مجید جلالی

آنچه می‌گویم را روزی در روزنامه کیهان خواندم. مقاله‌ای که سال 1358 چاپ شده بود. اینکه تأسیس تیم‌های تاج و پرسپولیس طرح پیشنهادی هیأت امنیتی انگلیسی بود به محمدرضا پهلوی. روایتی که اگر مؤلفه‌هایش را تحلیل کنیم پی به صدق آن خواهیم برد.

قرمز و آبی در اوایل دهه 40 پایه گذاشته شدند، زمانی که هنوز فوتبال در ایران پدیده‌ای همه‌گیر نبود. هنوز این شور کشتی بود که مردم را از خود بی‌خود می‌کرد. رژیم پهلوی اما از این زمان سرمایه‌گذاری در فوتبال را شروع کرد. آبی به ژنرال مقرب دربار، خسروانی سپرده شد و فراماسونر نزدیک به دربار یعنی عبده مسئول تیمی قرمز رنگ شد. برای رسیدن این دو تیم به محبوبیت باید تیم‌هایی ریشه‌دار چون شاهین و دارایی از هم می‌پاشیدند که خیلی زود این اتفاق رخ داد. حالا باید این دو تیم با تبلیغات بسیار در دل مردم ریشه می‌دواندند که این کار به خوبی شکل گرفت. این طرح دو قطبی را انگلیسی‌ها سال‌هاست که در همه شهرهای‌شان پیاده کرده‌اند و جواب هم گرفته بودند. دو قطبی فوتبال حربه‌ای موفق است برای سرگرم کردن مردم به هیجان فوتبال و ایجاد اعتیادی که آنها را از نگاه عمیق بازدارد و این طرح را برای انجام محمدرضا پهوی به ساواک سپرد که خیلی زود هم به بار نشست و تا چند سالی فقط این هیجان و تفریح فوتبال بود که مردم را از آنچه اطراف‌شان می‌گذشت فارغ می‌کرد.

استفاده از فوتبال به عنوان ابزاری سیاسی سالها بود که در انگلستان رواج داشت. اگر نگاهی به کتاب تاریخ فوتبال بیندازید می‌بینید در قرون وسطی دهات مختلف انگلیسی با هم بازی می‌کردند. فوتبال در آن ایام شکلی خاص داشته است. دو روستا بر سر توپی گرد با هم می‌جنگیدند و پیروز روستایی بوده که مردانش با گذر از سد مردان روستای حریف، هر طور که بود، توپ‌شان را به میدان اصلی شهر رقیب می‌رساندند. این بازی گاه منجر می‌شد تا حاکمان محلی با هم درگیر شوند و کار به جایی کشیده بود که حکومت مرکزی در قرن 15، فوتبال را به کلی ممنوع اعلام کرده بود اما یکی از پادشاهان با این استدلال که می‌توان با فوتبال مردم را به جان هم انداخت و حکومت کرد، بار دیگر به فوتبال مشروعیت بخشید و از آن به عنوان ابزاری برای حکمرانی استفاده کرد. روستاییان با هم می‌جنگیدند تا حاکمان به دور از این هیاهو باج و خراج بگیرند. آنچه اما در ورزش ایران رخ داد، استفاده‌ای خلاف ذات فوتبال بود.

فوتبال می‌خواست سرپوشی باشد بر همه مشکلات. روندی که در سال‌های پس از انقلاب با ورود سیاسیون به فوتبال همچنان ادامه پیدا کرد. سیاسیون به ورزش می‌آمدند و چون شناختی از این حیطه نداشتند به ناچار باید به دو قشر امتیاز می‌دادند، دسته اول رسانه‌ها بودند. سیاستمداری که با لابی مدیریت یک باشگاه را در دست می‌گرفت، فوتبال را که نمی‌شناخت پس برای سرپوش گذاشتن روی نقاط ضعفش دورش را پر می‌کرد از دلالان و خبرنگارانی که از او رانت می‌خواستند. اتفاقی که چرخه ملی کثیفی را ایجاد کرد و فوتبال ما را به منجلابی تبدیل کرد. منجلابی که حاصلش نتایج این روزهای فوتبال ملی ماست. آنچه در سطح باشگاهی هم می‌بینیم. بی‌شک آن الگوی قرمز، آبی در همه سطوح فوتبال تکرار می‌شود و این سیکل معیوب که فوتبال را تنها از منظر سرگرمی می‌بیند راه فراری باقی نمی‌گذارد غیر از اینکه حالا به کره‌شمالی ببازیم و جام جهانی را از دست دهیم یا اینکه سنگ بزرگ پیش روی فوتبال‌مان بشود بازی با بحرین. این سیکل معیوب از همان اوایل انقلاب سنگ بنا گذاشته شد و در هر دوره اوج گرفت تا حالا که به این نقطه رسیدیم. فوتبال ما از 7 عامل مؤثر برای موفقیت در فوتبال، 4 اصل را دارد، یک اصل را در حد 30 درصد دارد و از دو مورد دیگر بی‌بهره است تا روزگارش این‌چنین باشد.

اولین اصل ژنتیک فوتبال است که بر اساس اعلام فیفا، فقط در آسیا سه کشور ایران، کره جنوبی و عراق پتانسیلش را دارند. اصل دوم می‌شود شرایط آب و هوایی که چون ما کشوری 4 فصل هستیم از این نظر هم شرایطی بی‌نظیر داریم. سومین فاکتور اساسی سرمایه انسانی است. اینکه مردمی عاشق فوتبال داشته باشی که ایران یکی از استثناها شاید در سطح جهانی باشد. بحث اساسی بعدی، سرمایه است که گردش مالی همین حالای فوتبال ما در سطح آسیا بدون شک کم هم نیست. 200 میلیارد تومان گردشی مناسب از نظر مالی است اما هدر می‌رود. مورد اساسی بعدی می‌شود امکانات که ما زیرساخت داریم اما فاصله‌مان از استاندارد زیاد است. زمین‌های‌مان استاندارد نیستند اما زمانی بودند و حتی میزبانی‌هایی بزرگ را در سال‌های دور داشتیم. دو فاکتوری که از آن بی‌بهره‌ایم، دو اصل کلیدی برنامه‌ریزی و مدیریت استراتژیک است که همه آنچه باید عملی شود را هدر می‌دهد. اینکه ما برنامه جامع آموزش فوتبال نداریم تا نیروهای‌مان و استعدادهای دیم‌شان هدر نرود. فاکتوری که فوتبال هلند را به اوج می‌رساند و ما را می‌برد به پرتگاه سقوط.

این‌ها همه حاصل مدیریت غلط است. مدیریتی که فوتبال را به همان شکل ایده اولیه انگلیسی، ابزاری می‌کند برای کنترل هیجانات اجتماعی.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 16424

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مسعود IR ۱۰:۲۸ - ۱۳۸۸/۰۶/۳۰
    0 0
    احسنت به آقای جلالی. 1- لطفا مشکل برنامه ریزی و مدیریت را تشریح کنید. 2- آیا به کار گیری الگوهای موفقی چون والیبال ایران برای فوتبال امکان پذیر است؟ (البته اگر الگوی والیبال را موفق می دانید)