به گزارش فارس، نهمین مجموعه از درس گفتارهایی درباره سعدی در باب «طنز و طیبت در سخن سعدی» با در محل شهر کتاب مرکزی برگزار شد.
داوری در ابتدای این نشست عنوان کرد: «حدود 20 سال پیش مقالهای با عنوان (سعدی شاعر اخلاق بود) نوشتم که مطالب آن مجمل و مبهم بود، به همین دلیل خیلیها گمان کردند، منظور من این است که سعدی شاعری اخلاقگراست. در شعرهای سعدی بیشمار وعظ وجود دارد و این موضوع مطلب جدیدی نیست که هر واعظی میتواند نصیحت کند اما باید در نظر داشته باشیم که هر واعظی با سعدی قابل قیاس نیست. برای پاسخگویی به برداشتهای نادرست مقاله دیگری نوشتم و طی آن بیان کردم که در نظر سعدی طنز و طیبت با اخلاق پیوسته است به همین دلیل شعر سعدی اخلاق متبلور است».
اردکانی درخصوص چگونگی قرار گرفتن شعر و اخلاق در کنار هم بیان کرد: «شعر شامل ماده و صورت است و در اصطلاح ما صورت به عنوان اصل است و ماده منحل در صورت. اگر شما در دیوان شعری با شعرهایی مواجه شدید که به صورت آشکار و برهنه به اخلاق پرداخته باشد، دیگر نمیتوان آن را شعر به حساب آورد بلکه آن کتاب اخلاق است و شاعر آن کسی است که مسالهای اخلاقی را به نظم در میآورد در حالی که شعر سعدی تبلور اخلاق است اما این تبلور آشکارا نیست و به عبارتی اخلاق مد نظر او خود نوعی شعر محسوب میشود».
استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه با اشاره به طنزآمیز بودن شعرهای سعدی افزود: «همه اشعار سعدی طنز است در طیبات او نیز این لحن طنزآمیز مشاهده می شود. البته باید یادآوری کنم که تعریف طنز تا دهههای اخیر به معنای امروزی نبود و به نوعی طنز به معنای وجود طعنه در زبان اعلام میشد برای مثال بر اساس این تعریف، سبک طنزآمیز به آثار نعمت الله جزایری طنز اطلاق نمیشود اما میتوانیم آثار عبید زاکانی را طنز بدانیم».
وی با بیان اینکه طنز در بیان نقد ادبی یک صورت ادبی است، اضافه کرد: «اهالی طنز عبید زاکانی طنزنویس میدانند اما سعدی را نه. به این دلیل که آثار سعدی را چنان تفسیر کردهاند که با نگاهی به این تفسیرها روشن میشود، آنها به هیچ وجه طنز سعدی را نفهمیدهاند».
به گفته اردکانی طنز و طیبت و هجو و هزل واژههایی مترادف نیستند و در آثار سعدی هر سه این سبکها وجود دارد. به دلیل همین ویژگیها بود که وقتی محمدعلی فروغی و یغمایی برای اولین بار کلیات سعدی را چاپ کردند، فروغی معتقد بود کتاب گلستان مناسب بچههای دبستانی نیست. در حالیکه دلیل قانع کنندهای وجود نداشت که بچهها در دوران دبیرستان گلستان سعدی نخوانند. در واقع نتیجه چنین نگرشهایی همین میشود که آمریکاییها امروز سعدی را بیشتر از ما ایرانیها میشناسد.
وی در ادامه افزود: «مثلا زمانی یک استاد آمریکایی ایراندوست و فیلسوف از دانشگاه نتردام به ایران آمد و در بازگشت به رسم یادبود چند کتاب از جمله بوستان سعدی را به او هدیه دادند او از خواندن این بوستان به وجد آمده بود ولی متاسفانه کسی در جامعه ما بوستان و گلستان نمیخواند. در حالی که این کتابها برای همیشه ماندگارند و همین ماندگاری نشان میدهد که مطالب این کتابها سخن معمولی نیست».
وی در باب نگرههای فلسفی به طنز گفت: «در فلسفه تعبیر طنز به سقراط نسبت داده میشود اما اساساً از یک سو طنز نسبتی با فلسفه ندارد و از سوی دیگر فیلسوفان همه اهل طنز نیستند، اما شاعران بالعکس همه به این سبک علاقه نشان میدهند. و حتی معتقدم شعر بی طنز وجود ندارد و هر شاعری که طنز در آثارش نباشد، شاعر نیست».
داوری با بیان اینکه گاهی طنز به صورت آشکار در شعر آمده و گاهی دیده نمیشود و گاهی ما را میخنداند و گاهی میگریاند، افزود: «مثلا جورج اورول یک نویسنده انگلیسی است که کتاب (قلعه حیوانات) را نوشته است وقتی این کتاب انسان را سر ذوق میآورد و با آنکه میخنداند اما در دل انسان را به گریه میاندازد. همین نویسنده کتاب دیگری دارد با نام "1984 " این کتاب شما را در ظاهر به گریه وامی دارد اما در دل میخنداند. این دو نمونههایی از طنز آشکارند. در کتاب اول نویسنده نظام حکومت شوروی را با نگاهی طنزآمیز نقد کرده و کتاب دوم را در رابطه با جهانی نوشته که آن نیز سراسر طنز است».
وی بیان کرد: «گاهی درد آنچنان بر سخن غلبه میکند که طنز را فرو مینشاند و شما آن را حس نمیکنید. برگسون مقالهای درباره خنده دارد که در آنجا میگوید این عالم موجود یک نظم حرکتی است و اگر چیزی از این مدار حرکت خارج شود برای ما مضحک به نظر میرسد؛ طنز نویس چیزی را به ما نشان میدهد که با عرف همخوان نیست اما خود را عرف میداند یا چیزی با عقل مطابق نیست اما خودش را عقل معرفی میکند».
داوری در این رابطه افزود: «آدم ساده، ساده است اما اگر این فرد خودش را خیلی مهم بداند احمق است چون احمق کسی است که جاهل است و خودش را خیلی خردمند میداند. طنز نشان دادن حماقت و سفاهت است. طنز با تصور خردمندی، حماقت را نشان میدهد و با تجسم عدل، ظلم را نشان میدهد. در آثار سعدی همه جا این تقابل را می بینید. این تقابل نوعی طنز است».
داوری اردکانی با بیان اینکه اگر در طنز اظهارنظر کنیم در واقع طنز را خراب کردهایم توضیح داد: «عقل طنز نویس عقل حاکم نیست بلکه با عقل شما پیوند ایجاد میکند و فقط میگوید دیدی؟ ملتفت شدی؟ اما نمیگوید خوب شد یا بد شد طنزنویس با گرفتن آیینه در مقابل دیگران نشان میدهد که درد همیشه هست».
وی افزود: «طنز نوعی تیزی و درک نو میخواهد. شاعران و فیلسوفان باید یک چیزی را بشکنند. نیچه با طنزش به مدرنیته و تمدن حمله میکند. سلاح در هم شکستن گذشته سلاح طنز است نه منطق».
استاد دانشگاه تهران همچنین توضیح داد: «در دوره رنسانس کتابی با عنوان (در ستایش دیوانگی) نوشته شد و اولین رمان تاریخ نیز «دن کیشوت» نام داشت در هر دو طنز پردردی وجود دارد اما هر دو انسان را میخنداند. دن کیشوت قرون وسطی را نفی میکند تا چیز دیگری جای آن را بگیرد. طنز لاابالیگری نیست بلکه زبان گویایی دارد و استعداد میخواهد در خواندن طنز باید گوینده را متوجه شویم».
وی در ادامه افزود: «در کتاب بزرگ ارسطو «هنر شاعری» یا همان «فن شعر» که فقط بخش تراژدی آن مانده، آمده است تراژدی علو انسان را آشکار میکند و کمدی ساحت حقارتهای را انسان را نشان میدهد. طنز کمدی نیست اما به کمدی نزدیک است و بیاخلاقیها، ضعفها، تک فهمیها و بیعقلیها را نشان میدهد».
داوری با انتقاد از علی دشتی متذکر شد: «آن مرحوم درباره بسیاری از شاعران از جمله حافظ، خیام و خیلیهای دیگر کتاب نوشته است از جمله کتاب «در قلمرو سعدی» که کتاب بسیار دردناکی است و نشان میدهد که او اساسا طنز سعدی را نفهمیده و این تنها مختص به سعدی نیست چون او کتاب دیگری درباره «تذکره الاولیاء» عطار با عنوان «پرده پندار» نوشته است که ای کاش اصلاً این کتاب را ننوشته بود».
وی در پایان خاطرنشان کرد: «در تذکره الاولیاء عطار طنزی آمده است که شبلی در بازار دو سر چوبی را آتش زده و مدعی است که میخواهد با یک سر آن دنیا و با سر دیگرش عقبی را بسوزاند. دشتی در کتاب پرده پندار میگوید این چه حماقتی است که دنیا و آخرت را آتش بزند؟! این برداشت نشان میدهد که او طنز عطار را نیز نفهمیده است».
نظر شما