«شرلوک هلمز» فیلم جدید گای ریچی پس از مدت‌ها انتظار از 24 دسامبر امسال در سینماهای جهان به نمایش درمی‌آید و موفقیت آن دور از انتظار نیست.

جان والش: شرلوک هلمز استاد استدلال‌های مبتنی بر قیاس، بیش از یک قرن است کتابخوان‌ها، سینماروها و طرفداران پر و پاقرص خود را حفظ کرده است. اورسن ولز او را «معروف‌ترین مرد دنیا که هیچگاه وجود نداشته» توصیف کرد، هرچند هلمز برای میلیون‌ها نفر در سراسر دنیا شخصیتی واقعی مانند پزشک خانوادگی بود. عجیب اینکه او هنوز هم چنین جایگاهی دارد.

بیش از 120 سال پس از اولین حضور ادبی هلمز تصویر سایه‌وار او برای شما آشناست؛ ترکیبی از یک کلاه گوش‌دار، بینی ‌تیز و پیپ حلقه‌‌ای. تعداد زیادی از ستاره‌های سینما خود را به شکل او درآورده‌اند و میزان موفقیت آنها متفاوت بوده است. تماشاگران سینما در کنار بازیگران قدیمی مانند بازیل راتبون، پیتر کوشینگ و جرمی برت بازیگرانی چون مایکل کین، پیتر کوک، لری هگمن، جان کلیز، تام بیکر و حتی راجر مور را هم در نقش کارآگاه بزرگ دیده‌اند.

به نظر می‌رسد همه بازی در نقش شرلوک هلمز را امتحان کرده‌اند. از فیلم‌های صامت تا فیلم‌های امروزی، او بیش از هر شخصیت داستانی دیگر روی پرده سینما ظاهر شده است و اکنون هلمز بار دیگر قرار است به سینما بازگردد. «شرلوک هلمز» فیلم جدید گای ریچی پس از مدت‌ها انتظار از 24 دسامبر امسال در سینماهای جهان به نمایش درمی‌آید و موفقیت آن دور از انتظار نیست.

تماشاگرانی که ژوئن پیش آنونس فیلم را پیش از نمایش «هری پاتر و شاهزاده دورگه‌» در سینماها دیدند، از دیدن رابرت داونی جونیر (به نقش هلمز)، جود لاو (در نقش دکتر واتسون) و ریچل مک‌آدامز (به نقش آیرین آدلر، رقیب زیرک هلمز در داستان «رسوایی در بوهمیا») در رینگ بوکس، صحنه‌های فرار آنها از انفجارهای مختلف و خیلی صحنه‌های دیگر شگفت‌زده شدند، تصاویری که تاکنون میلیون‌ها نفر هم در یوتیوب دیده‌اند.

صدای طرفداران درمی‌آید
سه هفته پیش شایعه‌ای در همه جا پیچید که فیلم ریچی هنوز به نمایش درنیامده، قرار ساخت دنباله آن گذاشته شده و قرار است براد پیت نقش پروفسور موریارتی را بازی کند. حضور بازیگران مد روز در این فیلم ما را از داستان‌های اصلی دور می‌کند.

داونی جونیر برای بازی در نقش هلمز بیش از حد عیاش است، در حالی که هلمز با وجود اعتیاد به کوکائین، همیشه ریاضت‌کش بود. جود لاو بسیار جوان، خام و زیرک‌تر از یک پزشک میانسال و دیرفهم به نظر می‌رسد و مک‌آدامز قشنگ‌تر از آن است که نقش یک زن ماجراجوی پولادین را بازی کند.

در این بین، حضور براد پیت به نقش ناپلئون جنایت اصلاً قابل تصور نیست. اما اوضاع خیلی خراب‌تر است. کلمبیا پیکچرز اعلام کرد خود را برای تولید فیلمی کمدی به تهیه‌کنندگی جاد آپاتو، پسر طلایی فیلم‌های کمدی در هالیوود آماده می‌کند و قرار است ساشا بارون کوهن به نقش هلمز و ویل فرل در نقش واتسن ظاهر شوند.

می‌توانید صدای گله و شکایت ارتش جهانی شرلوک را بخاطر این تقلید مسخره توهین‌آمیز بشنوید، اما البته که خود آنها در تمام این سال‌ها واقعیت ادبی را به بازی گرفته‌اند. وقتی این بحث مطرح می‌شود که آیا هلمز در داستان «برق نقره‌ای» روی یک اسب شرط بست یا نه، طرفداران او آدم‌هایی فضل‌فروش در کلاس جهانی می‌شوند، اما آنها بنیادگرایانی دانشگاهی نیست.

آنها از محدوده نوشته‌های سر آرتور کانن دویل فراتر می‌روند و فرض را بر این می‌گذارند که کارآگاه بزرگ و دستیار او آدم‌های واقعی بودند که باید زندگی آنها را مانند شخصیت‌های تاریخی بررسی کرد. طرفداران هلمز خودشان خواسته‌اند باور کنند دکتر جان واتسون داستان‌ها را نوشت، اما اجازه داد دوست و کارگزار ادبی‌اش کانن دویل آن را به اسم خود چاپ کند.

ریشه‌های هلمز
برای میلیون‌ها نفر، شرلوک هلمز هیچگاه نمی‌میرد، اما درباره تولد او کمتر کسی تردید دارد. تمام زندگی‌نامه‌نویسان به شخصیت دکتر جوزف بل استاد دانشکده پزشکی دانشگاه ادینبورگ اشاره کرده‌اند که کانن دویل در فاصله 77-1876 و در دوران دانشجویی با او آشنا شد.

این استاد بسیار جوان (او 39 ساله بود)، بلند قد، لاغر، با بینی تیز، دید قوی و قدرت تشخیص بسیار سریع بود. او دوست داشت با مشاهده دقیق بیماران قدرت منطق و نتیجه‌گیری خود را به رخ دانشجویان پزشکی بکشد.

ترفند خاص بل این بود که در آمفی‌تئاتر دانشگاه می‌نشست و متصدی پذیرش بیماران سرپایی، مریض‌ها را پیش او می‌آورد. بل با استناد به چند نکته محتمل درباره بیمار به یک نتیجه خاص می‌رسید و با این کار او و دانشجویان را حیرت زده می‌کرد. او یک بار درباره بیماری که تا پیش از آن هیچوقت ندیده بود، این طور استنباط کرد که او یک نظامی درجه‌دار است و اخیراً از یک هنگ کوهستانی در باربادوس منتقل شده است.

یک دهه بعد در مارس 1886، کانن دویل پس از آنکه دو ناشر اولین رمانش «مؤسسه گردلستون» را رد کردند، روی یک کتاب جدید کار می‌کرد. او به فکر معلم قدیمی‌اش افتاد.

کانن دویل بعدها نوشت: «احساس کردم قابلیت چیزی تازه‌تر و ماهرانه‌تر را دارم. گابوریو (امیل گابوریو، جنایی‌نویس فرانسوی و خالق بازرس لکوک) با داستان‌های پیچیده‌اش من را مجذوب خود کرده بود و ام. دوپن کارآگاه ماهر کتاب‌های ادگار آلن پو یکی از قهرمانان من بود، اما آیا می‌توانستم خودم چیزی اضافه کنم؟ به یاد جو بل، معلم قدیمی‌ام افتادم با آن صورت عقابی، شیوه‌های شگفت‌انگیز و توجه ترسناک به جزئیات. اگر او یک کارآگاه بود قطعاً این حرفه جذاب اما سازمان‌نیافته را به چیزی درحد علم درمی‌آورد.»

اولین رویارویی
البته که بل می‌توانست این کار را انجام بدهد. هولمز با کتاب «اتود در قرمز لاکی» وارد دنیای رمان معمای کارآگاهی شد. کانن دویل این کتاب را که ابتدا «کلاف سردرگم» نام داشت، در شش هفته نوشت و یک کارآگاه عصبی به نام شریدان هوپ - بعدها شرینگفورد هلمز - خلق کرد. کانن دویل در دوران مدرسه دوستی به نام پاتریک شرلوک و بل، دستیاری به نام دکتر پاتریک هرون واتسون داشت. . .

اولین برخورد این دو شخصیت داستانی افسانه‌ای در فصل اول کتاب و زمانی روی می‌دهد که دکتر واتسون در جست‌وجوی فردی که هم اتاقی اوست در آزمایشگاه شیمی بیمارستان سینت بارتولومیو با یک «دانشجو» قدبلند و لاغر آشنا می‌شود که یک لوله آزمایش را تکان می‌دهد.

اولین حرف هلمز به واتسون این است: «حال شما چطور است؟ احساس می‌کنم در افغانستان بوده‌اید؟» او در توضیح، واتسون را «آقایی از جنس پزشکی، اما با حال و هوای یک مرد نظامی توصیف می‌کند»؛ فردی که پوستش به خاطر حضور در مناطق استوایی برنزه شده، به سختی و بیماری عادت دارد و مجروح هم هست. یک پزشک نظامی کجا می‌تواند چنین مشکلی پیدا کرده باشد؟ «قطعاً در افغانستان».

راسل میلر، تازه‌ترین زندگی‌نامه‌نویس کانن دویل این استدلال را تحقیرآمیز می‌داند. او می‌نویسد: «خب، لزوماً این طور نیست، هلمز عزیز من.» میلر ادامه می‌دهد: «چرا این اتفاق نباید در آفریقای جنوبی روی داده باشد، جایی که نیروهای بریتانیایی اخیراً درگیر جنگ زولو بودند؟ ضمناً از کی تا حالا افغانستان جزو «مناطق استوایی» شده است؟ و «آقایی از جنس پزشکی» یعنی چی؟»

اما خیل طرفداران هلمز در تمام این سال‌ها یاد گرفته‌اند روی بسیاری از این جور استدلال‌های به‌دردنخور، نکات غیرعلمی (مانند این نظر که سر بزرگ به معنای داشتن هوش بالاتر است)، برداشت‌های فرهنگی در‌هم‌برهم (نظیر انتخاب اسامی اسلامی برای شخصیت‌های سیک در کتاب «نشانه چهار») و استنتاج‌های منطقی که مبنای آنها صرفاً حدس و گمان است، سرپوش بگذارند.

اما مهارت هلمز در تفسیر دنیای جنایتکاری و در نهایت روبه‌رو شدن و پیروزی بر آن با استفاده از منطق علمی، در 121 سالی که از انتشار «اتود در قرمز لاکی» در جولای 1888 می‌گذرد، تخیل آدم‌ها را از آن خود کرده است.

از زمان مرگ آرتور کانن دویل در 1930، هلمز و دستیار وفادار او به دفعات در سینما و تلویزیون به تصویر درآمده‌اند. پیش از آن نیز داستان‌های او مبنای نمایش‌ها و فیلم‌های مختلف شدند.

سال 1893 و تنها پنج سال پس از انتشار «اتود در قرمز لاکی» نمایشی به نام «زیر ساعت» به صحنه رفت. تاریخ ساخت اولین فیلم شرلوک هلمز به سال 1900 بازمی‌گردد، اما آن فیلم تنها 49 ثانیه بود.

اولین شرلوک هلمز درست و حسابی سینما موریس کاستلو بود که سال 1905 در فیلمی بر مبنای «نشانه چهار» بازی کرد. پس از آن دریچه سد باز و در قرن گذشته بیش از 100 فیلم از روی او ساخته شد.

به اعتقاد جان لوکاره نویسنده بریتانیایی رمان‌های جاسوسی، «عجیب نیست که زوج هلمز و واتسون بیش از هر چهره ادبی دیگر مقلد داشتند. درام‌های پلیسی معاصر به دفعات به آنها استناد می‌کند. آنها به تنهایی مسئول فیلم‌های با مضمون «دوست جون جونی» هستند. تریلر معاصر بدون هلمز و واتسون گم می‌شود.»

ایندیپندنت / 2 نوامبر / ترجمه: علی افتخاری

خبر «دکتر واتسون در «شرلوک هلمز» جدید ابله نیست» را در این زمینه اینجا بخوانید. 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 23147

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 3 =