - ۱۲:۳۹

قرار است به زودی حمید روحانی، رئیس بنیاد تاریخ پژوهشی ایران معاصر، کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی را نقد کند.

وی در این‌باره به خبرگزاری «فارس» گفته است: «یکی از اهداف بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر نقد نادرستی‌ها و خلاف‌گویی‌ها پیرامون تاریخ سیاسی معاصر و انقلاب اسلامی است. لذا تصمیم دارم به‌زودی به نقد و بررسی کتاب خاطرات آقای هاشمی‌رفسنجانی بپردازم. معتقدم که در کتاب خاطرات آقای هاشمی‌ اشتباهات زیادی وجود دارد. امیدوارم این اشتباهات غیرعمدی و از روی خطا و سهو باشد.»

اساساً تاریخ خیلی چیز جالبی است. برخی می‌گویند تاریخ تکرار می‌شود و برخی دیگر می‌گویند تکرار نمی‌شود. به طور کلی جماعت مورخ خیلی حرف می‌زنند و همه‌چیز را می‌گویند، جز یک چیز. آن هم چیزی که هم مردم و هم خود مورخان به آن اعتقاد دارند ولی کسی آن را نمی‌گوید: اینکه واقعاً معلوم نیست تاریخ تکرار می‌شود یا نه، ولی آنچه قطعی است، این است که تاریخ تغییر می‌کند و این تنها موردی است که «حال»‌ بر «گذشته» تأثیر می‌گذارد.

برای نمونه یادداشت روز یک‌شنبه 19 مهر 1360 هاشمی‌رفسنجانی را بخوانید تا بعد اشتباهاتش را درآوریم و اصلش را برایتان روایت کنم.

...شب به خانه نیامدم و به دفتر کارم رفتم. شام، کوکوی سیب‌زمینی داشتیم و تلفنی با خانه صحبت کردم. معلوم شد، عفت هم برگشته و از پیام‌های آقای منتظری برایم گفت. امروز طومار 50 متری در سالن مجلس آورده‌اند که مردم به دنبال سخنان مهدی بازرگان، خواستار اخراج لیبرال‌ها از مجلس شده‌اند و این‌ها خیلی ناراحتند و از من گله دارند که چرا کاملاً از آنها حمایت نمی‌کنم.

آقای محمد محمدی گلپایگانی هم، ضمن اظهار ناراحتی از وضع خودش و فشار حزب‌اللهی‌های گرگان، پیام دکتر پیمان را آورد که «امت»‌ را به خاطر فشار حزب‌الله، تعطیل کند و می‌خواهد من را ببیند.

کارمان با این آقایان مشکل شده، دوستان و همرزمان دوران مبارزه‌اند و خود را ذی‌حق می‌دانند، من هم تحت تأثیر عواطف هستم و از طرفی در این جریان‌های اخیر، بد عمل کردند و اوج آن، که کار را مشکل‌تر کرده، وضع روابط‌شان با ضدانقلاب محارب است که این همه انسان‌های بزرگوار انقلابی را شهید کرده‌اند و در جنگ با عنوان ستون پنجم دشمن عمل می‌کنند. در عین حال از نصیحت و خیرخواهی نسبت به آنها دریغ نمی‌کنم. آخر شب، مقداری از گزارش‌ها را خواندم. حادثه مهمی نداشتیم. ص323 «کتاب عبور از بحران»

حالا با هم روایت درست و دقیق و بدون اشتباه و مناسب با اوضاع واحوال را می‌خوانیم.

یک‌شنبه 19 مهر 1360

...ظهر که از خواب پا شدم، رفتم به دفتر کارم. ناهار کباب تیهو و بوقلمون و خاویار و آلورا و آناناس و سوپ لابستر داشتم. تلفنی با خانه صحبت کردم. معلوم شد، عفت هم برگشته. خیلی اصرار داشت که تا شب جامعه را با شدت هرچه تمام‌تر به آشوب بکشیم و زودتر انقلاب را به باد بدهیم. هرقدر اصرار کردم نپذیرفت. نگرانم. الان وقتش نیست. فائزه و فاطمه هم مثل ایشان به شدت مصرند به این ماجرا.

داشتم دسر می‌خوردم که آقای علی‌اکبر ناطق‌نوری آمد. ناراحت بود. گفت: «اکبر کارها عقب است. چرا نمی‌آیی زودتر همه ثروت‌های ملی را چپاول کنیم و مملکت را به یغما ببریم.» هرچه گفتم من الان درگیر خیانت به رزمندگان اسلام هستم و گرفتار پیروز کردن باطل بر حق هستم، چون به صدام‌یزد کافر قول داده‌ام به خرجش نرفت. دست آخر رضایت دادم که او هم بیاید با حسن روحانی خیانت کند به اساس انقلاب و در عوض پروژه چپاول ثروت‌های مملکت را هم بسپاریم به بچه‌های دو خانواده. اندکی دل‌چرکین شد ولی به‌هرحال پذیرفت و رفت.

بعد از ظهر داشتم نقشه رابطه با آمریکا را می‌کشیدم که آقای خاتمی آمد. بچه‌های دفتر گفتند آقای خاتمی آمده. آمد توی دفتر، خشکم زد. امان از دست گیج‌بازی‌های بچه‌های دفتر. فکر کردم سیدمحمد خاتمی آمده،‌ نگو سیداحمد خاتمی آمده بود. پنج‌ دقیقه بیشتر نماند. دعوایمان شد، ناسزا گفتیم به هم. چایی نخورده رفت. در دفتر را خیلی محکم به هم زد.

آقای محسن رضایی از قرارگاه زنگ زد برای کسب تکلیف، گفتم همین روند خیانت خوب است،‌ آن را پی‌بگیرید.

بعد اخوی محمد آمد. بحمدالله دستش در خیانت و چپاول خوب راه افتاده، مهدی و محسن را به او سپردم تا آموزششان بدهد.
با برادران لاریجانی قرار داشتم. رفته بودند اسکی نیامدند.

...نزدیک غروب خیلی درگیری داشتم. برادران مؤمن و مسلمان و مبارزان واقعی و صاحبان اصلی انقلاب آمدند. برادر سیدمجتبی هاشمی‌ثمره، برادر صادق محصولی،‌ برادر محمد علی‌آبادی، برادر مهدی کلهر و برادر حمید روحانی.
یک اسلام‌شناس برجسته هم همراهشان بود به نام اسفندیار رحیم‌مشایی که انصافاً هم وارد بود. به نمایندگی از برادر دیگری آمده بودند.

فقط همین جمع هستند که فهمیده‌اند من مسائلی را به امام تحمیل کرده‌ام و دارم جام زهر دست ایشان می‌دهم. از طرفی چون همه بار انقلاب بر دوش این جماعت است، نمی‌توانم هیچ چیزی به آنها بگویم. نمی‌دانم کی از همه اسناد یک کپی هم داده به این برادران.

خلاصه حسابی سرم داد‌وبیداد کردند و گفتند که همه مدارک را هم دارند. حتی فهمیده‌اند که می‌خواهم جامعه را به آشوب بکشانم و انقلاب را به باد بدهم. از طرفی همه بار جنگ هم بر دوش این برادران است و همه هم این را می‌دانند. لذا نمی‌توانم هیچ کاری بکنم.

شب آنقدر از دستشان گریه کردم که نماز صبحم قضا شد. خدا مرا ببخشد. اکبر
ص 323 (کتاب عبور از بحران، چاپ جدید با ویرایش خیلی جدید)

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 36826

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 74
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۲:۵۶ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    1 0
    کسی که خوابه رو میشه بیدار کرد ولی کسی که خودش رو زده به خواب نمیشه .قدم کج حضرات مدعی خط امام اظهر من الشمس است نیازی به لودگی امثال شما نیست .
  • آبان IR ۱۳:۲۱ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 1
    دمت گرم
  • خبرنگارغرغرو IR ۱۳:۴۳ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    یعنی محشر بود.درود بر قلمت. ایشالا جوهرشو تموم نکنند خدای نکرده
  • وحيد IR ۱۳:۵۴ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 1
    آق شكيبا تركوندي اينو........فقط خدا كنه واست شاخ نشه
  • بدون نام IR ۱۳:۵۴ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    با اوضاع فعلی متن ویرایش جدید برای عموم مردم قابل باورتر است. به خاطر برخی رفتارها و رفتار برخی نزدیکان. راستی نگفتی که مهدی کجا رفته! حتما آخرین دوره های آموزشی اسلام را از انگلیس فرا میگیرد.
  • وحيد IR ۱۳:۵۵ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    آق شكيبا تركوندي اينو........فقط خدا كنه واست شاخ نشه
  • بدون نام IR ۱۴:۳۱ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    دمت گرم
  • بدون نام IR ۱۴:۵۴ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    چرت است.
  • eye IR ۱۵:۰۰ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    آقا شهرام مگه شما حریف اینا بشی ! کارت درسته .
  • بدون نام IR ۱۵:۰۰ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    baba to dige ki hasti
  • بهی IR ۱۶:۱۳ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    فقط میشه بهت گفت : آفرین !! اما مواظب خودت باش !
  • بدون نام IR ۱۶:۲۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    این "همت" برادران را خوب به تصویر کشیدی
  • hadi IR ۱۶:۴۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    kheili bahal bood ... ey val
  • محمد یعقوب IR ۱۶:۴۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    آفرین باحال بود . ولی فکر کنم آخرین مطلبت بود که نوشتی !!!!!!!
  • بدون نام IR ۱۶:۵۰ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    بی مزه
  • بدون نام ES ۱۷:۰۰ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    mahi mah!!!!
  • بدون نام IR ۱۷:۱۴ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    خدا به قلمت دوام و توفیق بده آقای شکیبا. مرسی
  • بدون نام IR ۱۷:۱۶ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    ازادي قلم گويا در ايران با تمام دنيا متفاوت است ايا اين گونه نوشتنها در مورد همه مجاز است يا فقط در مورد افرادي كه اخيرا مورد خشم قرار گرفتهاند
  • بدون نام IR ۱۷:۲۰ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    شهرام جان سلام دوست داری چی واست بیارم فردا؟ کمپوت یا چیپس اونجا حوصلت سر رفت چیکار میکنی قاطی محاربا نشیا! تو یا خیلی شجاعی یا خیلی ....
  • بدون نام IR ۱۷:۲۶ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    بی مزه با همه چیز که نباید شوخی کرد
  • سیامک GB ۱۷:۴۰ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    خوشگل بود. مرسی
  • منصف IR ۱۷:۴۴ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    اين يکي خيلي عالي بود!
  • رونین IR ۱۸:۰۴ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    عالی بود ... عالی
  • میثاق IR ۱۸:۲۵ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    مرسی شهرام به موقع بود به کار همت میخور
  • بدون نام IR ۱۸:۳۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    ایول باحال بود
  • بدون نام IR ۱۸:۴۳ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    شهرام دوشت داریم تو اند مورخهایی حتی رحیم مشایی هم نمی تواند مشل تو تاریخ بنویشد
  • بدون نام IR ۱۸:۵۰ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    خيلي زيبا وهوشمندانه بود
  • علیرضا IR ۱۹:۳۱ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    خدا به آیت الله هاشمی صبر عطا نمایداز دست این تازه به دورانها
  • میثم IR ۱۹:۳۲ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    آقا شکیبا امیدوارم حقایق بیشتری ازین کتاب بنویسی،درسته حالتش طنزه ولی خود واقعیته
  • فرهاد IR ۱۹:۵۶ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    من همش نگران اینم که توی یه تصادف کاملا اتفاقی، جان به جان آفرین تسلیم کنی!
  • مهشید IR ۲۰:۰۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    واقعا متاسفم طنز بی مزه ای بود بیائیم انتقاد را با طنز بیجا آلوده نکنیم که اثر انتقاد هم از بین میرود
  • خسته IR ۲۰:۳۶ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    خیلی جالب بود مثل همیشه
  • بدون نام IR ۲۰:۴۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    آقا خيلي با حال بود. آقا شكيبا مردي مرد
  • حمید CN ۲۱:۳۵ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    واقعا جواب مناسبی رو در قالب طنز بهشون دادید. آفرین الان ما در مقابل تندروها فقط سلاح طنز رو داریم
  • بدون نام IR ۲۲:۵۷ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    قلم عالی مشتعل زبان بعضی ها منقطع
  • بدون نام IR ۲۳:۰۷ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۳
    0 0
    آقاي هاشمي خيلي بزرگتر از اين حرفها هستند با قلم شما كوچك نمي شوند.
  • بدون نام IR ۰۴:۲۷ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    کدام طنزه که خالی از یه کمی حقیقت نباشه؟ از قضا پر بیراه نگفتی!
  • محمد IR ۰۴:۲۷ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    سيد!جدت پشت و پناهت!
  • بدون نام IR ۰۵:۲۲ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    دستت درد نکند بعد از مدتها بود که میخندیدم. خدا شما را حفظ کند
  • سمن IR ۰۵:۳۴ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    عالييييييي بود. مرسي آقاي شكيبا
  • مرضیه IR ۰۵:۳۵ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    چه نعمتیه این زبان طنز. واقعا خسته نباشید! مرسی!!!!!!!!!!!
  • ali IR ۰۵:۴۵ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    بعد از مدتها يك كم خنديديم . در صورت متهم نشدن، روش خوبي براي سرگرمي درست كرده اي .
  • 1984 NL ۰۵:۵۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    جالب بود
  • الهام IR ۰۵:۵۹ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    قشنگ بود. دلمون برات تنگ میشه آقای شکیبا!!
  • ناشکیبا IR ۰۶:۵۶ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    آقای شکیبای عزیز سلام بنده چند وقتی هست که مطالب شما را میخوانم خیلی جالب و سازنده مینویسید هر از چند گاهی غیبتان میزند ولی من دوست دارم هروز یک مطلبی از شما رو روی سایت در رابطه با اوضاع غیر اقتصادی و غیر سیاسی و غیر فرهنگی!!! ببینم دوستدار شما
  • وحيد آزادي IR ۰۷:۰۰ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    صبح كه ميري سر كار مواظب باش اطراف ماشينت موتور سيكلت نباشه شهرام جان! يا اينكه بعد از ظهر ها برو سر كار
  • صدرا IR ۰۷:۰۷ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    سید جان دستت درد نکنه،درود بر تو
  • بدون نام IR ۰۷:۲۲ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    عااااااااااااااااالی
  • بدون نام IR ۰۷:۵۴ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    دوست عزیزم قلمی شیوا و رسایی داری.قدر این نعمت را بدان چون ما کتابهای تاریخی خیلی زیادی داریم که به ویرایش شما هنرمندان نیاز خواهند داشت.
  • ازاده IR ۱۰:۴۱ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    الهی همیشه زنده باشی.زیباترین طنزی بود که در عمرم خواندم.فقط تویی که به فکر شاد کردن دل مردمی.
  • بدون نام IR ۱۰:۵۹ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    جالب بود.
  • رضا US ۱۱:۴۷ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    ظاهرا برادران را خیلی عصبانی کرد‌ید با این نوشته. خیلی مواظب خودتان باشید! دست مریزاد... خیلی ظریف بود
  • Ahmad IR ۱۲:۴۹ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    خیلی جالب بود...دم شما گرم...حتماً کتاب خاطرات زندانتون هم جالب از آب درمیاد...یا علی
  • حمید IR ۱۳:۰۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    عالی بود، مثل همیشه
  • بدون نام IR ۱۹:۳۶ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    kheiliiiiiiiiii chert bud
  • saie IR ۲۰:۲۶ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    سلام خیلی با مزه بود امیدوارم از دست برادران انقلابی مذکور در خاطره فوق در امان باشید
  • بدون نام IR ۲۰:۴۳ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۴
    0 0
    شهرام جان دمت گرم فقط یه سوال دارم اینکه فقط خاطرات هاشمی راتجدید چاپ نکن بقیه را هم اضافه بر سازمان بنویس
  • fg IR ۰۸:۰۵ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۵
    0 0
    طنز جالب وتلخي بود. به عنوان يه جامعه شناس نظرات رو هم خوندم و به نگاه سطحي برخي حضرات پي بردم كه فقط كف روي آب نوشته ي شما رو ديدند، نه افكار تند بعضي افراد رو كه تحت تاثير تبليغات مخرب خودي و غير خودي قرار مي گبرند و به راحتي شخصيت ديگران رو همانطور كه شما به آن اشاره كرديد، لگدمال مي كنند.
  • مردم IR ۱۰:۳۴ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۵
    0 0
    آقا جون دمت گرم حال دادی.
  • بدون نام GB ۱۱:۰۹ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۵
    0 0
    انصافا اگر در جامعه نشریات طنز همچون گل آقا چاپ می شد و این ظرفیت نقد منصفانه دوباره پدید می آمد، مردم هم این قدر گوش به رسانه های خارجی و فیس بوک بازی دل نمی بستند و بهداشت روانی جامعه بهتر بود. در هر صورت ان شاء الله که همیشه لبخند بر لبانت باشد.
  • ارزو IR ۱۴:۰۱ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۵
    0 0
    با کسي شوخي کن که بتونه از خودش دفاع کنه نه اشخاص منزوي
  • mohammad IR ۱۵:۱۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۵
    0 0
    koli khandidim kheili bahal bood
  • fg IR ۱۶:۰۵ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۵
    0 0
    آدمهاي نون به نرخ روز خور همه ي نظرها رو پخش نمي كنن.
  • هومن IR ۰۴:۲۷ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۶
    0 0
    به همه حمله كرده بودي و هيچ كس از قلم تو در امان نبود من فكر ميكنم موضع خودت را روشن كن يا اينوري باش يا اونوري ولي چيز هايي كه من از شما خوندم قبلا و روزنامتون به سمت اصلاح طلبان مينوشتيد ولي الان تو به اصلاح طلبان و آقاي هاشمي هم حمله كردي من يه كم گيج شدم الان
  • بدون نام IR ۰۴:۵۲ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۶
    0 0
    خيلي جالبه آقايون روشن فكر يعني حتي يه نفر هم نظر مخالف نداده واقعا كه مدعيان آزادي بيان در صف اول سانسور هستند آقاي شكيبا شما كه امروز شده اي مدافع هاشمي آيا در دهه 60و 70 هم همين نظر را داشته اي؟ من كه فكر نمي كنم
  • احسان IR ۰۵:۴۳ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۶
    0 0
    طنزت قشنگنه بي جنبه ها تحمل نمي كنند درضمن اگه آقاي هاشمي هم اين طنز را بخونه كلي ميخنده بالاخره بايد از كسي طنز ساخت كه در جامعه مطرحه و خودش هم جنبه طنز داره نه از امثال ما كه هميشه كاسه چه كنم دستمان است .
  • شيخ IR ۰۶:۲۱ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۶
    0 0
    عالي بود. عالي.
  • فرزین IR ۰۹:۵۴ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۶
    0 0
    خیلی جالب بود .کاش میشد یک مجله مثل گل آقا می زدی .ولی این نوشته خیلی سروصدا کرده است
  • سهيلا IR ۱۰:۴۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۶
    0 0
    خيلي عالي بود آقاي شكيبا، خداوندبه قلمتان استواري و به شما سلامتي بدهد.مراقب خودتان در اين زمانه بد باشيد . ما هميشه منتظر طنزهاي شما هستيم؟مارا از اين نعمت محروم نكنند خداي نكرده؟اقلاً حرف دلمان را در طنز شما ميبينيم.
  • بدون نام IR ۱۴:۰۶ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۶
    0 0
    سلام آقا شهرام چرا آپ نمیکنی ما منتطریم
  • oh IR ۰۸:۳۰ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۷
    0 0
    بيشترين نظرات مربوط به طنز است به نظر آقايان مسئول اين دليل خستگي مردم و روي آوردن به چيزي كه باعث تنوع و خنده باشه نيست .
  • امید IR ۲۰:۰۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۸
    0 0
    آقا شهرام مثل همیشه زیبا بود ولی متأسفانه 1 عده منظور شما رو اشتباه گرفتند. چرا آپ نمی کنی؟ آدرس بده بیاییم ملاقاتی (کمپوت چی دوست دای؟)
  • من. IR ۱۰:۴۸ - ۱۳۸۸/۱۰/۲۹
    0 0
    خیییییییییییلی خندیدم! انقدر که بچه ام از صدای خنده ام بیدار شد!!
  • بدون نام IR ۰۸:۵۴ - ۱۳۸۸/۱۰/۳۰
    0 0
    مرسی خیلی باحال بود