۰ نفر
۲۷ شهریور ۱۳۹۰ - ۰۸:۵۱

سمیه قاضی​زاده

 نمی‌دانم این چندمین یادداشتی است که به افتخار فیلیپ گلس می‌نویسم. اصلا هم مهم نیست. مهم تاثیر ویژه‌ای است که این آهنگساز بر روح و روانم گذاشته است و فکر می‌کنم که در این راه اصلا هم تنها نیستم و کلی آدم در کره زمین هستند که دچار - به معنی سهراب سپهری وارش- همین وضعیتند! 

گلس

احتمالا اعضای بی‌ذوق آکادمی وقتی داشتند جایزهء اسکار بهترین موسیقی فیلم سال 2002 را به موسیقی فیلم «فریدا»ی الیوت گلدنتال می‌‌دادند در خواب شب‌شان هم نمی‌دیدند که موسیقی «ساعت‌ها» از همان روزی که متولد شد جایش را در قلب میلیون‌ها نفر در دنیا باز کند و در خیلی از رپرتوارهای ارکسترهای مختلف دنیا جا بگیرد و معروف شود.

 اصلا الان این آقای گلدنتال کجاست و چند نفر از موسیقی «فریدا» به عنوان اثری خاطره‌انگیز یاد می‌کنند؟ ماجرای موسیقی «پدرخوانده» و «رومئو و ژولیت» و«در حال و هوای عشق» است که همگی‌شان از ماندگارترین قطعات عالم موسیقی هستند و هیچکدام اسکار نگرفته‌‌‌اند. شاید هم شبیه ماجرای لیلا حاتمی است که وقتی فیلم «لیلا» را بازی کرد و تصویر جاودانه‌ای از خودش خلق کرد، هرگز به ذهن داوران جشنواره فیلم فجر نمی‌رسید که با دادن جایزه به انیس شکوری، چقدر در حق خودشان بد کرده‌اند. 

در همین ایران خودمان فقط خدا می‌داند چند آهنگساز به طرزی باورنکردنی نه تنها تحت تاثیر آثار فیلیپ گلس هستند که اصلا نمی‌توانند از یاد و خاطره «ساعت‌ها» خودشان و موسیقی‌شان را بیرون بکشند. اوضاع کارگردان‌ها هم بهتر از این نیست. خدا می‌داند از زبان چند آهنگساز شنیده‌ام که وقتی سفارش ساخت قطعات را دریافت می‌کنند، کارگردانان از آنها خواسته‌اند که موسیقی در همان حال و هوا برایشان بسازند یا حتی سی دی «ساعت‌ها» را داده‌اند و موسیقی شبیه به آن خواسته‌اند. اوضاع کپی‌برداری‌های مختلف از موسیقی «ساعت‌ها» هم که در سینمای ایران مشخص است. خیلی راحت جملات موسیقی «ساعت‌ها» را در میان جمله‌های ناقص خودشان کپی می‌کنند و به نظر خودشان اثری در همان قد و قامت خلق می​کنند.

 زمستان که بیاید فیلیپ گلس 75 ساله می‌شود. وقتی «ساعت‌ها» را ساخت 65 ساله بود و طی 3-4 سال گذشته تا جایی که می‌توانسته دست از فعالیت نکشیده و کنسرتوها و سمفونی‌های زیادی نوشته است. شاید برای ما که در ایران تنها تعداد معدودی هنرمند می‌شناسیم که در دهه هشتم زندگی‌شان همچنان فعال باقی مانده​اند. این انرژی کمی عجیب و غریب به نظر بیاید. ما عادت کرده‌ایم که با ورود به دهه پنجم یا حتی در مواردی چهارم زندگی‌مان شروع به از بر کردن غزل خداحافظی یا درآوردن ادای رفتن باشیم. آن وقت تنها کاری که می‌ماند تغذیه کردن از گذشته و قرقره کردن خویشتن است که نتیجه‌ای جز تقلید مشمئزکننده خود به همراه ندارد.  مهم این است که برای یک بار هم شده این تنبلی مد شده در جامعه هنری و روشنفکری ایران را چال کنیم و باور کنیم داشتن خلاقیت و کار زیاد برای حرفه‌مان نشانه جوگیر شدن و صرفا برآورده کردن نیازهای مالی نیست. نیاز به آموختن، نیاز به کار، نیاز به حضور شاداب از آن دست چیزهایی است که نمی‌دانم به چه دلیلی خودمان در یک سنی از خودمان آن را دریغ می‌کنیم.

 گلس برای ما ایرانی‌ها به خصوص جماعتی که درگیر سینما هستند- که تعدادشان اصلا کم نیست- خاطره‌های زیادی به جای گذاشته اما در میان کسانی که این موسیقی بی‌نظیر را هم دوست داشته‌اند، تعداد آنهایی که به دنبال گوش دادن دیگر آثار او بوده‌اند، کم است.اما باور کنید که اگر آثار دیگری از او به جز «ساعت‌ها» را همچون «عبور» (Passage) که اثری است در همکاری با راوی شانکار، «مسخ» (Metamorphosis) یا قطعاتش برای کوارتت‌های زهی را بشنوید، بیشتر عاشقش خواهید شد. امتحانش کار سختی نیست. یک گوگل و یک دنیا گلس...

 5757

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 173957

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام US ۱۰:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۶/۲۷
    0 0
    واقعا هم این انسان دوست داشتنی است....بد فرم
  • جواد IR ۱۴:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۶/۳۱
    0 0
    من هم مثل شما از عاشقان گلس هستم... اگه دو مستندی که دربارش ساخته شده رو دیده باشید می بینید که علاوه بر موسیقیش شخصیتش هم بی نظیره