محمود عزیزی:آیت الله علم الهدی که تا قبل از امامت جمعه مشهد عضو جامعه روحانیت مبارزتهران ومعاون آموزشی دانشگاه امام صادق بود از جمله روحانیونی بود که رئیس جمهور تا قبل از حضورش در پاستور در تهران پامنبری اش بوده است.رابطه تنگاتنگ و نزدیک با آیت الله مهدوی کنی موجب شد وقتی درباره خبرگان رهبری از او سوالاتی می کنیم این گونه اشاره کند که ما از زمان تشکیل کمیته انقلاب با آیت الله مهدوی کنی مرتبط بودیم.
بعد از انتصاب به امامت جمعه مشهد کم کم خطبه های آتشین آیت الله علم الهدی از رسانه های استانی فراتر رفت و به تیترهای سایت ها و روزنامه های سراسری کشیده شد.
علم الهدی در سال 88 یکی از چهره هایی بود که درباره حوادث پس از انتخابات آن سال اظهار نظرهای صریحی داشت. نماینده کنونی مردم استان خراسان در مجلس خبرگان شاید در میان اعضای کنونی این مجلس«صریح اللهجه ترین »آنها در انتقاد ازدولت باشد.در همین گفت وگو هم وی انتقادات تندی را نثار رئیس دفتر رئیس جمهور کرد که در ویرایش نهایی مصاحبه به درخواست آیت الله، تنها برای ما ماند.
جزئیات انتخابات خبرگان رهبری، عملکرد دولت وشخص رئیس دفتر رئیس جمهور،پیش بینی فضای سیاسی کشور و راههای بازگشت اصلاح طلبان برای فعالیت سیاسی محورهایی است که در گفت وگوی یک ساعته با آیت الله علم الهدی با وی درمیان گذاشتیم. قرار امام جمعه مشهد برای خواندن خطبه عقد یک عروس و داماد بعد از گفت وگوی ما موجب شد نتوانیم همه سوالات خود را بپرسیم .
***
قبل از انتخابات خبرگان رهبری،اخباری که شنیده می شد حاکی از این بود که حضرتعالی ازاصلی ترین چهره های بودید که برای ریاست خبرگان ازآیت الله مهدوی کنی دعوت کردید.در روز افتتاحیه هم شما با 15 دقیقه تاخیر و در میان سخنان آیت الله هاشمی وارد صحن مجلس خبرگان شدید.آن شنیده واین اقدام باید معنایی خاص داشته باشد؟
نه،این تعابیرهمگی مثل همان 15 دقیقه دیرآمدن ما است.آقایان خبرگان رهبری که از استانهای دیگرمی آیند،معمولا درساختمان مجلس مستقر هستند؛اما بنده و برخی اعضای خبرگان در تهران منزل داریم. بعد از بنده هم چند نفر دیرآمدند .
حرفهاو تحلیل ها هم مثل همین دیرآمدن ما است.اولا بنده عنصر اصلی نبودم که ازآقای مهدوی خواهش کردم،این اشکالی است که یک سایت به وجود آورد و بقیه روزنامه ها هم آن را تحریف کردند.
یکی از سایت های خبری درتحلیلی برخبرگان دریک پاراگرافی نوشته بود که «شنیده شده»-یعنی با قاطعیت هم صحبت نکرده بود و منبع خبر را هم نگفته بود- فلانی که منظورشان بنده بودم از آقای مهدوی کنی خواستند کاندیدا بشنوند.اما برخی روزنامه ها نوشتند که فلانی این حرف را زده است.در حالی که بنده به کسی چیزی نگفته بودم.
ولی شما تمایل داشتید که ایشان رئیس خبرگان بشوند؟
بله،ازاولی که آیت الله مهدوی کنی عضو خبرگان شدند،این تمایل را داشتم.چون خبرگان،مجلس فقها است و کسی شکی درشخصیت علمی، فقهی و سوابق ایشان ندارد.خود آقای هاشمی هم قبول دارند.اضافه بر این دردوره قبل هم ما به ایشان پیشنهاد کردیم .
ایشان در میان دوره ای عضو خبرگان شدند؟
بله، وقتی آیت الله مشکینی به رحمت خدا رفتند،ایشان عضو خبرگان نبودند.درمیان دوره ای آقای مهدوی کنی عضو خبرگان شدند ودرهمان زمان،خیلی از بزرگان خبرگان ازایشان دعوت کردند که بنده کوچکترین آنها بودم.منتها ایشان خودشان قبول نکردند؛خود آقای هاشمی هم به ایشان پیشنهاد کردند .بنابراین، درخواست ازآقای مهدوی کنی،چیز تازه ای نبوده است که در این مرحله ازایشان درخواست بشود.دوره قبل ایشان گفت کاندید نمی شوم.منتها این باربحث آقای مومن،بنده یا دیگران نبود. این بار50 -60 نفر ازاعضای خبرگان ازایشان درخواست کردند ،علاوه بر اینکه خود آقای هاشمی به ایشان پیغام داد.
این پیغام مربوط به چند هفته قبل از انتخابات خبرگان بود؟
شاید دو ماه قبل.خود آقای مهدوی کنی به من گفتند.ظاهرا آقای هاشمی تماسی با آیت الله امامی کاشانی داشتند و از ایشان سوال می کند که شما با آقای مهدوی ملاقات ندارید،ایشان می گوید:ایشان (آیت الله مهدوی کنی)مریض است،ممکن است به ملاقاتش بروم.آقای هاشمی به آقای امامی کاشانی می گوید:«اگر رفتید به ایشان بگویید اگر ایشان بیاید من برای انتخابات ریاست خبرگان نمی آیم.»
وقتی این خبر را آوردند درنهایت،تصمیم ایشان قطعی شد. پس تصمیم آقای مهدوی کنی زمانی قطعی شد که آقای هاشمی به ایشان پیغام دادند.اما اینکه چرا این نسبت را به بنده دادند؟ دلیلش این بوده است که بنده از همه به آقای مهدوی کنی نزدیکترم.بنده30 سال است که با ایشان همکارم.در کمیته انقلاب اسلامی همراه ایشان بودم و بعد هم در دانشگاه امام صادق با ایشان تنگاتنگ همکاری داشتم.
آیت الله مهدوی کنی روز اجلاس خبرگان تا زمانی که خبرنگاران بودند به جلسه نیامدند.اتفاقاتی که در زمان انتخابات افتاد چه بود. چه روندی طی شد؟
آقای مهدوی کنی اصرار داشتند که در زمان سخنرانی آقای هاشمی باشند،منتها می دانید ایشان،مبتلا به درد کمرهستند تحمل این درد درطی دو ساعت نشستن در جلسه خبرگان برای ایشان مشکل بود.لذا ایشان، مقارن انتخابات آمدند وبعد هم رفتند.حتی برای سخنرانی دکتر صالحی هم ایشان نماند.فقط روز دوم زمانی که آقای جلیلی سخنرانی داشتند در جلسه حاضر بودند.
پیش بینی شما از آینده فضای سیاسی کشور چیست؟ با توجه به اینکه آیت الله مهدوی کنی یک چهره میانه رو در فضای سیاسی هستند، فکر می کنید با حضور ایشان تنش ها در فضای سیاسی کشور کم شود.
فضای سیاسی کشور ربطی به خبرگان ندارد.
بالاخره تا قبل از این برخی گروه های سیاسی به دلیل حضور آقای هاشمی در خبرگان به ایشان می تاختند.
خبرگان، مساله ای درباره مسائل کشور ندارد و بالاتر ازجریان های معمول سیاسی است.ممکن است برخی اعضای خبرگان در جریان های سیاسی باشند ولی حضورشان در خبرگان،ربطی به آن شخصیت جریانی شان ندارد.خبرگان ازاولی که تشکیل شده جریان های مختلف و فراکسیونی نداشته است. بلکه خبرگان به عنوان جریانی به عنوان مجتهدین عادلی که وکیل مردم در تکلیف شرعی آنها هستند،انجام وظیفه می کنند.افراد آزادانه حرف های خود را می زنند و حرفهای دیگران را نقد می کنند . مجلس خبرگان صمیمی ترین جمعی است که دربالاترین سطح فضای سیاسی کشور حضور دارند. خبرگان نه دربرخورد های جریانی اثر دارند و نه برخورد های جریانی داخل کشور اثری بر خبرگان دارد.
خبرگان عملکردش باید نگهبانی دربرابر رهبری باشد.چون خبرگان دو وظیفه دارد، یکی تعیین رهبر است و دیگری نظارت بر رهبری ؛نظارت بر رهبری به معنای مراقبت بررهبری به معنای نظارت استطلاعی یا استصوابی،نیست.
چون رهبری،ولی امر است ودر ولایت ولی امر که کسی نمی تواند دخالت کند.همه در تحت ولایت ولی اند.خبرگان هم در مجموعه تحت ولایت رهبری هستند.نظارت بررهبری،نگهبانی ازآن است.یک بعد نگهبانی، مراقبت بر بقای شرایط رهبری دررهبر موجود است.چون خبرگان رهبری است نه رهبر.بنابراین،باید از این رهبری و ولایت حفاظت کرد.یعنی اگر تخطئه یاهجومی متوجه رهبری شد،خبرگان باید سینه اش را سپر کند و بایستد. بحثی که درباره آقای هاشمی پیش آمد این بود که رهبری در جریان فتنه مورد هجمه قرار گرفت.اگر چه خاستگاه این فتنه،انتخابات ریاست جمهوری و رقابت رئیس جمهور با برخی ها بود اما در فتنه بعد از انتخابات اصلا کسی به رئیس جمهور کاری نداشت و در حرف ها و شعار هایی که دادند،کسی به رئیس جمهور ودولت تهاجمی نداشت.همه تهاجم متوجه شخص رهبری به عنوان ستون خیمه انقلاب شد.
اینجا باید خبرگان در میدان دفاع قرارمی گرفت .یک اشکال درجامعه دینی ما اعم ازعلماء، جامعه، متدینین ومقلدین رهبری به طرف تشکیلات خبرگان که در راس آن آقای هاشمی بود،وجود داشت که چرا در مقابل تهاجمات به رهبری سکوت کردند.
آقای مهدوی کنی اتفاقا چهره ای است که مبنایش همین است ومعتقد است نظارت بر رهبری،نگهبانی رهبری است ومعتقد است که خبرگان باید با همه قدرت در مقابل تهاجم در مقابله با ولایت ،از رهبری حفاظت کنند.علت اینکه برخی بزرگان ازآقای مهدی کنی درخواست کردند، همین منطق ایشان بود.
معنای این صحبت شما این است که آقای هاشمی چنین موضعی نداشتند؟
من بنای آقای هاشمی را نمی دانم، اما عمل و رفتار ایشان جور دیگری بوده است. چون آقای هاشمی شخصیتش بزرگترازاین است که ما بخواهیم روی مبنای ایشان حرف بزنیم .
اشاره شما به تهاجم به رهبری حرف درستی است.در حال حاضرحتی دربین اصولگرایان هم دو نوع فهم از ولایت فقیه داریم. ک گروه می گویند چون ولی امر بر همه امور اشراف دارند، ما باید از ایشان تبعیت محض کنیم؛در مقابل گروهی دومی هستند که معتقدند این تبعیت محض کردن، تعطیلی عقل است ما باید خودمان تصمیم بگیریم ودر صورتی که رهبری نظری داشتند ما بدان گردن می نهیم.شما کدام فهم از ولایت فقیه را درست می دانید؟
ببنید!براساس مبنای امام (ره)ولایت فقیه به این معناست که ولایت فقیه عین ولایتی است که معصوم (علیه السلام) دارد. ولایت فقیه هم که در قانون اساسی با مبنای امام خمینی(ره) تدوین شده،بر همین اساس است.بنابراین اگر الان وجود اقدس امام زمان (علیه السلام) حضورداشتند و فرمودند که در فلان موضوع بین المللی به مصلحت اسلام و مسلمین این است که این گونه برخورد کنیم.آیا اگرکسی گفت شما این گونه تشخیص می دهید ومن این گونه تشخیص نمی دهم،اصلا قابل پذیرش است؟ طرف استدلال کند که موقعیت جهانی ما در شرایطی است که مصلحت نمی دانیم از فلسطین دفاع کنیم!اصلا این معقول است؟ و بعد بگویید من حکومت معصوم را قبول دارم.
امام(ره) هم همین را می گویند. اینجا یک بحث«النصیحه للامام» راداریم که ما از موضوعی خبر داریم و اطلاعی داریم این را باید به اطلاع فقیه برسانیم.
این آقای سیاستمدار که دسترسی به رهبری دارد که می گوید ما بهتر است در فلان موضوع موضع گیری نکنیم، به عللی که در نظرش آمده است، باید این را به فقیه ارائه بدهد .به عنوان النصحیه للامام نه به عنوان نظری مخالف نظر ولی فقیه. در این صورت تعطیلی عقل لازم نمی آید. حرف ما این است که ما وقتی مبنای امام را درباره ولی فقیه قبول کردیم دیگر نباید با ولی فقیه زاویه پیدا کنیم.یک بحث اطاعت است که همه اطاعت می کنند. ارمنی ها هم اطاعت می کنند.اهل سنت هم اطاعت می کنند،چون نظام را قبول کردند.هرحکمی حکومتی را باید اطاعت کنند.این اطاعت مهم نیست.مهم بحث «تابعیت»ازامر ولایت فقیه است واینکه آدم با ولی فقیه زاویه پیدا نکند.
شما می دانید مدیریت ولی فقیه در کشورمدیریت کلان است.در این بخش، ما نباید با ولی فقیه زاویه پیدا کنیم.ما الان تمام حرفمان با آقایان سیاستمدار این است.ولذا اصولگرا با ولی فقیه زاویه پیدا نمی کند.اگر زاویه پیدا کرد ولو در کوچکترین مساله ای،اصولگرا نیست.
پاسخ را نگرفتم،فرض کنید در مجلس موضوعی مطرح است و به گوش برخی افراد رسیده که نظر رهبری بر فلان موضوع است ولی این بیان صراحت ندارد و تنها گمان این افراد است.
یک وقت هست که رهبری دستورداده که باید بدان عمل کرد یک بارهست که مثل امام می گوید این آقا نخست وزیر باشد ولی خودتان می دانید.
اینجا چه باید کرد؟
اگر ولی فقیه گفته خودتان می دانید،معنایش این است که به خودشان واگذار کرده است.ببینید مساله فتنه که پیش آمد رهبری با تمام وجود جلوی آن ایستاد.فتنه هم تمام هجومش به رهبری بود.حالا یک آقایی سکوت کند و بگوید من اصلا شک دارم که حق با اینها هست یا نه.این زاویه پیدا کردن با رهبری است وازهیچ نخبه سیاسی قابل تحمل نیست.
شما فکر می کنید فتنه 88، تمام شده است؟
نخیر.
یعنی معتقدید بحث هایی که اخیرا درباره شکل گیری فتنه جدید از درون جریان اصولگرا از زبان چهره های اصولگرا بیان می شود، تحلیل درستی است؟
نه، فتنه ها نیست.ببینید! فتنه 88 زیر بنایش استکبار،آمریکا وجریان ضد انقلاب بود.ضد انقلاب که تمام نشده است.ضد انقلاب ازیک موقعیتی استفاده کرد. یک عده قدرت طلب فرصت یاب هم ابزار ضد انقلاب شدند.اینها که ضدانقلاب نبودند.بلکه استکباروضد انقلاب ازابزار بودن اینها استفاده کردند.حالا که ضد انقلاب ،میدانی را به دست آورده به راحتی که رها نمی کند.فتنه ها یک فتنه است منتها ممکن است جریانهای مختلف را به استخدام خودش در بیاورد .
الان اصولگرایان فتنه های آینده را از درون جریان اصولگرا می دانند.
بنده این تقسیم بندی را قبول ندارم.ما اصولگرای دو قسمتی نداریم.اصولگرا در راس اصولش،ولایت است.همه اصول تحت الشعاع این اصل است.همانطور که امام فرمودند ولایت مقدم برفروع دین است.یعنی ما توحیدی را هم قبول داریم که آن توحید از درون آن ولایت برخیزد.خدایی که اهل بیت به ما معرفی کردند،آن خدا را ما قبول داریم نه خدایی که اهل بیت معرفی نکنند.
چون ولایت فقیه، ولایت فقیه نیست.ولایت معصوم و امام زمان است.امام زمان در دسترس ما نیستند یک معاون ارتباط مردمی معرفی کردند که مجتهد جامع الشرایط است وبه او اختیار هم دادند و اصل ولایت مربوط به امام معصوم (علیه السلام) است.بنابراین در راس اصول ما ولایت است.
هر اصولگرایی که در سر فصل اصولش ولایت است، اصولگرا است وغیر آن،اصولگرا نیست.ولو اینکه اسم خودش را اصولگرا بگذارد.لذا من این تقسیم بندی در اصولگرا ها را قبول ندارم.ما نمی توانیم اصولگرا ها را تقسیم کنیم.فرد اگر ولایت را قبول کرده، اصولگرا است، قبول نکرده او اصولگرا نیست.قبول کردن ولایت هم به این است که علی ای حالا پیغمبررا قبول کرده است، دوازده امام را قبول کرده است.وجود اقدس امام زمان را قبول دارد.اگر امام زمان را به عنوان حجت خدا قبول دارد.امام زمان فرمودند فرمودند «فانه حجتی علیکم» چون دردسترس نیستند این مجتهد جامع الشرایط را تعیین کردند.امام علیه السلام شخصی را هم مشخص نکردند.بلکه شرایط را مشخص کردند . تطبیق شرایط هم با خود مردم است. این مردم تطبیق شرایط را با مقام معظم رهبری دیدند.
تعریف شما از اصولگرایان بسیار گسترده است و حتی می تواند برخی از طیف اصلاح طلبان را هم شامل شود؟
اگر کسی اصولگرا باشد، اصلاح طلب نیست.اصولگرا ازاصلاحات« الف» ش را هم قبول ندارد. کسی که ولایت را قبول دارد هیچ وقت آقای خاتمی را قبول ندارد. هیچ وقت رهبری تشکیلاتی آقای خاتمی را نمی پذیرد.
شما می گویید فتنه آینده اصولگرا و اصلاح طلب ندارد. فکر می کنید این فتنه چه شکلی دارد بحث هایی که برخی چهره های اصولگرایان مثل آقای باهنر، نبوی و ... دارند مبتنی بر این است که فتنه آینده از نزدیکان آقای رئیس جمهورخواهد بود. این تحلیل ها را چقدر واقعی می دانید؟
من ازاین تحلیل ها خیلی خبر ندارم و اینکه مقصودشان چه هست راهم نمی فهمم. فتنه در مفهوم خودش غباردارد. فتنه یک جریان مضر و مهاجم است که خود را در گرد وغبارپنهان می کند.همانند قصه حوادث فتنه ای که در سال 88 انجام گرفت.اگر مقصود از نزدیکان رئیس جمهور مشایی است،مشایی فتنه نیست.چون گرد وغباری ندارد. شفاف است.یک فرد منحرف است وانحرافش هم مشخص است.
شما انحراف ایشان رادر چه مصداق هایی می بینید؟
انحرافش در این است که با حلال و حرام خدا بازی می کند. با انبیا ء خدا بازی می کند. به مقدسات خدا دست اندازی می کند. خوب این آدم که فتنه نمی شود.
البته ایشان بارها در گفت وگو های خودشان اعلام کردند که اظهارات من درست منتقل نمی شود. مثلا اظهارات ایشان درباره حضرت نوح این گونه بود. ایشان چیزی گفته بود و یکی از خبرگزاری ها گونه دیگری آن را انعکاس داده بود.
به خاطر اینکه ایشان فکرمی کند همه،حرفهایش راشنیده ورفتند.فکر نمی کند که سی دی اش مانده است و بعد یک آخوند مثل بنده پیدا می شود و آن را تکثیر می کند و به دست یک یک علما می دهد.خودم هم آن را گوش می دهم. ایشان در سی دی خودش حرفی زده است بدتر ازاهانت به انبیا. گفته است که «جامعه دینی،جامعه آرمانی نیست.» این حرف را در همان سی دی که درباره انبیا حرف زده است، گفته است.منتها خیلی ها گوش نکردند.مگر تو تنها حرف می زدی که حرفت را نشنیدند.؟!30 سال از این انقلاب می گذرد و این همه وکیل و وزیر و امیر این کشور داشته است. چطور مردم حرف همه آنها را فهمیدند،حرف تو یکی را نمی فهمند؟ چرا این نسبت ها را به کس دیگری ندادند.در دولت اصلاحات این قدر قداره کشی علیه اسلام شد.آقای مهاجرانی با تمام وجود جلوی مقدسات ما ایستاد.چرا ما این چنین نسبتی به مهاجرانی ندادیم؟این آقا،به حلال وحرام خدا دست اندازی می کند.اینکه بگویم «موسیقی مبتذل در میان موسیقی ها قطره ای دردریا است» این دست انداختن حلال وحرام خدا است.یعنی شارع مقدس حکم حرمت را برای چیزی وضع کرده که به اندازه یک قطره است؟! این توهین به شارع است،توهین به قرآن است...
بین ادبیات آقای رئیس جمهور با رئیس دفترشان تفاوت قائل هستید؟
ما آقای رئیس جمهور را به عنوان یک آدم متدین و متعبدی که تا قبل از ریاست جمهوری یک شخصیت فعال به تمام معنا در عرصه های ارزشی اسلام بودمی شناختیم.ولی اگر بنا باشد قدرت یک روز آقای رئیس جمهور را عوض کند و بخواهد خود را از ادبیات دینی منحرف کند، با رئیس جمهور شیر نصف شب نخوردیم! ما نظام،انقلاب ومملکت و همه اینها را برای اسلام می خواهیم.همه اینها سکوی پرش اسلام است.اسلام ودین باید دردنیا گسترش پیدا کند.این مبنای امام راحل است. امام قبل از پیروزی انقلاب فرمود ما سه هدف داریم: اول اینکه این کشوراسلامی بشود.هدف دوم ما این است که تمام کشورهای اسلامی به طور کامل اسلامی بشود و هدف سوم ما این است که اسلام جهانی بشود. این حرف امام بود.
اتفاقا منتقدان دولت در مجلس هم همین بحث را دارند ومعتقدند که ازدولتی که اصولگرا بوده توقع ترویج چنین اموری نیست.می توانیم نقد آنها را درست بدانیم چرا که اگر سخنرانی های6 ماهه دوم آقای احمدی نژاد را تحلیل محتوا کنیم به راحتی به موضوع ملی گرایی در فرمایشات ایشان می رسیم.
دو مساله است.اول اینکه آقای احمدی نژاد معصوم که نیست.ممکن است در مقابل 100 تا عمل خوب، دو لغزش هم داشته باشد.اینها قابل تحمل است اما اگر اینها بخواهد برای آقای احمدی نژاد ادبیات شود- تا قبل از این که نبوده است- ما ایشان را به خاطردینشان می خواهیم.هر کس در دینش کوچکترین خللی وارد شد به همان اندازه ما مقابلش موضع می گیریم.
شما پیش از این گفته بودید که درباره خطاها ابتدا تذکرات غیر علنی می دهم و اگر اثر نکرد،آن را علنی می کنم. دراین زمینه با آقای احمدی نژاد صحبت کردید؟
با خود ایشان صحبت کردیم.از طریق برخی نزدیکان ایشان پیغام فرستادیم.به علمایی که با ایشان محشور هستند در این زمینه تذکر داده ایم.
منطق آقای احمدی نژاد در این زمینه چیست؟
ایشان معتقد است موضع ما باید در مقام رئیس جمهور باید یک موضع فراگیر نسبت به اندیشه های مختلف و همه جریانها و نحله های این کشور باشد و بایستی به عنوان رئیس جمهور ایران فراگیر حرف بزنم. حالا ما سراین هم بحث کردیم در« مسائل فکری»،ایشان باید طرفدار فکری باشد که به خاطر دین داری و وابستگی به امام زمان ایشان را قبول کرد.قاعدتا دیگر نباید طیف مقابل را از نظر فکری تایید کند.بله، یک وقتی می خواهد امنیت کشور را تامین کند ورفاه مردم را مدیریت کند،باید همه شهروندان را در نظر بگیرد.
آقای رئیس جمهورامسال در یکی از سفرهای استانی خودشان اعلام کردند که رئیس جمهور بعدی از من هم انقلابی تر خواهد بود. شما پیش بینی می کنید که رئیس جمهور آینده از نزدیکان جریان آقای رئیس جمهور ظهور کند؟
آقای احمدی نژاد وقتی رئیس جمهور شد جریان نداشت.حزب هم نداشت. الان هم بنده خدا تشکیلاتی را به اسم خودش ثبت نکرده است. یک عده مردم طرفدار ایشان اند.هر کس طرفدارایشان هست،به ملاکی طرفدارآقای احمدی نژاد است. آقای احمدی نژاد یک حرفی زده است.«المعنا فی بطن الشاعر»من نمی دانم مقصود ایشان از بیان این جمله چه بوده است.ولی این حرف برای ما هم قابل تحلیل است به این معنا که آقای احمدی نژاد می گوید من در عرصه انقلاب به گونه ای پیش می برم که طبیعتا بعد از من هر کس کارگزار کشورشود،باید از من انقلابی تر باشد.این حرف،حرف درستی است.
بالاخره پیش بینی شما این است که رئیس جمهور آینده ازطیف ایشان خواهد بود یا از میان چهره های بالقوه ای که اسامی آنان به عنوان رئیس جمهور عنوان می شود یا اصولا باز هم شاهد ظهور یک چهره جدید هستیم؟
من عرض کردم بنده روی بینش خودم برای ایشان نه طیف قائلم،نه جریان ونه حزب.حالا برخی ها به عناوین مختلف ایشان را دوست دارند. هر کس به ملاکی ایشان را دوست دارد.رئیس جمهورموفقی بوده است.در اهدافش موفق شده است و یک عده به دلیل تلاش و ساده زیستی قبولش دارند.این طیف نمی شود این که چند کارگزار دور و اطراف آقای احمدی نژاد جمع شوند این چیزی است که در دولت آقای هاشمی حزبی به عنوان کارگزاران درست شد واین چنین شد که از هر ضد انقلابی بدتر شدند این شکل نیست.خودش هم چنین چیزی را اعلام نکرده است.
البته درست است که ایشان کار حزبی به معنای کلاسیکش نمی کنند ولی گروه ها و دسته هایی که به عنوان ستاد های انتخاباتی ایشان در حال مجوز گرفتن از کمیسیون ماده ده احزاب هستندمثل جمعیت 72 تن.یا برخی جمعیت ها جدید از میان حوزویان شکل گرفته مثل جامعه وعاظ ولایی. که به طورغیر مستقیم کار سیاسی می کنند.
این بسترها نمی گیرد.روحانیت جوری است که ملاک هایش، ملاک های ناموسی است.روحانیت ملاک هایش برگرفته از 14 قرن عمراسلام است.من امروز قد علم کنم که من رئیس وعاظ، پیش نمازها و... این چیزی است که نمی گیرد. چون در این جریانها آنکه که در راس روحانیت ومی تواند ادعای زعامت بکند،مرجعیت است.و درمرجعیت آن کسی که اقامه حکم کرده، ولی امر است. هر کس هر زعامتی نسبت به هر قشری از روحانیت داشته باشد باید وابسته به رهبری باشد.
اظهار نظری از شما منتشر شده بود که در حوادث پس از انتخابات دشمن قصد داشت با استفاده از بدنه جوان طلاب حوزه،فتنه ایجاد بکنند. فکر می کنید که نسل جدید حوزه همچنان از علما و مراجع تبعیت می کنند؟
بله، وجود یک جریان در حوزه به این معنی نیست که حوزه آن جریان است.حوزه در شکل کلی اش تبعیت مراجع و رهبری را دارد.شما ببینید اکثریت حوزه ولایی اند. حال ممکن است در این اکثریت،یک گروه جزئی هم به وجود بیاید که یک ایده خاص داشته باشد.حرفهای بنده را همه عوضی می نویسند امیدوارم شما درست بنویسید.در آن سخنرانی بنده عرض نکردم طیف جوان حوزه، بنده برخی جریان های حوزه رابرشمردم.
فرض کنید در خانه ما پنج تا ظرف چینی است.معنی اش این نیست که تمام ظروف خانه ما چینی است.بنده عرض کردم در حوزه این چند جریان حضور دارد؛معنایش این نیست که حوزه این پنج جریان است.
سال بعدانتخابات مجلس را داریم.پیش بینی شما درباره حضور اصولگرایان دراین انتخابات چیست؟
مساله اصولگرایان حل شده است.چون چهره های اصولگرا همگی رفتند با آقای رئیس جمهور جلسه گذاشتند و یک کمیته سه نفره راهم تعیین کردند.جامعتین هم یک منشور اصولگریی منتشر کردند و درگام اجرایی همین کمیته سه نفره را تعیین کردند.
پیش بینی می کنید اصولگرایان با یک لیست مشترک وارد عرصه شوند؟
تا امروز که به این شکل پیش رفتند. اینکه در آینده چه بشود را ما نمی دانیم.ممکن است تا آن زمان اتفاقاتی بیفتد وهمه اتحاد ها به هم بریزد.ممکن هم است موجب انسجام شود.
بعد از حوادث بعد از انتخابات سال 88 برخی چهره های سیاسی از تغییرآرایش سیاسی کشور سخن گفتند.شما فکر می کنید طیف های سیاسی را از این پس چگونه باید تقسیم بندی کنیم؟
یک اصل راباید بپذیریم.از اول انقلاب هر کس این اصل را نپذیرفته،سقوط کرده است. این انقلاب معلول خون بچه های مردم است. این مردم برای این انقلاب جان دادند. چون جان دادند به این سادگی کنار نمی کشند. آن کسی که مردم برای او جان دادند، امام خمینی(ره) بود.وقتی این مردم این اسلام را درچهره امام دیدند، جان دادند.باید توجه داشته باشند که این مردم 30 سال نه، 300سال دیگرهم از این خونها نمی گذرند. با هر اسمی و هر آرمی چه اصولگرا، چه اصلاح طلب، مردم از این خونها نمی گذرند.هر قالبی وجریانی برای اینکه بخواهند در این کشور فعالیت کنند باید در یک جریانی قرار بگیرند که این مردم آنها را بپذیرند.به مجرد اینکه مردم جریانی را نپذیرند،آنها ازعرصه سیاسی حذف می شوندوسقوط می کنند.این را جریانهای سیاسی باید بدانند.با هر اسم و رسمی می خواهند بیایند.اسم،آرم و دکور دراین کشورجای ندارد.مردم امروز پا به قرص ترازاول انقلاب پای انقلابشان هستند.
یعنی منظورشما این است که اصلاح طلبان در آینده فضای سیاسی کشور نقشی ندارند؟
اگر مردم آنها رابپذیرند.ولی این مردم، ضد ولایت را نمی پذیرند.بعد از اینکه اینها بیایند دست به دست فتنه بدهند و روسای آنها دستشان در دست انگلیس و آمریکا باشد و جرج سوروس برای آنها برنامه ریزی کند، مسلم بدانید که ده نسل بعد آنها هم بیایند در سیاست این مملکت جایی ندارند.
اگر اصلاح طلبان بخواهند به فضای سیاسی برگردند وفعالیت کنند،فکر می کنید رهبری این جریان را چه کسی می تواند بر عهده بگیرد؟
اینها در شکل جریانی خودشان نمی توانند برگردند.البته اگر افراد متعبد،ولایت مدارشان بیایند در عرصه سیاست ممکن است به عرصه برگردند،اما با این آرم تشکیلاتی اگروارد شوند موفق نمی شوند. شما فرض کنید 200 سال از عمر این انقلاب بگذرد. بعد از 200 سال یکی بین این مردم بیاید و آرم مجاهدین خلق (منافقین) را تبلیغ کند. احتمال می دهید کسی از مردم آنها را قبول کند؟شخصیت تشکیلاتی اصلاح طلبان سقوط کرده و دیگر با این شخصیت نمی توان وارد عرصه سیاست شد.
/1428
نظر شما