۰ نفر
۲ مرداد ۱۳۹۰ - ۰۲:۲۵

بهرام امیراحمدیان می گوید: تقویت دیپلماسی فرهنگی در کشورهای آسیای مرکزی می تواند سبب تقویت جایگاه ایران در این منطقه استراتژیک شود.

زهرا خدایی

سه شنبه گذشته ،کافه خبر میزبان بهرام امیراحمدیان، بود، کارشناس حوزۀ آسیای مرکزی و قفقار که نام او برای  اهل فن آشناست.  امیراحمدیان که دستی در ادبیات نیز دارد ما را سوار برگل واژه های اهواریی شاعران پارسی گوی به سرزمین های اساطیری سمرقند و بخارا برد. با ما  ازسفرش به تاجیکستان، و شهرهای نام اَشنای خوارزم و سمرقند و بخارا و دیگر کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز گفت و از تجربیات گرانسنگی که از سال ها سفر و همنشینی با مردمان این خطه به دست آورده است. این استاد دانشگاه تهران که حتی زندگی با عشایر را نیز تجربه کرده، کتاب نانوشته ای است که دیپلماسی فرهنگی را شرط موفقیت و پیروزی کشورمان در آسیای مرکزی و قفقازمی داند.  از نگاه امیراحمدیان احیای پیوند های قومی با ملل و اقوام آسیای مرکزی رمز موفقیت دیپلماسی ایران دراین حوزه است.

در ابتدا کمی دربارۀ اهمیت آسیای مرکزی برایمان بگویید.
به لحاظ ژئواستراتژیک آسیای مرکزی منطقۀ حائل میان سه قدرت منطقه ای روسیه، چین و هند است. هر قدرتی که بتواند به آسیای مرکزی نزدیک شود؛عمق ژئواستراتژیکی خود را تقویت کرده است.چرا که حضور هر کشوری در این منطقه می تواند موازنۀ قوا را برهم بزند. نزدیک ترین کشورهایی که این پتانسیل را دارند؛ ایران، افغانستان و پاکستان هستند.

مثلا نزدیکی چین به این منطقه فرصت های زیادی را برای این کشور به همراه داشته است از جمله تأمین انرژی مورد نیاز. چین برای آینده اقتصادی خود نیاز به منابع انرژی دارد. این احتمال وجود دارد که با توجه به وجود چالشهایی در حوزۀ حمل و نقل دریایی، چینی ها برای تأمین انرژی ارزان و آسان و حمل و نقل راحت بیشتر به این منطقه توجه بیشتری داشته باشند. آسیای مرکزی خارج از حوزۀ اقیانوس هاست و همین مسئله فرصت هایی را برای این منطقه به وجود آورده است. در حال حاضر نیز چین هزینه های زیادی را صرف کرده تا از ترکمنستان و قزاقستان گاز وارد کند.
بازار مصرف، اهمیت دیگر آسیای مرکزی است. طی دو دهه آینده بازار مصرف آسیای مرکزی به 100 میلیون نفر می رسد.

از سوی دیگر آسیای میانه بخشی از هارتلند(قلب جهان) مکیندر است. اگر در آسیای مرکزی اتحادهایی از هر نوع نظامی، سیاسی و اقتصادی به جهت عدم دسترسی سایر قدرتها به این منطقه شکل گیرد، قلمرو جدیدی به لحاظ ژئواستراتژیک در اینجا ایجاد خواهد شد که شاید بتوان گفت که سازمان شانگهای و همچنین پیمان امنیت دسته جمعی(CIS) نمونه هایی از آنست.

شانس ایران برای الحاق به این ساختارها چقدر است؟
اصرار ایران برای پیوستن به شانگهای ناظر بر تهدیدات موجود از سوی آمریکا و ناتوست.ایران برآنست که با الحاق به این ساختار خود را به عقبۀ محکمی وصل کند تا بتواند ضریب امنیتی خود را افزایش دهد.

اما مسئله بسیار مهم ارزیابی ما از جایگاهمان است. ایران دارای جایگاه مهمی در حوزۀ آسیای مرکزی است که می تواند ارتباطات گسترده ای را برقرار کند در حالی که هیچگاه نتوانسته این ارتباط را به خوبی مدیریت کند. به عبارتی هرقدر که تصور می شد ایران می تواند به فرصت های مهمی در این منطقه دست یابد، طی سالهای اخیر به انزوای بیشتر ایران در این منطقه منتهی شده است. ایران نه تنها نتوانسته خود را به این منطقه وصل کند، بلکه زمینه را برای بهره برداری سایر رقبا از جمله ترکیه، چین، آمریکا و روسیه نیز فراهم آورده است.

در عرصه ای که ایران می توانست فضای سیاسی منطقه را مدیریت کند، موفق نبوده است. ضعف دیپلماسی، سیاست خارجی منطقه ای ایران- که عمدتا ارزیابی درستی از جایگاهش در منطقه نداشته است- از مهمترین دلایل واگذاری این عرصه به رقباست.مثلا در تاجیکستان کشوری که ما با مردمان آن زبان مشترک فارسی داریم، ایران فعالیت قابل توجهی در این کشور نداشته است در حالی که ترکیه مدرسۀ زبان ترکی تأسیس کرده اند و سطوح مبادلات اجتماعی، آموزشی و سیاسی خود را افزایش داده است.در قرقیزستان نیز، ترکها دانشگاه ماناس ترک را تأسیس کرده اند و در جمهوری آذربایجان نیز که مردمانی شیعه مذهب دارد، ایران نتوانسته آنها را به سمت خود جلب کند.

به عبارتی ایران در منطقه آسیای مرکزی نه تنها نتوانسته متحد استراتژیک برای خود پیدا کند، بلکه از لحاظ فرهنگی نیز موفق نبوده است.آسیای مرکزی می توانست ارتباط زمینی ایران را با چین فراهم کند و همین طور با روسیه ولی ما در این فضا نتوانستیم خودمان را بازتعریف کنیم و در اثر ضعف دیپلماسی، تقریبا کارآیی خود را از دست دادیم. در حال حاضر ترکمنستان تنها راه ارتباطی ما با آسیای مرکزی است که در حال حاضر این کشور برای ما مشکلاتی را به لحاظ گمرگی و حمل و نقل ایجاد کرده است.

اهمیت آسیای میانه برای آمریکا چقدر است؟
چون آمریکا می خواهد قدرت هژمون جهانی باقی بماند، بنابراین در تلاش است تا در تمام مناطق حضور داشته باشد. آمریکا برای دفاع از منافع حیانی خود حضور خود در این منطقه را تثبیت کرده است. حضور آمریکا در این منطقه می تواند قدرت مانور سایرین را محدود کند. در چهارچوب رقابت های جهانی و اقتصادی هر قدرتی که بتواند حضورش در این منطقه را تثبیت کند برنده است. به انضمام اینکه آسیای مرکزی و همچنین بخش آسیایی روسیه منطقه ای غنی با منابع زیاد است اورانیوم فراوان، مواد معدنی گرانبها و فلزات رنگین گرانبها و... بنابراین این منطقه به لحاظ استراتژیک از اهمیت زیادی برخوردار است.
در حال حاضر آمریکا در این منطقه حضور فعال دارد و تجهیزات مهم نظامی خود را از این منطقه به افغانستان منتقل می کند. آمریکا سالانه 650 میلیارد دلار برای امور نظامی هزینه می کند در حالی که این رقم در روسیه 70 میلیارد دلار است، لذا آمریکا در همه حوزه های دست برتر را دارد. تولید ناخالص داخلی آمریکا که 15 تریلیارد است در مقابل روسیه حتی 10 درصد این رقم را ندارد. بنابراین نباید انتظار داشته باشیم که روسیه منافع خود با آمریکا را بر ایران ترجیح دهد.

بنابراین اهمیت اقتصادی آسیای مرکزی به مراتب بیشتر از اهمیت سیاسی است.
این منطقه از همه لحاظ اهمیت دارد مثلا روسیه کشوری دو تکه است که بخش اعظم آن یعنی بیش از 75 درصد در آسیا قرار دارد. در منطقه آسیایی روسیه دریاچه آب شیرین به نام بایکال وجود دارد که 20 درصد منابع آب شیرین جهان در آنجا واقع شده است. این دریاچه می تواند به تنهایی به مدت 20 سال آب آشامیدنی جهان را تأمین کند.

از سویی وجود رودهای پرآب دیگر در این منطقه مثل رود لنا اهمیت خاصی به این منطقه داده است. از لحاظ منابع جنگلی نیز این منطقه بسیار غنی است و بهره برداری از جنگلها و مراتع این منطقه با کمترین هزینه میسر است. منابع بیشمار اعم از جنگلی، آبی، نفت و گاز و حتی منابع الماس اهمیت زیادی به این منطقه داده است. همانطور که می دانید روسیه بزرگترین تولیدکنندۀ الماس در جهان است.

نسبت و میزان قدرت آمریکا، روسیه و چین در آسیای مرکزی چگونه است؟
از لحاظ سیاسی روسیه بر هر سه قدرت برتری دارد، چرا که می تواند تأثیر زیادی در این منطقه داشته باشد و با نفوذ خود انقلاب های رنگین را دگرگون کند، همانگونه که تاکنون نیز همین کار را کرده است؛ مثل تاجیکستان و ازبکستان.

اما به لحاظ اقتصادی، چین بر هر سه قدرت مذکور مقدم است. در سفر اخیرم به تاجیکستان عینا حضور چین در همه عرصه های اقتصادی این منطقه از جمله پروژه های ساختمانی تاجیکستان اعم از ابزارآلات چینی و حتی کارگران چینی را دیدم.
اما قدرت آمریکا هم می تواند نظامی باشد و اقتصادی. برای اینکه آمریکا توانسته حمایت روسیه و اوکراین و قزاقستان را جلب کند و یک نوع همکاری استراتژیک میان آمریکا با این کشورها به وجود آمده است.

فرق چین با سایر قدرتها در اینست که چینی ها در این منطقه سرمایه گذاری اقتصادی می کند و ابزارآلات و کارگر را به این منطقه می آورند اما پولی باید برای یافتن متحد خرج نمی کند، ولی در عوض آمریکا در این منطقه پول و هزینه خرج می کند.

آیا آمریکا می تواند و یا می خواهد بالانس موجود میان سه قدرتی که به آن اشاره کردید، را برهم بزند؟
به نظرم آمریکا قصد دارد در آینده اجماعی در این منطقه به وجود آورد که خودش در مرکز این هماهنگی ها باشد. آمریکا توانسته همۀ کشورهای آسیای مرکزی و حتی روسیه را در موضوع افغانستان هماهنگ کند البته چین خود را وارد این ساختارها نمی کند و بیشتر به فعالیت های اقتصادی خود می اندیشد. چین در استراتژی 25 سال آینده خود قرار است وارد هیچ ائتلاف استراتژیکی نشود تا به رشد اقتصادی خود ادامه دهد. اما آمریکا توانسته کشورهای این منطقه را با سرمایه و برنامه های خود همراه کند. شاید با تحولات ایجاد شده در خاورمیانه که احتمال سرایت آن به آسیای مرکزی نیز وجود دارد، آمریکا به نوعی در حال ترساندن کشورهای آسیای مرکزی از وقوع انقلاب های مشابه باشد تا بتواند همکاری آنها را جلب کند.

اما به نظر می رسد وضعیت اقتصادی چین با رشد اقتصادی اخیر در وضعیت بهتری در مقایسه با آمریکا باشد.
چین 1.3 میلیارد جمعیت دارد، توزیع درآمد در چین حتی اگر عادلانه نیز صورت بگیرد کسی در رفاه نخواهد داشت. اما آمریکا با 300 میلیون جمعیت می تواند تولید ناخالص داخلی و ثروت خود را افزایش دهد و در حوزۀ نظامی و استراتژیک بیشتر خرج کند. اما چین باید 1.3 میلیارد گرسنه را سیر کند. به انضمام اینکه چین قدرت تولید کشاورزی چندانی ندارد اما آمریکا توانایی تولید کشاورزی تا یک میلیارد نفر را نیز دارد. چین فاقد این توانایی است و بیشتر می تواند کالاهای صنعتی تولید کند.آمریکا تکنولوژی و به تبع آن ثروت تولید می کند. هر کشوری که بتواند این دو را داشته باشد، می تواند بر همه مناطق جهان تسلط داشته باشد.چین وارد کنندۀ تکنولوژی است اما آمریکا صادرکنندۀ تکنولوژی است. در چین دمکراسی وجود ندارد حکومت در این کشور توتالیتر و تک حزبی است. در آنجا دمکراسی هنوز رشد نکرده است و طبیعتا در این کشور تولید اندیشه و فکر تکنولوژی های نمی تواند صورت گیرد. لذا برتری تولید چین ممکن است در یک مطقعی حتی به پای آمریکا نیز برسد ولی از لحاظ توزیع ثروت و آینده ای که در انتظار چین است، تفاوت زیادی با آمریکا دارد.

هندوستان چطور؟
در حال حاضر هندوستان موقعیت بهتری دارد. چرا که در این کشور هم دمکراسی وجود دارد و در آنجا تکنولوژی در حال ساخت است و حتی می تواند پیشرفت این کشور برای آمریکا از روسیه نیز خطرناک تر باشد.

هند در میان سه قدرتی که به آن اشاره کردید در کجا قرار دارد؟
هند به این جهت که در حوزۀ اقیانوس هند قلمرو وسیعی به لحاظ بازار دارد احساس نزدیکی زیادی با آسیای مرکزی نمی کند. تا قبل از فروپاشی شوروی، هندیها به دلیل اقتصاد سوسیالیستی، خیلی تمایل داشتند که با آسیای مرکزی رابطه داشته باشند. همچنین به دلیل نیاز به مواد خام و اولیه برای صنایع نساجی خود به ترکمنستان و ازبکستان خیلی نزدیک شدند چون در این کشورها، پنبه کشت می شد. اما بعد از فروپاشی آنها تمایل چندانی به آسیای مرکزی نداشتند. هند به جهت دسترسی و تسلط به اقیانوس هند در این زمینه حضور چندانی در آسیای مرکزی ندارد.

تحلیل شما از تحولات اخیر خاورمیانه چیست؟
آمریکا از این تحولات غافلگیر نشده است. تحولات امروز خاورمیانه و شمال آفریقا ادامۀ همان انقلاب های رنگی است. انقلاب های رنگی نیز ادامۀ همان خاورمیانه بزرگ است. طرح خاورمیانه بزرگ نیز طرخ تغییر حکومتهای خاورمیانه و گذار آنها به دمکراسی را در سر داشت. از سویی روند مهاجرت از کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه به اروپا و آمریکا روند رو به رشدی یافته بود و غرب به ناچار باید سازوکارهایی را برای ساماندهی به آنها هزینه می کرد. لذا ترجیح داد که به جای هزینه کردن، با تغییر شرایط زمینه های توسعه و دمکراسی را در این کشورها فراهم آورد.

گسترش فعالیت های اقتصادی اسراییل در آسیای مرکزی به خصوص با کشور آذربایجان تا چه میزان می تواند تهدیدی برای ایران و یا سایر کشورهای این منطقه باشد؟
واقعیت آنست که با بها دادن زیاد به اسراییل، به اشتباه در حال قدرتمند کردن اسراییل هستیم. در حالی که اسراییل هیچ قدرت مانوری در این منطقه ندارد. به اعتقاد من حتی روی این مسئله نباید مانور مطبوعاتی داد، چرا که قدرت این کشور در مقابل ایران، هیچ است. ایران به اندازه کافی قدرت دارد که حضور اسراییل در این منطقه را محدود کند. قدرت اسراییل اصلا قابل قیاس با قدرت ایران در منطقه آسیای مرکزی نیست. نباید نگرانی ایجاد کرد چون اسراییل در مقابل ایران هیچ است. حتی آمریکا هم نمی تواند از این طریق تهدیدی برای ایران باشد. تنها باید به این مسئله توجه داشت که برخی از کشورهای آسیای مرکزی از جمله آذربایجان در حال شکل گیری و قدرت یابی هستند. ایران باید به این مسئله توجه داشته باشد و در سیاست گذاری های آینده خود از این مسئله غافل نشود. به طوری که سرانۀ تولید ناخالص داخلی آذربایجان از ایران بیشتر است.

آرایش سیاسی میان کشورهای این منطقه چگونه است؟
در این عرصه ازبکستان نسبت به کشورهای پیرامون خود ادعای هژمون دارد. به این جهت که تنها دولت تک قومی است. ازبکها کشور قدرتمندی هستند که با اتکا به این قدرت توانسته اند ثقل منطقه را در دست گیرد چون تمام راههای ارتباطی از ازبکستان عبور می کند.از لحاظ جمعیتی نیز بیشترین جمعیت یکدست را دارد.
در مقابل قدرت یابی قزاقستان است که جلب توجه می کند. در این کشور بین 30 تا 40 درصد جمعیت را روسها تشکیل می دهند. قزاقستان هم به لحاظ وسعت و هم قدرت اقتصادی به ازبکستان برتری دارد ولی ویژگی های ازبکها از جمله باور ملی را ندارند.

مسئله دیگر رقابت بین ازبکستان و تاجیکستان است. تاجیکستان به لحاظ سرمایه اجتماعی یعنی جمعیت و همچنین پتانسیل اقتصادی قدرت بزرگی در آسیای مرکزی نیست اما ابزار مهمی برای اعمال اراده خود دارد و آن آب است. ازبکستان و قزاقستان برای پیشرفت و تأمین منابع آب مورد نظر خود به تاجیکستان نیاز دارند. تاجیکستان قصد دارد تغییری در ساختار انتقال آب به کشورهای همسایه ایجاد کند و از طریق افغانستان به ایران آب صادر کند و همچنین انرژی تولید کند و مبنای انرژی خود را ازسوخت های فسیلی به الکتریسته تغییر دهد. سد راغون، بزرگترین سد آسیای مرکزی در تاجیکستان در حال احداث است و با راه اندازی آن سرنوشت بسیاری از کشورهای این منطقه تغییر خواهد کرد.

از سویی بین ترکمنستان و تاجیکستان اختلافاتی وجود دارد. ترکمن ها جدای از معضلات خارجی، به دلیل کمرنگ بودن وحدت ملی در داخل اقوام نیز اختلافاتی وجود دارد.
قرقیزستان نیز کشوری مبتنی بر ساختار قبیله ای است. می توان گفت که فاصله ناحیه ای و طبقاتی در این کشور زیاد است. شمال این کشور مردم مرفه هستند و جنوب فقیر . برهمین اساس بود که در جریان انقلاب رنگی غارت رخ داد.

تنش هایی که بین کشورهای این منطقه وجود دارد، تشدید تنش و یا جنگ را تا چه میزان محتمل می سازد؟
بین تاجیکستان و ازبکستان بر سر آب احتمال بروز درگیری وجود خواهد داشت.

ایران چه قدرت مانوری در این منطقه دارد؟
در تاجیکستان تونلی وجود دارد به نام انزاب. این تونل 5 کیلومتر است که با کمک های بلاعوض ایران ساخته شده است و در سال 1384 با حضور آقای احمدی نژاد به بهره برداری رسید، از سقف این تونل آب می چکد، هواکش های این تونل 5 کیلومتری کار نمی کند، برق ندارد و تونل پر از دود است، تمام کف تونل پر از آب و دست انداز است. چرا ایران اقدامی برای ترمیم این تونل نمی کند؟ ایران باید برای بازسازی این تونل اقدام کند. این مسئله سیطره اقتصاد، سیاست و معماری ماست.
در تاجیکستان ایران باید مدرسه فارسی زبان تأسیس کند. ما با این کشور زبان مشترک داریم. در تاجیکستان لازم است که برنامه بلندمدت و کوتاه مدت برای گسترش همکاریهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی فراهم کند.

آخرین وضعیت آذربایجان و ارمنستان بر سر قره باغ به چه شکلی است؟
برای هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان، موضوع قره باغ اهمیت حیاتی است. ارمنستان در قبال واگذاری قره باغ به ارمنستان، نمی تواند بعد از 20 سال جنگ و درگیری به مردم پاسخ متقاعدکننده ای بدهد و در مقابل آذربایجان نیز نمی تواند از قره باغ چشم پوشی کند.
سیاست حیدر علی اف، رییس جمهوری فقید آذربایجان در قبال قره باغ سیاست خوبی بود که باعث توسعه آذربایجان شد. او در همین شرایط کشورش را به سمت توسعه پیش برد، سرمایه گذاری را افزایش داد و وارد جنگ نشد. ارتش و اقتصاد را شکل داد و به بازارهای اروپایی پیوست. آذربایجان به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی این توانایی را دارد که قره باغ را بگیرد اما ارمنستان این توانایی را ندارد اگر حمایت آمریکا و روسیه نبود، آذربایجان می توانست این کار را بکند اما بهتر است که این قضیه به آیندگان واگذار شود. چرا که هر نوع جنگ در این منطقه بد و هزینه ساز است. به قول شوادنادزه یک صلح بد بهتر از یک جنگ خوب است. بگذاریم نسل آینده در این مورد قضاوت کند.

ایران باید چه کند؟
به نظر من بهتر است که ایران وارد میانجی گری در منطقه قفقاز نشود.قره باغ در هر نوع و شکل میانجی گری یک طرف بازنده و یک طرف برنده دارد. ما می خواهیم در این منطقه زندگی کنیم لذا بهتر است قضاوت را به سازمان های بین المللی بسپاریم. چون ما با هر دو کشور رابطه دوستانه و متقابل داریم  و بهتر است که از این کار بپرهیزیم.

مشکل ایران با آذربایجان بر سر چیست؟
مشکل ایران با آذربایجان نبود زبان مشترک میان دو کشور است. ایران می خواهد این کشور را از دریچه اعتقادات خود بنگرد در حالی که این سیاست اشتباهی است. آذربایجان به ایران به عنوان دولت قدرتمند در منطقه می نگرد، نباید این نگاه را از آنها گرفت. 26351 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 163536

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 4 =