افشین شاهرودی که خیلی‌ها او را با عکس‌های شاعرانه‌اش می‌شناسند، شعرهایی دارد از جنس تصویر؛ کلمه‌هایی که کنار تصویر می‌نشینند و متنی چندرسانه‌ای می‌سازند که شاهرودی آنها را «شعر دیداری» می‌نامند.

سجاد صاحبان زند: شاهرودی که پیش از این کتاب‌های از جمله» آرتور اشتاین»، «خاطرات من، ماه، چاه و باغچه»، «از زمان جنون»، «عکس‌ها»، «پنجاه و پنج عکس»، «هپروط» و «از گذشته‌ها» را منتشر کرده بود، به تازگی مجموعه شعر دیداری «افشین‌های شاهرودی» را منتشر کرده که بهانه همین گفت‌وگوست.

شما از چند چیز خیلی در شعرهایتان استفاده می‌کنید، مثل ماهی، دریا و گربه. این‌ها از کجا آمده‌اند؟
نمی‌دانم. یک روانشناس باید این کارها را انجام دهد. شاید انتخاب این چیزها یک جورهایی به خاطرات کودکی من برگردد. دورترین خاطره من از یک ماهی به زمانی برمی‌گردد که هنوز مدرسه نمی‌رفتم. شاید 4 یا 5 ساله بودم. ما در شهر کوچک دامغان زندگی می‌کردیم. روزی می‌خواستم از خانه به بازار بروم. در یک جوی کوچک آب، یک ماهی دیدم. این ماهی را گرفتم و تا خانه دویدم. آن را دریک ظرف آب گذاشتم و ماهی تا 2-3 روز زنده بود. این دورترین خاطره‌ای است که از یک ماهی دارم. دربچگی همیشه در خانه ما چند تا گربه بود.

ولی آن گربه‌هایی که من از کودکی با خودم آورده‌ام، با آن‌چیزی که الان به آن فکر می‌کنم فرق دارد. من در بچگی هیچ‌گاه با گربه درگیر نبوده‌ام. گربه هیچ‌گاه چیز زشتی برای من نبود. اما حالا جور دیگری است. مثلاً در همان کابوسی که در مقدمه کتاب هم نوشته‌ام، گربه‌ای وحشتناک را دیدم که در حال خوردن یک پرنده بود. 

همین گربه به نوعی شعر دیداری را متولد کرد. درست است؟
از آن کابوس که بیدار شدم، در حالی که قلبم به شدت می‌زد، شکل اولیه شعر شماره 43 همین دفتر را نوشتم و بی‌اختیار طرحی ساده و گرافیکی از یک گربه و یک پرنده را کنارش کشیدم و زیر آن نوشتم: «همان گربه.» ناگهان جرقه‌ای در ذهنم روش شد. ظرف چند روز تمام نوشته‌های قبلی‌ را بازخوانی کردم و در کنار بعضی از آنها تصاویری اضافه کردم. بعد هم دیدم که می‌توان به شعر نگاه دیداری هم داشت.

اما پس پشت این اتفاق مثلاً ساده، احتمالاً تفکری بوده که در ناخودآگاه شما وجود داشته است. احتمالاً شما شعر را همواره فراتر از کلمات دیده‌اید. این‌طور نیست؟
 گفته می‌شود که شعر یک اتفاق زبانی است. ولی دیگر باید در این گفته تردید کرد. امروزه تکنولوژی، بسیاری از مفاهیم را دگرگون کرده و شناخت سنتی ما را از هنر زیر سئوال برده است. در دنیای تکنولوژیکی امروزبسیاری از مرزبندی‌ها و فاصله‌گذاری‌ها میان شکل‌های پذیرفته شده هنر از میان رفته و ابعاد جدیدی در آن مطرح شده است.

دیگر شعر را هم نمی‌توان و نباید در قفس کلمه زندانی کرد. دیگر گرافیک محدود به آن نوع از تولیدات بصری که به منظور تکثیر چاپی ساخته می‌شد نیست. دیگر عکس، تصویری نیست که در اتاقک تاریکی به نام دوربین روی فیلم و کاغذ ثبت می‌شد. تداخل هنرهای مختلف با هم ظرفیت‌های بیانی تازه و قابلیت‌های جدیدی برای بیان هنری بوجود آورده است.

از این رو هنرمند امروز اعم از شاعر، نویسنده، عکاس، نقاش برای استفاده از امکانات موجود نباید و نمی‌توانند تک بعدی باشند. شاعری که هنوز درباره عکس می‌گوید: «چه عکس خوبی، با چه دوربینی گرفته‌اید»! دیگر شاعر امروز نیست زیرا در تحلیل اثر، بافکر و منطق ریاضی نقش آگاهی، اندیشه، تخیل و درک پدیدآورنده را کاملاً نادیده گرفته است. شاعر امروز باید بتواند امکانات و توانایی‌هایی را که تکنولوژی جدید در اختیار هنر قرار داده درک کرده و از آن استفاده نماید.

در دنیای دیجیتالی امروز، دیگر کلمات هم به تنهایی و به شیوه‌های گذشته توانایی بیان مفاهیم امروزی را نداشته و لاجرم نمی‌تواند بارانتقال دریافت‌های هنری رابه دوش بکشد. کلا‌م در ترکیب با توانایی دیگر هنرها از جمله هنرهای بصری، قدرت و تأثیر مضاعفی پیداخواهد کرد. این کار اگرچه به نظر می‌رسد موجب محدودیت‌هایی نیز برای ارائه شعر ‌شود ولی خلا‌قیت یعنی فراتر رفتن ازحد آن چه که موجود است. اگر قرار بود ازحد شرایط موجود عبور نکنیم هنوز باید با خط هیروگلیف می‌نوشتیم و شایداصلاً‌ نباید ازغاربیرون می‌آمدیم.

صرفنظر از این تجربه‌ها که از تغییر در نوع حروف، تقطیع، شکل و اندازه نوشتار و نهایتاً تکرار کلمات استفاده می‌کرد که البته و تا حدی به تنّوع بصری نیز می‌انجامید؛ شعردیداری، واجد ویژگی‌هایی است که درظرفیت کلا‌م به تنهایی نیست و همه ابعاد آن با خواندن وشنیدن منتقل ودرک نمی‌شود. در شعر دیداری ویژگی‌های بصری کاراکترهای نوعی را در آن به وجود می‌آورد که در قلمروهای شناخته شده شعر به معنای سنتی وجود ندارد. تصاویر ذهنی در شعر دیداری با تداخل و همنشینی با تصاویر عینی قدرت انتقال بیشتری پیدا می‌کنند. شاعر چیزهایی رابیان کرده و مخاطب، آنها را درذهن خود بازسازی می‌کند.

در شعر دیداری این فاصله کوتاه می‌شود. فاصله‌ای که ازآن به عنوان «تعبیرپذیری» یاد می‌کنیم. در دنیای امروز که انسان برای هیچ کاری فرصت کافی در اختیار ندارد، صرف تعبیرپذیر بودن نمی‌تواند مبین ارزش یک اثر باشد. زمان، زمان سرعت است و مفاهیم باید در کوتاهترین زمان ممکن انتقال یابند. شعر دیداری محملی است برای انتقال مفاهیم در کوتاهترین زمان ممکن.

اما پیش از این نیز برخی از شاعران، اشعار خود را در کنار تصویرهایی ارائه می‌کردند. تفاوت کار شما با ایشان چیست؟
تصویرسازی در شعرهای من علیرغم شباهت‌هایی که با ایلوستراسیون (Illustration) دارد، در بسیاری جاها خود را از آن جدا کرده است. در ایلوستراسیون معمولاً‌ سعی می‌شود که عین صحنه‌های روایت بازسازی شود اما آنچه که در این کار مورد نظر است این است که تصویر نیز به عنوان یک متن (متنی که به جای خواندن دیده می‌شود) بخشی جدانشدنی از بدنهِ کار را تشکیل داده و دوشادوش با متن کلا‌می ‌و همسنگ با آن روایت را پیش ببرد و در جاهایی هم که کلا‌م قادر نیست معنا و مفهومی ‌را برساند، به کمک آن آمده و کاستی‌های آن را جبران کند.

یعنی کلا‌م و تصویر دو ستون کار را تشکیل داده و شعر بر اساس هر دوی آنها ساخته شده و استحکام پیدا کند. در بسیاری موارد این تصاویر می‌تواند با تغییر در شکل‌های رایج نوشتاری به وجود‌ آید که چنانکه خواهیم دید؛ قبلاً‌ هم در شعر کم و بیش سابقه داشته است و این یکی از وجوه افتراق این کار با ایلوستراسیون محسوب می‌شود. اوج خلا‌قیت و سادگی را در مصورسازی یا ایلوستراسیون، در تولید کتاب‌های کودکان و بعضاً متون مذهبی می‌بینیم که کار تازه‌ای هم نیست.

وقتی هنرمند اثری را خلق می‌کند، شاید در لحظه خلق آن اثر متوجه نباشد که دقیقاً چه می‌کند. اما شما حالا که به عنوان یک مخاطب به کارت نگاه می‌کنی، چه حسی داری؟
بارها شده که من بعد از نوشتن شعری، چیزی در آن کشف کرده‌ام که هنگام نوشتن اصلاً به آن فکر نمی‌کردم. روانشناسی امروزی می‌گوید که اثر هنری، مثل خوابی است که هنرمند در بیداری می‌بیند. یعنی بخش زیادی از اثر متکی به ناخودآگاه است. یعنی همان‌طور که ما خواب چیزهایی را می‌بینیم که از ناخودآگاهمان نشأت می‌گیرد، اثر هنری هم در واقع از چیزهایی به وجود می‌آید که شاید دقیقاً ندانیم که از کجا می‌آید. به همین دلیل است که عناصری که در یک اثر هنری به وجود می‌آید، ‌قابل بررسی است.

شما عکس‌ها یا طرح‌ها را فکر خودتان تغییر می‌دهید. چقدر این تغییرات در شعر انجام می‌شود؟
تا زمانی که احساس نکنم که یک شعر کامل نشده، دستکاری‌اش می‌کنم. من شعرهایم را مدام تغییر می‌دهم تا حس کنم کامل شده. به نظر من نوشتن یک شعر، هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. هر شعر، هر لحظه‌ای ممکن است که عوض شود.

من خیلی از این شعرها را بارها و بارها تغییر داده‌ام. تعدادی از شعرهای این مجموعه در سال 76، در کتاب «خاطرات من، ماه، چاه و باغچه»، چاپ شده، ولی این شعرها را با شکل جدیدی، با کمی تغییرات در این کتاب می‌بینیم. ممکن است شش ماه دیگر هم باز تغییراتی در همین کارها ایجاد شود. به همین دلیل است که می‌گویم که یک شعر، هیچ‌وقت نقطه پایان ندارد.

شما اول عکس می‌گیرید یا طرح می‌زنید و بعدش شعر می‌گویید یا برعکس؟
کار من هیچ قالب از پیش تعیین شده‌ای ندارد. گاهی اوقات هسته اصلی شعر با یک تصویر شکل می‌گیرد و گاهی اوقات با کلام. در نهایت ترکیب این دوتاست که ساختار اصلی شعر را می‌سازد. اینکه بگویم اول کلمه می‌آید و بعد تصویر یا برعکس، جواب خیلی دقیقی نیست. هدف من در این شعرها این است که کلام و تصویر به کمک هم بیایند و در نهایت ظرفیت‌های بیانی جدیدی به وجود بیاورند که نمی‌تواند در تصویر بدون کلام، یا کلام بدون تصویر وجود داشته باشد.

آینده شعر دیداری را چطور ارزیابی می‌کنید؟
شعر دیداری، هنوز مورد قبول و تأیید بعضی از دوستانم که بیشتر متعلق به نسل همسن و سال خود من هستند و از قضا بسیار هم بر نوآوری و خلا‌قیت تأکید می‌کنند؛ نیست. فکر می‌کنم دلیل آن این باشد که انجام اینکار تا حد زیادی نیازمند استفاده از امکاناتی مانند کامپیوتر و نرم‌افزارهای تصویرسازی و بیشتر از همه شناخت، داشتن تخصص و تسلط به هنرهای گرافیکی است. می‌خواهم بگویم شاید علت عدم استقبال و شاید هم تکذیب بعضی از این بزرگواران این است که با تکنولوژی نمی‌توانند کنار بیایند.

با این همه، عده‌ای، به خصوص از جوانترها دارند روی شعردیداری کار می‌کنند. درعرض دو، سه سال اخیر در این زمینه تجربه‌هایی صورت گرفته که بعضی از این تجربیات در کتاب‌هایی نیز چاپ و منتشر شده است. در وبلا‌گ‌ها هم نمونه‌هایی از این شعرها را می‌بینیم. اما یک نکته مشخص در بسیاری از آنها دیده می‌شود و آن اینکه در تعداد قابل توجهی از این شعرها تصویرسازی‌ها از حد تزیین متن که تنها یکی از کارکردهای ایلوستراسیون است فراتر نمی‌رود.

مانند سایه دادن‌های بی‌دلیل به نوشته‌ها و تنوع غیرضروری فونت‌ها بدون در نظر گرفتن روحیه خط و وارد کردن بدون منطق رنگ و حاشیه‌نگاری‌های نامناسب و حتی دفورمه کردن نوشته‌ها که عمدتاً باعث کم شدن خوانایی شعر شده و کیفیت بصری آن را تا حد تابلونویسی از نظر هنری کم ارزش می‌کند. چنین تصویرسازی‌هایی در بهترین حالت خود ممکن است صرفاً به یک فرمگرایی ظاهری سطحی و بی‌منطق تبدیل شود. شعر در چنین مسیری در نهایت برای ایجاد جذابیت ناچار خواهد شد که به خوشنویسی روی آورده و تابلوهای نقاشی خط را الگوی خود قرار دهد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 31092

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 14 =