تعامل دولت و مجلس، ریشه​یابی برخی رویکردهای رئیس​جمهور و رابطه احمدی​نژاد با مشایی، مهمترین محورهای پرسش های خبرآنلاین از غلامرضا مصباحی​مقدم بود.

نسرین وزیری: این نماینده تهران که آخرین هفته اردی بهشت ماه مهمان کافه خبر بود، برخی رفتارهای رئیس​جمهور را غیرمعقول و تعجب برانگیز خواند و گفت: تصمیمات متغیر دولت در اداره کشو ر دائما تنش را به جامعه پمپاژ می​کند.

او که معتقد بود احمدی​نژاد روحیه ناآرامی دارد و می​خواهد به تنهایی به مدیریات کشور بپردازد، افزود: احمدی​نژاد از قلمرو وظایف ریاست​جمهوری بسیار فراتر می رود و خودش را محدود به وظایف ریاست جمهوری نمی داند. اگر هم گاهی رئیس جمهور از مواضعش عقب نشسته، برای این بوده که احساس کرده شرایط دیگر به او اجازه نمی دهد که موضعش را ادامه دهد.

مصباحی مقدم در بخشی از این مصاحبه گفت که «برای مجلس دشوار نیست که از رئیس​جمهور سوال کند اما مصلحت سنجی می​کند». به گفته وی، گاهی که طرح سوال از رئیس جمهور، حاد می شود نشان دهنده آن است که شرایط به نقطه جوش رسیده است که اقدامات رئیس​جمهور دیگر برای مجلس غیرقابل تحمل شده است.

«حمایت اصولگرایان از نامزدی احمدی​نژاد به منزله اصلح بودن او نیست»، « اینکه رئیس​جمهور در دوران دورکاریش گفته​ است، آرایش به 35 میلیون افزایش یافته، خام اندیشی است»، «احمدی​نژاد و مشایی یک روح در دو بدن هستند» و «تبعیت احمدی​نژاد از مشایی به خاطر آن است که مواضع او را می​پسندد»، از دیگر تیترهایی بود که می​شد برای بخش دوم مصاحبه این عضو جامعه روحانیت مبارز برگزید.

بخش نخست این مصاحبه در خصوص فعالیت​های انتخاباتی در آستانه انتخابات مجلس نهم را ایــــنــــجـــا بخوانید.

و اکنون ادامه گفت​وگوی خبرآنلاین در کافه خبر با این نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی پیش روی شماست:

تعامل میان دولت و مجلس از جمله مواردی است که بارها مورد تاکید دو قوه قرار گرفته است اما به نظر می​رسد که رویکردها به آن متفاوت است. کما اینکه مجلس در موارد زیادی به خاست دولت عمل کرده اما در عوض با واکنش هایی از سوی دولت مواجه شده که چندان منطبق بر مصوبات مجلس نبوده است. به همین دلیل برخی معتقدند که مجلس از برخی حقوق خود در این زمینه گذشته است. نظر شما درباره نحوه تعامل مجلس با دولت چیست؟
در دوره مجلس هشتم، تعامل زیادی را مجلس در مقابل دولت داشته است. شواهد آن هم فهرست طولانی​ای است. از رای اعتماد به وزرای پیشنهادی که اگرچه به نظر می​رسید 7-8 نفر از آنها رای نمی​آورند تا موارد متعدد دیگر. در مورد وزرای کابینه دهم با اشاره لطیف مقام معظم رهبری نمایندگان به وزرای معرفی شده رای دادند. توصیه رهبری به این بود که اگر ایشان تصمیم گیر بودند، به همه آنها رای می​دادند. لحن کلام ایشان یک مطالبه از مجلس نبود چه رسد به امر حکومتی، اما مجلس اطاعت کرد. در مورد استیضاح وزرا هم مجلس رعایت مصالح دولت را کرد. کما اینکه در مورد هدفمند کردن یارانه​ها هم چند بار روند تصویب قانون را متوقف کردیم تا نظرات دولت را بشنویم و آنچه را منطقی می​بینیم بپذیریم.

این تعامل اصلا به معنای پیروی مجلس از دولت یا شخص رئیس​جمهور نیست. کما اینکه شاید برخی چنین برداشتی بکنند. اما مجلس از موضعی مستقل وارد همکاری شده و هر جا منطق اقتضا کند و در مواضع دولت و شخص رئیس​جمهور دلایل روشنی وجود داشته باشد تامل می​کند و با دولت همراهی می​کند و هر جا منطق اقتضا نکند محکم بر مواضع خود می​ایستد.

این بالاترین همکاری مجلس با دولت است. اما رئیس جمهور اعتقادش بر این نیست که مجلس باید در راس امور و مستقل باشد. حتی نقلی هم کرده​اند که «لعنت بر بنیان​گذار تفکیک قوا»! البته لابد منظورشان منتسکیو بوده است. این گفتار و رفتار ایشان نشان دهنده یک روحیه و رویه​ای است که به تصور خودشان شاید با انگیزه خدمت به ملت باشد، اما خود محوراست. آن روحیه این است که ایشان این توانایی را دارد که با سرعت بیشتری کار کند ولی وجود قوه مقننه مانع از این سرعت است. منطق دیکتاتورها هم همین است که می​گویند، کافی است کشو را به ما بدهند و از ما بخواند که تمام توانمان را در راه پیشرفت کشور به کار بگیریم. رضا خان هم شاید همین منطق را داشت و در خارج از کشور هم کسانی مشی دیکتاتورماآبانه داشته و دارند البته تصورشان این است که وجودشان را وقف کشورشان می​کنند.

این را باید بگویم که روش اداره کشور ما نه پارلمانی صد در صد و نه ریاستی صد درصد است. بلکه ترکیبی از این دو است. ولی جایگاه پارلمان، اول است. برای همین است که پارلمان می​تواند رئیس جمهور را استیضاح کند ولی رئیس​جمهور هرگز نمی​تواند مجلس را منحل کند. کشور بدون رئیس​جمهور (چه به دلیل استیضاح چه فوت و چه استعفای رئیس​جمهور) هم می تواند اداره شود ولی کشور بدون مجلس نمی​تواند اداره شود. این نشان دهنده جایگاه معتبر مجلس است.

این موارد در دیدگاه امام(ره) و مقام معظم رهبری هم دیده شده است که مجلس را در راس امور می​دانند. با این حال چرا رئیس​جمهور به جایگاه مجلس بی​توجهی می​کنند؟
همینطور است. هم امام(ره) مجلس را در راس امور می دانستند و هم رهبری معظم انقلاب تاکید کرده​اند که مجلس ریل​گذار و دولت لوکوموتیو حرکت​کننده در آن است و یا اینکه مجلس نرم​افزار کار را تهیه می​کند و دولت سخت افزار آن است. جایگاه این مفاهیم خیلی روشن است. اما رئیس​جمهور زیر بار چنین جایگاهی نمی​رود و می​خواهد مجلس لوایح وی را یا صد در صد بپذیرد یا رد کند یا اصلاحات در آن محدود باشد. اما اگر مثلا مجلس لایحه بودجه یا لایحه برنامه را رد کند چه اتفاقی می​افتد؟ دولت بدون بودجه یا برنامه می​تواند کار کند؟

دولت به مجلس اعتراض می​کند که لوایحش را به طرح تبدیل کرده است. به فرض که اینگونه باشد مگر مجلس حق تدوین و تصویب طرح را ندارد؟ این روش در سی سال گذشته وجود داشته است. اما هیچ یک از روسای جمهور گذشته اعتراضی به نحوه رفتار مجلس نداشتند. اما ایشان به مجلسی که خودش برگزار کننده انتخاباتش بوده است و بارها در توصیف این مجلس متواضعانه سخن گفته است، برخی حرف​هایی می​زنند که...

مثل حرفی که اخیرا زده​اند و گفته​اند که رئیس​مجلس خودش را عین قانون می​داند و ....
بله. این مواضع ایشان تعجب آور است که می​خواهد همه چیز در اختیار خودش باشد. کما اینکه نحوه رفتارش با وزرا هم همینطور است. رئیس​جمهور به گونه​ای با وزرایش برخورد می​کند که گویی مشاوران او هستند. ما در جهان دو نوع ساختار داریم. یکی اینکه در برخی جاها وزرا مشاور رئیس​جمهور هستند مثل آمریکا. اما در ایران اینگونه نیست و وزیر minister است و مسئول اول حوزه وزارت، اوست که باید برای انجام امور نظر دهد و حرفش بر کرسی بنشیند و بعد هم در برابر مجلس پاسخگو باشد. اما آقای احمدی​نژاد چنین رویکردی به وزرایش ندارد.

شاید به خاطر این است که آقای احمدی نژاد می​خواهد از حداکثر اختیارات قانونی خود استفاده کند. چه در انتخاب معاون اول یا مسئول دفتر و چه در عزل وزیر اطلاعات یا عزل یک روزه سه وزیر. شاید ایشان نمی​خواهند به تعبیر آقای خاتمی برسند که گفته بود «دولت تدارکاتچی بین قوا شده» و حتی لایحه تبییت اختیارات ریاست جمهوری را ارائه داد.
اصلا مخالف استفاده از حداکثر اختیاراتش نیستیم. اما گاهی نحوه رفتار ایشان معقول نیست و تعجب برانگیز است. ما اینگونه رفتارها را در دولت های گذشته نداشتیم. مثل اینکه وزیر امور خارجه در سفری رسمی مشغول مذاکره است اما رئیس​جمهور میزبان وی یکباره به او می گوید که شما از این پس مهمان ما هستید نه وزیر!

ما شاهد تصمیمات ایشان در مورد تغییرهای مکرر رئیس کل بانک مرکزی هم بودیم که خوشبختانه الان به سمت ثبات می​رود.

نظر نهایی مجمع تشخیص مصلحت درباره ترکیب هیات مدیره و انتخاب رئیس کل بانک مرکزی اعلام شد؟
نه، ولی تصمیم مجلس در این زمینه بی ثباتی در تغییر پیاپی رئیس​کل بانک مرکزی را از میان برد و این نهاد را به سوی ثبات سوق داد.

ایراد مجلس به تحولات نسنجیده و تزریق بی ثباتی به کشور است. همین الان اگر قرار باشد سه وزیر تغییر کنند، این  وزارتخانه ها بلاتکلیف خواهند شد. این نحوه اداره کشو ر دائما تنش را به جامعه پمپاژ می کند. ما معتقدیم که باید رفتار دولت متعادل باشد.

بارها برای ایجاد این تعادل در رفتارهای دولت، به شخص رئیس​جمهوراز سوی نمایندگان تذکر داده شده است. حتی شاید در جلسات خصوصی روسای قوا هم به این مساله اشاره شده باشد. واکنش ایشان به این تذکرات و نصایح دلسوزانه چیست؟
ایشان غالبا بر مواضع خودش اصرار ورزیده و اگر گاهی عقب نشسته، برای این بوده که احساس کرده شرایط دیگر به او اجازه نمی دهد که موضعش را ادامه دهد. البته شاید گه​گاهی به ندرت، این توصیه​ها به اصلاح امور از سوی دولت منجر شده باشد؛ اما جریان غالب این نیست.

مثلا با اینکه شورای نگهبان در همین قضیه ادغام وزارتخانه​ها تفسیر قانونی ارائه داد که باید مورد تبعیت رئیس جمهور باشد، اما می​بینیم که ایشان به دنبال ارائه این تفسیر و جلسه مشترکی که با رئیس​مجلس در خدمت مقام معظم رهبری داشته و خبر این است که معظم له هم فرموده​اند مبنای عمل دولت باید تفسیر شورای نگهبان باشد؛ باز هم ایشان با سه وزیر تودیع می کند.

این نشان دهنده روحیه خود محوری ایشان است که قانون را هم آنطور که مایل است تفسیر و اجرا می کند، که این دیگر قانون نیست و اراده شخص رئیس​جمهور است. حتی فرض بر نیات خیرخواهانه ای پشت این رفتار، باز هم این رفتار به نفع ملت نیست. چون نفع ملت، در حرکت جمعی است نه اقدام فردی. همانطور که ملت، رئیس جمهور را برای اجرا انتخاب کرده است، اما مجلس را هم برای قانون گذاری و نظارت انتخاب کرده است و رئیس​جمهور باید به نظارت مجلس تن دهد.

در طول دو دولت آقای احمدی​نژاد چندین بار بحث سوال از رئیس​جمهور مطرح شد و حتی در مسائل اخیر، شدت هم یافت. اما متوقف شد که روایات مختلفی از این توقف وجود دارد. چرا طرح سوال از رئیس​جمهور به سرانجام نمی​رسد؟ چه مصلحت سنجی​هایی لحاظ می​شود؟ به قول نمایندگان مجلس، چه موضوعی بالاتر از ولایت​مداری وجود دارد که طرح سوال از رئیس​جمهور حتی برای تاکید بر جایگاه ولی فقیه نیز متوقف شد؟
سوال از رئیس​جمهور از ملاحظاتی است که مجلس دارد ولی رئیس​جمهور ندارد ولی مجلس، مصلحت سنجی می​کند. برای مجلس دشوار نیست که از رئیس​جمهور سوال کند. کما اینکه بسیاری از نمایندگان هم از رئیس​جمهور سوال دارند. رئیس​جمهور نقاط رفتاری متعددی دارد که مجلس می​تواند به استناد به آنها، دست به سوال بزند. این نوع موارد کم نیست. اما مجلس ملاحظه می​کند. ملاحظه مجلس هم از جنس ملاحظه عمومی ملت است. مجلس معتقد است که در شرایط حاضر با توجه به مسائل منطقه​ای و بین​المللی باید ایجاد آرامش کرد. مردم هم از دولت و مجلس انتظار درگیری ندارند. طرح سوال یک اقدام سیاسی است و تا مدتی فضای تنش را در جامعه پدید می آورد.

گاهی که طرح سوال از رئیس جمهور، حاد می شود نشان دهنده آن است که شرایط به نقطه جوش رسیده است که اقدامات رئیس​جمهور دیگر برای مجلس غیرقابل تحمل شده است. مثل عدم تمکین رئیس​جمهور در مقابل نظر مقام رهبری در خصوص وزیر اطلاعات. این یک نقطه جوش بود که مجلس تحملش به پایان رسید و می خواست دست به اقدام بزند. ولی باز هم مصلحت سنجی​ها مانع شد و گفته شد که فعلا دست نگه دارید، شاید رئیس​جمهور در مقابل دستور مقام معظم رهبری کوتاه بیاید و تمکین کند و با تدبیر رهبری مساله حل شود، که شد.

بله، ولی دو هفته بعد، این بحث ادغام وزارتخانه​ها پیش آمد و با وجود تشکیل جلسه سران دو قوه در محضر رهبری انقلاب، باز هم ایشان بر موضع شخصی​شان اصرار ورزیدند.
بله. این مساله به همان روحیه رئیس​جمهور بر می گردد که روحیه نا آرامی است و می​خواهد مدیریت کشور را به تنهایی و شخصا به عهده بگیرد و شاید حرفی نداشته باشد که وظایف قوه قضاییه را به او بدهند تا به خیال خودش، با هزینه کمتری آن را اداره کند!

ایشان از قلمرو وظایف ریاست​جمهوری بسیار فراتر می رود و از این جهت گاهی سخنانی را مطرح می کند یا دست به اقداماتی می زند که نشان می دهد، ایشان خودش را محدود به وظایف ریاست جمهوری نمی داند.

شما به روحیه خود محوری آقای احمدی​نژاد اشاره کردید اما برخی افراد معتقدند که ایشان تحت تاثیر برخی نزدیکانشان در دولت هستند و به اصطلاح از آنها خط می​گیرند. این دو تعبیر با یکدیگر متناقض است. اینطور نیست؟
من هم تغییر مواضع جدی در رئیس​جمهور را به نسبت دولت قبلی ایشان می​بینم. از دوره اول ریاست​جمهوری ایشان تا امروز گاهی شاهد گردش 180 درجه​ای مواضع ایشان هستیم. بسیار بعید است که چنین چرخشی از درون شخصیت رئیس​جمهور پدیدار شده باشد.

مثلا در خصوص مواضع ایشان در خصوص اسلام، نظام جمهوری​اسلامی و مکتب ایرانی و شخص ولی فقیه. ایشان در انتخابات ریاست​جمهوری نهم  و در دولت نهم بسیار پررنگ و قوی بر مواضع اسلامی و انقلابی تاکید می​کردند اما الان مواضعشان کمرنگ شده است.

این احتمال هست که ایشان تحت تاثیر کس دیگری باشد که چنین موضع​گیری​هایی می کند. چون می بینیم ابتدا آقای مشایی بعضی حرف​ها را می گوید و بعد رئیس​جمهور آن را تکرار می​کند، و می گوید که موضع او هم هست، بعید نیست که او تحت تاثیر مشایی باشد. اما با روحیه خودمحوری​ای که از او می​شناسم، این خودمحوری با این تبعیت منافات دارد. البته معلوم می​شود که اگر این تبعیت هست، پس زمینه مستعد آن هم در شخص وی وجود دارد و خود او هم این حرفها را می پذیرد که می پسندند و اینها را تایید می کند.

برخی می گویند که احمدی​نژاد خلق​الساعه برخی مواضع را اتخاذ نمی​کند و رگه​هایی از این تصمیمات در دولت قبل هم دیده می​شد. چرا پیش از این اصولگرایان نسبت به این رگه​های انحرافی در دولت که اخیرا به خرافه​گرایی هم کشیده شده، اعلام خطر نکرده و مانع از رشد آن نشده بودند و باز هم از آقای احمدی​نژاد حمایت کردند؟
اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم، دست به یک انتخاب زدند. این انتخاب به معنی این نبود که بی هیچ مناقشه​ای او را گزینه اصلح می​دانستند. بلکه او را بهتر از دیگران می​دانستند. این رویکرد در انتخابات ریاست جمهوری دهم بیشتر هم شد. آن هم به خاطر اقدامات مثبت ایشان در دولت اولشان بود. البته بسیاری از اصولگرایان از همان دولت نهم هم انتقادات جدی​ای به عملکرد آقای احمدی​نژاد داشتند.

در جلسه​ای از جامعه روحانیت مبارز که به بحث انتخابات ریاست جمهوری دهم و کاندیداتوری آقای احمدی​نژاد و موسوی مربوط بود، من مساله​ای را مطرح کردم که بد نیست الان آن را رسانه​ای کنم. آن زمان هنوز حضور آقای موسوی قطعی نبود ولی من معتقد بودم که او چندین نقطه ضعف دارد. از جمله اینکه توتالیتر است و دولت​گرا و دولت سالار است و همه اقتصاد کشور را می​خواهد در دولت تجمیع کند. این مساله هم منجر به ناسازگاری دولت با دیگر نهادها می​شود. کما اینکه در دوره نخست وزیری​اش نیز چنین مساله​ای را با رئیس​جمهور وقت، مقام معظم رهبری داشت. انتقاد دیگر من به نامزدی موسوی در این بود که او طیف وسیعی را پشت سر خود خواهد داشت که انتظارات متنوعی دارند. از نهضت آزادی تا مشارکت و مجاهدین و کسانی در داخل و خارج. انتظارات آنها از رئیس جمهور، اداره کشور بر اساس قانون و زیر چتر رهبری نبود و این به یک چالش می​رسد.

نقل است که ابومسلم خراسانی پس از فتح بغداد، به امام صادق(ع) نامه نوشت و از ایشان خواست تا رهبری آنها را بر عهده بگیرد. اما امام نامه وی را سوزاندند. یکی از یاران ایشان پرسید: چرا این کار را می​کنید؟ و امام صادق پاسخ دادند که او از مردان ما نیست و هیچ ارتباطی میان ما نبوده و او این قیام را برای ما نکرده است.

من هم در همان جلسه به اعضای جامعه روحانیت مبارز هر یک سابقه سیاسی 40-50 ساله دارند، گفتم که آیا طی این 20 سال کناره​گیری آقای موسوی، ایشان با شما تماسی داشته​اند یا مشورتی خواسته​اند؟ مشخص شد که ارتباطی نبوده و او حتی در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز مرتب شرکت نمی​کرده و هیچ موضع جدی​ای هم در مورد مسائل این 20 سال نداشت. من به دلیل این رویکرد ایشان معتقد بودم که نباید از ایشان حمایت کنیم و همان تعبیر امام صادق(ع) را هم یادآور شدم. از سوی دیگر آقای محسن رضایی هم رای زیادی نداشت. بنابراین ما فقط یک گزینه داستیم؛ آن هم آقای احمدی​نژاد بود. فقط بحث​مان بر این بود که با توجه به انتقاداتی که نسبت به ایشان داریم، حمایتمان را از او اعلام کنیم یا نکنیم. برای همین هم رای گیری شد.

یکی از اعضای جامعه روحانیت مبارز با تعجب از من پرسید که چرا با وجود انتقاداتی که به رویکرد اقتصادی دولت احمدی​نژاد دارم باز هم معتقد به حمایت از او در انتخابات هستم؟ و من پاسخ دادم که با همه خون دل​هایی که از رویکرد اقتصادی دولت می​خورم، باز هم معتقدم که نظام ما به مثابه یک هواپیماست که خلبان آن رهبری و رئیس​جمهور کمک خلبان اوست. از این رو باید بین خلبان و کمک خلبان یک هماهنگی کامل وجود داشته باشد. چون هر ناسازگاری​ای در این زمینه منجر به تلاطم در هواپیما می​شود.

من معتقد بودم که با وجود احمدی​نژاد -با توجه به کارکردش در دولت نهم- چنین تلاطمی را در کابین خلبان نخواهیم داشت. اما هرگز تصور نمی​کردم، که او بگونه​ دیگری ظاهر شود. اگر ما به او رای دادیم، به این معنی نبود که او نامزد ایده​​آلی است. البته ایشان گفته​اند که حتی اگر احزاب و روحانیت هم از من حمایت نمی​کردند، من رای می​آوردم. اما این یک خواب و خیال است! اگر کسی چنین تحلیلی دارد، معلوم است که نه ملت ایران را می​شناسد و نه از کارکرد علما و روحانیت و جمعیت​ها و گروه​های سیاسی با نفوذ در مردم چیزی می​داند. اگرچه آقای احمدی​نژاد گاهی با بی​مهری با مراجع تقلید برخورد کردند اما اگر همین مراجع به صورت جدی، مخالفتشان را با دولت اعلام کنند، او خواهد دید که دیگر نمی​تواند کشور را اداره کند.

تذکرات و ابراز نگرانی​های زیادی از سوی همین مراجع، نمایندگان مجلس و چهره​های سیاسی نسبت به نفوذ جریان انحرافی در دولت و تاثیر پذیری رئیس​جمهور از آنها می​شود. چرا با این وجود آقای احمدی​نژاد به حفظ این چهره​ها در دولت اصرار دارند و مثلا از معاون اولی، به مسئول دفتری منتقلشان می​کنند یا اینکه معاونت اجرایی را به یکی از همین چهره​ها می​سپارند؟
آقای احمدی نژاد صحبت​هایی تا کنون داشته است که نشان داده او شخصیتش را نمی​تواند از شخصیت مشایی جدا کند. آقای علم​الهدی نسبت به آقای مشایی تعبیر به «بیّن​الغی» می​کند و آیت​الله مصباح یزدی هم که از بزرگترین حامیان رئیس​جمهور بودند از جریان مشایی تعبیر به «فراماسون​های جدید» می​کند. اما رئیس​جمهور در گلایه​هایی که با برخی شخصیت​ها داشته است، می​گوید که تمام حملات متوجه من است! او خودش را جای مشایی می گذارد که گویی یک روح در دو بدن هستند. شاید علت اینکه نمی​خواهد از مشایی فاصله بگیرد، همین است.

در داستان «ملت اسرائیل» وقتی مشایی بر حرف خود اصرار کرد، آقای رئیس​جمهور هم گفت که حرف  مشایی، حرف من و دولت است. تا اینکه مقام معظم رهبری در نماز جمعه این حرف را اصلاح کردند و فرمودند که نظام جمهوری اسلامی، چیزی به عنوان «ملت اسرائیل» را به رسمینت نمی​شناسد. در تعبیر مکتب ایرانی هم شاهد پیروی رئیس جمهور از اظهارات مشایی هستیم. رئیس​جمهور در چند سخنرانی اگرچه کلمه «مکتب ایرانی» را بکار نبرد اما همان مفهوم را بارها در سخنانش آورد. حتی در پنج سخنرانی در کرمانشاه یکبار نام اسلام را نیارود اما بارها از ایران و فرهنگ ایرانی سخن گفت. ما مخالف تاکید درباره ایران و جایگاه ایران نیستیم. اسلام هم در ایران جایگاه اصلی خود را یافت. منکر عجین شدن فرهنگ ایرانی با فرهنگ اسلامی هم نیستیم. استاد شهید مطهری هم در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران به ارتباط محکم میان این دو اشاراتی داشته​اند.

اما تاکید بر ایران و مکتب ایرانی، به نحوی مستقل از اسلام، نشان از یک نقطه عزیمت انحرافی دارد. اما رئیس​جمهور حرف​های مشایی را تکرار کرد. من هم معتقدم که احمدی​نژاد تحت تاثیر مشایی است اما زمینه لازم را برای این اثر پذیری دارد.

نفرمودید که چرا رئیس​جمهور به حفظ آقای مشایی اصرار دارند. اینکه به نقل از ایشان می​فرمایید که معتقدند هدف از حمله به مشایی، خود ایشان است، یعنی رئیس​جمهور نگرانند که با حذف مشایی، فردی که مورد آماج انتقادات قرار می​گیرد، خود ایشان هستند؟
نمی​دانم چنین نگرانی​ای دارند یا نه، ولی ایشان، حمله به مشایی را حمله به خودش تلقی می​کند. چون می​گوید که افکار او افکار من است. شاید هم می​خواهد بگوید که مشایی تحت تاثیر اوست، که البته این با روحیه وی بیشتر می​خواند!

آنها که می​خواهند این دو نفر را از هم جدا کنند، می گویند رئیس​جمهور تحت تاثیر مشایی است و اگر آنها را از هم جدا کنیم خود رئیس​جمهور فرد قابل قبولی است. البته این افراد به دنبال جلوگیری از ایجاد یک تنش در کشور و آثار نامطلوب آن در منطقه هستند.

جریان انحرافی را یک پدیده مستمری می دانید که نتایج آن را در دهه​های بعد خواهیم دید یا اینکه یک جریان گذرا و بی تاثیر است؟
به نظرم این یک جریان گذراست و ماندگار نیست. چون بی ریشه است و ریشه عمیقی در کشور و نظام ما ندارد. رفتار آنها یک انگیزه تبلیغاتی و انتخاباتی دارد؛ کدهایی هم می​توان داد. مثلا تحلیل آقای مطهری از اینکه مشایی به دنبال جذب 13 میلیون رای موسوی است، تحلیل درستی است. کما اینکه به نظر می​آید بخشی از آن سبد رای هم به سوی آنها متمایل شده است. اینها می​خواهند در انتخابابت بعدی، رای خاکستری و رای رقیب را هم برای خودشان برانگیزند. گفت​وگوهایی هم که رئیس​جمهور در مدت دورکاریش با برخی افراد داشته نیز گفته است که «من الان 35 میلیون رای دارم»! یعنی 10 میلیون از آرای مخالفان هم به آرای ایشان اضافه شده است.

اما این یک خام اندیشی است. چون اگر به فرض هم که چنین باشد، آنها به دنبال ابزاری برای مقابله با ارزشها و اصول هستند. نه اینکه بگویم، 13 میلیون نفری که به میرحسین موسوی رای دادند، خدای نکرده به دنبال نفی ارزش​ها بودند. اما اندک افرادی که قصدشان از حمایت از موسوی، نوعی تغییر در رفتار نظام بود، اگر هم به احمدی​نژاد روی بیاورند به عنوان یک ابزار به او می نگرند. نه اینکه عمیقا دنبال او باشند و اصولی پیگیر رفتار او باشند و اهل ریسک هم نیستند و اگر نیازی به آمدن به میدان باشد، نخواهند آمد.

البته این را هم بگویم، او که به دنبال آرای آن طرف بود، به همین نسبت هم آرای این طرف را از دست داده است.

با وجود چنین رویکردهایی در دولت، چرا اصولگرایان هنوز از آقای احمدی​نژاد حمایت می​کنند؟
اگر اصولگرایان طی 6 سال گذشته با مشاهده برخی انحراف​ها در دولت، در مقابلش موضع​گیری محکمی نکردند به خاطر این بود که  آن را شذوذات رفتاری می​دانستند نه یک جریان آفرینی و برای همین هم در مقابلش اغماض کردند.

فکر نمی​کنید آثار و تبعات این شذوذات رفتاری را 10-15 سال بعد ببینیم؟
نه. از دوره خدمت آقای احمدی​نژاد فقط دو سال باقی مانده که انشالله به سلامتی باید طی شود. به گونه​ای که او هم رئیس جمهور باقی بماند و هم تنشی بین ایشان و بخش​های نظام بوجود نیاید.

/2729

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 151786

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۰۳:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۹
    0 0
    آقای مصباح احمدی نزاد با شما خط فکری مشترک داشته و ببین چگونه به شما و خط فکریتان دست مریزاد گفت