۰ نفر
۱۳ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۸

جاوید قربان اوغلی، سفیر پیشین ایران در الجزایر می‌گوید: این امکان وجود دارد که با سقوط مبارک،نظام‌های سیاسی پوسیده در منطقه نیز برچیده شود.

زهرا خدایی

شاید هیچکس تصور نمی‌کرد که چند ماه مانده به انتخابات ریاست‌جمهوری مصر آن هم در حالیکه بسیاری از کارشناسان و ناظران،تداوم حکومت خاندان مبارک را پیش‌بینی می‌کردند،موجی از جنبش مردمی و اینچنین قدرتمند در جهان عرب به راه بیفتد و با رسیدن به مصر پایه‌های دیکتاتوری سی ساله خاندان مبارک را به لرزه درآورد.قیام فراگیر مردمی در تونس،مصر، اردن و یمن بعد از سالها موضع انفعالی اعراب ثابت کرد که جهان عرب دیگر توان تحمل دیکتاتوریهای تاریخ مصرف گذشته را ندارد و شهروندان سیاستهای مستبدانه حاکمان خود را نمی‌پذیرند.

جاوید قربان اوغلی، سفیر پیشین ایران در آفریقای جنوبی و الجزایر و رییس اسبق آفریقای وزارت خارجه که روز دوشنبه در نشستی با موضوع بررسی تحولات مصر و جهان عرب میهمان کافه خبر بود، بر این اعتقاد است که سه بحران کارآمدی،هویت و مشروعیت در جهان عرب است که در ابتدا عامل سقوط دیکتاتورهایی همچون بن‌علی،رییس‌جمهور تونس شد و چه بسا پایان حکومت مبارک را نیز رقم بزند.بدون شک انقلاب تونس به لحاظ تأثیرات منطقه‌ای و بین‌المللی ‌با تحولات مصر قابل قیاس نیست،چرا که تغییر در ساختار نظام سیاسی این کشور کل معادلات خاورمیانه را تحت تأثیر قرار خواهد داد و شکل تازه‌ای به روند صلح اعراب و اسراییل می‌دهد.

آیا باید ناآرامی‌های مصر را انقلاب نامید یا جنبش مردمی؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید تعریفی مختصر از انقلاب داد.اگر انقلاب را تغییر بنیادین در ساختارهای سیاسی و حکومتی بدانیم، از این منظر تحولات مصر هنوز در آستانه انقلاب نیست بلکه بیشتر شکل جنبشی اجتماعی را دارد،البته با عمق و ابعاد وسیع. چون رأس هرم قله سیاسی کشور را هدف قرار داده و مطالبات و خواسته‌اش، سرنگونی نظام سیاسی و شخص حسنی مبارک است.از همین رو نا آرامی‌های مصر حرکتی است بین جنبش و انقلاب.

اعراب چگونه از یکدیگر تأثیر می‌پذیرند؟ گفته می‌شود جهان عرب به هم تنیده است و اشتراکات فرهنگی،دینی،مذهبی، قومی و قبیله‌ای آنها باعث شد که در جریان این ناآرامی‌ها به صورت دومینو عمل کنند. شما هم به نظریه دومینو در خصوص تحولات مصر و تونس اعتقاد دارید؟
جوامع عرب هم به لحاظ بافت‌های اجتماعی و هم نظام‌های حکومتی تفاوتهای زیادی با هم دارند. مثلا تأثیر دین در شمال آفریقا با آنچه که در حجاز و عربستان سعودی و یا در شرق جهان اسلام و شبه قاره هند مشاهده می‌کنیم،کاملا متفاوت است.پیکره جامعه در این کشورها تا حد زیادی متأثر از دین است و به طور طبیعی،عامل دین در ساختارهای اجتماعی تأثیر گذاشته است.از سویی تحولات تاریخی در این کشور به خودبخود ترکیبی متنوع از اقوام و جمعیت‌ها را در این کشورها ایجاد کرده است.لذا نمی‌توان به طور کامل به این اشتراکات اطمینان کرد.
لذا با توجه به همین تنوع در جهان اسلام باید گفت دومینو تنها یک فاکتور و محرک سیاسی است و از این منظر نه تنها اعراب بلکه همه کشورهایی که حول یک منطقه جمع شده‌اند،می‌توانند از قانون دومینو تأثیر بپذیرند.اما نوع تأثیر آن بر کشورها متفاوت است.در مجموع باید گفت که کشورهای تونس و مصر به لحاظ سابقه تاریخی استعمار در این کشورها،تنفر عمیقی نسبت به مغرب زمین دارند و نقش این عامل را نیز نباید نادیده گرفت.
به رغم همه این تفاوتها، در حال حاضر جهان عرب متأثر از قانون دومینو دارد عمل می‌کند.من ترجیح می‌دهم که آن را سونامی بنامم. سونامی‌ای که از کشور کوچک تونس آغاز و در حال تسری به سایر کشورهاست. این سونامی دو ویژگی دارد؛ اول آنکه زمان اتفاق آن غیرقابل پیش‌بینی بود و دوم اینکه با توجه به عدم مشخص بودن میزان تخریب آن، تخمین وسعت و پهنای آن دشوار است.این سونامی با خودسوزی یک جوان تونسی شروع شد و در کمتر از یک ماه توانست نظام سیاسی تونس را تغییر دهد .همین مسئله در مصر در حال وقوع است، اینکه این ناآرامی‌ها بتواند تسری پیدا کند، بستگی به عوامل مختلقی دارد که بدان اشاره شد،اعم از مسائل داخلی و خارجی.

بنابراین شما اعتقادی به اشتراکات قومی،فرهنگی بین کشورهای عربی ندارید و بر این اعتقادید که همه کشورها از ویژگی‌های خاص خود برخوردارند، اما بر این باورید که سونامی در کشورهای عربی در حال وقوع است و دلیل آن هم به خاطر اشتراکات قومی و فرهنگی نیست بلکه به خاطر شروع حرکتی سیاسی در یک منطقه جغرافیایی مشترک است. به عبارتی با وقوع و شروع این حرکت سیاسی در یک منطقه،قاعدتا دومینو و یا سونامی به کشورهای دیگر هم سرایت می‌کند.
بله.

با این اوصاف عامل دومینو را در چه چیزی می‌دانید؟
عامل دومینو سه بحرانی است که دولتها و کشورها با آن روبرو هستند.بحران کارآمدی،هویت و مشروعیت. ویژگی مشخص و بارز این کشورها اینست که با معضلاتی همچون فقر وسیع اجتماعی، بیکاری و عدم امید به آینده به خصوص در نزد جوانان دست و پنجه نرم می‌کنند. بحران در توزیع منابع و درآمد نیز بخش دیگری از بحرانی است که کشورهای عرب با آن دست به گریبانند.

می‌توان گفت شروع این جریان در تونس نبود؟کمااینکه این ناآرامی‌ها را در سال 2010 در یونان نیز شاهد بودیم و بعد از یونان به سایر کشورهای اروپایی سرایت پیدا کرد.
در تحولات اجتماعی تنها نقش یک عامل تعیین کننده نیست.در کنار بحران کارآمدی بحران هویت وجود دارد، به این معنا که اکثر کشورهای واقع در این حوزه، اسلامی هستند و به رغم نهادسازیهای سکولار صورت گرفته،فضا کاملا سکولار نیست و مردم همچنان به آموزه‌های دینی معتقدند.هر چند که حکومت تلاش می‌کند در این کشورها سکولاریسم مطلق حکمفرما باشد.مثلا در تونس، حکومت بن‌علی کاملا دین ستیز بود. هم بورقیبه و هم بن علی دین ستیز بودند و با همه مظاهر و شعائر دینی مبارزه می‌کردند.
بحران مشروعیت ، نیز بعد دیگر این مسئله است. به این معنا که در قرن بیست و یکم دیگر کسی نمی‌پذیرد که حکومتهای موروثی به اسم جمهوری آن هم برای ابدالدهر بر سر کار باشند.حسنی مبارک، بن علی و یا حتی بوتفلیقه رهبر الجزایر نمونه‌های این حکومتها هستند.مثلا بوتفلیقه از سران و رهبران مبارز با استعمار فرانسه بود ولی الان به این باور رسیده در صورتی که او نباشد،شیرازه امور الجزایر از هم می‌پاشد و بر همین اساس به خود اجازه داد که قانون اساسی الجزایر را عوض کند.
شما از اروپا و یونان گفتید،به اعتقاد من جوامع اروپایی از این مرحله عبور کرده‌اند. نهادهای اجتماعی کاملا در آنجا تثبیت شده است.چرخش قدرت در آنجا شکل گرفته و بازگشت به گذشته تقریبا در اروپا امری محال است.بنابراین نمی‌توان اتفاقات مصر، تونس را با یونان و اروپا مقایسه کرد.

بنابراین شما بر این اعتقادید هر جا که این سه بحران وجود داشته باشد،حکومتها به سرنوشت مشابه مبتلا می‌شوند.
طبیعتا همین طور است.انباشت مطالبات در این کشورها و سرکوبهای اجتماعی به طور نهفته در میان اقشار مختلف وجود دارد و برای شعله‌ور شدن تنها به یک جرقه نیاز است.تجربه انقلاب اسلامی ایران نیز دقیقا گویای همین واقعیت است. به عبارتی بسترها و زمینه‌های انقلاب در کشورها وجود دارد و توده‌ها تنها منتظر یک جرقه هستند.

یکی از فرضیه‌ها درباره جنبش مصر اینست که ارتش در این ناآرامی‌ها دست دارد و به تعبیری به آن شکل می‌‌دهد.گفته می‌شود متعاقب اختلافی که میان ارتش و حسنی مبارک بر سر جانشینی وی وجود داشت، نظامیان به شدت با جانشینی جمال مخالف بودند.بر همین اساس برخی از ناظران بر این اعتقادند که ارتش قصد دارد با سامان دادن به این ناآرامی‌ها حسنی مبارک را وادار کند که از فکر جانشینی جمال بیرون بیاید.
خیر. من این فرضیه را قبول ندارم.هرچند دلیل این فرضیه نوع واکنش ارتش در قبال قیام مردم بود. اما من برای این واکنش ارتش، دلایل دیگری دارم.اول اینکه ارتش در مصر از نهادهای بسیار موجه و مشروع در نزد مردم است. دلیل آن هم سه جنگی است که ارتش مصر بعد از روی کار آمدن ناصر با اسراییل داشته است.دفاع جانانه ارتش در جنگ سوئز و بیرون آمدن نماد افتخار ملی مصر یعنی جمال عبدالناصر از دل همین ارتش بوده است.

بر همین اساس یکی از دلایلی که در حال حاضر ارتش به مقابله با مردم نمی‌پردازد اینست که نمی‌خواهد وجاهتش را نزد مردم از دست بدهد.  فرضیه دیگری هم وجود دارد و آن اینکه آمریکایی‌ها نمی‌خواهند ارتش دچار فروپاشی شود. در صورتی که ارتش در مقابل مردم بایستد این امکان وجود دارد که دچار ریزش شود.جالب است بدانید که مصر بزرگترین و قویترین ارتش جهان عرب را داراست و دهمین ارتش مدرن دنیا نیز هست.

یعنی شما جنبش مردمی مصر را خودجوش می‌دانید؟
بله.چون در طول سی سال گذشته همین جنبش به شکل ضعیف‌تری وجود داشته است.یکبار در زمان سادات بعد از عقد پیمان کمپ دیوید که در آن مقطع نیز ارتش با مردم مقابله نکرد و یکبار نیز در سال 1986 در زمان حسنی مبارک که باز هم ارتش دست به سرکوب نزد.به عبارتی ارتش تاکنون سابقه مقابله قهر‌آمیزو رویارویی سرکوبگرانه با مردم را نداشته است.

اگر مردم خودجوش به خیابانها آمده‌اند، پس چرا رژیم و نظام دست به سرکوب آنها نمی‌زند؟آیا رژیم ماهیت خود را در خطر نمی‌بیند؟
حکومت مبارک هر چه توان داشت برای سرکوب مردم به کار برد.اگر همچنان مبارک مقاومت می‌کند به این دلیل است که هنوز زمان واگذاری حکومت فرا نرسیده.وضعیت مصر اصلا با تونس قابل قیاس نیست.هم به دلیل تفاوتهای مبارک با بن علی و هم به دلیل تفاوتهای موجود در بافت اجتماعی تونس و مصر.بن علی با توجه به گسترگی قیام،زمانی برای تصمیم‌گیری نداشت و اصلا نتوانست آن را مدیریت کند.او همه کاری برای باقی ماندن در قدرت کرد ، اما فساد وی و خانواده‌ش سبب شد فرار را بر قرار ترجیح دهد.تحول انقلابی در تونس در مقابل تحولات مصر بسیار ناچیز و اندک است. در بعد داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی تغییر و تحولات در مصر کل معادلات منطقه را تحت الشعاع قرار می‌دهد اما انقلاب مردمی تونس در عین اهمیت، تأثیر چندانی بر معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی ندارد بر همین اساس با توجه به نقش و جایگاه مصر تحولات باید آرام آرام سیر خود را سپری کند. نکته مهمتر اینکه غرب با توجه به همان قانون دومینو از این بیم دارد که این انقلابات سایر کشورهای عرب را نیز فراگیرد، بر همین اساس خط قرمز خود را مصر قرار داده به این دلیل که مصر با موضوع مهمی به نام اسراییل پیوند خورده است.

بنابراین پیش‌بینی شما اینست که نظام مصر سرنگون می‌شود؟
بله.به اعتقاد من کار مبارک تمام است و او قدرت را واگذار خواهد کرد.

آیا این امکان وجود دارد که ارتش با توجه هشدارهای مکررش زین پس دست به سرکوبهای خشن‌تر بزند؟
من تصور نمی‌کنم.هشدارهای ارتش به دلیل حفاظت از مکانهای استراتژیک،سازمانها و دوایر دولتی و موزه معروف مصر است. همانطور که می‌دانید مردم در مصر به شدت فقیرند.جالب است بدانید که در قاهره سه میلیون نفر در قبرستانها زندگی می‌کنند و چون با توجه به این عوامل احتمال غارت و تاراج وجود دارد، از این حیث ارتش هشدارهایی را برای جلوگیری از این مسائل می‌دهد.ارتش تلاش می‌کند که جنبش مردمی دستخوش تاراج و غارت نشود.

اما ارتش در مقطعی دست به سرکوب زد.
برخی از عناصر مشکوک ارتش دست به تحرکاتی زدند. برخی از اراذل و اوباش در قالب لباس شخصی‌ها تلاش کردند تا با اقدامات ویرانگرانه خود و وارد آوردن خسارات به اماکن عمومی ارتش را وارد عمل کرده تا مردم را سرکوب کنند. این امکان وجود دارد که این تحرکات توسط حکومت مبارک و یا عوامل اسراییل- که تحولات مصر برایش بسیار حیاتی است- صورت گرفته باشد.جریانهای دیگری نیز در حال حاضر وجود دارند که در تلاشند تا این جنبش را به نفع خود سازمان دهند و ارتش را وادار به مقابله قهرآمیز با مردم کنند.

مبارک با درک کینه نظامیان، بعد از ترور سادات ارتش را محدود کرد و حتی برای خود ارتش جداگانه‌ای در قالب دستگاه اطلاعات امنیتی،پلیس ویژه، مأموران حفاظت ایجاد کرد و با این تشکیلات، حفاظت از خود را به شکل سازمان یافته درآورد. ارتش از مبارک دلزده است و به شدت احساس می‌کند که با سازوکارهای مبارک در ایجاد سیستم‌های حفاظتی و امنیتی تحقیر شده است.آیا این احتمال وجود دارد که همین نیروهایی که مبارک آنها را ایجاد کرده، وارد میدان شده و دست به کشتار مردم بزنند؟
این فرضیه محتمل است و امکان آن وجود دارد.ارتش مصر به همان دلایلی که ذکر شد قسم خورده مبارک نیست.جالب است بدانید که دستگاه امنیتی مبارک در جهان عرب بی‌نظیر و بسیار دقیق است و حفاظتی که از مبارک صورت می‌گیرد بسیار حرفه‌ای و عجیب است. حتی می‌توان گفت که در هیچ جای جهان عرب نمی‌توان نمونه آن را مشاهد کرد.

آیا این احتمال وجود دارد که همین نیروهای امنیتی وفادار به مبارک که هم‌اکنون عمر سلیمان به سمت معاونت رییس‌جمهور گماشته‌اند روش سرکوبگرایانه را در پیش بگیرند؟
نمی‌توان قاطعانه تأیید کرد. با توجه به آنکه مبارک در اولین سخنرانی خود عقب‌نشینی قابل ملاحظه‌ای از خود نشان داد. گفته می‌شود در آن سخنرانی مبارک منتظر تماس تلفنی اوباما بود و ظاهرا اوباما نیز با وی تماس نگرفت. در همان سخنرانی‌، مبارک اولین عقب‌نشینی‌ خود را به نمایش گذاشت و اعلام کرد که از دولت خواسته که استعفا بدهد و در عین حال به نرمی مردم را تهدید و تصریح کرد که اجازه نخواهد داد تخریب و آشوب در کشور صورت گیرد.شاید قدم بعدی وارد کردن نیروهای امنیتی باشد.

آیا موضع آمریکا در ابتدای ناآرامی‌ها ناشیانه نبود؟
اولین موضع‌گیری را هیلاری کلینتون،وزیر خارجه آمریکا نشان داد و در حقیت گاف بزرگی بود.وی تصریح کرد که نظام مصر مستقر است و مبارک هم با قدرت حکومت می‌کند.اما آمریکایی‌ها هوشمندانه اشتباه خود را تصحیح کردند و در حال حاضر موضع‌گیری واشنگتن کاملا با روزهای اول جنبش متفاوت است.

استراتژی آمریکا در مصر چیست؟
اول اینکه تحول در مصر باید صورت گیرد و این اجتناب‌ناپذیر است و دوم اینکه تحولات و اصلاحات اساسی باید براساس نظام و قاعده باشد تا منجر به خلأ قدرت در این کشور نشود،در غیر این صورت تمام نهادهای مصر دستخوش بی‌نظمی خواهد شد.درک من از ادبیات آمریکا در مصر اینست که واشنگتن خواهان کناره‌گیری مبارک از قدرت،واگذاری قدرت به فرد دیگر است.

گزینه مورد نظر آمریکا کیست؟
تحولات آتی مصر مشخص خواهد کرد چه کسی قدرت را در دست می‌گیرد. مبارک خودش تصمیم نگرفت که عمر سلیمان معاون وی باشد.در حقیقت باید گفت که این خواست مشترک آمریکا و مبارک بود. اینکه چرا این انتخاب صورت گرفت دلیل آنست که عمر سلیمان یکی از کاندیدای آمریکا برای جانشینی مبارک بود.چون عمر سلیمان یک نظامی بود و نهاد مهم ارتش را در دست داشت و وجهه موجهی در نزد آمریکا داشت.لذا گزینه مورد نظر آمریکا از همان ابتدا سلیمان بود و نه جمال. گماشتن وی در پست معاونت نخست وزیری نیز در همین راستاست. همانطور که می‌دانید مبارک در زمان سادات، معاون وی بود و بعد از روی کار آمدن مبارک دیگر پستی به این نام در ساختار سیاسی مصر وجود نداشته است. البته نمی‌توان با اطمینان و قاطعیت از جانشینی سلیمان و یا حتی البرادعی سخن گفت.باید این مسئله را به تحولات آتی سپرد.

با توجه به غیرقابل پیش‌بینی بودن جنبش مردمی مصر آیا استراتژی آمریکا در قبال مصر قبل از جنبش شکل گرفت یا بعد از آن؟اگر بعد از جنبش باشد، یعنی اصالت جنبش را تأیید کرده‌ایم ولی اگر قبل از جنبش باشد،اصالت جنبش زیر سوال می‌رود.
خیر.من چنین اعتقادی ندارم. آمریکا سناریوهای مختلفی دارد و می‌داند در زمانهای مختلف و مقتضی چگونه استراتژیهای مورد نظر را به اجرا بگذارد.

یعنی این استراتژی را از قبل داشته‌اند؟
سناریوی جایگزینی را از قبل داشتند.

آیا این مسئله اصالت جنبش را زیر سوال نمی‌برد؟
خیر. این بیانگر هوشمندی موجود در ساختار و نظام سیاسی و دستگاه سیاستگذاری است.

آیا شما با این نظر موافقید که آمریکا مدتی است برنامه‌ای برای برداشتن دیکتاتورهای پوسیده و قرار دادن رهبرانی دمکراتیک‌تر در منطقه را در سر دارد؟
آمریکا بر اساس منافع خود عمل می‌کند و نه براساس دمکراسی.اما به این نکته توجه داشته باشیم که آمریکای زمان بوش با آمریکای زمان اوباما متفاوت است.درست است که تینک تنک‌ها، سیاست‌گذاران اصلی در دستگاه آمریکا هستند، ولی با این حال نقش رییس‌جمهور به عنوان ارشدترین مقام کشور را نمی‌توان نادیده گرفت. مثلا اینکه اوباما دکترین خود در خصوص ایران (گفتگو بدون پیش‌شرط)را قبل از روی کارآمدنش اعلام کرد.این در حالیست که بوش هیچگاه اینگونه سخن نگفت.

به بیان صریح‌تر آیا آمریکا برنامه‌ای برای کنار گذاشتن رهبران مسن جهان عرب و دیکتاتورهای منطقه دارد؟
نمی‌توان با اطمینان گفت که چنین برنامه ای وجود دارد.

حال که جریان مردمی شکل گرفته و آمریکا درصدد مدیریت این جریان است، آیا شما محتمل می‌دانید بین نیروهای امنیتی و ارتش برای خارج کردن اوضاع از دست آمریکا اختلاف و درگیری صورت گیرد؟
خیر.بعید است.چون وجه غالب در مصر در حال حاضر تظاهرات میلیونی مردم در خیابانهای شهر است.در واقع در حال حاضر این مردم‌اند که در حال ترسیم خطوط کلی هستند.

این احتمال وجود دارد که البرادعی روی این موج سوار و پیروز شود؟
او در تلاش است.وی خود را رهبر خودخوانده اعلام کرده و حتی حمایت اخوان المسلمین را نیز جلب کرده است.اینکه شانسی خواهد داشت یا نه به سیر تحولات مصر و همچنین توانمندی احزاب و جریانهای سیاسی و اجتماعی در ایجاد رهبری این جنبش بستگی دارد.

این احتمال هست که اسراییل در این جنبش دخالت کند؟
فکر نمی‌کنم.دخالت اسراییل در این جنبشها به شکل پنهان و در حد استخدام همان اراذل و اوباش و لباس شخصی‌ها خواهد بود. اسراییل یکی از قویترین مداخله‌گران پنهان در آشوبهای جهانی است.

موضع اخوان المسلمین را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
اخوان‌المسلیمن دچار یک اشتباه سیاسی شد.اشتباهی از همان جنس اشتباه هیلاری کلینتون.موضع اخوان در ابتدا مشخص نبود. اما زمانی که دریافت زیر پای مبارک سست شده،موضع خود را تغییر داد. مثلا محمد بدیع، زعیم و مرشد عام جماعت اخوان‌المسلمین که تاکنون هیچ موضع‌گیری از خود نشان نمی‌داد اعلام کرد که مسبب تمام کشتارها مبارک است و مبارک باید قدرت را کنار بگذارد و حتی صراحتا اعلام کرد که مبارک تروریسم سازمان یافته را در مصر گسترش داده است. اما با این حال اخوان خود را با مردم همراه کرد.هر چند این حزب ماهیت فرهنگی-اجتماعی دارد و اصولا اساسنامه و استراتژیهای آن عملا شکل فرهنگی دارد،اما در حال حاضر به شدت شکل سیاسی به خود گرفته و در تلاش است تا در دولت آینده سهم داشته باشد.

جریانها، طیف‌ها و یا حتی کشورهایی که درصدد سوار شدن بر جنبش مردمی هستند را چگونه دسته‌بندی می‌کنید؟
اول آمریکا، اسراییل و در مجموع غرب که درصدد قرار دادن عمر سلیمان به جای مبارک هستند،دسته دوم ارتش که در تلاش است تا زمام امور را دست گیرد تا این جریانات به آشوب کشیده نشود،کمااینکه یکی از دلایل عدم دخالت ارتش نیز همین مسئله بود و دسته سوم احزاب که شامل البرادعی، اخوان المسلمین و سایرین جناحهای سیاسی‌ای هستند که در طول عمر سی ساله حکومت مبارک عملا از بین رفتند.آنچه که در حال حاضر در نظام سیاسی مصر وجود دارد،اشباحی از احزاب هستند و در نهایت احزاب ملی که شامل حزب وفد و احزاب دینی می‌شوند.

آیا نیروهای امنیتی حافظ مبارک در این دسته‌بندی جایی دارند؟
خیر.هیچ سهمی.چون هر قدر که در درون نظام مبارک پنهان شده باشند،افشاگریهای جنبش‌های مردمی آنها را رسوا خواهد کرد.لذا آنها نمی‌توانند در دولت آینده مصر جایگاهی داشته باشند.

چقدر احتمال سرکوب جنبش و روی کارآمدن عمر سلیمان وجود دارد؟
با توجه به دامنه جنبش مردمی،تعامل و نوع برخورد ارتش و همچنین نوع نگاهی که جامعه بین‌الملل به خصوص بازیگران اصلی مثل آمریکا دارد،احتمال این فرضیه را کمرنگ می‌بینم.

شانس کدامیک از بازیگران در دسته‌بندی که بدان اشاره کردید، از همه بیشتر است؟
روی کارآمدن حکومت وحدت ملی بسیار محتمل است.

شانس رهبری البرادعی برای رهبری حکومت وحدت ملی چقدر است؟
البرادعی شانس زیادی برای در دست گرفتن قدرت دارد.البرادعی یک تکنوکرات است و یکی از ویژگیهای تکنوکرات،محافظه‌کاری اوست.البرادعی در اوج کوران خشم مردم از وین بازگشت و با حضور در نماز جمعه در اعتراضات مردمی بعد از نماز شرکت کرد.البته متعاقبا دستگیر شد اما بلافاصله پس از تماس تلفنی اوباما با مبارک آزاد شد.آمریکایی‌ها روی البرادعی به عنوان یک گزینه سرمایه‌گذاری کرده‌اند و قصد ندارند این مهره را بسوزانند.شخص البرادعی نیز بازی هوشمندانه را آغاز کرده است.

آیا بازگشت وی هماهنگ شده بود؟
بهتر است بگوییم هوشمندانه بود. از همه مهمتر اینکه وی در آخرین موضع‌گیری خود اعلام کرد که با اسراییل مشکلی ندارد.همه اینها سیگنال های مثبتی به جهان خارج است.

جنبش‌های مقاومت منطقه از روی کارآمدن یک دولت جدید در مصر منتفع می شوند؟
برای حماس این بزرگترین دستاورد خواهد بود.با رفتن مبارک مجاری تنفسی برای حماس و فلسطین باز خواهد شد و یکی از دلایل نگرانی اسراییل نیز همین است.

آیا درست است که ارتش مصر رابطه خوبی با حماس دارد؟
ارتش جایگاه و وجهه موجهی در میان مردم دارد.مسئله اسراییل هنوز برای ارتشیان حل نشده است و اخیرا طبق اسناد منتشر شده از سوی ویکی لیکس زمانی که مبارک قصد تغییر برخی از فرماندهان و ساختارهای ارتش را داشت، بسیاری از افسران بازنشسته با وی به مخالفت برخاستند.لذا هنوز کینه انتقام از اسراییل در درون ارتش مصر وجود دارد و نظامیان سیاستهای تعامل‌گرایانه مبارک با اسراییل را نمی‌پسندیدند.

ایران سه دهه است که با مصر رابطه ندارد،آیا این احتمال وجود دارد که با سقوط مبارک، مجددا مذاکرات و مناسبات میان دو کشور از سر گرفته شود؟
آقای احمدی‌نژاد در سفر به امارات اعلام کرد که برقراری ارتباط با مصر منوط به پذیرش رهبران مصر است و این بیانگر تمایل ایران برای ارتباط با مصر است.لذا با تغییر نظام در مصر احتمال برقراری ارتباط میان ایران و مصر بسیار محتمل است.

تأثیر این جریان روی کشورهایی همچون اردن و عربستان چیست؟
به قول برژینسکی مصر آتشفشانی است که منطقه را می‌سوزاند.این تعبیر درستی است.مصر تأثیرگذارترین کشور بر جهان عرب است. مصر در مقطعی تولید کننده تمام فرآورده‌های فرهنگی و ایدئولوژیک اعم از ناسیونالیسم عرب و ناصریسم برای جهان عرب بود.لذا این امکان را نباید چندان دور از نظر داشت که با سقوط مبارک،نظام‌های سیاسی پوسیده نیز برچیده شود.البته در عربستان ماهیت سه بحران کارآمدی و هویت و مشروعیت شکل دیگری دارد. وقوع بحران مشابه در عربستان کم است اما در اردن قویتر است.همانطور که می‌دانید60 تا 70 درصد ساکنان اردن فلسطینی هستند که هیچ تعهدی به نظام پادشاهی هاشمی در این کشور ندارند.16346

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 127579

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =